مقدمه
بحث در مورد جامعیّت قرآن، از دیرباز تاکنون مورد توجه مفسّران و قرآن پژوهان بوده است و با توجه به تصریح قرآن در خصوص اصل جامعیّت، همگان آن را پذیرفته اند؛ گرچه درباره محدوده آن اختلاف کرده اند. عدّه ای قائل به جامعیت مطلق قرآن شده اند و نتیجه گرفته اند که در قرآن، تمام آنچه که می توان نوعی ادراک و فهم به آن پیدا نمود، وجود دارد؛ هرچند عقل و درک ما از شناختن آن قاصر است.
سیوطی پس از برشمردن جمعی از علوم که از قرآن استنباط می گردد، می نویسد:
… علوم دیگری را نیز در بر دارد، از جمله: طب، مناظره، هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غیر اینها.[1]
غزالی در«احیاءالعلوم» و «جواهر القرآن»[2]، زرکشی در«البرهان»[3] و شماری دیگر این نظریه را پذیرفته اند؛ البته زرکشی، مراد از تمام علوم را اصول کلّی آنها می داند.
در مقابل دیدگاه اول، گروهی معتقدند اگر هم بحثی از علوم (غیر از علم دین) در قرآن آمده، فقط جنبه هدایتی و تربیتی آن مورد نظر بوده است. برای نمونه می توان از شاطبی و دکتر ذهبی[4] و علامه طباطبایی نام برد. علامه طباطبایی می فرماید:
چون قرآن کریم کتاب هدایت است و جز این، کاری ندارد، لذا ظاهرا مراد از«کلّ شیء» همه آن چیزهایی است که برگشتش به هدایت است، از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی که مردم در هدایت و راه یافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبیان همه اینهاست.[5]
در بررسی دیدگاههای دو طرف، استناد به مجموعه روایات، کمتر به چشم می خورد و مهمترین دلیل آنها آیه معروف«تبیانا لکل شیء»[6] است که هر کس در تفسیر آن، یار ظنّ خویش گردیده است. در این نوشتار، تا آنجا که امکان داشته است، روایات مربوط به این بحث، جمع آوری و به پنج دسته تقسیم شده و معنای جامعیّت و شرط آن، روشن گردیده است و در نهایت، دسته ششم روایات آورده شده که در سبک و سیاق پنج دسته اول نیست؛ بلکه نشان می دهد که سنّت هم باید در کنار قرآن باشد، تا بیان کننده و روشنگر جامعیّت قرآن باشد؛ گرچه همان طور که بعدا نشان خواهیم داد، از گروه پنجم روایات هم می توان این مطلب را فهمید؛ ولی در گروه ششم، به لزوم همراهی کتاب و سنّت برای انتقال مفاهیم، تصریح گردیده است.
قبل از ورود به بحث، تذکّر چند نکته ضروری است:
اولا، یکی از معدود ابواب حدیثی که در بین روایات موجود در آنها تعارضی وجود ندارد، همین بحث جامعیت قرآن است و اگر در ظاهر هم اختلافی باشد، به راحتی جمع عرفی بین آنها صورت می گیرد.
ثانیا، از کنار هم قرار دادن روایات، به تدریج معنای«جامعیت» روشن خواهد شد.
ثالثا، همه روایات مرتبط با موضوع جامعیت قرآن، در این نوشتار نیامده اند؛ ولی سعی شده است که سند روایات نیز ملاحظه شوند و روایات قوی تر مورد استشهاد قرار گیرند.
دسته اول:
در این دسته، روایاتی است که دلالت دارند«تمام علوم و احتیاجات انسان، در قرآن وجود دارد»:
1ـ به عنوان نمونه، امام صادق (ع) قسم خوردند که هیچ گاه انسان در حسرت نخواهد بود که چرا فلان مطلب در قرآن وجود ندارد:
إنّ اللّه عزّوجلّ أنزل فی القرآن«تبیانا لکلّ شیء» حتی واللّه ما ترک شیئا یحتاج الیه العبد، حتی واللّه ما یستطیع عبد أن یقول«لوکان فی القرآن هذا» الاّ و قد أنزله الله فیه؛[7]
خداوند آیه«تبیانا لکل شیء» را نازل کرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نیاز دارد فروگذار نکرد و به خدا قسم هیچ کس قادر نیست بگوید«ای کاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت»؛ زیرا هر آنچه انسان نیاز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آیه ای نازل کرده است.
