زیرعنوان: در روایات کتاب العقل و الجهل اصول کافی
1. معناشناسی عقل
1-1. معنای عقل از دیدگاه لغت شناسان
عقل در لغت عرب به معنای منع، نهی، امساک، حبس و جلوگیری است(1). (جوهری، 1368، ج4، ص 1769) و اطلاعات دیگر عقل نیز از همین معنی گرفته شده است و با آن مناسبت دارد. فراهیدی معتقد است عقل نقیض جهل است. (فراهیدی، 1414 ق، ج2، ص 1253) و راغب اصفهانی بر این باور است که عقل به قوه ای که آماده قبول علم است گفته می شود. (راغب اصفهانی، 1363، ج2، ص 217) فارس بن زکریا می نویسد عقل از آن جهت عقل نامیده می شود که انسان را از گفتار و کردار زشت باز می دارد. (احمد بن فارس بن زکریا، بی تا، ج4، ص 69).
2-1. معنای اصطلاحی عقل از دیدگاه برخی حکیمان اسلامی
در اصطلاح کلام قضایای ضروری و مورد پذیرش همگان یا اکثریت (یعنی علوم ضروری) عقل خوانده می شود. (حائری یزدی، 1360، ص 240-241) و در اصطلاح فلسفه نیز عقل گاهی به خود قوه درک کننده اطلاق می گردد و گاهی به ادراک حاصل از آن. (صدرالمتألهین، 1981، ج3، ص 418 به بعد)
معناشناسی عقل از جمله اموری است که نظر عالمان اسلامی را همواره به خود معطوف نموده است. ابونصر فارابی از حکیمان اسلامی در رساله ای که درباره معانی عقل نگاشته است شش معنی ذیل را برای عقل مطرح کرده است.
دیگر حکیمان اسلامی نیز به تبع فارابی در زمینه معانی عقل در نگاشته های خویش به تفصیل سخن گفته اند که طرح تفصیلی هر یک نوشتار دیگری را می طلبد. صدرالمتألهین نیز در شرح کتاب العقل و الجهل کافی ضمن اذعان به اطلاق عقل بر معانی گوناگون می نویسد، بعضی از آنها به واسطه اشتراک و بعضی به واسطه تشکیک است.
3-1. معنای عقل در آثار برخی محدثان
محدثان نیز با عنایت به کثرت روایات معصومین (علیهم السلام) در زمینه عقل و تتبع در معانی اراده شده در هر یک، معانی عقل را دسته بندی و ارائه نموده اند چنان که علامه مجلسی در کتاب مرآت العقول فی شرح اخبار آل رسول نگاشته شده است معانی اصطلاحی عقل را در شش معنی ذیل خلاصه نموده است:
1) قوه ادراک خیر و شر و تمییز بین آن دو که عقل به این معنی ملاک تکلیف و ثواب و عقاب به شمار می آید.
2) ملکه و حالت در نفس که انسان به نیکی ها و تحصیل منافع و اجتناب از شرور و مضرات فرا می خواند. به واسطه این ملکه نفس قدرت لازم برای انگیزه های شهوانی و غضب و وسوسه های شیطانی را پیدا می کند و همین ملکه از شرایط عامه تکلیف است.
3) قوه ای که مردم در نظام معیشت خویش از آن بهره می جویند که از آن به عقل معاش تعبیر می شود که اگر با موازین شرع منطبق بوده و شارع نیز آن را حس شمرده باشد در اخبار ممدوح است. ولی چنان چه در امور باطل و حیله های فاسد به کار گرفته شود در ادبیات شرع از آن به نکراء و شیطنت تعبیر شده است.
4) مراتب استعداد نفس برای تحصیل علوم نظری که برای آن چهار مرتبه قائل شده اند که از آنها به ترتیب به عقل هیولایی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد تعبیر شده است.
5) نفس ناطقه انسانی که آدمی به واسطه آن از دیگر حیوانات ممتاز می شود.
6) تعریفی که فلاسفه از عقل به دست می دهند و آن را جوهر مجرد قدیم می دانند که هیچگونه تعلق به ماده ذاتاً و فعلاً ندارد. (علامه مجلسی، 1379، ج1، ص 27-25)
فیض کاشانی معتقد است که واژه عقل اسمی است که بر چهار معنی دلالت می کند، بنابراین نمی توان با حد معین از همه آنها یاد نمود. معانی چهارگانه عقل عبارتست از:
1) عقل به معنای وصفی، که به سبب آن انسان از حیوانات ممتاز می گردد و آن عبارت است از استعداد پذیرش علوم نظری و تدبیر صناعات فکری.
2) عقل به معنای علومی که حکم می کند، به جواز آن چه جایز است و استحاله آن چه که محال است؛ مثل علم به این که دو از یک بیشتر است.
3) عقل به معنای علومی که از تجربه مستفاد می گردد، لذا به کسی که دارای تجارب فراوان باشد عاقل می گویند.
4) عقل به معنای غریزه ای در انسان که موجب شناخت او به عواقب امور می گردد.
فیض بر این باور است که عقل به دو معنای اول در انسان، بالطبع موجود است و به دو معنای اخیر با اکتساب به دست می آید. (فیض کاشانی، 1417 ق، ص 177-178) در متون حدیثی از نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصوم (علیهم السلام) عقل در برخی از معانی مذکور استعمال شده است.
