انواع نسخ
نسخ به چند صورت قابل تصور است که به اختصار به آن ها اشاره می شود:
1. نسخ آیه و محتوا با هم
یعنی آیه مشتمل بر حکم شرعی به طور کلی منسوخ شود و الفاظ آیه از قرآن برداشته شود و حکمی که محتوای آیه را تشکیل میدهد ، نیز منسوخ گردد.
این نسخ مردود است؛ زیرا ادلهای که بر این مدعا اقامه شده، موجب بیاعتباری قرآن و تحریف آن و تغییر و تحول پس از وفات پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میباشد.
2. نسخ لفظ و بقاء محتوا
یعنی آیهای در قرآن بوده که مشتمل بر حکم بوده است؛ سپس لفظ و عبارت برداشته شده ولی محتوای آن که یک حکم شرعی است باقی مانده و نسخ نشده و این نسخ در حقیقت همان عقیده به تحریف قرآن است، علاوه بر این، کسانی که به این حرف معتقد هستند به اخبار آحادی تمسک کردهاند و در چنین موضوعات مهمی خبر واحد نمیتواند اثری داشته باشد. و این حادثه مسأله مهمی بوده که باید زود بین مردم منتشر میشد و به صورت تواتر نقل میشد.[1]
در بطلان این ادعا باید گفت که خداوند متعال حکیم است و از یک حکیم قابل قبول نمی باشد که قانونی را که تصویب کرده بود اول لغو کند و از کتاب قانون بردارد و سپس بگوید هر چند من این قانون را از کتاب قانون لغو نمودم ، ولی بر شما لازم است که به آن قانون عمل کنید و مردم در اینگونه موارد می پرسند که اگر بر ما واجب است که به این قانون عمل کنیم ،پس چرا آن را از کتاب حذف کرده ای؟!
3. نسخ حکم و بقای آیه
یعنی در قرآن آیهای میباشد که محتوای آن یک حکم شرعی است که منسوخ شده است. این نوع را به سه قسم تقسیم کردهاند:
1. محتوای آیه به دلیل اجماع یا سنت قطعی نسخ شده است.
2. نسخ آیه به آیه دیگری که ناظر به آن است صورت گرفته.
3. نسخ آیه به آیه دیگری که ناظر به آن نیست انجام شده باشد و این نسخ بدان جهت است که تنافی میان دو آیه و به دلیل تأخیر آیه دوم از آیه اول محقق شده است.
آیتالله خویی نسبت به قسم اول میفرماید: این نوع نسخ عقلاً و نقلاً اشکالی ندارد، اگر چنین اجماع قطعی و یا سنت متواتری ثابت شود، مورد قبول است و الا اگر ثابت نشود مورد قبول نیست و نسخ با خبر واحد ثابت نمیشود و نسبت به قسم سوم میفرماید: این نسخ ممتنع است چون در قرآن آیات متنافی امکان ندارد؛ زیرا خداوند میفرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً[2] ؛ آیا درباره قرآن نمىاندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند. » و ایشان فقط قسم دوم را میپذیرد.[3]
تعداد آیات منسوخ
با توجه به معنای نسخ و با توجه به اینکه برای نسخ اقسامی متصور است نسبت به تعداد آیات منسوخ اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف هم از این نشأت گرفته که چه معنایی را در نسخ انتخاب کردهاند و چه قسمتی از نسخ را پذیرفتهاند، لذا بعضی نسخ را طوری معنا کردهاند که شامل عام و خاص، مطلق و مقید هم میشود، کسی مثل ابوبکر نحاس در کتاب الناسخ و المنسوخ آیات منسوخ را به 138 مورد رسانده است. و بعضی دیگر گفتهاند آیات منسوخ 228 مورد میباشد. حال اگر ما این تعداد از آیات را قبول کنیم که نسخ در آنها صورت گرفته است، قسمت زیادی از آیات از دایره احکام و قانونگذاری خارج میشوند.
آیتالله خویی براساس شرائط مقرر در تحقق نسخ و همچنین با توجه به این که قائل است، نسخ منحصر به نوع سوم است آن هم نسخ آیه به آیه دیگری که ناظر به آن است لذا آیاتی را که ادعا شده در آنها نسخ صورت گرفته است، مورد بررسی قرار داده و ثابت کرده که در آنها نسخ صورت نگرفته است و فقط قائل است که در آیه «نجوی» نسخ صورت پذیرفته است،[4] و آیه نجوی عبارت است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[5]؛ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که میخواهید با رسول خدا نجوا کنید قبل از آن صدقه بدهید این برای شما بهتر و پاکیزهتر است و اگر توانایی نداشته باشید خداوند آمرزنده و مهربان است.»
اکثر علماء گفتهاند که این آیه به وسیله آیه دیگر نسخ شده است و آن آیه این است:
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُون[6] ؛آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید؟ اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت ، نماز را بر پا دارید و زکات بدهید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و خداوند از آنچه انجام میدهید با خبر است».
در شان نزول این آیه آمده است که در صدر اسلام مردم گاه و بیگاه مزاحم اوقات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ میشدند و از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مسائلی را سؤال میکردند که در شأن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نبود یا بسیار ناچیز بود؛ از این رو دستور آمد؛ برای طرح سؤال در خدمت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ باید مقداری صدقه دهند آنگاه سؤال کنند، تا با این کار سؤالها محدود شود و سؤالات مهم پرسیده شوند، ولی با این دستور همگی از پرسش خودداری کردند و تنها علی ـ علیه السّلام ـ یک دینار داشت آن را به ده درهم فروخت و آن را صرف مسائل ضروری در پیشگاه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نمود و بعد این آیه نسخ شد.[7]
خداوند متعال نیز که می خواست با نزول این آیه به مردم بفهماند که بی جهت مزاحم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشوید و مردم هم متوجه شدند که باید مراعات حال رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را داشته باشند از رحمت لایزالش حکم وجوب را از این آیه برداشت .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علوم قرآنی؛ محمدهادی معرفت، ص 261.
2. ترجمه البیان، حضرت آیتالله خوئی، ناشر: دانشگاه آزاد اسلامی خوی، ج 2، ص 450.
3. تفسیر نمونه؛ حضرت آیتالله مکارم شیرازی، ج 1، ص 388 و ص 481.
پی نوشت ها:
[1] . خویی، ابوالقاسم، بیان، مترجمان محمد صادق نجمی و هاشمزاده هریسی، ناشر دانشگاه آزاد خوی، چاپ پنجم، 1375، ج 2، ص 484.
[2] . نساء/ 82.
[3] . خویی، ابوالقاسم، بیان، پیشین ، ج 2، ص 486.
[4] . خویی، ابوالقاسم، بیان، پیشین ، ج 2، ص 650.
[5] . مجادله/ 12.
[6] . مجادله/ 13.
[7] . معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی تمجید، چاپ اول، 1378، ص 261.