از هنگامه طلوع تمدن بشری، بحث تفاوت های جنسیتی، جوهر مشترک انسانها، جایگاه هریک از دو جنس زن و مرد در مناسبات اجتماعی، نگاه به آنها و دیدگاه های مختلف درباره حقوق زن و مرد، حتی تولد مکاتب مختلف در حمایت یا مخالفت با برخی ساختارهای اجتماعی مبتنی بر نگاه جنسیتی نیز از همین مناظر بوجود آمده و هنوز هم ادامه دارد. با این همه نگاه تشریحی و منحصر به فرد اسلام، دین اعظم، همواره با منطقی اصولی و نگرشی حکمت گونه با این موضوع برخورد کرده است، آنچه در ادامه می خوانید، اختصاری است از چشم انداز اسلامی به جایگاه زن در نظام خلقت. بی تردید نگاه اسلام به جنسیت زن و مرد برگرفته از آیه کریمه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»، است. با وجود شباهت های حداکثری عاطفی، استعدادی، روانی و قوای انسانی، برخی تفاوت های حقیقی و تکوینی وجود دارد که به هیچ وجه نمی تواند و نباید دستمایه سوءاستفاده قرار گیرد.
دیدگاه اسلام: مهمترین و زیربنائی ترین نکته آن است که جایگاه هستی شناختی زن و مرد و فلسفه آفرینش آن دو، به نص قرآن کریم، یکی است و تفاوتی ندارد، به عنوان نمونه:
الف) در سوره نساء آیه 1 آمده است:
یا ایها الناس التقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها
«ای مردم از پروردگار خود بترسید، آن خدایی که همه شما را از یک گوهر بیافرید و هم از آن گوهر، جفت او را خلق کرد.»
این آیه تصریح دارد که گوهر ذات و اصل واقعیت انسانی در مرد و زن، یگانه است. نخستین زن که همسر نخستین مرد است از همان ذات و گوهر عینی مرد آفریده شد و نه از گوهری دیگر. این آیه، نه اشاره به فرعی بودن یا طفیلی و زائد بودن زن، بلکه صراحت دارد که خداوند، اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که او را از آن آفریده و تفاوت جوهری میان آن دو وجود ندارد و عبارت «منها»، برای رد توهم همین تفاوت است.
ب) هوالذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لتسکن منها (سوره اعراف آیه 189)
«اوست خدایی که شما را از یک نفس بیافرید و از همان- نه چیز دیگری- همسرش را آفرید تا از او آرامش بگیرد.»
برای درک بهتر دیدگاه اسلامی، خوب است که مرور سریع و گذرائی به دیدگاههای گوناگون دیگری که در تمدنها و ادیان و بعضی از فلسفه های بشری در رابطه با آفرینش مرد و زن و نیز اختلافهای تکوینی و تشریعی مرد و زن آمده و طرفدارانی در جهان دارد، داشته باشیم:
افلاطون که معمولا دیدگاههایش، شروع فلسفه مدون غرب دانسته شده در کتاب «جمهوریت»، توصیه می کند: که زنان نیز باید تعلیمات جنگی ببینند و در مسابقات ورزشی شرکت کنند زیرا زنان گرچه در نیروی جسمی و نیروی روحی و فکری از مردان، ناتوان ترند اما همه استعدادها در هر دو وجود دارد. پس از افلاطون، ارسطو در کتاب «سیاست» به شدت با نظرات استادش مخالفت کرده و معتقد است که تفاوتهای مرد و زن تنها از جنبه کمی نیست بلکه از جنبه کیفی نیز متفاوتند.»1
ارسطو بر این باور بود که زن، همان مرد ناکام و خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش است. همچنین سقراط، فیلسوف بزرگ یونانی اساساً وجود زن را بزرگترین منشأ انحطاط بشریت دانسته است، فیثاغورث دیگر دانشمند یونانی در دیدگاهی ضد زن معتقد بود که در عالم، یک «اصل خوب» وجود دارد که نظم، نور و مرد را آفریده و اصلی بد وجود دارد که آشوب، تیرگی و زن را آفریده است2.
