حجاب زنان، گفتمان آینده تمدن‌هاست

حجاب زنان، گفتمان آینده تمدن‌هاست

سیمین دخت بهزادپور کارشناس مسائل زنان در سازمان مدیریت و برنامه ریزى مطرح کرد؛
اشاره: حجاب اسلامى و نحوه ارائه آن در یک جامعه اسلامى یکى از مباحثى است که همواره مورد دقت و تامل مردم و مسئولان فرهنگى کشور است. یافتن مظاهر بدحجابى یا عدم رعایت کامل حجاب در مجامع عمومى این پرسش را مطرح مى‌سازد که چرا تا نهادینه شدن کامل این امر دینى و اعتقادى فاصله‌هایى باقى ‌مانده است؟ چرا پس از گذشت سى‌سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، هنوز نیازمند تبیین، تبلیغ و به کارگیرى روش‌هایى براى نهادینه کردن امرى هستیم که مى‌تواند سلامت جامعه را تضمین نماید و از بروز بسیارى از آسیب‌هاى اجتماعى بکاهد؟ نقصان کجاست سیمین دختبهزادپور در گفتگو با صفحه بانو به مسئله حجاب اسلامى در کشور پرداخته است. به عقیده او حجاب اسلامى قدرت زن مسلمان است و به همین دلیل از سوى استکبار مورد چالش قرار مى‌گیرد. کارشناس مسائل زنان در سازمان مدیریت و برنامه ریزى معتقد است که جامعه ما حرف‌هاى بسیارى در مورد حجاب براى جهان دارد و حجاب اسلامى را یکى از گفتمان‌هاى آینده تمدن‌ها مى‌داند.بهزادپور تاکید مى‌کند که تا زمانى که مردان جامعه با نگرش توحیدى به زن آشنایى نداشته باشند زمینه مناسب جهت اجراى ارزش‌ها فراهم نخواهد شد و این در حالى است که متاسفانه بسیارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحیحى از زن و منزلت حقیقى او ندارند! این محقق و پژوهشگر آموزش مردان را دراین زمینه اساسى‌‌تر و مهمتر از آموزش زنان مى‌داند. در این مصاحبه به پرسش‌هاى زیادى در مورد علت بروز بدحجابى پاسخ‌هاى روشنى داده شده است.
آیا بد حجابى یک آسیب اجتماعى است؟
در پاسخ به این سوال ابتدا باید آسیب اجتماعى را معنا کرد. بنا به تعریف، آسیب اجتماعى به نوعى عمل فردى یا جمعى گفته مى‌شود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى یا غیر رسمى مورد رعایت قرار نگیرد و در نتیجه با منع قانونى یا قبح اخلاقى جامعه روبرو مى‌گردد.
بنا به این تعریف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دینى قرار مى‌گیرد. عدم رعایت آن نوعى آسیب اجتماعى ساده تلقى مى‌گردد. حال این آسیب خود داراى مراتب و دسته‌بندى‌هاى خاصى است. عدم رعایت حجاب در کتاب اینجانب تحت عنوان “تحلیل نوین پوشش” به صورت مبسوط بحث شده و از آن به عنوان یک تعارض اجتماعى ساده قلمداد شده است.