2ـ امام باقر (ع) همین مضمون را با اندکی تفاوت بیان فرموده اند:
إن اللّه تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامّه الی یوم القیامه الاّ أنزله فی کتابه؛[8]
خداوند آنچه را که امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و برای رسولش بیان فرموده است.
3ـ سماعهبن مهران از امام کاظم (ع) سؤال می کند:«آیا پیامبر (ص) ، در زمان خود، آنچه را که مردم احتیاج داشتند بیان فرمود؟» حضرت، علاوه بر آنکه جواب مثبت دادند، اضافه کردند:«بله؛ آنچه را تا روز قیامت، مردم نیاز دارند بیان کرده است»:
أصلحک اللّه، أتی رسول اللّه الناس بما یکتفون به فی عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه.[9]
4ـ امام علی (ع) در بیانی که در مورد اختلاف علما در فتواست، فرمود:
…أم أنزل اللّه دینا ناقصا فاستعان بهم علی اتمامه، أم کانوا شرکاء فلهم أن یقولوا و علیه أن یرضی، أم أنزل اللّه دینا تامّا فقصر الرسول (ص) علی تبلیغه و أدائه، واللّه سبحانه یقول«ما فرّطنا فی الکتاب من شیء» و «فیه تبیان کلّ شیء»؛[10]
…یا خداوند، دین ناقص فرستاده و از این عالمان در تکمیل آن یاری خواسته؟ یا اینان شرکای اویند و حق دارند بگویند و باید خشنود باشد از راهی که آنان می پویند؟ یا دینی که خدا فرستاده، تمام بوده و پیامبر (ص) در رساندن آن کوتاهی نموده؟ در حالی که خداوند سبحان گوید: «فرو نگذاشتیم در کتاب، چیزی را» و گوید که «در آن، بیان هر چیزی هست».
اضافه بر این چهار مورد که نقل شد، روایاتی دیگر نیز به همین مضمون وارد شده است.[11] نتیجه این دسته روایات که ائمه به طور مطلق فرموده اند«همه چیز در قرآن وجود دارد»، اثبات جامعیت مطلق برای قرآن است؛ امّا چهار دسته روایت دیگر وجود دارد که اطلاق فوق را محدود نموده، به تدریج روشن می کند که مراد از این علوم چیست.
دسته دوم:
دسته دیگر، دو خبر است به این مضمون که«علم اوّلین و آخرین در قرآن است و باید با تفکر در معانی قرآن، به آن علوم دست یافت». پیامبر (ص) فرمود:
من أراد العلم فلیثور القرآن فانّ فیه علم الأوّلین و الآخرین.[12]
در نقل دیگری از عبداللّه بن مسعود، صحابی معروف پیامبر (ص) ، به همین معنا اشاره شده است:
إذا أردتم العلم فأثیروا القرآن فإنّ فیه خبر الأوّلین و الآخرین؛ [13]
اگر به دنبال علم هستید، با تفکّر در معانی قرآن آن را بیابید؛ چون خبر اولین و آخرین در قرآن یافت می شود.
گرچه نقل دوم، در اصطلاح، روایت نیست و در اصطلاح علم«درایه الحدیث» به آن خبر می گویند، ولی در همان علم، گفته شده است که بعضی خبرها به گونه ای است که محتوای آن، گواه عدم صدور آن از اشخاص عادی و غیر معصوم است. لذا حداقل برای تأیید روایت اوّل، می توان از این خبر استفاده نمود.