با این نگاه فلسفی به زن، معلوم است که زنان هیچ جایگاهی در جامعه بشری ندارند چنانچه ارسطو تصریح می کند که طبیعت آن جا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را آفرید و زنان و بردگان بنا بر طبیعت شان محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند.»3
¤ زن در ادیان دیگر
با بررسی ادیان مختلف نیز به نگرشهای گوناگونی می رسیم. در آیین مسیحیت و یهود، خداوند، آفریننده دنیا و خالق موجودات بوده و خود نیز آفریده هایش را تکریم کرده است: ]آنگاه خدا به آنچه که آفریده بود نظر کرد و دید که همه چیز نیکو است[4، اما براساس آیین یهود، مردان یهود در دعای صبحگاهی از خداوند تشکر می کنند که آنان را زن نیافریده است!! و مسیحیت و کلیسای متأثر از دیدگاههای رومی و یونانی نیز، زن را عامل گناه اولیه انسان می دانست. گناهی که در گوهر همه انسانها برای همیشه سرشته شد!!
در کتاب سفر پیدایش، دو حکایت متفاوت درباره آفرینش روایت شده است: جریانی که در بخش 3:2- 1:1 سفر پیدایش با پیشینه حدود چهار قرن قبل از میلاد است و حکایت هبوط آدم و حوا در بخش 24:2- 4:2 که پانصد سال پیشتر از حکایت نخست نوشته شده است. در حکایتی که سابقه آن کمتر است می خوانیم که خداوند جهان را در شش روز آفرید و سپس آدمی را خلق کرد در این حکایت مرد و زن با هم آفریده شده اند و هر دو موجوداتی هستند که در نظام آفرینش بر هر آفریده ای برتری دارند: «به این ترتیب، خداوند، مرد و زن را از شمایل خود خلق کرد»5
همچنین در روایات کهن تر آفرینش6 می خوانیم که پروردگار، «آدم» را به عنوان نخستین بشر از خاک زمین، خلق کرد و دم حیات را در سوراخهای بینی او دمید، «انسان موجودی زنده شد» سپس پرنده ها و حیوانات را خلق کرد اما آدم احساس تنهایی می کرد. سپس آدم را به خوابی عمیق فرو برد و از پهلوی او زن آفریده شد و مونس آدم شد و همچنان که ابتدا هر دو در یک بدن بودند، با ازدواج نیز دوباره هر دو یکی می شوند7.
اینک پس از مطالعه در فلسفه ها، ادیان و تمدن های مختلف است که، رویکرد اسلام را جامع و کامل می یابیم به ویژه از آن جهت که روشن می شود علاوه بر وحدت گوهری و اشتراک ذاتی میان زن و مرد، تفاوتهای واقعی نیز میان آن دو را به رسمیت می شناسد و همین تفاوتهای تکوینی میان زن و مرد است که احیاناً، علت برای تفاوت تشریعی میان آن دو در مواردی محدود می باشد و با بررسی دریافتها و نظرات فیزیولوژیست ها و روانشناسان درمی یابیم که اسلام، به این تفاوتهای واقعی و علمی، توجه کاملی در جهت تشریع برخی تفاوتهای تکلیفی داشته است.
از این رو کامل ترین نگاه به زن و مرد را می توان نگاه اسلام دانست که همه جوانب و ابعاد وجودی این دو گوهر خلقت را در نظر گرفته است و جنبه های طبیعی و روحی و جسمی مشترک و متفاوت در مرد و زن را روشن ساخته و هیچگونه گزافه گویی در مورد یکی، روا نداشته است. اسلام تأکید می کند که هدف از خلقت زن و مرد، یکی است و راهی را که خداوند در هدایت تشریعی خود بیان کرده اصولا، برای هر دو یکسان می باشد.
¤ عبودیت و کمال؛ هدف غایی خلقت
اسلام، هدف نهایی از خلقت انسان، را رسیدن به عبودیت (کمال و قرب الهی) دانسته و امکان رسیدن به این قرب الهی را برای زن و مرد، مهیا کرده و پیامبران را برای گفتگو با مردان و زنان به تساوی فرستاده است و اگر در مواردی، تفاوت در برخی احکام و حقوق، وجود دارد آن، نشانه برتری یکی بر دیگری نمی باشد بعنوان نمونه اگر جهاد نظامی و شهادت در جبهه نبرد برای مردان، تشریع شده و راهی به سوی بهشت برای آنان است، معادل آن، راه دیگری برای زنان گشوده شده است و مثلا تلاش زنان در اداره امور خانه یا فرزندداری نیز، به منزله جهاد و شهادت در راه خدا و عامل کسب اجر الهی دانسته شده است، چنانچه پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:
قال رسول الله(ص) مهنه احداکن فی بیتها جهادالمجتهدین انشاءالله
زحمت کشی شما در خانه هایتان مثل جهاد مجاهدان است.