با این تعریف، آیا این آسیب ساده را مى‌توان درمان یا پیشگیرى نمود؟
وضعیت موجود حجاب در جامعه ما تابع علل و عوامل بسیارى است که به صورت فعلى شکل گرفته است. از یک سو مسائل فردى از جمله ویژگى‌هاى جسمی، ذهنی، روانى زنان در آن تاثیر دارد و از سوى دیگر، شیوه‌نگرش به زن و تعلیم و تربیت او در خانواده شبهاتى که در طول تاریخ در مورد زنان مطرح بوده در ذهن و روح و روان آنان تاثیر گذاشته است از جمله عوامل فردى که در گزینش نوع رفتار آنان در جامعه موثر بوده است. مسئله دوم نظام شخصیتى فرد است. همه عواملى که در شکل‌گیرى شخصیت زنان در جامعه اثر مى‌گذارد در نوع رفتار و اعتقادات آنان موثر است. شکل‌گیرى شخصیت دختران‌ما به دور و جدا از شکل‌گیرى شخصیت پسران نیست و این دو در یک تعامل و ارتباط قطعى قرار دارند. شاید به همین سبب باشد که مولاى متقیان علی(ع) در نامه 31 خود به فرزندشان از جمله نکات تربیتى که براى ایشان مطرح مى‌نمایند داشتن نوع نگرش صحیح به زنان (در مردان جامعه ) است. در این نامه ویژگى داشتن غیرت صحیح در پسران را از جمله امور اساسى توسعه عفت و حیا در زنان بر مى‌شمارند و یکى از عوارض در رفتگى غرایز و بى‌رویگى رفتار دختران و جلوه‌گرى آنان را استفاده نا بجا از غیرت ذکر مى‌فرمایند. به هر حال آنچه که مورد تامل است این امر است که نظام شخصیتى یک دختر باید به گونه‌اى شکل گیرد که موجبات استقلال فکرى – فرهنگى او را براساس آموزه‌هاى دینى فراهم آورد. تفکر دینى شکل‌گیرى شخصیت زنان را داراى لطایف و ویژگى‌هاى خاصى ذکر نموده است که در تعامل روحى عاطفى آنان نقش بسزایى دارد که باید در نحوه تربیت دختران لحاظ نمود.
مسئله سوم، در سطح شخصیتى ویژگى موقعیتى و یا فرایند اجتماعى شدن زنان از زمان بلوغ است. جامعه ما به این مسئله دقیق نیست که پرورش زنان به صورت انسان‌هایى تحقیر شده یا حتى با احساس محرومیت و یا مظلومیت نمى‌تواند بار سنگین رسالت تبلیغ دین را در قالب حجاب اسلامى به درستى بر دوش کشد. به شیوه اجتماعى شدن زنان از دوران بلوغ نه توجهى از سوى والدین و مراکز فرهنگى مى‌شود و نه ما دختران خود را براى ورود به این مرحله مهم زندگى آماده مى‌کنیم. این امور زمینه‌ساز عدم درک هویت جنسى به صورت صحیح در دختران ما است. دختران ما بلوغ را به عنوان سرفصل زندگى اجتماعى خود درک نمى‌کنند و ما فقط بلوغ را براى قوانین مدنى و کیفرى و عبادى درک کرده‌ایم و این مرحله و ویژگى‌آن را وارد متن زندگى خود نکرده‌ایم و گاه حتى با درک این مرحله دچار تعارض بوده‌ایم که آیا یک دختر 9 ساله مى‌تواند اعمال عبادى چون نماز، روزه، حجاب را انجام دهد؟
ما دختران خود را تا سنین 18 سالگى بچه فرض مى‌کنیم و با همان روش کودکى با آنان برخورد مى‌کنیم. در حالى که در جامعه عقیدتى اسلامی،‌ دختر 9 ساله عضو موثر، فعال و پویاى جامعه اسلامى است که مستقیما مورد خطاب خداى متعال قرار گرفته است. ما گرچه تفاوت رشد عقلانى دختر و پسر را در کودکى درک مى‌کنیم اما چون داراى یک روش تربیتى واحد هستیم یا دختران را به عقب مى‌کشیم تا دیرتر از پسران رشد خود را درک کنند، یا آنان را همپاى پسران به شیوه‌هاى تعقلى زندگى وارد نمى‌کنیم و به شکل‌گیرى زندگى تعقلى آنان ضربه مى‌زنیم. دختران ما براساس آنچه که ما آنان را خطاب مى‌کنیم شخصیت خود را تطبیق داده و شکل مى‌دهند و عمل دختران ما همان القایى است که در کودکى و مرحله اجتماعى شدن آنان به آنان آموخته‌ایم.
