نویسنده:محمدحسین انصارى نژاد
این مقاله کوتاه اشاراتى دارد به جلوه هاى سیاست در کتاب شریف نهج البلاغه و کلام امیرالمومنین (ع) که تقدیم حضورتان مى شود.
بدون تردید دین مبین اسلام به عنوان جامع ترین، حیات بخش ترین و جاودانه ترین مکاتب و ادیان براى همه جوانب و ابعاد زندگى بشر، احکام و قوانین پویا و زلال و زوال ناپذیر تشریح نموده است.این آیین زندگى بخش و سرسبز و آسمانى دستورات و قوانین مورد نیاز زندگى بشر را بر شالوده فطرت و عقل پایه ریزى نموده است، با پایه ریزى بر این دو محور مهم و سرنوشت ساز راه را براى رسیدن به کمالات عالیه انسانى و معراج روح و خوشبختى و سربلندى دنیوى و اخروى چنان هموار نموده است که «رسد آدمى به جایى که به جز خدا نبیند».
در آیات نورانى قرآن کریم بر این حقیقت انکار ناپذیر به شیوایى وروشنى تصریح شده است: فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطرت الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذالک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون
«پس روى خود را متوجه آیین خاص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند انسان را بر آن آفریده، دگرگونى درآفرینش الهى نیست. این است آیین استوار هر چند بیشتر مردم نمى دانند.»
ناگفته پیداست آیین آسمانى اى که ریشه در عقل و فطرت دارد و بر این دو معنا و زیربناى اساسى بنا نهاده شده نمى تواند نسبت به بدیهى ترین و طبیعى ترین خواسته ها و نیازهاى عقل و فطرت انسانى و جوامع بشرى یعنى حکومت و سیاست مهر سکوت بر لب زده و بى تفاوت بماند.مساله سیاست در اقیانوس مواج و کرانه ناپذیر نهج البلاغه تموج و جلوه اى عجیب و شگفت آور دارد که فشرده و فهرست وار به چند نمونه آن اشاره مى کنیم:
نفى سکولاریسم یا جدا انگارى دین از سیاست
پدیده شوم «سکولاریسم» یا تفکیک جامعه دینى از جامعه سیاسى که از مسموم ترین و خائنانه ترین توطئه هاى دشمنان براى انزوا و غربت اسلام عزیز بوده و هست، از دیدگاه امام على (ع) به شدت مطرود و منفور است. در نگاه امام على (ع) دین با سیاست چنان ممزوج شده و گره خورده است که به هیچ وجه قابل تفکیک و جدایى نیست. به عبارت روشن تر «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست.»
این تز جاهلانه و پوچ گرایانه در کوثر کلمات نورانى و معجزه آمیز على (ع) به اشکال گوناگون با شفافیت و صراحتى عجیب و باور نکردنى طرد شده است:
«اما والله لقد تقمصها فلان (ابن ابى قحافه) و. انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا ینحدر علنى السیل و لا یرقى الى الطیر … الخ (خطبه ۳)
آگاه باشید! به خدا سوگند! ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرده در حالى که مى دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت مى کند. او مى دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است و مرغان دور پرواز اندیشه ها، به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیرى کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکى که به وجود آوردند صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى دارد! پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى نگریستم که میراث مرا به غارت مى برند!
آرى حاکمیت خداوند در حکومت صالحان و خلفاء الله تبلور مى یابد، چه پیامبران، امامان و صالحان نمایندگان خدا در روى زمین اند. واقعا چقدر شقاوت پیشه و خسرالدنیا والاخره بودند خوارج که با استناد به جمله اى متخذ از آیات روشنگر قرآن (لا حکم الا الله) به جنگ قرآن و امام حق که قرآن ناطق و خلیفه الهى در زمین و ستون آفرینش است برآمدند. آرى «به نام دین سر دین را شکستند».
اما در رد منطق ارتجاعى خوارج که ناشى از نهایت خشک مغزى و کور باطنى و گمراهى آنان بود با جمله اى موجز و معجزه آمیز فرمود (کلمه الحق یراد بها الباطل) یعنى کلام حق را سپر و دستاویز هدف شوم خود و مقصد باطل و شیطانى اش نمودند و به اصطلاح سوراخ دعا را گم کردند!
پس در پاسخ خود فروختگان داخلى و خارجى که زمزمه شوم و فتنه انگیز جدایى دین از سیاست را سر مى دهند از سر درد باید گفت:
سیاست بى دیانت؟ مرگتان باد
دیانت بى سیاست؟ مرگتان باد
نفى سیاست «ماکیاولیسم» که مى گویند هدف وسیله را توجیه مى کند.