4-1. معنای عقل از دیدگاه امام صادق (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام) در زمینه آفرینش عقل می فرماید: « ان الله عزّوجلَّ إنَّ اللَهَ جَلَّ ثَنَآؤُهُ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقال لَهُ أدبر فأدبَر ثم قال أقبِل فَاقبَل فقال الله تبارک و تعالی خلقتک خلقاً عظیماً و کَرَّمتُک علی جمیع خلقی… . » (کلینی، 1383، ج1، ص 21)
خداوند عزوجل عقل را آفرید یعنی بدون واسطه آن را خلق فرمود. بنابراین تنها عقل آفریده بدون واسطه خداوند است و بقیه ممکنات توسط عقل آفریده شده اند. نخستین آفریده از روحانیان است زیرا روحانیان جواهری نورانی هستند که تعلق به اجسام ندارد و لذا تمامی انوار عقلی دارای یک حقیقت اند و تفاوتی بین آنها در ماهیت و عوارض آنها نیست بلکه تفاوت به جهت شدت و ضعف و کمال و نقص در اصل نور و وجود آنهاست. از آنجاییکه جانب راست جانب قوی تر است و جانب قوی تر در ترتیب موجودات آن مرتبه ایست که پس از مرتبه حق است پس هر موجودی در زنجیره اسباب، ذاتی نزدیک به خداست بنابراین او نسبت به موجود بعدی خود طرف راست می باشد، چون قوی تر و برتر است. مراد از عرش که تکیه گاه رحمان است همانند جوهری متوسط بین عالم عقل ثابت محض (خالص) و بین عالم تغیّر و تجدد می باشد؛ خواه این متغیرات نفوس باشند و یا اجسام، خداوند عقل را از نور ذات خود که آن نور عین ذات آفریده است زیرا روحانیان تمامی از نور ذات او خلق شده اند. (صدرالمتألهین، 1366، ص 402-400)
در این روایت امام صادق (علیه السلام) از عقل به عنوان موجود نورانی، روحانی و اولین مخلوق یاد نموده است. خداوند او را عظیم و کریم آفریده است؛ یعنی در آفرینش او عظمت و کرامت قرار داده است. بدین جهت در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « إن الله ما خلق خلقاً افضل من العقل » یعنی خداوند مخلوقی برتر از عقل خلق نکرده است. (عاملی، 1428ق، ج1، ص 406)
امام صادق (علیه السلام) با رویکرد تبیین کارکردهای متنوع شناختی و رفتاری عقل، ما را به دریافت معنای گوناگون آن رهنمون شده اند. لذا بایسته است برای دریافت جامع دیدگاه آن امام نسبت به ماهیت عقل، کارکردهای آن را ارائه نماییم.
2. کارکردهای عقل از منظر امام صادق (علیه السلام)
محمد بن یعقوب کلینی مباحث اثر شریف کافی را با کتاب العقل و الجهل شروع نموده است که از اهمیت و اولویت عقل شناسی بر دیگر معارف از منظر وی حکایت دارد. کتاب العقل و الجهل مشتمل بر 34 حدیث است که احادیث 3، 6، 8، 9، 10، 14، 15، 17، 19، 22، 23، 24، 27، 28، 29، 33، 34 از امام صادق (علیه السلام)نقل شده است که احادیث مذکور نیمی از احادیث این کتاب را به خود اختصاص می دهد. این گزارش کمی به روشنی بر اهمیت و جایگاه عقل در تعالیم امام صادق (علیه السلام) دلالت دارد.
با امعان نظر در احادیث منقول از امام صادق (علیه السلام) درمی یابیم که امام با روی آوردهای متفاوت متناسب با سؤال یا ویژگی های سائل یا دیگر مقتضیات، به تبیین ماهیت عقل و معانی گوناگون و کارکردهای متفاوت آن پرداخته اند.
برخی کارکردهای عقل از منظر آن حضرت عبارتند از:
1-2. معیار شناخت خداوند
یکی از مهم ترین کارکردهای شناختی عقل خداشناسی است. امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: « … فبالعقل عرف العباد خالقهم و انهم مخلوقون و انّه المدبِّر لهم و انّهم المدبَّرون و أنه الباقی و هم الفانون… » (کلینی، 1383، ج1، ص 29) یعنی آدمیان با عقل، خالقشان رامی شناسند و به مدبر بودن او برای آنها و بهره مندی آنها از تدبیر او اذعان می نمایند و به باقی بودن او و فانی بودن خود اعتراف می کنند « إن العاقل لدلاله عقله الذی جعله الله قوامه و زینته و هدایته علم ان الله هو الحق و أنه هو ربّه » (کلینی، 1383، ج1، ص29) بنابراین عاقل به راهنمایی همان عقلی که خداوند نگهدار او و زینت و سبب هدایتش قرار داده، می داند که خداوند حق است و پروردگار اوست. فرمایش رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم): « … و ربنا یعرف بالعقل و یتوسل الیه بالعقل » با عنایت به این کارکرد عقل می توان از آن به عنوان قوه و نیروی مدرک حقایق یاد نمود. (فتال نیشابوری، بی تا، ص4)
2-2. عقل و درک حسن و قبح
بایدها و نبایدها علاوه بر هست ها و نیست ها متعلق ادراک عقل قرار می گیرند. از منظر امام صادق (علیه السلام) آدمیان همان گونه که با عقل خود خالق خویش را می شناسند. « فبالعقل عرف العباد خالقهم » (کلینی، 1383، ج1، ص29) حسن و قبح اشیاء را نیز درک می کنند. « و عرفوا به الحسن من القبیح » (کلینی، 1383، ج1، ص29) مراد از درک بایدها و نبایدها در حقیقت حکم عقل به باید و نباید است بنابراین عقل دارای دو نوع کارکرد شناختی و عملی است، لذا می توان عقل را به اعتبار این دو نوع کارکرد به عقل نظری و عقل عملی تقسیم نمود.
2-3. پرستش خداوند و اکتساب بهشت
در روایت سوم کتاب العقل و الجهل، سائل از ماهیت عقل سؤال می کند امام صادق (علیه السلام) با ارائه ثمره و نتیجه آن که همانا پرستش خداوند و اکتساب بهشت است، « ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان » (کلینی، 1383، ج1، ص11) به عقل به معنای ملکه ای که انسان را به خیرات و منافع رهنمون می شود اشارت دارد. عقل با شناخت و معرفتی که از خداوند متعال به دست می دهد آدمی را به عبودیت فرا می خواند که کارکرد وثمره آن تحصیل بهشت خواهد بود. امام صادق (علیه السلام) عقل را بهترین عبادت کننده خداوند دانسته است. « ما عبدالله بشیء افضل من العقل » (عاملی، 1414ق، ج15، ص 187) روشن است امام در این روی آورد برای القاء معنایی از معانی عقل با بیان ثمره و نتیجه آن بهره می گیرد.
2-4. عقل عامل دین داری
امام صادق (علیه السلام) در عبارت « من کان عاقلاً کان له دین و من کان له دین دخل الجنه » (عاملی، 1414ق، ج1، ص11) در این گزاره امام، نسبت و رابطه عقل و دین را یادآور می شود، بین آن دو وحدت و یگانگی قائل است؛ به نحوی آن چه با عقل دریافت می شود با تعالیم دینی از یک حقیقت برخوردارند یعنی بین تعالیم دینی و موازین عقلی تنافی و ناسازگاری وجود ندارد، لذا عقل عامل دین شناسی و دین داری انسان است و آدمی را به بهشت نایل می سازد. در روایت دیگری از امام علی (علیه السلام) که از امام صادق (علیه السلام) منقول است که آن حضرت فرمود: « جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم من دستور دارم تو را مختار سازم بین سه چیز تا یکی را انتخاب کنی و دو چیز را رها سازی، آدم به او گفت: ای جبرئیل آن سه چیز چیست؟ فرمود: عقل و حیاء و دین. آدم گفت: من عقل را انتخاب نمودم، سپس جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را رها کنید، آن دو گفتند: ای جبرئیل، ما (از سوی خداوند) مأموریم که همیشه در هر کجا با عقل باشیم. » (برقی، بی تا، ج1، ص 191) این روایت به روشنی بر جدایی ناپذیری دین از عقل دلالت دارد و روایت « لا دین لمن لا عقل له؛ کسی که از عقل بهره ای ندارد دین ندارد. » (حرانی، 1404ق، ص54) به وضوح از نقش عقل در دین داری؛ یعنی شناخت تعالیم دینی و تعلق علمی و عملی به آن، حکایت می نماید.
2-5. اعتباریابی اعمال به عقل و تناسب پاداش با مقدار عقل
در آموزه های امام صادق (علیه السلام) سنجش و ارزیابی اعمال انسان ها به عقل آنها است، چنان که سلیمان دیلمی به امام صادق (علیه السلام) عرض می کند فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنان است امام فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم: نمی دانم، فرمود: پاداش به اندازه عقل است. (حرانی، 1404ق، ج1، ص 12) یا در روایتی، سکونی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که امام از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که اگر خوبی حال کسی به شما رسید در خوبی عقلش بنگرید زیرا به میزان عقلش پاداش می یابد. (حرانی، 1404ق، ج1، ص 12) یا در روایت اسحاق بن عمار آمده است که می گوید به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم » قربانت گردم من همسایه ای دارم که نماز خواندن و صدقه دادن و حج رفتنش بسیار است و عیب ظاهری ندارد. فرمود: عقلش چطور است گفتم: عقل درستی ندارد، فرمود: پس با آن اعمال، درجه اش بالا نمی رود. (حرانی، 1404ق، ج1، ص24) یا در روایت دیگر امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: « چون مردی را پرنماز و روزه دیدید به او مباهات نکنید تا بنگرید عقلش چگونه است. » (حرانی، 1404ق، ج1، ص26) بنابراین از مهم ترین روی آوردهای امام صادق (علیه السلام) در تبیین کارکردها اعتبارسنجی اعمال به عقل است. بدین جهت آن امام فرموده است همانا پاداش به اندازه عقل است. « إن الثواب علی قدر العقل » (حر عاملی، 1414ق، ج1، ص10)