سطح میانى موثر در شکل‌گیرى شخصیت زنان، نارسایى‌ نهادهاى اجتماعى است. نارسایى ساختار و کارکرد خانواده که امروزه دچار بحران‌هاى مختلف بوده و به وسیله دسیسه‌هاى علمى جهانی! نظارت والدین از فرزندان را حذف کرده و به رسانه‌ها، مراکز فرهنگى و مکتوبات و … سپرده است تا با برنامه‌ریزى‌هاى جهانى به سوى دهکده بى‌هویتى سوق داده شوند. و از والدین انسان‌هایى خدوم و خنثى ساخته که فقط مایحتاج طلبکارانه فرزندان را فراهم آورند. براى اینکه شتاب تغییرات ارزشى در جامعه را متوقف نسازند، پشتوانه‌اى حمایتى چون خانواده‌ را براى جوانان حذف کرده است! نارسایى ساختار نهادهاى رسمى دیگر همچون رسانه‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها که تزکیه را از خود حذف نموده و فقط به تعلیم، آن هم به شکل وارداتى مبادرت مى‌ورزند. اگر این امر در سطح کلان، نارسایى نظام‌هاى اجتماعى (توسعه موارد سوء اخلاقی، تبعیض و …)، نظام فرهنگى (تعارض سنت‌ها با مدرنیته) نظام سیاسى (حاکمیت مردمسالارى زومدارى و .. )، نظام اقتصادى (بیکارى و …) همراه گردند آن زمان مى‌توان گفت که ما با یک آسیب اجتماعى جدى روبرو خواهیم بود.
آیا آسیب‌هاى اجتماعى ساده قابلیت درمان یا پیشگیرى دارند؟
آسیب‌هاى اجتماعى با وجود تنوع چون امورى قانونمند هستند. قابلیت کنترل دارند و چون قابلیت کنترل دارند قابل درمان یا پیشگیرى هم قبل از توسعه هستند! اما این امر منوط به شناخت دقیق و واقعى آنها در شیوه پیدایش روش گسترش و شکل‌گیرى آنها دارد.امروزه یکى از ویژگى‌هاى کارایى هر نظامى را قدرت کنترل آسیب‌هاى اجتماعى آن مى‌دانند. آسیب‌هاى اجتماعى جزء پیامدهاى قطعى امور توسعه نیستند. اما خلل در برنامه‌ریزى صحیح توسعه مى‌تواند به بروز گسترش آنها دامن زند. آنچنان که مطرح شد ظهور جدى آسیب‌ زمانى است که سه سطح خرد (فردی) میانی(نهادها) و کلان (ناکارآمدى نظام‌ها) به هم متصل شوند! در مورد وضعیت فعلى حجاب بخشى از آن تابع هجمه‌هایى فرهنگى بیگانه است که با دقت و ظرافت‌هاى هنرى جهت ضربه زدن به ارزش‌هاى دینى صورت مى‌پذیرد و بخش دیگرى از آن، ورود بى‌رویه عوامل و ابزار مدرنیته است که وارد کشور ما شده و به همراه خود فرهنگى را گسترش مى‌دهد که به سختى مى‌توان ارزش‌هاى اخلاقى دینى را با آن هماهنگ کرد.
وجود این تعارض‌هاى ساده در جوانان در زمینه فرهنگى نشان دهنده چیست؟
حقیقت این است که جوانان ما در ایام سوگوارى و یا اعیاد، همراهى عجیبى را با ارزش‌هاى دینى بروز مى‌دهند به گونه‌اى که عمق بروز احساسات آنان که همه را متاثر مى‌کند این امر مى‌رساند که ما در عمق احساس و محبت دینى چیزى کم نداریم. اما کارکردهاى غلط بخش‌هایى از نظام بروز کج‌روى‌هایى را به صورت عینى در آنان مساعد مى‌کند. به هر حال بروز رفتارهایى که مورد تائید اخلاق دینى در جامعه نیست، نشان دهنده انرژى‌هاى هرز رفته جوانان در محیط اجتماعى بوده و علائمى براى درک ضعف در حوزه‌هاى عمومى جامعه است که این حوزه‌ها نتوانسته‌اند رابطه جوانان را با بخش‌هاى رسمى و متفکرانه جامعه به خوبى برقرار سازند. بسیارى از مسئولین گاه دچار تعجب مى‌شوند که چرا دختران ما در جامعه با این هیبت ظاهر مى‌شوند؟ در حالى که آنان توجه نمى‌کنند که این وضعیت پاسخى است که مردم توانسته‌اند این‌گونه خود را با برنامه‌هاى آنان هماهنگ سازند.
زیرا ارزش‌ها، امورى هستند که در ذهن و باور مردم نقش بسته و مردم آگاهانه یا ناآگاهانه‌ آن را پذیرفته‌اند و براساس آن رفتار نموده و تصمیم‌ مى‌گیرند. بخش اعظم این نظام ارزشى از طریق برنامه‌ریزى فرهنگى به مردم القا مى‌شود و فرد در مقابل نظام تبلیغى بدون مقاومت آن را مى‌پذیرد.
تبلیغ فرایندى آگاهانه است که مدیریت فرهنگى از طریق آن، نوع نگرش، نظر و احساس خود را در قالب پیام به مردم مى‌رساند. جامعه با نظام تبلیغى خود،‌ الگویى را مى‌سازد که براساس آن مفاهیم حکومتى را منتشر کرده و تعامل با حکومت را به مردم مى‌آموزد تا مردم ظاهر، زندگی، کار و فعالیت خود را با آنها تنظیم نمایند. هر حکومتى براساس نظام ارزشى خود به مردم آموزش مى‌دهد که چگونه با او رفتار کنند. در نظام تبلیغی، هر فرد نقشى را مى‌پذیرد که به او القا مى‌شود.
آیا در این رابطه اراده فردى نقشى موثر نداشته و فرد انسانى بى‌اراده در دست برنامه‌ریزان است؟
خیر. گرچه تمامى عوامل محیطى حتى خانوادگى در شکل‌گیرى شخصیت فرد موثر بوده و گاه تعیین کننده مى‌باشد، اما اراده فردى نقشى اساسى‌تر ایفا مى‌کند. در طول تاریخ همواره ما چهره‌هایى را مشاهده کرده‌ایم که با وجود آنکه در یک محیط نامساعد خانوادگى یا محیطى پرورش یافته‌اند، اما زمانى که در معرض درخشش نور ایمان قرار گرفته‌اند به کلى مسیر زندگى خود را تغییر داده و موحد شده‌اند. از جمله این افراد آسیه همسر فرعون، فضیل و بسیارى از شخصیت‌هاى ممتازى است که در صدر اسلام در اثر بارقه ایمان به خیل مشتاقان اهل‌بیت پیوسته‌اند. و از جمله شخصیت‌هاى قرآنى که اثبات‌گر نقش اساسى اراده‌اند. ساحران زمان فرعون هستند. آنان به محض دیدن معجزه حضرت موسى على‌رغم تهدیدهاى فرعون نهراسیده و به وحدانیت پروردگار اقرار کرده و جان خود را در این راه نهادند در حالى که قبلا افرادى مشرک بوده و در محیطى شرک آلود بزرگ شده بودند.