دسته سوم:
دسته سوم، دو روایت است که از مجموع آنها استفاده می شود که«جمیع احکام مورد نیاز مردم، در قرآن آمده است». البته در دسته ششم روایات، بیان خواهیم کرد که فهم این احکام و حدود آنها با توجه به سنّت است. فعلا این دو را نقل می کنیم تا با ضمیمه نمودن روایات دسته اول و دوم، این طور نتیجه شود که اخبار ماکان و مایکون و ماهو کائن، در قرآن وجود دارد. ذکر این نکته هم لازم است که اخبار ماکان، مربوط به گذشتگان و امّت های سابق است و اخبار مایکون در مورد معاد و بهشت و جهنم است؛ ولی ماهو کائن، تفسیرهای مختلف دارد که در نتیجه گیری پایان مقاله به آن اشاره می شود. فعلا دو روایتی را که وعده دادیم، نقل می کنیم:
1ـ روایت حضرت کاظم (ع) :
فیه تبیان حجج اللّه المنوّره و محارمه المحدوده و فضائله المندوبه و جمله الکافیه و رخصه الموهوبه و شرائعه المکتوبه؛[14]
در قرآن، حجت های نورانی خدا و محرّمات و مستحبّات و رخصتهایی که به انسان بخشیده شده و واجبات، بیان گردیده است.
2ـ حدیث امام رضا (ع) که فرمودند:
فیه ـ القرآن ـ تفصیل کل شیء بین الحلال والحرام و الحدود و الأحکام و جمیع ما یحتاج الیه کملا؛[15]
تفصیل حلال و حرام و حدود و احکام و به طور کلّی آنچه انسان به آن محتاج است، در قرآن وجود دارد.
دسته چهارم:
بعد از آنکه در سه دسته قبل روشن گردید که منظور از«کلّ شیء» چیست و نتیجه شد که اخبار گذشته و آینده و احکام مورد نیاز (که به ترتیب از آنها تعبیر به ماکان و مایکون و ماهو کائن می شود) در قرآن وجود دارد، در دسته چهارم، این موارد یک جا در روایات بیان شده است. نکته مهم اینکه اگر کسی در سند روایات قبل هم شبهه داشته باشد، در اینجا روایات معتبری بر مطلب دلالت دارند که بعضی از آنها را نقل می کنیم.
1ـ امام صادق (ع) :
إنّ اللّه ـ عزّ ذکره ـ ختم بنبیکم النبیین فلانبی بعده أبدا و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده و أنزل فیه تبیان کل شیء و خلقکم و خلق السماوات و الأرض و نبأ ماقبلکم و فصل ما بینکم و خبر ما بعدکم و أمر الجنه و النّار؛[16]
خداوند با پیامبر شما نبوت را به پایان رساند و هیچ پیامبری بعد از او نخواهد آمد و با کتاب شما (قرآن) نزول کتب الهی خاتمه یافت و تا ابد کتابی نخواهد آمد. در این کتاب، همه چیز بیان شده است، از جمله ماجرای آفرینش انسان و آسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده، و احکامی که به آن نیاز دارید و همین طور اخبار بهشت و جهنّم.
2ـ امام صادق (ع) :
فیه ـ القرآن ـ شرعکم و خبرمن قبلکم و بعدکم؛[17]
در قرآن، احکامی که به آن نیاز دارید و اخبار کسانی که قبل از شما بوده اند و همچنین اخبار آینده (معاد) وجود دارد.[1] . الاتقان، سیوطی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج2، ص275
[2] . احیاءالعلوم، غزالی، بیروت، دارالمعرفه، ج1، ص298؛ جواهرالقرآن، فصل چهارم، ص18
[3] . البرهان، ج1، ص190
[4] . التفسیر والمفسرون، ج2، ص498
[5] . المیزان، ج12، ص325
[6] . نحل/ 89.
[7] . الکافی، ج1، ص59، ح1؛ المحاسن، برقی، ج1، ص416، ص956
[8] . همان، ح2؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص6، ح13
[9] . الکافی، ج1، ص57، ح13؛ المحاسن، ج1، ص421، ح965
[10] . نهج البلاغه، خطبه18
[11] . نگاه کنید به: تفسیر عیاشی، ج1، ص6، ح12؛ دعائم الاسلام، ج1، ص348
[12] . کنزالعمال، ح2454
[13] . فضائل القرآن، ابوعبید، دمشق، دار ابن کثیر، ص96
[14] . من لایحضره الفقیه، ج3، ص567، ح494 برای توضیح بیشتر واژه های حدیث نگاه کنید به: روضه المتقین، مجلسی، ج9، ص279
[15] . الکافی، ج1، ص199، ح1؛ الأمالی، صدوق، ص773، ح1049
[16] . الکافی، ج1، ص269، ح3
[17] . کشف الغمه فی معرفه الأئمه، علی بن عیسی الإربلی، ج2، ص409
@#@
نکته قابل ملاحظه در این حدیث، کلمه«شرعکم» است که منظور از«فصل بینکم» در روایت اول را بیان می کند. گرچه سند این روایت، به قوّت روایت قبلی نیست، امّا وقتی احادیث مجموعا با هم دیده شود، گاهی اوقات روایت ضعیف دلالت روایت قوی را روشن می کند. روایت بعدی نیز قرینه است که مراد از«فصل بینکم» همان احکام و دستوراتی است که مسلمین در زندگی به آنها نیاز دارند.
3ـ امام علی (ع) :
فی القرآن نبأ ماقبلکم و خبرما بعدکم و حکم مابینکم؛[1]
در قرآن، خبر امّت های گذشته و خبر معاد و احکامی که لازم دارید، وجود دارد.
دسته پنجم:
پنجمین دسته، روایاتی است که یک مطلب اضافی نسبت به دسته چهارم دارند. در این گروه، علاوه بر آنکه«تبیان کل شیء» معنا شده و بر علم ماکان و مایکون و ماهو کائن تطبیق گردیده است، این قید آمده است که«استظهار این علوم از قرآن، احتیاج به افراد خاصی دارد». تعداد این روایات و تعدّد طرق آنها به اندازه ای است که هرگونه شبهه در مورد سند را از بین می برد. لذا در این مرحله، با اطمینان می توان گفت که اوّلا، منظور از جامعیت قرآن، جامعیت در مسیر هدایت انسانهاست که قبلا معنا کردیم؛ ثانیا، کشف این علوم هم در قدرت همه کس نیست. تعدادی از این روایات را نقل می کنیم:
1ـ امام علی (ع) :
ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق لکم، أخبرکم عنه، إنّ فیه علم ما مضی و علم ما یأتی إلی یوم القیامه و حکم ما بینکم و بیان ما أصبحتم فیه تختلفون، فلو سألتمونی عنه لعلّمتکم؛[2]
این قرآن را به حرف در آورید که خودش برای شما هرگز سخن نخواهد گفت. به شما خبر دهم که علم آنچه گذشته و آنچه تا قیامت خواهد آمد و احکامی که به آن نیاز دارید و حکم آنچه در آن اختلاف دارید، در آن وجود دارد. اگر از من سوال کنید، به شما یاد خواهم داد.
2ـ امام علی (ع) :
والذی بعث محمدا بالحق و أکرم أهل بیته، ما من شیء یطلبونه إلاّ و هو فی القرآن، فمن أراد ذلک فلیسألنی عنه؛[3]
به خدایی که محمد (ص) را به رسالت بر انگیخت و اهل بیت او را کرامت بخشید، هر چه مردم بخواهند، در قرآن یافت می شود. هرکس در این مورد چیزی می خواهد، باید از من سؤال کند.
3ـ امام باقر (ع) :
إذا حدّثتکم بشیء فاسألونی عنه من کتاب اللّه،(ثم قال فی بعض حدیثه) إنّ رسول اللّه (ص) نهی عن القیل و القال و فساد المال و کثره السؤال. (فقیل له: یابن رسول اللّه، و أین هذا من کتاب اللّه؟ قال:) إن اللّه عزّوجلّ یقول:«لاخیر فی کثیر من نجواهم إلاّ من أمر بصدقه أو معروف أو إصلاح بین الناس» و قال:«لاتؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل اللّه لکم قیاما» و قال:«لا تسئلوا عن أشیاء إن تبدلکم تسؤکم»؛[4]
هنگامی که در مورد چیزی با شما صحبت کردم، سؤال کنید که آیا در قرآن وجود دارد؟(سپس حضرت ادامه داد که)پیامبر (ص) از قیل و قال و فساد مال و زیاد پرسش کردن، منع فرمودند. (حاضرین سؤال کردند که: آنچه می گویید، در کجای قرآن آمده است؟ حضرت به این آیات استناد کردند که:) خداوند می فرماید…
در مورد نهی از قیل و قال، به آیه«لاخیر فی کثیر من نجواهم إلاّ من أمر بصدقه أو معروف أو اصلاح بین الناس»[5] استناد کردند و در مورد نهی از فساد مال، آیه«لاتؤتو السفهاء أموالکم التی جعل اللّه لکم قیاما»[6] را متذکّر شدند و سرانجام در مورد نهی از کثرت سؤال، به آیه «لاتسئلوا عن أشیاء إن تبدلکم تسؤکم»[7] استشهاد فرمودند.
