داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم(ص) (9)

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم(ص) (9)

مسلمان شدن یهودى
روزى پیامبر صلى الله علیه و آله با گروهى از مسلمانان در مکانى نماز مى گزارد.
هنگامى که آن حضرت به سجده مى رفت ، حسین علیه السلام که کودک خردسالى بود، بر پشت رسول خدا صلى الله علیه و آله سوار مى شد و پاهاى خود را حرکت مى داد و هى هى مى کرد.
وقتى که پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواست سر از سجده بردارد، او را مى گرفت و کنار خود روى زمین مى گذارد این کار تا پایان نماز ادامه داشت .
یک نفر از یهودیان ، شاهد این جریان بود. پس از نماز به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد، با کودکان خود به گونه اى رفتار مى کنید که ما هرگز انجام نمى دهیم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید، با کودکان خود مهربان بودید. مهر و محبت پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به کودک ، مرد یهودى را سخت تحت تاءثیر قرار داد؛ وى اسلام را پذیرفت.

مهمان سرزده
عده اى از اهل مدینه ، پیامبر صلى الله علیه و آله و پنج نفر از اصحاب او را به غذایى که آماده کرده بودند، دعوت نمودند. حضرت دعوت آنها را پذیرفت ، اما وقتى به منزل میزبان مى رفتند، در بین راه یک نفر دیگر که دعوت نشده بود، به آنها گروید. وقتى به منزل نزدیک شدند، پیامبر صلى الله علیه و آله به او گفت : آنها تو را دعوت نکرده اند، همین جا بنشین تا من با آنها صحبت کنم و همراهى تو را، با آنها در میان بگذارم و اجازه ورودت را بگیرم.

در کنار مادر
مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت :
من مردى بانشاط و جوان هستم و جهاد در راه خدا را دوست دارم ، اما مادرى دارم که این کار را خوش ندارد
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
برگرد و در کنار مادرت باش . سوگند به خدائى که به حق مرا به پیامبرى برگزیده است ، انس یک شب او با تو از جهاد یکساله تو در راه خدا بهتر است.

بى اعتنایى به دنیا
سهل بن سعد ساعدى گفت : مردى به خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و گفت : اى رسول خدا! مرا به عملى راهنمایى فرماى که وقتى آن عمل را انجام دهم ، محبوب خدا و خلق گردم . رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: به دنیا بى رغبت باش تا خداوند تو را دوست بدارد و به آنچه از دنیا در اختیار مردم است ، چشم پوش و بى اعتنا باش ، تا مردم تو را دوست داشته باشند.

جواب سلام
مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله (السلام علیک ) گفت ، حضرت در جواب فرمودند: (و علیک السلام و رحمه الله ). دیگرى آمد و گفت : (السلام علیک و رحمه الله و برکاته ). سومى آمد و عرض کرد: (السلام علیک و رحمه الله و برکاته ). حضرت فرمودند: (علیک ). آن مرد عرض کرد: جواب مرا کم فرمودى ، مگر دستور خداى تعالى نیست ، و اگر به شما درود گفتند به بهترین وجه پاسخ دهید؟ حضرت فرمودند: تو براى من جاى پاسخ بهتر گفتن باقى نگذاشتى ، ناگزیر من همانند سلام تو جواب گفتم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید