در اصل سوال مورد نظر دو سؤال است که به طور جداگانه بدان پرداخته می شود:
سوال اول : معنا، شرایط و اقسام نسخ کدام است؟
الف) نسخ در اصطلاح دینی، با الهام از معنای لغوی آن، عبارت است از برداشته شدن حکمی از احکامِ ثابتِ دینی، در اثر سپری شدن وقت و مدت آن، یعنی برداشتن حکم سابق که بر حسب ظاهر، اقتضای دوام داشته، به وسیله تشریع حکم لاحق (بَعدی) به گونه ای که جایگزین آن گردد و امکان جمع میان هر دو نباشد.
ب) البته اگر حکمی ناسخ و باطل کننده حکم قبلی باشد باید دارای شرایطی باشد:
1) منسوخ (حکم اول) حکم شرعی باشد نه عقلی؛
2) منسوخ، محدود به زمان معیّنی نشده باشد، یعنی به صورت حکم دایمی و همیشگی باشد؛
3) زمان ناسخ (حکم دوم) متأخر از زمان منسوخ باشد؛
4) میان حکم اول و دوم تعارض کلی و تام برقرار باشد به گونه ای که امکان جمع میان هر دو حکم نباشد؛
5) تشریع ناسخ از سوی شارع صورت گرفته باشد.
ج) اقسام نسخ: در میان مسلمانان در مورد وقوع نسخ اختلافی نیست؛ زیرا بیشتر احکام شرایع و ادیان گذشته دین مقدس اسلام نسخ شده است[1] و همچنین در خود دین اسلام نیز قسمتی از احکام نسخ شده و به جای آن احکام دیگری وضع گردیده است به عنوان مثال قرآن کریم به نسخ شدن حکمِ نخستین قبله که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان به سوی آن نماز می خواندند، تصریح می کند، و نسخ در این گونه موارد، مورد قبول تمام مسلمانان است. اختلاف در اقسام نسخ عبارت اند از:
1ـ نسخ فقط در ناحیه تلاوت باشد نه در حکم: یعنی آیه ای داشته باشیم که تنها تلاوت آن نسخ شده با شد و از قرآن حذف شده باشد؛ ولی حکم آن باقی باشد.
2ـ نسخ در ناحیه تلاوت، و حکم باشد: این دو قسم، از نظر دانشمندان و علمای اسلامی مردود و نفی شده است و چنین نسخی در قرآن کریم وجود ندارد زیرا؛
اولا: قائل بودن به این نوع نسخ، همان عقیده به تحریف قرآن است، در حالی که علما و دانشمندان اسلامی، بر عدم تحریف در قرآن اتفاق نظر دارند.
ثانیاً: روایت کننده این اخبار، فقط یک نفر می باشد پس خبر واحد می باشد به عنوان مثال در مورد قسم اول فقط عمر (خلیفه دوم) آیه رجم را آورده و ادعا نموده که از قرآن است، و در مورد قسم دوم، راوی آن فقط عایشه است، از این رو مسلمانان این ادعا را نپذیرفتند؛ زیرا قرآنی بودن یا نبودن چیزی با خبر یک نفر ثابت نمی شود، از طرفی هیچ کدام از بزرگان و مفسّران قرآن در آن زمان، چنین حرفی را تأیید نکرده اند.
3ـ نسخ فقط در ناحیه حکم باشد، نه در تلاوت:آن قسم از نسخ که در قرآن انجام شده، این است که آیه ای از آیات قرآن نسخ شود و مفهوم و حکم آن در میان مسلمانان واجب العمل نباشد و یا اصلا عمل نمودن به مفهوم آن جایز نباشد و از نظر تلاوت در قرآن ضبط شده باشد و مانند سایر آیات تلاوت شود.
