لاله ای از سلسله اهل بیت علیهم السلام
محبوبه زارع
عجیب نیست از این سلسله، لاله ای به وسعت قرون روییدن، و از این تبار، مردی به بی کرانگی حضرت عبد العظیم، زیستن! عجیب نیست؛ وقتی تاریخ، تنفس حیات علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام را در زیر این سقف لایتناهی، تجربه کرده باشد.
و آن گاه که خدا سوگند خورده باشد «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»، هیچ جای شگفتی نیست که در حفاظت از ذکرهای ناطق خود، مردی دیگر، به نام عبد العظیم حسنی علیه السلام را به رسالت زیستن در زمین، برانگیخته باشد.
حضرت عبد العظیم، فرهنگ محمدی را انتشار داد
ایمان، در گستره حضور این مرد، سرزمین ری را به حیاتی آسمانی نوید می داد؛ مردی که جرعه های وحی، جام وجودش را در زلالی عرش، غرق کرده بود و فراسویی سرشار از ماورا را به جهان عرضه می داشت؛ مردی که آیین اسلام را در سایه فرهنگ محمدی صلی الله علیه وآله، انتشار می داد و معادلات مادی اهل خاک را بر هم می زدم
حقیقت، دامنه بالغی است که در ماهیت الهی حضرت گسترده می شد.
بهای حقیقت
تشیع، نه در لفظ یک فرقه، بلکه در معنای فرهنگی بالغ، سرمایه حقانیتش را وام دار تحلیل ها، و تفسیرهای خاندان نور و روشنایی است و عبد العظیم علیه السلام، از بهترین و مقتدرترین سکان داران کشتی نور است؛ از خطه آن سبکبالانی که بهای حلاوت حقیقت را به قیمت شهادت می پردازند؛ از وادی آن نور نژادانی که باطل را در هر لباس و طینتی، طرد می کنند و لحظه های هم سویی با آن را تاب می آورند.
صبح تجلی حقیقت است
این، فقط صبح میلاد فرزندی از خاندان آب و آیینه نیست؛ این، صبح شکفتن در گستره تاریخ است؛ صبح تثبیت ایران در صحیفه خلود؛ صبح رویش (شرق) تا ابدیت؛ صبح تجلی حقیقتی جسور که هیچ خرافه ای را بر نمی تابد و هیچ آیینه ای را در غبار، روا نمی داند.
و سلام بر این میلاد که شکوه انسانیت را به ارمغان آورده است.
حضرت عبد العظیم، گوهر محبت آل علی در سینه داشت
مصطفی پورنجاتی
وقتی ابرهای سیاه فتنه، آسمان دین را بپوشاند، گستره دین داران اندک می شود و وقتی سخت گیری و دشواری، قانون زمانه می شود و عرصه بر مهربانی به رفیقان خدا، تنگ، آن گاه باید حامیان آیین امامان پاک را شمارش کرد.
عصر عبد العظیم حسنی علیه السلام، نواده رسول خدا و پرورش یافته دامن دوستان معصومان، دوران ظلم عباسیان به ساحت آینه های روشن بود و بستری از ستیز، با هر آن کس که از محبت علی و آل علی علیه السلام گوهری در دل داشت . نیک خواهی و انسان پرروی، آزادگی و دین دوستی، جرم خوانده می شد و کسی را یارای آن نبود که از اقتدا به قبیله آفتاب، حرفی بر زبان آورد.
آقای کریم، عبد العظیم، در کوهساری از هول و هراس مردمانش از زندان و تیر و سنان خلیفه عباسی، پروایی جز حفظ نام و نشان خاندان نبی نداشت و جز رضایت امام هادی علیه السلام چیزی نمی جست.
در دشت تیره رفتارهای دشمنی، او به نمازی دل خوش می داشت که با ولایت همراه شده باشد و به قیام و صومی که از کلام و امر امام، خوش بو گشته باشد.
وقتی میدان ارادت علوی در مدینه اش تنگ شد، رو به دیار ایران نهاد.
کرامت، میراث اجدادی اش بود
کرامت، میراث آبا و اجدادیاش بود و چنین شد که پیروان علی علیه السلام در روزگار وی، در ری، روشنای شعله جان او را آشیانه گرما و زندگی و آرامی می یافتند.
فخر و سرفرازی اش، بر دل داشتن حدیث بود و این گونه تا امروز، رشته هایی بلند از مرواریدهای سخن پیشوایان معصوم علیهم السلام با دستان او به دامان ما ریخته شده است. دفتر نسیم و باران، آکنده از حضور روایت های اوست؛ مانا و جاویدان تا پایان.
سفارش پیشوای دهم
وقتی در باغی های بهشت تنفس می کرد، اینجا، روزی زمین و خاک، کسی به زیارت سرور شاهدان و امام عاشوراییان رفت و از دیدار صحن او، متبرک گردید. آن وقت بود که امام علی النقی علیه السلام به او فرمود: «آگاه باش که وقتی در شهر خود، ری، سکونت گرفته ای، تو را نسزد که به کربلا رخت برکشی. به سرو بلند عبد العظیم حسنی دخیل شو تا زیارت حسین را درک کرده باشی و حاجت خود، چنان که خواهی به دست آوری».
منبع:ماهنامه ی اشارات شماره ی 96