بنا بر دیدگاه اسلام، هدف از خلقت زن و مرد، عبودیت و بندگی است و مقیاس ارزش و سنجش معنوی انسان در مرد و زن، یکسان است. از جمله مواردی که بعنوان مقیاس سنجش انسانی در قرآن آمده است و برای مرد و زن، یکسان است به عنوان نمونه می توان مواردی را ذکر کرد:
1- ارزش اعمال نیک:
من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه
هر انسانی- از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای حیات بخشیم.
سوره نحل- آیه 97
2- ارزش هجرت در راه خدا:
فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم ولادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار تواباً من عندالله والله عنده حسن الثواب (آل عمران 195)
پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد.آری من، عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید تباه نمی کنم، پس، کسانی که هجرت کرده و از خانه های خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، بدی هایشان را از آنان می زدایم و آنان را در باغهایی که از زیر آن نهرها روان است درمی آورم، پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.»
3- دانش و معرفت
یرفع الله الذین ءامنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات (مجادله آیه 11)
«خدا (رتبه) کسانی از شما را که گرویده و کسانی که دانشمندند (برحسب) درجات بلند گرداند.»
در این باب نیز هیچ تفاوتی میان مرد و زن ذکر نشده است.
4- برابری در عمل صالح
«و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه ولا یظلمون نضیراً:
«و هرکس کاری شایسته کند چه زن و چه مرد، اگر مؤمن باشد به بهشت می رود و به قدر آن گودی که بر پشت هسته خرماست به کسی ستم نمی شود.» (نساء- آیه 124)
این آیات و امثال آنها در باب ارزش عمل انسان، اعم از زن و مرد روشن می کنند که انسان کوشنده به اندازه کوشش خویش پاداش می گیرد و هیچ تفاوتی میان تلاش زن و مرد که نوعی ظلم باشد وجود ندارد و خداوند، چنین ظلمی را روا نمی داند.
5- وجوب دانش پژوهی بر زن و مرد
در این باب تنها به ذکر سخنی از پیامبر اسلام می پردازیم که در این زمینه بسیار معروف است و همه فرق اسلامی آن را بازگو کرده و پذیرفته اند:
پیامبراکرم (ص) فرموده اند:
طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه (الحیاه 1/ 70 گرداینده فارسی)
«طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.»
علاوه بر آن، قرآن کریم تصریح می کند که منشأ آفرینش زن، با آفرینش مرد، یکی است:
«یا ایهاالناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها (آیه 1 سوره نساء)
ای مردم، تقوا بورزید از خدایی که شما را از یک آفرید و همسرش را نیز از همان.»
آنگاه که بیشتر بررسی کنیم درمی یابیم که در سراسر قرآن، هرجا که کلمه «الانسان، الذین آمنوا» و یا «الناس» و خطابات عام و مطلق آمده است زن و مرد را به طور مساوی، شامل می شود و در اغلب قریب به اتفاق آیات قرآن، چنین وضعیتی را شاهد هستیم که بهترین دلیل بر آن است که زن و مرد در نظر خداوند در جنبه انسانی و منزلت ذاتی و الهی برابرند.
خطابات خداوند در هیچ یک از آیات ذکر شده، که شامل اکثر قریب به اتفاق و تقریباً سراسر قرآن است مخصوص به مردان نبوده است و همگی اشاره بر اطلاق این مطالب بر انسان چه مرد و چه زن دارد. بنابراین، آنچه به قرآن می توان نسبت داد آن است که زن و مرد، یکی بر دیگری برتری برتری نزد خداوند ندارند و زمینه رشد و تکامل الهی برای هردو میسر و یکسان می باشد و بلکه باید گفت زن و مرد، مکمل یکدیگر بوده و هر یک برای دیگری، نقش کامل کننده دارد.
در آیه 187 از سوره بقره آمده است:
هن لباس لکم و انتم لباس لهن
«آنان (زنان) پوشش شما هستند و شما پوشش آنهایید.»
و مفاهیمی از این قبیل، نشان می دهد که نقش زن و مرد را نمی توان در اصل خلقت، باصطلاح اصلی و فرعی دانست بلکه نقش هر دو مهم بوده و هر دو به یکدیگر نیازمندند.
و اما زمانی که به تفاوت های بین زن و مرد می رسیم درمی یابیم که همین تفاوت ها نیز جز برای مکمل بودن زن و مرد نسبت به یکدیگر نیست و تفاوت ها، علت نیازمندی آن دو به یکدیگر است اما در مقام تکلیف و اطاعت از خداوند، هر دو در یک جایگاه قرار می گیرند.
قرآن کریم، علیرغم بعضی از دیدگاه ها که حوا را عامل گناه و شر دانسته و علت هبوط آدم را وسوسه حوا می دانند این نظریه را رد می کند و علت هبوط را گناه آدم و حوا و فریب شیطان می داند چنانچه در سوره بقره آیه 35 آمده است:
«فازلهم الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین.
«بدین ترتیب، این شیطان بود که آدم و حوا را به لغزش افکند تا از آن درخت خوردند و بدین عصیان هر دو را از آن (بهشت پرنعمت) بیرون کرد و گفتیم به (آدم و حوا) فرود آئید از بهشت که برخی از شما، برخی را دشمنید و شما را در زمین آرامگاه و آسایش خواهد بود تا روز مرگ.»
¤ تفاوت های زن و مرد
اینک که اصل برابری ذاتی و همانندی ها میان زن و مرد، روشن شد به برخی از تفاوت های موجود میان زن و مرد اشاره می کنیم با این توضیح که برخی تفاوت های جسمی و نیز روانی که میان زنان و مردان وجود دارد، سراسر تابع حکمت الهی و به مصلحت هردوست و همین تفاوت های حقیقی است که موجب برخی تفاوت های حقوقی میان آن دو می شود که منافاتی با برابری ذاتی و اصل عدالت میان آن دو ندارد به ویژه آنکه تفاوت در تشریع و حقوق نیز صرفاً تفاوت در نوع عمل زن و مرد است نه در هدف نهایی و نتیجه و یا ارزش عمل آنها، زیرا که خداوند، انسان را برای تکامل آفریده و هر یک از زن و مرد با عمل متناسب خود به این کمال می رسند و تفاوت روش، در اصل «کمال یابی»، تأثیری ندارد. به عبارت دیگر، تفاوت های حقوقی زن و مرد، متناسب با تفاوت های حقیقی آنان است ولی مایه نقص یکی و کمال دیگری نمی باشد بلکه قانون خلقت، خواسته است تا با این تفاوت ها تناسب بیشتری میان زن و مرد برقرار کند زیرا اگر زن و مرد، برای زندگی مشترک ساخته شده اند و مجرد زیستن، انحراف از قانون خلقت است، پس نقاط ضعف هر یک را باید در نقاط قوت دیگری جبران کرده باشد.
آنچه زیربنای فکر توحیدی است آن است که در تمام نظام آفرینش، قسط و عدل الهی حکمفرماست و اگر خداوند، هر یک از این جفت را به تنهایی آفریده بود و یا هر دو را از همه جهات، عین یکدیگر آفریده بود، جهان بشری، ادامه دار نمی بود و اگر خلقت انسان با هدف بقای نسل بوده، بهترین راه خلق همین تفاوت هاست.
و آدم و حوا برای آن که آدم و حوا باشند و به منزله دو گوهر خلقت، مبدأ پیدایش نسل انسان شوند و اگر لازم بوده که زن و مرد، دو رکن اساسی حیات انسانی باشند، این تفاوت ها ضرورت داشته اند و اتفاقاً اگر هر دو یکسان و مانند هم بودند دیگر بقاء نسل و تشکیل خانواده، امکان نداشت.
]تفاوت ها برای آن است که گروهی، گروه دیگر را به صورت متقابل و دوجانبه تسخیر کنند و هیچ کس حق ندارد افراد دیگری را تحت تسخیر خود درآورد اما خودش مسخر نشود، کسی نمی تواند به دلیل داشتن قدرت و امکانات استعدادی یا غیراستعدادی از دیگران، تسخیر یک جانبه طلب کند بلکه باید تسخیر متقابل و خدمت متقابل باشد تا نظام به احسن وجه اداره شود.
و اگر تسخیر، متقابل نباشد همان استهزاء کردن و منافع دیگری را به سود خود رایگان بردن است که قرآن آن را نهی کرده و آن را به عنوان ستم، تحریم و محکوم کرده است. بنابراین نظام آفرینش، استعدادهای متقابل و متخالف می طلبد و این تفاوت هم برای تسخیر دوجانبه و متقابل آن تقرب الی الله است.[8
البته باید یادآوری کرد که جنبه های متفاوت در زنان و مردان، جنبه های حداقلی است و شباهت ها حداکثری می باشد و زن و مرد از بیشتر جوانب به یکدیگر تشابه دارند و شباهت های اینان بیشترین ابعاد وجودیشان را فراگرفته است و از جمله: 1- در گوهر خلقت 2- در هدف از خلقت 3- در اصل رشد و تکامل 4- در بسیاری از جهات جسمانی و روانی، مشابه یکدیگرند.
و بدلیل همین یکسان بودن ارزش کلی اعمال نزد خداوند است که تکالیف اصلی ایمانی همچون امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز و پرداخت زکات و اطاعت خدا و رسول خدا و نیز در اصل ولایت ایمانی نسبت به یکدیگر، کاملاً مشترک و یکسان می باشند:
و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم9.
«مردان و زنان با ایمان، ولی (یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند. به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد خداوند توانا و حکیم است.»
¤ مبنای تفاوت، نقش پذیری در خانواده و جامعه
اساسی ترین تفاوت میان زن و مرد، تمایز دستگاه تناسلی آنها از یکدیگر و عوارض آن است و تفاوت در نقش جنسی هر یک از زن و مرد، منشاء تفاوت در ارزش عمل آنها نیست گرچه منشاء برخی تفاوت ها در حقوق و وظایف باشد. با بررسی فیزیولوژی انسان به تفاوت هایی در سه عرصه می رسیم:
1- بعد روحی و روانی 2- بعد جسمانی 3- بعد ذهنی
]تفاوت های میان زن و مرد از جنبه های جسمی و عقلی و روانی و تأثیرهای آن دو بر یکدیگر توجه فلاسفه جدید و قدیم را به خود مشغول داشته است.
فزونی جنبه عاطفی زن بر مرد از ابتداء مورد توجه بوده است و شاید یک دلیل آن این باشد که خداوند زن را برای ایفای نقش مادری مهیا ساخته و ملاک حفظ حیات زوجیت و زناشویی او را در مؤنث بودنش قرار داده است.[10
هر موجودی باید در چارچوب هویت وجودی و کیان انسانی خویش، به تلاش بپردازد.
«قوانین فیزیولوژی نیز همانند قوانین جهان ستارگان سخت و غیرقابل تغییر است و ممکن نیست تمایلات انسانی در آنها راهی پیدا کند.»11
در بحث «اختلاف در روح و روان» بنا به نظر ویل دورانت: «زن از مرد شکیباتر است گرچه شجاعت مرد در کارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است اما تحمل دائمی و روزانه زن در مقابل ناراحتی های جزیی بی شمار بیشتر است. جنگ جویی زن، در وجود دیگری است. زن سرباز را دوست دارد و از مرد توانا خوشش می آید، در مشاهده قدرت، نوعی عامل خوشی فرودستانه او را تحریک می کند12.
بعبارت دیگر، تفاوت های جسمی و روانی میان زن و مرد، بعلت نقش متفاوتی است که آنها در خانواده و جامعه، ایفاء می کنند و هر یک به اسباب و امکانات و استعدادهای متناسب با نقش خود، مجهز شده اند.
اینک به بیان بعضی از اختلافات روحی روانی زن و مرد با استناد به ملاحظات علمی و کشف تجربی دانشمندان می پردازیم.
– عواطف و احساسات: زن از مرد، عاطفی تر است و با این سرشت به دنیا می آید و زندگی می کند 13 و به ارتباط های عاطفی علاقه نشان می دهد. احساس محبت در دختران بیش از پسران است14.
وقتی نگاه به عواطف و احساسات بین زن و مرد می کنیم به عدالت و نظم و تدبیر خداوند در خلقت بیشتر پی می بریم زیرا خداوند، زن را برای مادری و فرزنددار شدن برگزیده و باتوجه به برتری حالات روحی عاطفی و احساسات او چنین انتخابی برای او بهترین انتخاب بوده است و تنها زن با چنین روحیاتی از عهده این مسئولیت برمی آید. عشق و علاقه مادر به فرزند و تحمل تمامی مشکلات فرزند از ابتدا بارداری تا به انتها همه نشأت گرفته از آن حالت زن می باشد.
بعبارت دیگر، در اینجا نیز تفاوت حقیقی، منشاء تفاوت حقوقی شده است. بعنوان مثال شاید نظریه تفاوت در حکم «جهاد» یا «قضاوت» میان زن و مرد، به همین علت باشد که زن، طبعاً حساس تر و عاطفی تر از مرد می باشد در جریان قضاوت طبیعتاً، بیشتر تحت تأثیر عواطف روحی و روانی قرار می گیرد و از جمله به همین سبب، تکلیف قضاوت و یا جهاد از دوش زنان برداشته شده است. برخی تفاوتهای روانی و روحی دیگر را می توان چنین برشمرد:
– استرس: معمولاً بین 10تا 15% مردان از فشار روانی رنج می برند حال آنکه این رقم درمورد زنان به 21% می رسد15. اگر زنان، به مراتب بیش از مردان دچار بحران روانی و استرس می شوند پس بسیار منطقی است که اسلام، زنان را کمتر درگیر مسئولیت های حاد اقتصادی و اجتماعی کرده باشد و مثلاً مسئولیت تأمین مخارج خرج خانه و انجام تکالیف پرتنش اجتماعی در بیرون از منزل را به عهده مرد گذارده باشد. زیرا این مسایل معمولاً همراه نگرانی و استرس های درونی می باشد و زن از حساسیت و آسیب پذیری بیشتری در این حوزه، برخوردار است و شاید از جمله به همین دلیل نیز باشد که برخی مسئولیت های حاد اجتماعی را خداوند از زنان، نخواسته است.
– گرایش معنوی: «گرایش قلبی به دین در میان زنان بیشتر از مردان مشاهده می شود و زنان، مسایل روحی و معنوی را با روان خود، سازگارتر می یابند.»16
زن، از احساس درونی قوی تری نسبت به مرد برخوردار و همین حالت در نوع گرایش وی به دین و معنویت، نیز اثر می گذارد زیرا گرایش به دین، یک امر فطری است که در نهان هر انسانی گذارده شده و ظهور این حالت فطری (گرایش به عبودیت و الوهیت) در همه افراد، یکسان نمی باشد بلکه زن به عنوان انسان حساس تر، این حالت را سریعتر و برجسته تر در خود، بروز می دهند.
البته این قوت گرایش قلبی در زنان، مانع از «معرفت و شناخت دینی در زنان نیست و چه بسا حتی زنانی نسبت به مردان، قدرت درک دینی بیشتری نیز داشته باشند چنانچه در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که از برتری درک و شناخت زنان در مواردی سخن گفته است:
«ربّ امرأه أفقه من رجل…» چه بسا زنانی که در دین شناختی ژرف تر از مرد دارد17.
¤ برخی تفاوت های دیگر…
تفاوت های جسمانی مهمی نیز میان زن و مرد وجود دارد که حتی شامل ادراکات حسی آن دو می شود بعنوان نمونه، مثلاً در موضوع حواس پنج گانه، میان زن و مرد، اختلافاتی وجود دارد از آن جمله در حس بویایی، مرد بالغ نسبت به بعضی از بوها بی تفاوت است درحالی که زنان نسبت به همان بوها حساسیت نشان می دهند و به طور عمومی، حس بویایی در زنان، تیزتر از مردان است18.
در حس بینایی، مردان از زنان، قوی ترند19. و از نظر حس چشایی، نوزادان دختر به محلول های شیرین، علاقه بیشتری از خود نشان می دهند و زنان به مزه های ترش، حساس ترند20.
به طور کلی از لحاظ جسمانی به طور متوسط، مرد، درشت اندام تر -بلندقدتر- خشن تر از زن است. صدای زن، نازکتر و رشد بدنی و ضربان قلبش سریع تر و مقاومت وی در مقابل بیماری، بیشتر از مرد است. زن زودتر به مرحله بلوغ می رسد و زودتر از نظر تولید مثل از کار می افتد. مغز متوسط مرد بزرگتر از مغز متوسط زن است ولی با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموع بدن، مغز زن، بزرگتر است.
از لحاظ روانی، میل مرد به ورزش – شکار و کارهای پرحرکت، بیش از زن است. احساسات مرد، مبارزه جویانه تر و متجاوزانه تر و احساسات زن، صلح جویانه تر و آرامتر است. زن از توسل به خشونت درباره دیگران و خود، بیشتر پرهیز می کند و لذا خودکشی در مردان، بیشتر و خشن تر می باشد. احساسات زن از مرد، جوشان تر، سریع الهیجان تر و در عین حال، بی ثبات تر است. زن نسبت به مرد، محتاط تر، ترسوتر و تشریفاتی تر بوده و به زینت و آرایش، علاقه بیشتری دارد و احساسات مادرانه از دوران کودکی در او نمودار می شود، زن در علوم استدلالی و عقلی خشک، به پای مرد نمی رسد، اما در مسائل ذوقی و احساسی، مثل ادبیات، نقاشی و… دست کمی از مرد ندارد. قدرت کتمان راز در مرد، بیشتر از زن است و اسرار ناراحت کننده را در درون خود حفظ می کند. از نظر مرد، خوشبختی، به دست آوردن مقام و شخصیتی قابل احترام در اجتماع است اما از نظر زن، بدست آوردن قلب یک مرد، و نگهداری او برای تمام عمر نهایت خوشبختی محسوب می شود.
از نظر احساسات نسبت به یکدیگر، مرد، خواستار تصاحب شخصی زن و زن، خواستار تصاحب دل مرد و تسلط بر قلب اوست. زن از مرد، شجاعت و حمایت می خواهد و مرد از زن، زیبایی و دلبری. زن بیش از مرد قادر است بر شهوات خود، مسلط شود. شهوت مرد، ابتدایی و تهاجمی است و شهوت زن انفعالی و تحریکی است. مرد مظهر عاشقی و زن، مظهر معشوقیت است. احساسات مرد، طالبانه و احساسات زن، مطلوبانه است. مرد، جهانگیر و زن، مردگیر آفریده شده است.
تاریخ روابط زن و مرد را فقط از نظر حس استخدام و اصل متنازع بقا تفسیر می کند در صورتی که پیوندی بالاتر از شهوت پایه وحدت زوجین را تشکیل می دهد که قرآن کریم از آن به نام مودت و رحمت یاد کرده است:21
«و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه» و یکی از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان زوجی بیافریند که در برابر او آرامش یافته، با هم انس گیرید و میان شما دوستی و مهربانی برقرار نمود.» (سوره روم/آیه 21).
¤ تفاوت ها بنیان حرکت هوشمند زن و مرد
هنگامی که به تمام تفاوت ها میان زن و مرد، اعم از روحی و روانی و یا جسمی (بیماری، نیاز به غذا، هورمون های جنسی، پروتئین ها، مغز و اعصاب، اندازه و وزن، چربی ها، ارزش های خونی، استروژن، آبستنی، استخوان و مفاصل، قلب و عروق، طول عمر و مرگ) می نگریم کاملا به نوع وظایف و حقوق که منطبق بر نظام خلق و آفرینش خداوند در زن و مرد است و به هماهنگی طبیعت با شریعت و مسئولیت های مختلفی که خداوند برای هر یک براساس توان آنان تعیین نموده است پی می بریم. خداوند با توجه به حساس بودن جسم زن و ضعیف تر بودن او و ضعف نسبی اش در مقابله با خشونت و درگیری و… مسئولیت تأمین زندگی، امنیت نگهداری زن و فرزند، انجام کارهای سنگین و… را برعهده مردان نهاده است و به زن به عنوان موجودی حساس، عاطفی، مهربان و… نقش هایی هم چون مادری، همسری، تربیت فرزندان، کنترل داخل خانه و تسکین دهنده و تقویت کننده روحیه مردان و فرزندان در مقابل با مشکلات قرار داده است و البته این به معنای ناتوانی زن از حضور در جبهه های مبارزات سیاسی و حتی جهاد نظامی و یا فعالیت های سنگینی اجتماعی نیست چنانچه زنان مسلمان بسیاری در این عرصه ها با الهام از حضرت فاطمه(ع) و حضرت زینب(س) حضور داشته و رشادت ها آفریده اند.
تمام خلقت براساس نظم و عدل الهی بیان شده است و کوچک ترین نابخردی و ناموزنی در نظام آفرینش وجود ندارد و اگر این اختلاف ها نمی بود دیگر این دو موجود چگونه می توانستند یکدیگر را جذب کنند چون کمبود بعضی حالات در دیگری باعث شده تا آنها در جنس مخالف خود جویا باشد و با قراردادن این دو موجود در کنار یکدیگر و تکمیل کردن آنان، تکامل زن و مرد، به کمک یکدیگر محقق می شود. خداوند، انسان را برای رسیدن به تکامل الهی آفریده و هدف از خلقت نیز رسیدن به خداوند می باشد و این کمال با قرارگرفتن زن و مرد در کنار یکدیگر بوجود می آید.
جمع بندی و نتیجه گیری
در باب شباهت ها و تفاوت های مرد و زن می توان چند اصل کلی را نتیجه گرفت و به چنین جمع بندی رسید:
اصل 1) مرد و زن در اصل گوهر انسانی و نفخه روح الهی مساوی و مشترکند و کرامت و ارزش انسانی نه به جنسیت بلکه به انسانیت و تقوا است. به عنوان نمونه:
الف) خلقکم من نفس واحده… (آفرینش از یک گوهر وجودی).
ب) لقد کرمنا بنی آدم… (تکریم عام)
ج) ان اکرمکم عندالله اتقیکم (تکریم خاص که ملاک تقواست)
اصل2) مرد و زن از لحاظ جسمانی و روانی و ذهنی و عاطفی و در احساسات و تملایلات و استعدادها ونیازها و قوای انسانی دارای شباهت حداکثری هستند اما در برخی از این موارد نیز تفاوت هایی حقیقی و تکوینی با یکدیگر دارند که دلایل تفاوت های حقیقی در مواردی مردان و در مواردی زنان قوی ترند و توان بیشتری دارند.
اصل3) در حوزه تفاوت های حقیقی مرد یا زن هیچ یک نباید از نقطه قوت خود یا نقطه ضعف دیگری سوءاستفاده کند.
اصل4) تفاوت حقیقی و طبیعی به مفهوم تفاوت ارزشی نیست و نقطه قوت طبیعی هیچ یک به مفهوم برتر بودن او یا کرامت و ارزش بیشتر در او نیست.
اصل5) تفاوت های حقیقی در مواردی باعث تفاوت های حقوقی و مسئولیت ها می شود و چنانچه شباهت حداکثری حقیقی میان زن و مرد باعث شباهت حداکثری حقوقی و مسئولیت در اکثر موارد میان زن و مرد است.
تفاوت های حقیقی و طبیعی نیز می تواند منشاء قضاوت های حقوقی بشود. یعنی در اکثر موارد، حقوق و وظایف زن و مرد کاملا یکسان است اما در مواردی، حقوق زن بیشتر و مسئولیت های او کمتر است و در مواردی نیز حقوق مرد، بیشتر و مسئولیت او کمتر است و این نوعی تفاوت طبیعی از لحاظ جسمانی و طبیعی است که به نوعی تقسیم کار طبیعی در برخی موارد میان آنان می شود زیرا در مواردی مردان به زنان محتاجند و در مواردی زنان به مردان نیازمندند که باید مورد حمایت آنان باشند و به یکدیگر کمک کنند.
اصل6) تفاوت های حقوقی نیز به مفهوم تفاوت ارزشی نیست بلکه نوعی تقسیم کار و برنامه ریزی برای زندگی مشترک و پوشش دادن به ضعف ها و نیازهای یکدیگر است (هن لباس لکم و انتم لباس لهن) و تفاوت نقش ها به تناسب همان تفاوت طبیعی میان آن دو است.
اصل7) هیچ یک از دو جنس نباید از موارد تفاوت در برخی مسئولیت ها و حقوق علیه یکدیگر سوءاستفاده کنند و از موقعیت حقوقی خود در جهت ظلم به دیگری بهره برداری کنند. بلکه موارد تفاوت از باب تناسب با توان و ظرفیت هر یک باید در جهت حمایت از دیگری و گرم و مستحکم نگه داشتن خانواده «مودت»به تعبیر قرآن و آرامش دادن به تعبیر دیگر قرآن (سکن) استفاده کنند