2-6. عقل هدایت بخش انسان
در روایت سماعه، امام(علیه السلام) شناخت جهود عقل و جهل را سبب هدایت دانسته است. در این بیان امام تنها به بیانی کلی اکتفا نکرده است بلکه با بهره گیری از روش تقابل معنایی، جنود عقل و جهل را شمارش نموده است. در این روی آورد امام (علیه السلام) با هفتاد و پنج عنوان از لشکریان عقل نام می برد و در مقابل آن از جنود جهل با هفتاد و پنج عنوان یاد می نماید. به عنوان مثال، عدل در مقابل ظلم، شکر در مقابل کفران، رحمت در مقابل غضب، پاکدامنی در مقابل رسوائی، تواضع در مقابل کبر، معروف در مقابل منکر، از جنود عقل در مقابل جهل به شمار آمده است. همچنین در روایت سی و چهارم امام صادق (علیه السلام) فلسفه آفرینش عقل را هدایت عاقل به شمار آورده است چنان که می فرماید: « إن العاقل لدلاله عقله الذی جعله الله قوامه و زینته و هدایته عَلِمَ أن الله هو الحق و انه هو ربّه » (حر عاملی، 1414ق، ج1، ص 29)
2-7. فعلیت عقل و کمال انسان
روی آورد دیگر در احادیث امام صادق (علیه السلام) تبیین انسان کامل از نبی و وصی نبی و اولیاء الهی به انسانی که مستجمع جمیع صفات هفتاد و پنج گانه جنود عقل باشند و انسان های دیگر با افزون آگاهی و بصیرت خویش از جنود عقل و جهل به تدریج با پاک سازی وجود خویش از جنود جهل با پیامبران و اوصیای آنان در مقام اعلی همراه می شوند. « فلا یجتمع هذه الخصال کلها من اجناد العقل الا فی نبی أو وصی نبی أو مؤمن فقد امتحن الله قلبه للایمان و اما سائر ذلک من موالینا فإن احدهم لا یخلو من ان یکون فیه بعض هذه الجنود حتی یستکمل و ینفی من جنود الجهل فعند ذلک یکون فی الدرجه العلیا مع الأنبیاء و الاوصیاء (حر عاملی، 1414 ق، ج1، ص 23)
بنابراین بهره آدمیان از عقل یکسان نیست. برخی به صورت کامل از عقل بهره مند هستند که آنان انبیاء و اوصیای الهی هستند و بعضی به صورت ناقص از آن بهره مند که سیر تکاملی عقلانی با عقل افزائی بر خرد و جهل زدایی از خویش به درجه معیت با انبیاء و اوصیاء دست می یابند.
2-8. عقل مقوم نوع انسانی
بر اساس فرمایش امام صادق (علیه السلام) عقل پایه شخصیت انسان است. « دِعامَه الانسان العقل » (حر عاملی، 1414ق، ج1،ص 25) دعامه به معنای عماد و آن چه که بدان تکیه و اعتماد می شود؛ مراد از آن پایه و اساسی است که فروع و احوال از آن نشأت می گیرد. (فیض کاشانی، 1430ق، ج1، ص115) ممکن است منظور از عماد بودن عقل برای آدمی به جهت قوام نوع انسانی به عقل باشد، زیرا در صورت عدم عقل، نوع نیز منتفی است. علاوه بر آن قوا و صفات دیگر آدمی چون هوش، فهم، حافظه و دانش از عقل سرچشمه می گیرد. « العقل منه الفطنه و الفهم و الحفظ و العلم » و با نیروی عقل آدمی به کمال می رسد. « بالعقل یکمل » عقل، انسان را به حق رهنمون می گردد « و هو دلیله » و به او بصیرت می بخشد « و مُبصِرُه » و گشایشگر امور دینی و دنیوی اوست. « و مفتاح امره » بنابراین عقل از عناصر و قوای بنیادین نوع انسانی و ازوجوه تمایز او بادیگر موجودات به شمار می آید.
