معارف سوره احزاب
سوره احزاب، حاوی مطالب آموزنده و سازنده فراوانی است. اشاره به فهرست اجمالی این معارف، مؤید این نکته است که این سوره صرفا حاوی مسائل مربوط به خانواده پیامبر نیست و به همین سبب نمیتوان احکام آن را در سیاق مسائل مربوط به خانواده آن حضرت، تفسیر کرد. اهم این معارف به این شرح است:
1. چند دستور مهم به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به منظور تنبّه و آموزش دیگران.
2. پارهای از احکام فقهی، که بیشتر آنها مربوط به احکام، شئون و وظایف همسران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است.
3. مسائلی چند مربوط به نبوّت، از قبیل ولایت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت به مؤمنان و اختیارات، اولویتها و حقوق حکومتی و شئون رهبری آن حضرت.
4. پیمان و میثاق مؤکد الهی با پیامبران.
5. توصیف امدادهای غیبی برای یاری مؤمنان در هنگام فشار و تهاجم سخت دشمن.
6. شایعات منافقان و تبلیغات روانی آنان علیه مسلمانان.
7. داستان صفآرایی احزاب، گروهها و قبایل مختلف در برابر مسلمانان.
8. شرح اجمالی از جنگ احزاب.
9. شرح اجمالی از جنگ بنی قریظه و پیروزی مسلمانان در این جنگ.
10. داستان ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با زینب همسر زید بن حارثه.
11. مسائلی مربوط به معاد و رستاخیز و مسائل مختلف آن.
12. چند فرمان مهم اخلاقی به مؤمنان.
13. مسأله امانت الاهی و ظرفیت انسان برای حمل چنین امر مهمی.
از فهرست بالا به دست میآید که سوره مبارکه احزاب دربردارنده موضوعات اخلاقی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، و نظامی است. از این رو نمیتوان این سوره را یک سوره صرفاً خانوادگی به شمار آورده و با چنین پیش فرض نادرستی، استنباط هرگونه مسأله دیگری را از آیات این سوره نفی نمود.
معناشناسی اولویت پیامبر نسبت به مؤمنان
قرآن کریم در آیه 6 از سوره احزاب میفرماید: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم… اولویت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را نسبت به مؤمنان به طور مطلق ذکر کرده است. مفهوم این اولویت مطلق این است که در کلّیه اختیاراتی که “انسانهای مؤمن” نسبت به شؤون گوناگون خویشتن دارند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آنها نسبت به خودشان اولی و بر آنها مقدم است.
هر چند برخی از مفسران اولویت در آیه را به مسأله “تدبیر امور اجتماعی” و یا “اولویت در مسأله قضاوت” و یا “اطاعت فرمان” تفسیر کردهاند، امّا در واقع هیچ دلیلی بر انحصار در یکی از این امور سهگانه نداریم و اگر میبینیم که در پارهای از روایات اسلامی، اولویت به مسأله “حکومت” تفسیر شده است، در حقیقت بیان یکی از مصادیق و شاخههای این اولویت است2.
بنابر این پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم در مسائل اجتماعی و هم فردی و خصوصی، هم در مسائل مربوط به حکومت، و هم قضاوت و دعوت، از هر انسانی نسبت به خودش اولی است و اراده و خواست او مقدم بر اراده و خواست وی میباشد3. فرد مؤمن هر حق و منافعی که برای خودش قائل است، اگر حفظ جان خویش است و اگر دوست داشتن خودش است، و اگر برای خود حرمتی قائل است، و اگر استجابت دعوت است، و اگر به کار بردن اراده خویش است، هرچه باشد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مقدم بر اوست؛ یعنی هرجا که امر دائر شد بین حفظ جان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ یا جان خودش، یا بین دوست داشتن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ یا دوست داشتن خودش و همچنین سایر موارد، باید جانب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را بر جانب خود ترجیح دهد. لذا در تمامی امور دنیا و دین، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اولی است و این که گفتیم در تمامی امور دنیا و دین، به سبب اطلاقی است که در جمله “النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم” است4.
از این مسأله (اولویت پیامبر نسبت به مؤمنان) نباید تعجب کرد. چرا که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ معصوم و نماینده خدا است و جز خیر و صلاح جامعه و فرد را در نظر نمیگیرد. هرگز تابع هوی و هوس نیست. هیچ گاه منافع خود را بر دیگران مقدم نمیشمارد، بلکه به عکس، سیرت او همواره بر ایثارگری و فداکاری و مهربانی نسبت به مؤمنان و بلکه همه انسانها جریان داشته است[1].
اولویت پیامبر نسبت به مؤمنان، در حقیقت، اولویت خداوند و مشیت او نسبت به خواست و اراده انسانهاست؛ زیرا پیامبر عبد خدا و حامل امانت و پیام او و مجری ارزشهای الاهی است[2].
در حدیثی از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده است: هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمیرسد مگر زمانی که خواست او تابع آن چه من از سوی خدا آوردهام، باشد5″.
این اولویت، در حقیقت در مسیر منافع مردم، هم در جنبههای حکومت و تدبیر جامعه اسلامی، و هم در مسائل شخصی و فردی است. به دلیل همین اولویت، خداوند مسئولیتهای سنگینی بر دوش پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میگذارد؛ لذا در روایت معروفی که شیعه و اهل سنت آن را نقل نموده اند، چنین آمده است: “من از هر مؤمنی نسبت به او اولی هستم، کسی که مالی از خود بگذارد برای وارث او است، و کسی که بدهکار از دنیا برود و یا فرزند و عیالی بگذارد، کفالت آنها بر عهده من (به عنوان حاکم مسلمین) است6. (مقصود فرزندان و عیالی است که بدون سرپرست ماندهاند7).
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سید عبدالحجت بلاغی، حجت التفاسیر و بلاغ الاکسیر (تفسیر بلاغی)، (قم، حکمت، چ اول، 1345) ج5، ص 183.
2. محمد بن حسن بن علی الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، (قم، مکتب علوم اسلامی، چ اول، 1409) تحقیق احمد حبیب قطیر العاصی، ج8، ص367.
پینوشتها:
1 . هاشم هاشم زاده هریسی، شناخت سورههای قرآن، (تهران، کتاب خانه صدر، 1373) ص 303 ـ 304.
2 . جمعه العروسی الحویزی، نور الثقلین، (قم انتشارات اسماعیلیان)، ج4، ص238 و 239.
3 . ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، (قم، دارالکتب اسلامیه، چ11، 1373)، ج17، ص 201 ـ 202.
4 . محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ اول، 1367) ج16، ص413.
5 . تفسیر فی ظلال، ذیل آیه 36 سوره احزاب.
6 . شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، (بیروت، دارالاحیاء التراث العربی،) ج 17، ص551.
[1] . توبه/128
[2] . نجم/3و4