قرآن کریم، از خرافات با عنوان «اساطیر» یاد کرده است. «اساطیر» به معنای «اباطیل» و سخنان بیهودهای است که هیچ پایه و اساسی ندارند[1] و مراد از «اساطیر» نوشتههای باطل، حکایتهای دروغ، افسانههای بیاساس میباشد. «اساطیر» از ریشه ی «سطر» و جمع الجمع است و «اساطیر» به گفته راغب جمع «اسطوره» است.[2]
قرآن کریم، به مناسبت های مختلف از «خرافات» با عنوان «اساطیر»، یاد کرده است، چنان که میفرماید: « … یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ[3]؛ و کافران میگویند این ها افسانههای پیشنیان است.»
در جای دیگری میفرماید: « لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ[4] ؛ این وعدهای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده، این ها همان افسانههای خرافی پیشینیان است».
نیز در سورهها و آیات دیگر مانند: انفال، 31؛ نحل، 24؛ مؤمنون، 83؛ فرقان، 5؛ احقاف،17؛ قلم،15؛ مطفّفین،13؛ کلمه «اساطیر» به معنای افسانهها و خرافات آمده است که غالباً از ناحیه کفّار و مشرکان به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و کتاب مقدّس قرآن کریم نسبت داده می شده است.
قرآن کریم، همواره با پدیده ی شوم خرافات مبارزه کرده و با سخنان و اعمال بیهوده مخالف است و در شرایطی برقلب پاک پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شد که مسائل خرافی و بیاساس وافسانههای خیالی و بیپایه، جامعه ی آن روز حجاز را به تسخیر خود در آورده بودند و مردم به شدّت گرفتار خرافات و مسائل بیاساس جاهلیّت بودند و زنجیرهای جهل و گرایش به افسانهها و اساطیر بر دست و پای آن ها تنیده شده بود و به زندگی پست و ذلّت باری تن داده بودند. قرآن کریم، با آیات نورانی خود، به تدریج، پردههای جهل و خرافات را کنار زد و آن ها را با واقعیّات آشنا نمود؛ چنان که میفرماید: «آن ها که از فرستاده ی (خدا) (و) پیامبر «امّی» پیروی میکنند، کسی که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است مییابند و آن ها را به معروف دستور میدهد و از نهی ا منکر باز میدارد، پاکیزه ها را برای آن ها حلال میشمرد، ناپاکیها را تحریم میکند، و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آن ها بود (از دست و پایشان) بر میدارد، آن که به او ایمان آورند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نوری که با او نازل شده، پیروی کردند، آنان رستگارانند.»[5]
در جایی دیگر میفرماید: « و (مشرکان) سهمی از آن چه خداوند آفرید، از زراعت و چهار پایان برای او قرار دادند و گفتند: به گمان آن ها این مال خداست و این مال شرکای ما (یعنی بتها) است، آن چه مال شرکای آن ها بود به خدا نمیرسید، ولی آن چه مال خدا بود به شرکایشان میرسید …»[6]
و به این صورت به مطالب غیر واقعی و بیاساسی، مثل مقدّس بودن بتها و اعتقاد به این که آن ها میتوانند حاجات آن ها را برآورده سازند و یا با غضب خود خساراتی را بر آن ها وارد نمایند.! خرافات، اساطیر و اباطیل در هر جامعهای میتواند تأثیرات بسیار منفی و ناهنجاری را به دنبال داشته باشد. عقب ماندگی از جهات مختلف، رکود، بیهویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک به خدا، غفلت و.. از محصولات و دستاورد های ابتدا به خرافات و افسانههای بیاساس میباشد و جوامع بشری هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب مانده باشند به همان نسبت خرافات و اوهام در میان آنان زیادتر خواهد بود.
در تاریخ اسلام، نمونههای زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است. به عنوان مثال علّت ننوشیدن آب توسّط حیوانات را وجود دیوها در میان شاخ و جسم حیوانات میدیدند و یا اگر کسی را عقرب و مار میگزید، بر گردن مار و عقرب گزیده، زیور آلات طلایی میآویختند و…[7].
عواملی مانند: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای کورکورانه از آداب و رسوم جاهلیّت،[8] سودجویی و منفعت طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی، پیروان حضرت موسی علی نبینا و آله ـ علیه السّلام ـ[9] تأثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصّبهای بیجا و بدون پایه و …[10]
چنان که قرآن کریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهکارها و راهنماییها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش کرده است. در بسیاری از آیات خداوند تبارک و تعالی انسان ها را به تعقّل و اندیشه در این امور توجّه داده است؛ چنان که میفرماید: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ[11]؛ این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد، شاید اندیشه کنید!.»
خداوند تبارک و تعالی برای از بین بردن خرافات و اوهام و از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرموده و به آن ها مأموریت داده که انسانها را با حقایق آشنا سازند. ما در هر امّتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد، و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت، پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود.
هم چنین یکی دیگر از راههای جلوگیری از ترویج خرافات، امر به معروف و نهی از منکر می باشد، زیرا گرایش به خرافات از منکرات به حساب میآید: چنان که قرآن کریم میفرماید: « وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[12]؛ باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آن ها همان رستگارانند»[13]
معرفی منابع جهت مطالعه ی بیشتر:
1. علّامه طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1و 6 و7 و 8،تهران: دارالکتب اسلامیه، به ترتیب صص426ـ428؛و167ـ171،و 382ـ390 و292ـ308.
2. دشتی حسینی، سیّد مصطفی، معارف و معاریف، ج5، قم: چاپ صدر، 1376، ص109ـ111.
3. برنامه نرمافزاری تبیان 4، برنامه فرهنگ موضوعی قرآن، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، موضوع خرافات، تهیّه و تنظیم مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم می باشد.
4. کرمی، علی ظهور و سقوط تمدّن ها از دیدگاه قرآن، قم: نشر مرتضی.
5. محمّدی گیلانی، قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه.
6. معیارها و عوامل تمدّن از نظر قرآن، تهیّه و تنظیم، بنیاد باقرالعلوم ـ علیه السّلام ـ قم: دارالقرآن الکریم.
و … .
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: الطریحی، فخرالدّین، مجمع البحرین،ج1، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی -2، ص637ـ638.
[2] . قرشی، سیّدعلی اکبر، قاموس قرآن،ج3 تهران: دارالکتب الاسلامیه، ص266.
[3] . انعام: 6/ 25.
[4] . نمل: 27/ 68.
[5] . اعراف: 7/ 157.
[6] . انعام: 6/ 136ـ 140.
[7] . ر.ک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج1، ص57ـ62.
[8] . بقره: 2/ 170.
[9] . طه: 20/ 87- 96.
[10] . بقره: 2/ 170.
[11] . بقره: 2/ 242؛ و نیز حدید: 57/17؛ مائده: 5/58؛ نحل: 16/67.
[12] . آلعمران: 3/ 104.
[13] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه،ج5، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ص448ـ460.