2-9. عقل و تعمیق ایمان
گرایش های والا و معنوی و فوق حیوانی انسان آنگاه که پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا کند نام « ایمان » را به خود می گیرد. (مطهری، 1381، ص24)
ایمان به انسان امید، مقصد، جهت و نیرو می بخشد. بسیاری از عناصر ایمانی به وسیله عقل در وجود مؤمن شکل می گیرند. ایمان و عقل نه تنها با یکدیگر تضادی ندارند بلکه مکمل و متمم یکدیگرند؛ بدین جهت امام صادق (علیه السلام) فرمود: « حجه الله علی العباد النبیُّ و الحجه فیما بین العباد و بین الله العقل » (کلینی، 1383، ج1، ص 25) عقل خالص و خالی از شوائب اوهام به حسب ذات حجت است؛ یعنی آفرینش عقل، آفرینش حجیت است. لذا در برخی از روایات اسلامی، عقل به عنوان حجت باطنی مطرح شده است و پیامبران، حجت های ظاهری شناخته شده اند. یعنی حجت خدا بر بندگان، پیامبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است و از مهم ترین آثار حجیت عقل، ایمان به حقایقی است که عقل بدان دست پیدا کند. بدین جهت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « لا یکون المؤمن مؤمناً حتی یکون کامل العقل » (طوسی، بی تا، ص 153)
2-10. عقلانیت و رستگاری
با امعان نظر در میراث امام صادق (علیه السلام) در مقوله تبیین خاصیت و کارکردهای عقل می یابیم که عقلانیت یعنی به کارگیری عقل در امور دینی و دنیوی یکی از مهم ترین شاخصه های تعالی یافتگی انسان است. لذا رستگاری تنها از بستر عقلانیت حاصل می شود. چنان که امام صادق (علیه السلام) به مفضل بن عمر از اصحاب برجسته خود فرمود: « یا مفضّل لا یفلح من لا یعقل » (طوسی، بی تا، ج1، ص26)
2-11. عقل منبع دریافت حقایق، معارف و احکام الهی
امام صادق (علیه السلام) عقل را راهنمای مؤمن دانسته است « العقل دلیل المؤمن » (طوسی، بی تا، ج1، ص 25)؛ یعنی با راهنمایی عقل، انسان به حقایق معارف و مقاصد دینی دست پیدا می کند؛ بدین جهت عقل را باید ابزار شناخت حقایق علوم الهی و معارف دینی دانست چنان که امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت می فرمود: « بالعقل استخرج غور الحکمه » یعنی عمق حکمت به وسیله عقل استخراج می شود و « بالحکمه استخرج غور العقل » یعنی عمق عقل به وسیله حکمت بیرون می آید؛ یعنی عقل با ادراک حقایق عقلیه و تحصیل معارف حکمیه نفس را از قوه به فعل و از نقص به کمال خارج می کند. (فیض کاشانی، 1430ق، ج1، ص 123) و قابلیت آن را به فعلیت و کمال می رساند. مراد از نمو عقل همانا غایت و کمال نهایی در حرکت تکاملی است؛ یعنی هر مرتبه ای عقل از قابلیت و استعداد وصول به مرتبه ای از حکمت، را برخوردار است و با وصول به آن، حکمت نفس را مستعد برای فیضان مرتبه دیگر می کند و نفس نیز استعداد و قابلیت وصول به مرتبه دیگر از حکمت را می یابد. این فرآیند استمرار دارد تا عقل و حکمت در تعاملی تکامل بخش به غایت قصوی و درجه علیا دست پیدا می کنند؛ یعنی هر یک به غور و غایت دیگری واصل می شود. (فیض کاشانی، 1430ق، ج1، ص124)
فقیهان با درک اهمیت و جایگاه عقل علاوه بر آن که در فهم آیات و روایات از عقل به عنوان ابزار بهره می جویند، آن را به عنوان منبع استکشاف حکم شرعی به شمار آورده اند. شیخ مفید اولین فقیه امامیه است که به کارکرد ابزاری عقل تصریح نموده است. وی در رساله اصولیه خود که « التذکره باصول الفقه » نامیده می شود و خلاصه ای از آن در کتاب کنزالفوائد تألیف شیخ کراجکی آورده شده است می نویسد: « و الطرق الموصله الی علم المشروع فی هذه الاصول الثلاثه: احده، العقل، و هو سبیل الی معرفه حجیه القرآن و دلائل الاخبار و الثانی، اللسان و هو السبیل الی المعرفه بمعانی الکلام و ثالثه، الاخبار و هو السبیل الی اثبات اعیان الاصول من الکتاب و السنه و اقول الائمه » (کراجکی، 1369، ص 187) بنابراین از منظر شیخ مفید عقل در اثبات حجیت کتاب و سنت، اعتبار و کاربرد دارد. از برخی نوشته های او استفاده می شود که او برای عقل صلاحیت و قابلیت شناخت برخی از احکام شرعی را باور دارد. وی در این زمینه می نویسد: اشیاء در برابر حکم عقل بر دو دسته اند: 1) ممنوع بودن آنها به حکم عقل روشن است. چیزی که عقل آن را ناپسند و دوری از آن را لازم شمرده است همچون ستمگری، هرزگی و سبک سری. 2) مواردی که عقل درباره روا یا ناروا بودن آنها (حرام و حلال) حکم نکرده است، این حکم به سمع وابسته است. چیزی که به جا آوردن آن ممکن است گاه برای مردمان سودمند باشد و گاه مایه فساد شود. درباره این گروه، با دستورهای تشریعی داوری می شود و امکان راه یافتن نسخ و تبدیل در آنها وجود دارد. پس از استقرار شرایع، قاعده آن است که هرچه نص در خصوص حرمت آن وجود داشته باشد انجام آن مانعی ندارد: چه شریعت ها حدود را مقرر دارند و آن چه را که حرام است با بیان حرمت آن را متمایز می سازند. (شیخ مفید، 1414 ق، ص 143) بعد از شیخ مفید ابن ادریس حلّی در کتاب سرائر به صراحت عقل را از منابع کشف احکام شرعی تلقی می کند. وی در این زمینه می نویسد: « هنگامی که حکمی از کتاب و سنت و اجماع به دست نیامد محققین در بررسی مسائل شرعی به دلیل عقل تمسک می کنند. » (حلی، 1410ق، ج1، ص 46)
بعد از ابن ادریس در طول تاریخ همواره فقیهان امامیه به منبع بودن عقل برای حکم شرعی اذعان نموده اند.