دیدگاه مردان در پذیرش نقش‌ها چقدر مى‌تواند موثر باشد؟
دیدگاه جامعه و مردان در گزینش نوع رفتار زنان اهمیت بسیار دارد. همان گونه که عکس این قضیه نیز اثبات شده است. یکى از مشکلات جامعه ما در امور آموزشى – فرهنگی، شکل آموزش ماست، عموما در امور فرهنگى ما شیوه آموزش یک سویه را بر مى‌گزینیم در صورتى که اگر مردان جامعه ما با نگرش توحیدى به زن آشنایى نداشته باشند زمینه مناسب جهت اجراى ارزش‌ها فراهم نخواهد آمد، متاسفانه بسیارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحیحى از زن و منزلت حقیقى او ندارند، لذا شاید آموزش مردان در این زمینه اساسى‌تر و مهمتر از آموزش زنان باشد. برخى از پسران ما نوع نگرش به زن را از تبلیغات غربى مى‌آموزند، در حالى‌که در این دیدگاه، زن انسانى مادى تلقى مى‌شود که فقط باید از او بهره‌بردارى جنسى و بهره‌کشى مادى کرد! با کمال تاسف برخى از زنان و دختران ما هم با قبول و پذیرش این نگرش خود را انسان‌هایى تلقى مى‌کنند که باید از سرمایه‌ زیبایى و لطافت خود بیشترین استفاده اجتماعى را ببرند تا شاید بتوانند از این طریق آینده‌اى امیدوارکننده تر را براى خود رقم زنند!
تصور نمى‌کنید قلت حجاب براى برخى به سبب ارضاى نیاز درونى زنان باشد و گاهى شنیده مى‌شود که این زنان مى‌گویند: چون دچار کسالت روحى هستیم به چهره‌پردازى روى مى‌آوریم؟
خیر. اگر این بود شاید بخشى از افسردگى این‌گونه زنان حل مى‌شد بلکه این حرکت زن ندانسته براى ارضاى نیاز دیگران است. تبلیغات زنان را وا مى‌دارد تا با اصل گرفتن کارکرد طنازى خود فعالیت اجتماعى‌شان را سامان دهند در حالى که عوارض این رفتار بیشتر گریبانگیر خود زنان مى‌شود و احساس آزادگى و شخصیت را در آن خدشه‌دار مى‌سازد و آنان را از آنچه که باید باشند و از آرمان‌ها و مطلوب‌هاى خود دور و بیگانه مى‌سازند. زنان با جلوه زیبایى خود بهاى آن را طلب مى‌کنند زیرا غرامت سنگینى از شخصیت خود را در قبال آن مى‌پردازند. اگر در قبال این جلوه‌گرى استقبالى از جانب مردان صورت نگیرد مى‌دانید چه لطمه‌اى به روح و روان آنان وارد شده و چه آشفتگى و پریشانى به‌سراغ آنان خواهد آمد؟ و به هر حال با گذر عمر و و ضعیت آشفته رقابت طنازى چنین امرى پیش خواهد آمد. امروزه به نظر مى‌رسد هیچ محیطى از نوسانات، نابهنگام روانى مصونیت ندارد حتى مراکز فرهنگى – آموزشی! جهان بازیچه عواطف زودگذر و سطحى انسان‌ها شده است و گرفتار آن چیزى شده است که رهایى از آن جز بازگشت به معنویت راه دیگرى ندارد.
در مقابل هجمه‌هاى بیگانه و روند شتاب آلود مدرنیته و بى‌تفاوتى نهادهاى فرهنگى چه باید کرد آیا باید دست روى دست گذاشت تا هرچه مى‌خواهد انجام گیرد؟
بعکس، من ناامید نیستم زیرا؛
یک) حجاب به علت انقلابى بودن، منطقى و عقلانى بودن و گره خوردن با باطن زنان یعنى حیاء آن زمینه را دارد که اگر هر زمان برنامه‌ریزان فرهنگى به خود آیند و برنامه‌هاى مقطعی، یک بعدى و شعارى را کنار گذاشته و به درستى زنان را مورد خطاب خود قرار دهند،‌ به صورت یک باور علمى – معنوى گسترش یابد و زنان پرچمدار و مبلغ آن گردند. حجاب مانند همه احکام دو بعد دارد؛ بعد “ظاهرى و مادی” و بعد “باطنى و معنوی” تا زمانى که بدون پشتوانه حمایت درونى بر بعد ظاهرى آن اصرار ورزند (اگرچه به صورت مقطعى پاسخ مناسب مى‌یابند” به صورت امر خودجوش نمى‌تواند در جامعه اقامه شود.
دو) حجاب جزء امورى است که ملت ما براى جهان حرف دارد، یکى از زیباترین، پرمحتواترین و عمیق‌ترین سخنان قرن، زیر سوال بردن بهره‌کشى زن در تمامى دیدگاه‌هاى غیرالهى است که بازگشت از آن جز از طریق اشتراک مفاهیمى در شیوه ظاهرى متانت‌آمیز زنان صورت دیگرى ندارد. لذا یکى از گفتمان‌هاى تمدن‌ها در آینده حجاب زنان خواهد بود، تبلیغات بین‌المللى اثرات فرهنگى مثبتى در داخل خواهد نهاد.
سه) هنوز در کشور ما هیچ مرجع اجرایى مشخصى براى توسعه حجاب وجود ندارد، شاید به سبب آنکه هنوز پس از گذشت سى‌ سال از انقلاب اسلامی، توسعه حجاب به صورت صحیح جزء اولویت‌هاى برنامه‌هاى فرهنگى قرار نگرفته‌ است.
چهار) مباحث زنان هنوز هم به عنوان مباحث تخصصى شمرده نمى‌شود به این سبب هر فردى در برنامه‌ریزى مباحث زنان خود را کارآمد مى‌داند. متاسفانه حتى دایر کردن رشته مطالعات زنان کمک فاحشى به تخصصى شدن مباحث زنان ننموده است و با این روند فعلى در آینده نیز موثر نخواهد بود. بویژه آنکه ما متخصص مباحث حجاب در جامعه بسیار کم داریم.
پنج) شاید در میان احکام اسلامی، علنى‌ترین، گسترده‌ترین و نزدیکترین حکم به ولایت را بتوان حجاب اسلامى دانست. اما متاسفانه تحقیق و تفحص در این زمینه بسیار کم صورت پذیرفته است بویژه آنکه با وجودى که حجاب اسلامى به عنوان لباس کار و فعالیت زن مسلمان جزء مقوله‌هاى تحقیق در علوم انسانى قرار مى‌گیرد بسیار بى‌توجهى و کم‌لطفى به آن صورت گرفته است و تحقیق در مورد حجاب را فقط در عرصه فقیه و علوم قرآنى محدود کرده‌اند.
شش) حجاب اسلامى قدرت زن مسلمان است. آن‌گونه که بسیارى از سیاستمداران کهنه‌کار جهان به آن اذعان داشته‌اند و سعى کرده‌اند انقلاب‌هاى کشورهاى اسلامى را همچون ایران، الجزایر و .. از طریق کوبیدن حجاب زنان مسلمان، جدا کردن جوانان بویژه دختران از خانواده، تبلیغات گسترده درخصوص توسعه منکرات و … به سستى و رخوت بکشانند.ما حجاب را به گونه‌اى تبلیغ کرده‌ایم که از آن ضعف و زبونى زن برداشت مى‌شود، زنان را انسان‌هاى مستعد فساد، سست اراده، با اندیشه‌هاى خام تلقى کرده‌ایم و بسیاری، براى مقاومت در برابر این تفکر و اثبات توان فکری، ارادى و عملى خود دست به اقداماتى زده‌اند که گهگاه با ارزش‌ها همخوانى نداشته است.زنان لشکر مخلص و پنهان خدا هستند و در صورت کسب آگاهى در آینده نزدیک به دنبال حق غصب شده خود در دورى از دیدگاه دینى مراکز فرهنگى را زیر سوال خواهند برد که باى‌ذنب قتلت؟

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید