نویسنده : نرگس یداللهی
گر چه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه ی عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جدید آن که فعالیت اقتصادی هنر دوری در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنتعی و جایگزین شدن کار در کارخانه ها و ادارات به جای فعالیت های کشاورزی و دامداری است که در کارخانه و در ساعات انعطاف پذیر، انجام می گرفت . رشد روز افزون حضور زنان در عرصه های اقتصادی، هم ناشی از تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و هم نسبتاً تحولاتی در تمام عرصه های فوق نشان از فقدان عناصر جامعیت آمیزه نگری و ضعف مطالعات دینی دارد . از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه همزمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ی ما و جامعه ی جهانی، ویژگی ها و کارآمدی زنان، آموزه های دینی و اهداف انقلاب اسلامی ارائه کننده ی طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است .
عوامل رویکرد زنان به اشتغال
اگر علت رویکرد زنان به اشتغال را دلایلی چون: کمک به اقتصاد خانواده، کمک به اقتصاد ملی، عزت مندی اجتماعی، اثبات قابلیت های زنان در عرصه های اجتماعی، استقلال مالی، فرار از تنهایی ناشی از تجدد با زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانه ای برای ایام پیری، ضرورت حضور در عرصه های زنانه از جمله، معلمی دختران و مامایی، مطرح می شود که در جای خود قابل تامل و تدقیق است، اما نگاه دولت ها و نظام سلط جهانی به مقوله اشتغال زنان می توان می تواند با حساسیت ها و انگیزه های دیگری نیز دنبال شود که نمی توان از آن غافل شد از جمله :
1 ـ در قرن های گذشته نظر اقتصاد دانان اروپایی بر این بود که ازدیاد جمعیت می توانست در حصول دستاوردهای اقتصادی، مخاطره آفرین باشد بنابر این لازم بود خانواده ها را به کنترل جمعیت تشویق کرد اما چنین توصیه هایی غالبا قرین موفقیت نیست، پیشنهاد آنان طرح شعارهایی بودند که زنان را از قید خانه داری و مادری آزادسازد . طرح شعار آزادی زنان و شرکت فعال آنان در فعالیت های اقتصادی می تواند اهمیت مادری را که تحت الشعاع قرار دهد و میل آنان را به فرزند آوری کاهش دهد، چنان چه که امروزه در کشورهایی چون کانادا با تولد اولین فرزند مادران با عنوان جدیدی مواجه می شود و ناگزیر باید میان شغل و مادری یکی را برگزینند . سلب مسئولیت از مردان در تامین هزینه های خانواده نیز راه حلی است که زنان را ناگزیر از روی آوردن به بازار کار می کند و به کاهش جمعیت منجر می شود .
2 ـ پیری جمعیت و کمبود جوانان جویای کار سبب شده است که دولت های اروپایی حضور گسترده ی زنان در بازار کار را پیش از گذشته مد نظر قرار دهند . اگر در کنار این سیاست به سیاست جدید این کشورها در ترغیب زوج های جوان به داشتن فرزندان بیشتر نیز توجه کنیم، در می یابیم که مدل پیش گفته پیشنهادی اقتصاد دانان اروپایی چندان هم موفق نبوده است . امروزه حضور جوانان مهاجر، به ویژه جوانان خاورمیانه در بازار کار این کشورها، زنگ خطری برای جهان مسیحیت و دنیای مادی قلمداد می شود. از سنین جوانی جمعیت با شکل بیکاری گسترده مواجه است، از چنان اهمیتی برخوردار نیست .
3 ـ افزایش زنان تحصیل کرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنه های اقتصادی افزایش می دهد و هر دولتی به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار کار، نسبتی معنادار دیده می شود .
4 ـ میل دولت ها به تسریع در دست یابی به شاخص های توسعه سبب می شود که امکانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه به کار گرفته شود. امروز حضور زنان در فعالیت اقتصادی، خود نشان دهند، اهتمام دولت ها در پیگیری اهداف توسعه شمرده می شود .
آثار و پیامدها
شاید ظاهرترین اثر اشتغال، احساس عزت نفس و اندیشمندی است. در صورتی که شخص احساس کند فعالیتی مفید برای جامعه انجام داده یا شکلی را بر طرف نموده و یا در جریان توسعه دانش و ارتقاء فرهنگ جامعه گام برداشته است، به چنین احساسی دست می یابد . گاه نیز احساس عزت مندی ناشی از تاثیرات فرهنگ مسلط است . در جایی که احراز یک مسئولیت و مقام، ارزش به حساب آید، احساس عزت مندی منوط به احساس مشارکت در سازندگی اجتماع نیست، بلکه صرفا با احراز پست به دست می آید .
برخی از اثار اشتغال زنان به جنبه درآمدزایی آن باز می گردد، از جمله :
1 ـ امکان پشتیبانی اقتصادی آنان از خانواده فراهم می گردد . در اینجا نقش زن معین همسر و یا سرپرست اقتصادی خانوار را ( در صورت ناتوانی، طلاق و فوت همسر و یا عدم انجام مسئولیت اقتصادی توسط وی ) عهده دار است . فعالیت زن، در فرض اول گر چه به بالا رفتن در آمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتری انجامد اما ضرورتاً رضایت مندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمی آورد . احساس رضایت مندی منوط به برقراری نوعی تعادل میان امکانات و خواسته هاست . بنابراین اگر در فرض توسعه امکانات، سطح انتظارات نیز بالاتر رود، افزایش درآمدها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعالیت اقتصادی زن ضامن بقای خانواده است، به ویژه در شرایطی که حمایت های دولتی ناکافی باشد و سیستم حمایتی دیگری از جمله حمایت های خویشاوندی نیز موجود نباشد .
2 ـ برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده می شود به گونه ای که در شکل جدید، مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست. این نکته به ویژه برای فیمینیست ها حائز اهمیت است . در نگاه آنان، اشتغال زنان به اشتغال اقتصادی بی ضرر و قدرت اقتصادی زن، معادله قدرت سیاسی را در خانواده بر هم می زند و شکل جدیدی از خانواده متولد می شود که مرد سالار نیست . بنابراین می توان انتظار داشت که کشمکش های خانوادگی نیز افزایش یابد مگر آنکه فرهنگ مسلط نیز اشکال جدید روابط خانوادکی را به رسمیت شناسد .
3 ـ اشتغال مالی زن به کم شدن نگرانی از آینده منجر می شود که از یک سو آرامش بخش و از سوی دیگر مشکل ساز است. قطع وابستگی اقتصادی وکم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه تحمل پذیری را کاهش ومیل به جدایی را با احساس مشکلاتی در زندگی زناشویی، افزایش می دهد، برخی آمار در کشورهای غربی نشان می دهد که آمار طلاق در خانواده هایی که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانواده های دیگر است .
4 ـ از آنجا که استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشارکت در تصمیم گیری حاکم می شود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطه ای دموکراتیک در زندگی مشارکتی آینده آماده می سازند و فرهنگ جدیدی در خانواده های نسل آینده می گردد . ویژگی دیگر اشتغال مدرن، دوری از خانه است که خود آثاری در پی دارد از جمله :
5 ـ عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب می شود که زمانی که فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند . از این رو تربیت فرزندان به ویژه در سنین رشد با اختلال مواجه می شود و زمینه آسیب پذیری آنان به دلیل فقدان کنترل و نظارت، افزایش می یابد . چنان چه آمار بزهکاری فرزندان در خانواده های فاقد حضور دارد، بیشتر است .
6 ـ دوران کودکی مهم ترین زمان پرورش عاطفی فرزندان است و عدم حضور مادر به ویژه در سه سال ابتدایی حیات، حیات کودک را با مشکلات عاطفی مواجه می سازد . سپردن فرزندان به مهد کودک نیز به دلیل آن که فعالیت های پرورشی مهد کودک ها قاعدتاً با انگیزه های اقتصادی انجام می شود، نمی تواند جایگزین بسیار مناسبی برای مادر باشد .
7 ـ گفته شود که زن به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روش ها و تنظیماتی در اداره زندگی می پردازد که بیشترین نظم و کارآیی را نتیجه دهد . به عبارت دیگر گرچه حضور کمی زن در خانه کاهش می یابد اما کیفیت حضور او تقویت می شود هم در ساعات کمتر به فعالیت های بیشتر می پردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیم گیری و انجام امور خود آشنا می کند . بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمند تر و از پشت کار بیشتری برخوردارند .
8 ـ مستمر و منظم بودن ساعات کار نیز پیامدهایی خواهد داشت . اشتغال تمام وقت بانوان که گاه با طی مسافت آمد و رفت به 10 ساعت در روز بالغ می گردد، با در نظر گرفتن حفظ فعالیت های خانگی، به فشار مضاعف و استهلاک قوای جسمی و روحی زنان می انجامد و این به عنوان یکی از مهمترین آثار اشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است .
9 ـ فعالیت خانگی زنان با وجود تکراری و سنگین بودن، انعطاف پذیر است و آنان کارهای خانگی را با میل خود تنظیم و جا به جا می کنند . از این رو با ویژگی انعطاف پذیر زنانه کاملا هماهنگ است چنین امتیازی البته در اشتغالات رسمی مشاهده نمی شود. این عدم تناسب می تواند به فشارهای عصبی و بیماری های روانی و کاهش کارایی آنان در محیط خانواده، منجر گردد .
فقط، احکام فرد مکلف در موضوع اشتغال را بیان می کند. در این صورت اشتغال زنان به امور مباح را منوط به کسب رضایت همسر در خروج از منزل، امری مجاز می داند و گاهی در صدد است تا وظیفه نظام اسلامی را در موضوع اشتغال زنان ترسیم نماید . در حوزه ی مصلحت است اسلامی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و حکومت موظف است آنچه را به مصلحت است اسلام است پیگیری کند .
وظایف نظام در قبال اشتغال بانوان به طور اجمال شامل :
1 ـ اصلاحات فرهنگی به منظور برجسته ترین شدن و کارآمدی نقش مادری و همسری زن قرار گرفتن فعالیت های دیگر در اولویت های بعدی .
2 ـ تامین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در قعالیت های اجباری در آموزش.
3 ـ حمایت ویژه از اشتغال زنان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویت های استخدامی، معافیت بیمه ای و …
4 ـ حمایت خاص تامین اجتماعی از زنان که به اضطرار سرپرستی خانواده را به عهده می گیرند .
5 ـ اصلاح نظام آموزشی با توجه به کارآمدی ها و ویژگی های هر یک از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان .
6 ـ توسعه مشاغل خانگی و تجربه نمودن فعالیت های صنعتی قابل تجربه بگونه ای که در منزل قابل انجام باشد .
7 ـ ایجاد مشاغل نیمه وقت و انعطاف پذیر .
8 ـ ایجاد تسهیلاتی که زنان بتوانند پس از برخورداری از مرخصی های طولانی به دلیل پرورش فرزند، به محیط کار خود باز گردند .
9 ـ تشویق زنان به حضور در فعالیت های گروهی غیر دولتی از جمله در امور خیریه، امداد، حمایت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محیط زیست.
منبع:بانو، شماره 23