اکثر دانشمندان و مفسّران این نوع نسخ را می پذیرند، مانند آیه ی 12 سوره ی مجادله که معروف به آیه ی نَجوی است و در این آیه خداوند بر مسلمانان شرط فرموده که اگر می خواهید با پیامبر(صلی الله علیه وآله) به صورت نَجْوی و درِگوشی صحبت کنید باید قبل از آن صدقه بدهید، یعنی طبق این آیه شریفه هر کس که می خواهد با پیامبر(صلی الله علیه وآله) به صورت نجوی صحبت کند، بر او واجب است که قبل از آن صدقه بدهد، در حالی که این حکم توسط آیه بعدی آن یعنی آیه ی 13 همین سوره نسخ شده است؛ زیرا در آن آیه، خداوند حکم وجوب صدقه را از عهده ی مسلمانان برداشته است، از این رو آیه ی 13 این سوره ناسخ می شود، برای آیه ی 12، که در اینجا فقط حکم آن برداشته شده است و الاّ تلاوت آن مانند بقیه ی آیات به اعتبار خود باقی است.
سوال دوم : فلسفه و وجود آیات منسوخ در قرآن کریم کدام است؟
بنابر عقیده ی عقلاء و دانشمندان اسلامی، نسخ در احکام محال نیست بلکه ممکن است حکمی از احکام الهی که در مرحله ی تشریع و قانون گذاری تعیین شده بوده برداشته شود و تغییر پیدا کند و حکم دیگری جایگزین آن شود؛ زیرا حکمی که از طرف خداوند تشریع می شود، گاهی هدف از تشریع آن اجراشدن آن حکم نیست بلکه منظور دیگری در کار است، مانند آزمایش و امتحان افراد و یا اتمام حجت و امثال آن که در این گونه موارد جز امتحان هدف دیگری در میان نیست و نسخ در این گونه موارد، کوچک ترین اشکال و محذوری ندارد زیرا هر یک از این دو حکم و حالت یعنی تکلیف و برداشتن تکلیف، هر دو در جای خود دارای حکمت و مصلحت بوده است و یک چنین نسخی مستلزم خلاف حکمت یا عدم اطلاع از حکمت نیست تا درباره ی خداوند محال باشد.
و گاهی نیز ممکن است حکمی که روی یک مصلحت واقعی تشریع شده بود، پس از مدتی نسخ شود، ولی نه به این معنا که آن حکم برای همیشه تشریع شده بود و بعداً در اثر کشف مصلحت واقعی یا برخورد با اشکال در مقام اجرا، به ناچار از طرف شارع تبصره خورده و یا تغییر پیدا کرده است، بلکه بدین معنی که مدت آن حکم در علم خدا از روز اول کوتاه و موقت بوده و پس از تمام شدن مدت آن، رفع و یا تغییر آن اعلان شده است.
بنابراین نسخ شرعی در واقع بر این معنی است که مدت حکم از اول موقت و محدود بوده و سپری شدن دوران آن، به عنوان نسخ اعلان می شود و نسخ به این معنی هیچ اشکال و محذوری ندارد و قطعاً امکان پذیر می باشد؛ زیرا تأثیر و دخالت خصوصیات و شرائط زمان در ملاک و حکمت احکام و تشریع آن قابل انکار و تردید نیست و ممکن است یک زمان، شرایط و خصوصیّاتی داشته باشد که حکم مخصوص را ایجاد کند و زمان دیگر، با شرایط خاص دیگر، حکم دیگر را.
به بیان دیگر، در هر حرکت اصلاحی و روبه پیش، لازمه ی تکامل، نسخ برخی آیین نامه ها و دستورالعمل ها می باشد؛ زیرا در یک حرکت تدریجی وجود مراحل پی درپی و تغییر شرایط، لزوم بازنگری در برنامه را ضروری می سازد، البته این تا موقعی است که حرکت به رشد نهایی و کمالِ مقصود نرسیده باشد، لذا هرگاه برنامه ها تکامل یافت مسأله ی نسخ نیز منتفی می شود و از این رو نسخ در یک شریعت تا موقعی است که پیامبر حیات داشته باشد و فوت وی دیگر جایی برای نسخ در شریعت باقی نمی گذارد. به عنوان مثال، نسخ در یک شریعت نوبنیاد همانند نسخه های طبیب است که با شرائط و احوال مریض تغییر پیدا می کند و نسخه ی دیروز در جای خودمفید و نسخه ی امروز نیز در جای خود مفید است، لذا خداوند می فرماید: « مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [2]؛ هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مىآوریم. آیا نمىدانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟! » پس هر گونه نسخ که صورت می گیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط، رعایت اصلح شده است، و مقصود از « بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا » لحاض دو حالت است:
اگر حکم دیروز را نسبت به شرایط امروز بنگری حکم امروز اصلح (خیر) است؛
و اگر هر یک را در جای خود بنگری هر دو حکم همانندند.
زیرا هر یک با شرایط متناسب خود توافق کامل دارد؛ از طرفی این آیه می خواهد این شُبهه را بزداید که در نسخِ احکام یا شرایع هیچ گونه اشتباه یا تغییر در رأی که حاکی از پی بردن به ناروایی حکم سابق باشد، رُخ نداده است بلکه هر یک در جای خود روا می باشد.[3]
نکات مهم سه گانه
1ـ مورد نسخ: نسخ فقط در اوامر و نواهی است یعنی فقط در احکام شرعی می باشد، و لذا در مورد مسائل عقلی و اعتقادات، مثلا در مورد ذات یا صفات خداوند متعال و یا نسبت به ارسال پیامبران و کتاب های آسمانی آنها و همچنین در مورد روز قیامت و نیز اصول عبادات و معاملات و…، نسخ وجود ندارد؛ زیرا این اصولِ اعتقادی در تمام شرایع الهی وجود داشته و مورد اتفاق نظر همه ی شرایع می باشند، همان طور که خداوند متعال فرمود: « شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ[4] ؛ آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت مى کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمىگزیند، و کسى را که به سوى او بازگردد هدایت مىکند. »
2ـ ناسخ کیست: ناسخ تنها و تنها باید شارع حکیم باشد ولی پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) چون از منبع وحی سخن می گویند « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى . إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى[5]؛ پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید بلکه هر چه می گوید چیزی نیست مگر این که به او وحی شده است». لذا به آنان نیز اطلاق شارع می گردد و غیر از اینها، دیگران حقّی در نسخ ندارند.
3ـ تعداد آیات منسوخه: کسانی که شرایط مقرر در تحقیق نسخ را نادیده گرفته، یا نسخ را به مفهوم عام آن گرفته اند (که نزد پیشینیان کاربرد داشته و شامل عام و خاص، و مطلق و مقید نیز شده) آمار آیات منسوخه را تا 288 آیه رسانده اند، ولی به نظر می رسد که یک زیاده روی است و با ضوابط نسخ سازگاری ندارد؛ از طرفی می بینیم که در کتاب البیان، آیت اللّه خویی به بیش از یک آیه (آیه ی نجوای) قائل به نسخ نیست. ولی با ملاحظه آیات دیگری در این باب، آیات منسوخه حدود بیست و اندی خواهد بود، از این رو شُبهه ی وجود آیات منسوخه ی در قران که موجب گمراه شدن مراجعه کنندگان باشد، اساساً منتفی است.[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ سید ابوالقاسم خوئی؛ البیان فی تفسیر القرآن ، بی جا ، امید، بی تا، ص 277 به بعد.
2ـ سید محمدباقر حکیم؛ علوم القرآن.
3ـ محمدهادی معرفت؛ التمهید فی علوم القرآن.
4ـ محمدهادی معرفت؛ علوم قرآنی؛ (قم: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، چاپ اول).
5ـ منّاع القطّان؛ مباحث فی علوم القرآن.
6ـ حسین جوان آراسته؛ در سنامه علوم قرآنی.
7ـ محمدباقر سعیدی روشن؛ علوم قرآنی.
8ـ سیدابوالقاسم خوئی؛ بیان در علوم و مسائل کلی قرآن؛ ترجمه ی محمدصادق نجفی و… .
پی نوشت ها:
[1]- رک : خوئی، ابوالقاسم، بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ترجمه محمد صادق نجفی و هاشم زاده هریسی، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ پنجم، ج2، صص478-662.
[2] . بقره / 106 .
[3]- معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، ص 249.
[4]- شوری / 13.
[5] . نجم / 4 – 3 .
[6]- معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، همان.