حرکت سیاسى امام على (ع) براساس ایمان و عقیده و آرمان است. خدامحورى و دین باورى و عدالتخواهى در جهان بینى سیاسى امام حرف اول را مى زند و در پرده پرده کلامش سیلان دارد. در نگاه امام على (ع) کسانى که برخلاف اراده خدا در نظام اجتماعى گام برمى دارند به نوعى شرک آلوده شده و شیطان را پیشرو و الگوى سیاست خود ساخته اند. او در فرازى از خطبه هفتم چنین مى فرماید:
اتخذوا الشیطان لامرهم ملاکا و اتخذهم له اشراکا، فباض و فرخ فى صدورهم و دب درح فى حجورهم و… منحرفان، شیطان را معیار کار خود گرفتند و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد و در دل هاى آنان تخم گذارد و جوجه هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشمهاى آنان مى نگریست و با زبان هاى آنان سخن مى گفت پس با یارى آنها بر مرکب گمراهى سوار شد و کردارهاى زشت درنظرشان زیبا جلوه داد مانند رفتار کسى که نشان مى داد در حکومت شیطان شریک است و با زبان شیطان سخن باطل مى گوید. به روشنى روز مشخص است منطق باطل و منفعت جویانه مدعیان ماکیاولیسم که معتقدند براى نیل به اهداف غایى از هر راهى هر چند نامشروع و غیراصولى وارد و به هر وسیله اى متوسل شد با منطق الهى حضرت على (ع) کمترین سازگارى نداشته و به شدت طرد گردیده است.
امام على (ع) منادى توفنده و پرچم دار بزرگ سیاست هاى الهى که مبناى آن کتاب و قوانین خدا و موازین قسط و عدل امت مى باشد و از این صراط مستقیم و حد و مرز مشخصى خارج نمى شود.
هنگامى که به امام گفتند که مردم به دنیا دل بسته اند معاویه با هدایا و پول هاى فراوان آنها را جذب مى کند شما هم از اموال عمومى بر اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوى بیت المال دست بردار، تا بر تو گرایش پیدا کنند. برآشفت و در خطبه اى غرا و آتشین فرمود: آیا به من دستور مى دهید براى پیروزى خود از جور ستم درباره امت اسلامى که بر آنها ولایت دارم استفاده کنم به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى کنند هرگز چنین کارى نخواهم کرد! اگر این از خودم بود به گونه اى مساوى در میان مردم تقسیم مى کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند زیاده روى و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد اما در آخرت پست خواهد کرد در میان مردم ممکن است گرامى اش بدارند اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است.
آرى این تفکر و تز عمده سیاستمداران و سیاست بازان حرفه اى با بینش عمیق و ژرف بینى سیاسى امام کمترین همسویى و همخوانى ندارد و به قول شاعر «تفاوت از زمین تا آسمان است».
پست هاى کلیدى سیاسى
از منظر على (ع) پست هاى کلیدى و حساس سیاسى محل آزمایش مردان است. با قرار گرفتن در مناصب و مشاغل مهم سیاسى گوهر ایمان انسان سخت در معرض امتحانات الهى قرار گرفته و محک مى خورد به قول شاعر:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روى شود هر که در او غش باشد
او در این مضمون چه زیبا مى فرماید: الولایات مضامیر
رجال فرمانروایى محل سابقه مردان است.
روش تحلیل رویداد سیاسى
در جهان بینى سیاسى امیر مومنان (ع) براى تحلیل وقایع و رویداد روش هاى بدیع و بکر و حیرت زاى تجربى وجود دارد که از هر جهت مایه اعجاب است. «حوادث اگر هم همانند یکدیگر بودند آخرین را با آغازین مقایسه کنید» سالى که نکوست از بهارش پیداست.
سیاست اقتصادى امام
سیاست اقتصادى امام (ع) بر شالوده قسط و عدالت است. او قسط و عدالت را سبب بسط و گشایش امور مردم و مدینه فاضله کمالات انسانى مى داند. لذا پس از به دست گرفتن زمام امور مسلمین بلادرنگ در روز دوم خلافت در خطبه اى بلیغ و رسا مى فرماید:
«به خدا سوگند بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلى آن بازگردانم. گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانى خریده باشند زیرا در عدالت گشایش براى عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آید تحمل ستم بر او سخت تر است.
درباره جلوه هاى سیاست در سپهر همیشه تابناک نهج البلاغه سخن بسیار است که از بضاعت و اطلاع این حقیر بى مایه خارج است. فقط به رسم تیمن در این مجال کوتاه به این مختصر بسنده شد. به مصداق:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگى باید چشید