4ـ امام صادق (ع) :
إنّی لأعلم ما فی السماوات و ما فی الأرض و أعلم ما فی الجنه و أعلم ما فی النار و أعلم ما کان و مایکون.(قال: ثم مکث هنیهه فرأی أن ذلک کبر علی من سمعه منه، فقال:) علمت ذلک من کتاب اللّه ـ عزّوجلّ. انّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ یقول:«فیه تبیان کلّ شیء»؛[8]
من به آنچه در آسمان و زمین و بهشت و جهنم است، آگاهم و بر ماکان و مایکون، علم دارم.(سپس حضرت مکثی کردند و پس از آنکه متوجه شدند این مطلب بر شنونده سنگین است، فرمودند:) این مطلب را از قرآن دریافته ام؛ زیرا خداوند می فرماید: در قرآن، همه چیزها بیان شده است.
ملاحظه می شود که حضرت«تبیان کل شیء» را بر آگاهی بر آنچه در آسمان و زمین است و اخبار گذشته و آینده، تطبیق نموده است و بحثی از علوم تجربی و دانشهایی از این قبیل، نیست.
در میان روایات ما، علاوه بر آنچه که گذشت، موارد فراوانی وجود دارد که ائمه (ع) با توجّه به فهم دقیقی که از قرآن داشته اند، مطالبی را بیان می کرده اند که دیگران عاجز از فهم آن بوده اند (که باید به کتب روایی مراجعه نمود و موارد آن را دید) ؛ مثلا در مورد ارث شخص خنثی، از امام صادق (ع) سؤال کردند. ایشان با توجه به آیه«فساهم فکان من المدحضین»[9] فرمودند باید قرعه انداخت؛ اگر قرعه به ارث مرد اصابت کرد، باید آن اندازه ارث ببرد و اگر قرعه به ارث زن اصابت نمود، خنثی باید به اندازه ارث زن، ارث ببرد. همچنین، حضرت در ذیل روایت فرمودند:
و ما من أمر یختلف فیه إثنان إلاّ وله أصل فی کتاب اللّه و لکن لاتبلغه عقول الرجال.[10]
در هر مورد که دو نفر با هم اختلاف کنند، برای حلّ این اختلاف، اصلی در قرآن وجود دارد ولکن عقول مردم از رسیدن به آن، عاجز است (یعنی افراد خاصّی می توانند به آن اصل دست یابند) .
دسته ششم:
ششمین دسته، روایاتی است که دلالت دارند«همه چیز در کتاب وسنّت پیدا می شوند؛ نه آنکه فقط در کتاب باشد». امّا منظور این روایات، این نیست که فرضا درصدی از علوم در قرآن و درصدی دیگر در سنّت است؛ چون همان طور که گذشت،[11] هیچ علمی وجود ندارد، مگر آنکه اصل آن در قرآن یافت می شود. پس اصل علوم در قرآن هست و آنچه در روایات است، در واقع، توضیح و تبیین آن علوم است؛ ولی در عین حال، مقصود این است که جامعیت قرآن، با روایات کامل می شود و الاّ بودن علم در جایی که قابل دسترس و فهم نباشد، فایده ای ندارد و منظور ما هم بیش از این نیست. آیاتی از قرآن نیز دلالت بر این مطلب دارد که وظیفه پیامبر (ص) فقط بیان و روشن نمودن آیات الهی بوده است. اگر تشریع هم توسط ایشان بوده، اصل آن در قرآن موجود بوده است. دو آیه (در این مورد) را مرور می کنیم:
1ـ أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزّل إلیهم ولعلّهم یتفکّرون.[12]
این قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی؛ امید آنکه بیندیشند.
2ـ و ما أنزلنا إلیک الکتاب إلاّ لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون؛[13]
این کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر اینکه آنچه در آن اختلاف کرده اند برای آنان توضیح دهی.