از اطلاق فرمایش امام صادق (علیه السلام) استفاده می شودکه عقل دلیل و راهنمای مؤمن در اصول و فروع ایمانی است؛ یعنی عقل، مؤمن را در فهم اصول و بنیادهای اندیشه، همچنین در آگاهی از احکام و مقررات شرعی یاری می کند.
2-12. عقل عنصر سازنده حُسن خلق
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: « اکمل الناس عقلاً احسنهم خلقاً » (کلینی، 1383، ج1، ص23) کامل ترین آدمیان از نظر عقل، خوش خلق ترین آنهاست یعنی عقل از عناصر سازنده اخلاق نیکو به شمار می آید.
3. جنود عقل و جهل در تعالیم امام صادق (علیه السلام)
در روایت سماعه از امام صادق (علیه السلام) عقل و جهل دارای جنود و لشگر تلقی شده اند که از نظر کمّی هر یک دارای هفتاد و پنج لشگر هستند؛ یعنی هیچ یک بر دیگری برتری کمّی ندارد. امام صادق (علیه السلام) با بهره گیری از روش شناساندن اشیاء به اضدادشان، جنود عقل و جهل را معرفی نموده اند. از منظر روش شناسی، روش مذکور، سازوکارهای شکوفایی عقل را در وجود آدمی به دست می دهد. امام با معرفی جنود شیطان، آسیب های شکوفایی عقل را نیز ارائه داده اند، لذا حدیث سماعه دارای دو نوع روی آورد ایجابی و سلبی در مقوله ی عقل است. جنود عقل مبین روی آورد ایجابی یعنی ارزش ها و بایدها و جنود جهل، معرف ضد ارزش ها و نبایدهاست. چنان که قناعت از جنود عقل یک باید و حرص و آز از جنود جهل، یک نباید اخلاقی است. رجاء و امیدواری از جنود عقل یک ارزش اخلاقی و قنوط و ناامیدی از جنود جهل و از نبایدهای اخلاقی به شمار می آید. راستگویی از جنود عقل، یک ارزش اخلاقی و دروغگویی از جنود جهل، از نبایدهای اخلاقی است. بررسی تحلیلی جنود عقل و جهل ما را به این واقعیت رهنمون می شود که جنود عقل و جهل تعالیم سه گانه اعتقادات، اخلاق و احکام را شامل می شود چنان که گزاره های چون « الایمان و ضدّهُ الکفر » و « و التصدیق و ضدّه الجحود » ناظر به آموزه های اعتقادی و گزاره های چون « التوکل و ضِدَّه الحرص » و « و الحلم ضدّه السفه » ناظر به آموزه های اخلاقی و گزاره های چون « و الحجّ و ضِدّه نبذ المیثاق » و « و الصوم و ضده الافطار » از شمول جنود عقل و جهل نسبت احکام حکایت دارد. لذا می توان اذعان نمود که عقل از سازوکارهای متنوع برای کارکردهای شناختی-رفتاری برخوردار است. ساماندهی جنود عقل و جهل با اعتبارات گوناگون و تجزیه و تحلیل آن، نتایج با ارزشی را به دست می دهد که نوشتار دیگری می طلبد.
یافته ها
1) عقل در لغت به معنای منع، نهی و حبس و جلوگیری است و در اصطلاح این واژه در معانی گوناگون استعمال شده است که می توان عقل را مشترک لفظی در آن معانی تلقی نمود.
2) امام صادق (علیه السلام) عقل را اولین آفریده الهی و مقرب ترین موجودات به ذات باری تعالی دانسته است که نباید باحالتی چون نکراء و شیطنت آن را یکسان دانست.
3) عقل دارای کارکردهای متنوع شناختی، عاطفی و رفتاری است. هر یک از جنود عقل که امام صادق (علیه السلام) از آنها با 75 عنوان یاد می کند که گستره های متنوع کارکردهای عقل را در حیات بشری نشان می دهد.
4) خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی و شناخت تعالیم اعتقادی دینی از جمله کارکردهای شناختی و نظری عقل و درک حسن و قبح، راهنمایی به حسن خلق، پرستش خداوند و مانند آن از جمله تعالیم امام صادق (علیه السلام) در زمینه عقل عملی است.
5) شناخت جنود عقل و جهل موجب هدایت انسان می شود و او را از گرداب جهالت رهایی و به کمال انسانی رهنمون می گردد. لذا بهره مندی انسان ها از هدایت بخشی عقل یک امر نسبی و اکتسابی است.
