همه ی مکتبهای بودایی مراقبه را به عنوان جوهر اصلی اعمال دینی شان تلقی می کنند. اما هر مکتب تعریف خاص خودش را در مورد ویژگیهای برگزاری مناسک دینی دارد. این امر تا همین اواخر در نیویورک سیتی مشخص نبود. اگر میل دارید، مادیسن اسکورگاردنز (1) را که مالامال از جمعیت است، مجسم کنید؛ یک منظره ی نامعمول نیست، زیرا که گاردنز غالباً پر است از طرفداران بازی بیس بال یا کسانی که برای تیم هاکی روی یخ مورد علاقه ی خود ابراز احساسات می کنند. اما اکنون در روی زمین گاردنز هیچ گونه تیم ورزشی به چشم نمی خورد، فقط مردی دیده می شود که بر سکوی بلندی نشسته است و ردایی به رنگ روشن بر تن کرده است. در اطراف او عده ای دیگر در حالی که لباسهایی با ظرافتی کمتر پوشیده و کلاههای بلند پردار زردرنگی بر سر نهاده اند، دیده می شوند. این افراد با صداهایی بم، به خواندن سرود و نواختن آلات موسیقی نامتعارف مشغولند. اما این نوعی کنسرت راک عجیب و غریب نیست، این رسمی ترین مناسک مکتب گلوگپای (2) واجره یانه ی ( تبّتی هم نامیده می شود ) آیین بودا، مناسک پاگشایی کالاچاکرا (3) ست، و توسط مقدس ترین راهبان بودایی – دالایی لاما (4) – به مرحله ی اجرا درمی آید.
در برابر دالایی لاما، که بر سکوی بلند نشسته است، یک تصویر بزرگ که به طرزی پرزحمت با بسیاری از شنهای رنگی گوناگون درست شده است، قرار دارد. ساختن این تصویر ممکن است چند هفته وقت بگیرد، زیرا دانه های شن به دفعات باید یک یا دو دانه در هر بار، توسط راهب – هنرمندان (5) که سراسر عمرشان را برای مهارت پیدا کردن در کشیدن این نقشه ی پیچیده صرف می کنند، در جای خود چیده شوند. این تصویر ماندله (6) کالاچاکرا نامیده می شود. تصویر مزبور بر حسب آنچه بودایی های واجره یانه درک کرده اند، نشان دهنده ی یک نوع نقشه ی راه کل جهان است. هدف این نقشه کمک به راهنمایی فرد به سوی نیرواناست.
بوداییان تبتّی معتقدند که چون افراد انسانی از استعدادها و تواناییهای گوناگون برخوردارند، هر فرد باید مجموعه ای از فنون گوناگون را برای رهایی یافتن از چرخه ی تولد و مرگ مورد استفاده قرار دهد. مانند همه ی مکتبهای بودایی دیگر، مراقبه به عنوان یک ابزار عمده در این جست و جو [ برای یافتن فنون گوناگون ] تلقی می شود. اما بوداییان تبّتی در عین حال معتقدند که روشن نگری می تواند از راه قدرت مناسک عبادی حاصل آید. این نگرش دوگانه، آیین بودایی تبتّی را از دیگر مکتبهای بودایی که حس می کنند مناسک همواره بعد از مراقبه قرار دارد، و اینکه پیشرفت به سوی روشن نگری بر یک رشته از دوران زندگیها (7) تدریجی انجام می پذیرد، متمایز می سازد. مکتب تبتّی معتقد است که یک نفر می تواند به روشن نگری در یک دوران زندگی نایل آید، به شرط اینکه برای دل به دریا زدن حتمی آماده شده باشد. در آیین بودایی تبتّی، واجره یانه، بر روشن نگری ناگهانی، نامی دیگر اطلاق شده است: روش صاعقه (8).
پاگشاییها صورت ویژه ای از آیین بودایی تبتّی به شمار می آیند، سنتی که با کمک آن مکتب مزبور پیشرفت کرد، تنتره (9) بود. تنتره گرایی مبتنی بر این بود که اگر شخص می خواهد به سوی نیروانا پیشرفت کند، پاگشایی توسط یک گورو (10) یا معلم برای پرداختن به اعمال مذهبی ویژه و درک برخی از متون مقدس برای وی ضروری است. بوداییان تبتّی معتقدند که هرچه پیشرفت روحانی گورو عالی تر باشد، تأثیر پاگشایی بیشتر است. چون اکنون دالایی لاما رهبر روحانی آیین بودایی تبتّی است، عده ی زیادی از مردان و زنان برای دیدن مراسم پاگشایی اش به نیویورک سفر می کنند. بیشتر افراد شرکت کننده در مناسک کالاچاکرا، قصد پرداختن به عمل عبادی جدی و سمت سانگه پیدا کردن را ندارند. تقریباً آنها معتقدند که پاگشایی در زندگی آینده به بار خواهد نشست و شرایطی را به وجود می آورد که به روشن نگری منجر خواهد شد. از یک جهت، پاگشایی تضمین زندگی آینده است.
کسانی که می خواهند تجربه ی بودایی خود را عمیق تر سازند، با استفاده از کتاب درسی و انجام دادن اعمالی که از راه این پاگشایی برایشان امکان پذیر می شود، از قبل برای نیل به این هدف مدتی در حال آماده شدن بوده اند. از این رو، تحقق هدف مزبور مستلزم اعمال مقدماتی است. تمرینهای اصلی از یک مکتب تبتّی به یک مکتب تبتّی دیگر فرق می کند، اما چند تمرین برای همه ی آنها مشترک است، نخستین آنها تسلیم (11) است. در این مورد کارآموز در برابر یک زیارتگاه بودا بر کف زمین کاملاً دراز می کشد و آنگاه دوباره کاملاً روی پاهایش بلند می شود. این تمرین باید صد هزار بار انجام پذیرد.
همچنین این صد هزار بار تمرین انجام شده، یک هدیه ی نمادین است که برای همه ی موجودات زنده – نه فقط انسان – سودمند است. همین امر در مورد مانتره (12) یا ورد مقدسی که کارورز از حفظ می خواند، صادق است. انجام دادن تمام این اعمال ضروری تلقی شده اند، هرگاه کارورز بخواهد پایه ی اصلی تهذیب اخلاقی و روحی را ایجاد کند، نیازمند تلاش برای گام نهادن در جاده ی دشوار و خطرناک واجره یانه است. پاگشاییهای فراتر که به دنبال این اعمال مقدماتی می آیند، به کارورز برای پرداختن به روش های ویژه ی مراقبه امکان می دهند. غالباً این روشها مستلزم استفاده از مانتره های ویژه اند – وردهای رازورانه، یا فنون متضمن تجسم یک ییدام (13) خاص یا خدای نگهبان به عنوان تمرکز برای به مراقبه پرداختن کارورز.
عنصر عبادی آیین بودایی تبتّی، مخصوصاً در مراسم کالا چاکرا مشهود است. همه چیز در این مراسم برای ارتباط دریافت کننده در پاگشایی در نظر گرفته شده است. قبل از نفی بدن، آیین بودایی تبتّی به کاربرد کامل بدن، به مثابه ی ابزاری برای رستگاری باور دارد؛ بخور خوشبو، رنگهای روشن و نقش و نگارهای تو در تو، صدای بم و آهنگین سازها و همسرایی گروهی راهبها، از تمام اینها برای آهسته سوق دادن ذهن کارورز از جهان محسوسات به قلمروهای متعالی حقیقت استفاده می شود. این امر به وسیله ی استفاده ی ممتد از نمادها امکان پذیر است. در اینجا، ماندله دارای اهمیت اصلی است. حتی ماده ای که از آن ماندله ساخته شده است به صورت نمادین نشان دهنده ی طبیعت موقت هستی انسان
** تصویر:
است. در پایان مراسم، ماندله منهدم می شود و شن به درون دریا یا رود افکنده می شود، تا هرگز دوباره مورد استفاده قرار نگیرد. این امر بر طبیعت گذرای سامسارا تأکید می کند.
همچنین بسیاری دیگر از نمادها مورد استفاده قرار می گیرند. دالایی لاما و بسیاری از راهبان، درجی ها (14) و گانته ها (15) را در دست می گیرند و با آنها حرکات نیایشی دست را که مودراها (16) نامیده می شوند، اجرا می کنند. درجی ها عصاهای کوچکی با دو سر مشابه هستند، معمولاً ساخته شده از مفرغ، که مظهر تیرهای آذرخش (17) هستند. به نوبت ، این تیرهای آذرخش، مظهر روش ماهرانه – یعنی عمل استفاده از همه ی جنبه های هستی انسان برای نیل به روشن نگری – و هم در بر دارنده ی ماهیت تباهی ناپذیر و ابدی واقعیتند. گانته ها، زنگهای دستی اند که در دست دیگر نگه داشته می شوند و مظهر خردند که کارورزان برای پرورش دادن آن می کوشند. دیگر نمادها نیز در آیین بودایی تبتّی دیده می شوند، یکی از آنها پوربه (18) ، یا خنجر مناسک، است، که به طور نمادین برای قطع کردن جهالت کاربرد دارد. همچنین در بعضی از مناسک از فنجانهایی که از جمجمه ی انسان و ترومپت هایی که از استخوان ران انسان ساخته شده اند، استفاده می شود.
اینها ممکن است در نظر مردم اروپا یا امریکا عجیب و غریب یا حتی مشمئزکننده جلوه گر شوند، اما قضیه این طور نیست. مانند همه ی بودایی ها، تبتّی ها نیز باور دارند که تمام انسانها یک رشته تولد مجدد را متحمل می شوند. بنابراین، مرگ نه یک رویداد بی نظیر است و نه شخص باید از آن بترسد. بدنی که پس از مرگ باقی می ماند نیز دارای هیچ اهمیتی نیست. اگر از آن به نحو خوبی استفاده شود، آنگاه صاحب قبلی اش از چنین طرز کاربردی سود خواهد برد. یک مثال خوب در این مورد دفن رو باز (19) است. در این حالت، بدن متوفی قطعه قطعه می شود و برای استفاده ی لاشخوران در فضای باز قرار می گیرد. بعد از اینکه گوشتها خورده شد، استخوانها را جمع کرده و بعد از تمیز کردن، آنها را یا دفن می کنند یا از آنها برای ساخت اشیای مذهبی استفاده می کنند. در نظر تبتّی ها، دادن بدن شخص مرده به عنوان غذا به دیگر جانوران زنده و ساختن اشیای مذهبی از استخوانهای وی، یک عمل سخاوتمندانه ی بزرگ است که از همه لحاظ دارای منفعت است.
پینوشتها:
1- Madiso Square Gardens
2- Gelugpa
3- Kalachakra
4- Dalai Lama
5- Monk – artists
6- Mandala
7- Series of lifetimes
8- The Way of the Thunderbolt
9- Tantra
10- Gura
11- Prostration
12- Mantra
13- Yidam
14- Dorjes
15- Ghantas
16- Mudras
17- Lightning bolts
18- Phurba
19- Sky burial
منبع مقاله :
هوکینز، بردلی؛ (1392)، آیین بودا، ترجمه ی محمدرضا بدیعی، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ پنجم