برای روشن شدن مطلب، تعدادی از روایات را که مؤید همین ادّعاست، نقل می کنیم:
1ـ امام باقر (ع) :
إن اللّه ـ تبارک و تعالی ـ لم یدع شیئا یحتاج إلیه الأمّه إلی یوم القیامه إلاّ أنزله فی کتابه و بیّنه لرسوله؛[14]
خداوند تبارک و تعالی آنچه را که مردم تا روز قیامت به آن محتاج باشند، در کتابش آورده و برای پیامبرش بیان کرده است.
2ـ روایتی وجود دارد که دلالت روشنتری بر مطلب دارد و نشان می دهد آنچه در سنّت آمده، در واقع قبل از آن، در قرآن وجود داشته و سنّت فقط وظیفه روشنگری داشته است. سعید اعرج نقل می کند که به امام صادق (ع) عرض کردم در بین ما کسانی هستند که ادّعا می کنند حکم بعضی از مسائل مورد ابتلا، در کتاب و سنّت یافت نمی شود. حضرت فرمودند:
کذبوا؛ لیس شیء إلاّ جاء فی الکتاب و جاءت فیه السنّه؛[15]
دروغ می گویند؛ هیچ چیزی نیست مگر آنکه در قرآن آمده و در مورد آن، سنّت هم وارد شده است.
نکته قابل توجه در این روایت، جمله«جاء فی الکتاب و جاءت فیه السنّه» است؛ یعنی در همان موردی که قرآن درباره آن آیه ای دارد، سنّت هم آمده است و سنّت، توضیح و تبیین آن آیه را به عهده دارد.
با توجه به آنچه گفته شد، معنای حدیث امام کاظم (ع) روشن می شود که فرمودند:
کلّ شیء فی کتاب اللّه و سنه نبیّه.[16]
یعنی این قبیل روایات، لطمه به جامعیّت قرآن نمی زنند و قرآن در محدوده ای که تعریف کردیم، جامعیّت دارد و سنّت، فقط روشنگری می کند.
نتایج این نوشتار، در چند جمله خلاصه می شود:
الف) جامعیّت قرآن، فقط در محدوده هدایت است و از روایات معصومان (ع) ، بیش از این استفاده نمی شود. مثالهایی هم که در قرآن وجود دارد و در مورد سایر علوم است، در راستای همین هدایت است.
ب) در بین روایات، هیچ گونه تعارضی وجود ندارد و یکدیگر را تکمیل می کنند و در نهایت، این نتیجه را می دهند که قرآن، در برگیرنده علم ماکان و مایکون و ماهو کائن است که علم ماکان و مایکون روشن است، فقط در مورد ماهو کائن تفاسیر متعددی در روایات وجود دارد. در بعضی روایات، بر احکام منطبق شده است و در بعضی دیگر، با تعبیر«خبرکم» آمده است که می توان به احوالات و اتفاقات صدر اسلام منطبق نمود، از قبیل جنگ و اتّفاقات دیگر؛ و در عدّه ای از روایات، تعبیر به«حکم موارد اختلاف» شده است و سرانجام، در روایتی، بر «آنچه در آسمان و زمین است» تطبیق گردیده است.
ج) گرچه قرآن جامعیت به معنای بالا را دارد، ولی کشف و استظهار آن، با معصومان ـ علیهم السلام ـ است.
[1] . نهج البلاغه، حکمت 303
[2] . الکافی، ج1، ص61، ح7 و نیز نگاه کنید به: نهج البلاغه، خطبه125 و 158
[3] . الکافی، ج2، ص624، ح21
[4] . الکافی، ج1، ص60، ح5 و ج5، ص300، ح2؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص231، ح1010؛ المحاسن، ج1، ص419، ح962
[5] . نساء /114.
[6] . همان /5.
[7] . مائده /101.
[8] . الکافی، ج1، ص261، ح2؛ بصائر الدرجات، ص128، ح2
[9] . صافات / 141.
[10] . الکافی، ج7، ص158، ح3؛ تهذیب الأحکام، ج9، ص357، ح1275
[11] . روایات دسته پنجم.
[12] . نحل / 44.
[13] . نحل / 64.
[14] . الکافی، ج7، ص176، ح11 و ج1، ص59، ح2؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص6، ح13
[15] . الاختصاص، ص281؛ بصائر الدرجات، ص301، ح2
[16] . الکافی، ج1، ص62، ح10.
اصغر هادوی کاشانی – فصلنامه علوم حدیث، ش 8