پی نوشت ها :
1. معنای شش گانه عقل از منظر ابونصر فارابی عبارتست از:
1) عقل به معنای دوراندیشی و تمییز میان اشیاء است، بدین جهت به کسی که در زندگی اهل تعقل باشد عاقل گفته می شود. «الاول الشیء الذی به یقول الجمهور فی الانسان و أنه عاقل فانّ مرجع ما یعنون به هو الی التعقل » (ابونصر فارابی، 1983م، ص 226-207)
2) عقل به معنایی که متکلمان در مباحث کلامی خود به کار می برند و محور اساسی در بحث های کلامی است و بر اساس آن اموری را واجب و ضروری می شمرند و اموری را نفی می کنند. « الثانی العقل الذی یُردده المتکلمون علی السنتهم فیقولون هذا ممّا یوجبه العقل و ینفیه العقل » (ابونصر فارابی، 1983م، ص 226-207)
3) عقل به معنایی که ارسطو در کتاب برهان خود مطرح کرده است و آن عبارتست از: استعداد در ذهن و قوه نفس است که به وسیله آن انسان می تواند به مقدمات کلی صادق و ضروری یقین پیدا کند. (ارسطو، 1405ق، ص 22) این یقین از راه قیاس یا تفکر به دست نمی آید بلکه به تعبیر فارابی فطری و طبیعی است. (فارابی، 1983م، ص104)
4) عقل به معنایی که ارسطو در مقاله ششم کتاب اخلاق خود بدان پرداخته است. (ارسطو، 1979م، ص 226-207) در این معنا عقل به استعداد طبیعی در انسان است که خیر و شر را می شناسد و به سوی خیر گرایش و از شر روی گردان می شود. بازگشت این معنا از عقل به عقل عملی در قوه ناطقه نفس انسانی است. (فارابی، 1983م، ص 10)
5) پنجمین معنای عقل همانا وجه نظری قوه ناطقه در نفس آدمی است که ارسطو در کتاب النفس خویش به آن پرداخته که سبب معرفت و ادراک معقولات در نفس آدمی می شود. از منظر فارابی، شریف ترین اجزاء، نفس است زیرا به وسیله آن الهیات و شناخت بارتعالی به دست می آید. (ابونصر فارابی، 1405ق، ص 108) بر اساس این معنی عقل دارای چهار مرتبه است، بالقوه، بالفعل، مستفاد و فعّال است.
عقل انسان که یکی از قوای ادراکی نفس اوست در ابتدای حدوث از هر صورت معقولی خالی است یعنی در آغاز، صرف استعداد و آمادگی برای درک معقولات است. این استعدادی که همه انسان ها از ابتدا در آن شریکند عقل بالقوه خوانده می شود. وقتی نفس انسانی به کسب علم می پردازد و کلیات و صور معقولات در آن جمع می شوند عقل بالقوه به سمت بالفعل شدن سیر می نماید. (فارابی، 1358، صص 50-49) و از مرتبه « عقل بالقوه » به « عقل بالفعل » تبدیل می گردد. « عقل بالفعل » صورت برای « عقل بالقوه » و ماده برای « عقل مستفاد » است. (فارابی، 1983م، ص 106) در مرتبه عقل بالفعل با فعالیت قوای نفس و کسب صور عقولات نفس در مسیر کسب کمالات قرار می گیرد و هر چه این صور را بیشتر دریافت می کند از جنبه حیوانی آن کاسته می شود و بدین ترتیب تا جایی پیش می رود که دیگر نمی توان آن را به صورت بدن نامید و وارد مرحله جدیدی می شود و مقام وجودی تازه ای به عنوان ذاتی مفارق پیدا می کند که در این مقام نهایت مشابهت به جواهر مفارق را داراست. (فارابی، 1361، ص13)
پس علم نفس در این مرتبه به ذات خود، علم بالفعلی است که صورت معقولی را پس از آن که از قوه به فعل درآمده، پذیرفته و عقل قادر به ادراک صور معقول مفارق از ماده گردیده است. (فارابی، 1361، ص 3) فارابی چنین عقلی را « عقل مستفاد » می نامد. نفس انسان در مرتبه عقل مستفاد، دیگر صورت بدن به شمار نمی رود و به نهایت فعلیت خود رسیده است. روند فعلیت یافتن عقل تا رسیدن به مرتبه عقل مستفاد سیری است که با واسطه کسب معرفت انتزاعی و نیز معرفت اشراقی و شهودی خاص تحت اشراق عقل فعال انجام می گیرد. (فارابی، 1349ق، ص3)
6) آخرین معنایی که فارابی در رساله معانی عقل تبیین می کند معنایی از عقل است که ارسطو در کتاب مابعدالطبیعه خود بدان پرداخته است. این معنا از عقل که در فصل نهم از کتاب دوازدهم (لا مبدأ) مابعدالطبیعه ارسطو مطرح شده است « عقل الهی » یا « اصل نخستین » یا « مبدأ اول » و « عقل کل » است. (ارسطو، 1384، ص 408) فارابی، عقل به این معنی را اشاره به موجودی شریف تلقی می کند که با تعبیر « عقل اول » از آن یاد می کند.
2. صدرالمتألهین معنای عقل را در شش معنی به شرح ذیل شمارش می کند:
1) غریزه ای که بدان انسان از حیوانات امتیاز می یابد و آماده پذیرش دانش های نظری و اندیشیدن در صنایع فکری می شود.
2) قضایای ضروری و مورد پذیرش همگان (علوم ضروری) مانند این که دو، دو برابر یک است، اشیایی که با یک شیء مساوی باشند با هم برابرند و این که در یک مکان دو جسم قرار نمی گیرد.
3) عقلی که در کتاب اخلاق از آن بحث می شود و مراد از آن، بخشی از نفس است که به جهت مواظبت بر اعتقاد، اندک اندک و در روند تجربه کم کم حاصل می شود و آدمی با اراده خویش به اموری مبادرت می ورزد یا از اموری اجتناب می نماید.
4) چیزی که مردم به جهت وجودش در انسان او را عاقل می دانند و به خوب فهمیدن و با هوشیاری سریع در استنباط بازگشت می نماید. اگر چه از هدف های دنیوی و آرزوهای نفس اماره بدکردار باشد، زیرا مردم کسی را که این گونه باشد عاقل می نامند و معاویه را از جمله عقلا می دانند. اما اهل حق این حالت را عقل نمی نامند بلکه نام دیگری بر آن می نهند مانند شیطنت.
5) عقلی که در کتاب نفس از آن بحث می شودو آن بر چهار گونه و مرتبه است: عقل بالقوه و عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد.
6) عقلی که در کتاب الهیات و معرفت ربوبیت از آن بحث می شود و آن موجودی است که او را تعلق به چیزی جز مبدع و آفریننده خود که خداوند قیوم است تعلق ندارد.
از منظر صدرالمتألهین معانی شش گانه در اسم با هم اشتراک دارند و اما معانی مختلف آن که مقول به تشکیک است عقل های چهارگانه است که در کتاب نفس از آنها بحث شده است زیرا آنها از جهت شدت و ضعف و کمال و نقص متفاوتند. (صدرالمتألهین، 1366، ص 227-223)
نویسنده: دکتر سید ابوالقاسم نقیبی
منابع :
ابن ادریس حلی (1410ق)، سرائر، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم.
احمد بن فارس بن زکریا (بی تا)، معجم مقایس اللغه، قم: دار الکتب العلمیه.
ارسطو (1384)، ما بعد الطبیعه، ترجمه شرف الدین خراسانی،تهران: حکمت، چاپ سوم.
ارسطو (1405ق)، کتاب البرهان، تحقیق عبدالرحمان بدری، کویت، مجلس الوطنی للثقافه و الفنون و الآداب.
ارسطو (1979م)، کتاب الاخلاق، ترجمه اسحاق بن حنین، تحقیق و شرح عبدالرحمان بدوی، بی جا، وکاله المطبوعات، چاپ اول.
برقی، احمد بن محمد بن خالد (بی تا)، المحاسن، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
جوهری، اسماعیل بن حماد (1368)، الصحاح، تهران: انتشارات امیری، چاپ اول.
حائری یزدی، مهدی (1360)، کاوش های عقل نظری، تهران: شرکت سهامی انتشار.
حر عاملی (1414ق)، وسائل الشیعه، قم: انتشارات مهر، چاپ دوم.
حر عاملی (1428ق)، الفصول المهمه فی اصول الائمه، قم: مؤسسه معارف اسلامی الامام رضا (علیه السلام).
حرانی، ابن شعبه (1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول (صلّی الله علیه و آله و سلم)، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، چاپ دوم.
راغب اصفهانی (1363)، مفردات الفاظ القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول.
شیخ مفید (1414ق)، تصحیح الاعتقاد، بیروت: دار المفید، چاپ دوم.
شیرازی، صدر الدین (صدر المتألهین)(1981م)، الحکمه المتعالیه فی اسفار العقلیه اربعه، بیروت.
طوسی، محمد بن حسن (بیتا)، الأمالی، قم: دار الثقافه.
فارابی، ابو نصر (1349ق)، الدعاوی الطبیه، حیدرآباد: دائره المعارف العثمانیه، چاپ اول.
فارابی، ابونصر (1358)، سیاست مدینه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران: انجمن فلسفه ایران.
فارابی، ابونصر (1361)، آراء اهل مدینه الفاضله، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران: طهوری.
فارابی، ابونصر (1405ق)، الجمع بین الرأیی الحکیمین، تهران: الزهراء.
فارابی، ابونصر (1983م)، رساله معانی العقل، تحقیق موریس بریج، بیروت: دار المشرق.
فتال نیشابوری (بیتا)، روضه الواعظین، قم: منشورات الرضی.
فراهیدی، خلیل بن احمد (1414ق)، العین، قم: اسوه، چاپ اول.
فیض کاشانی، محمد محسن (1366)، شرح اصول الکافی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول.
فیض کاشانی، محمد محسن (1417ق)، المحجه البیضاء، قم: مؤسسه نشر اسلامی، چاپ چهارم.
فیض کاشانی، محمد محسن (1430 ق)، کتاب الوافی، عطر عترت، چاپ اول.
کراجکی (1369)، کنز الفؤائد، قم: مکتبه المصطفوی، چاپ دوم (سنگی).
کلینی، محمد بن یعقوب (1383)، الاصول من الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم.
مجلسی، محمد باقر (1379)، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم.
مطهری، مرتضی (1381)،مجموعه آثار، تهران: صدرا، چاپ دهم.
پی نوشت :
1- عضو هیأت علمی دانشکده الهیات دانشگاه شهید مطهری
منبع مقاله :
پاکتچی، احمد؛ (1391)، مبانی و روش اندیشه ی امام صادق (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول