ازدواج اگر در چهار چوب درستی نباشد، می تواند به جای این که آرامش دهنده باشد آرامش را بر هم می زند یا به جای آن که با کسی رابطه صمیمانه یی پیدا کنیم، با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم! بنابراین باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آن ها، ازدواج تان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود.
تناسب خانوادگی:
چهارچوب هر خانواده با خانواده ی دیگر فرق می کند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه ی فرهنگی و تربیتی که دارد در فرد تأثیر متفاوتی می گذارد، تا جایی که «جان واتسون» – پدر روانشناسی – می گوید: «پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیت هایی لازم دارید؟ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و… من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل می دهم!» در واقع او می خواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پر رنگ تری از زمینه های دیگر مثل ژنتیک دارد.
اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکل گیری شخصیت افراد ایفا می کند. این مسأله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه ی «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته می شود. در حالی که افراد نمی دانند طرف مقابل شان محصول چه خانواده یی است!
وقتی کسی می گوید «ما از نظر خانوادگی به هم می خوریم»، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوه های تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج می کنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوه های تربیتی آن ها متفاوت است!
مثلا در خانواده ی پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. پسری که نگاهش به زن این گونه شکل گرفته، اگر با دختری ازدواج کند که در ساختار خانواده اش مادر محور بوده و تعیین تکلیف می کرده است در زندگی به مشکل بر می خورند. پس این دو تناسب خانوادگی ندارند. هر چند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی در یک طبقه باشند.
تناسب فرهنگی
فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می کنند و به ما می گویند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. از آن جا که فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آن ها نیز فرق می کند. به عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری ها بسیار متفاوت تر از باید ها و نبایدهای فرهنگ شمالی هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است!
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. بنابراین لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند، چون فاصله های فرهنگی زیاد زندگی آن ها را تحت الشعاع قرار خواهد داد این جاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند.
تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمی آیند و بروند. اگر دو نفر که با هم ازدواج می کنند. این تناسب را ندارند باید بدانند که اعتقادات تغییری نمی کند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می کند و می گوید: « به خاطر من حجاب بگذار» ممکن است دختر بپذیرد، ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک ترین اختلافی پیش آید. برداشته می شود! عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه ی اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بی اعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد. نه این که به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
تناسب اقتصادی و اجتماعی
طبقه ی اقتصادی – اجتماعی، یک نوع نگرش در زندگی ایجاد می کند. وقتی دو نفر از لحاظ طبقه ی اقتصادی – اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت می شود. گاهی آدم هایی متعلق به طبقه ی اقتصادی – اجتماعی به این طبقه می رسند و صاحب خانه، ماشین و… می شوند، اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آن ها می گویند: «تازه به دوران رسیده!» این، نوع رفتار و نگرش آن هاست که مردم را متوجه این موضوع می کند. طبقه ی اقتصادی – اجتماعی به انسان ها یک نگرش، رفتار و بینش در زندگی می دهد. بنابراین وقتی دو نفر از دو طبقه ی اقتصادی – اجتماعی متفاوت ازدواج کنند. از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آن ها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار می شوند.
تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه ی خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج می کنند، تفاوت های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه ی خود دچار مشکلات زیادی می شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می کند که انسانی درون گراست و ابراز احساسات برایش سخت است. حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است. این دو در طولانی مدت دچار مشکل می شوند، با هم هستند ولی احساس تنهایی می کنند. جالب این جاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند جذب همدیگر می شوند، ولی به تدریج از هم فاصله می گیرند و نمی توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.
تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش موثری در زندگی دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است جزو مسایلی است که گفته می شود. اگر همه ی شرایط را دارند و بالقوه می توانند ادامه تحصیل دهند در این ازدواج مشکلی پیش نمی آید. اگر دختر فوق لیسانس و پسر لیسانس است اشکالی ندارد، ولی اصولاً بهتر است که هر دو هم سطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می شوند و ازدواج می کنند. پسر دکترا می گیرد، ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم کم از هم فاصله می گیرند و فضای فکری آن ها بسیار متفاوت می شود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی مشترک باشد!
رضایت والدین
این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود! از آن جا که عدم رضایت والدین تا سال های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد. دو نفری که می خواهند ازدواج کنند. باید حتماً رضایت خانواده های شان را داشته باشند و آنان را متقاعد کنند. باید دلایل مخالفت را دانست، چراکه اغلب تجربه ی آن ها باعث می شود که دلایل درستی را مطرح کنند. اگر برخلاف همه ی تلاش ها یک زوج، والدین راضی نشدند بهتر است تا گرفتن رضایت صبر یا به ازدواج دیگری فکر کنند.
منبع: نشریه 7 روز زندگی شماره 126