در سؤال فوق تلاش شده که صحت پیروی از شرایع گذشته، مثل؛ مسیحیت و یهودیت از نظر قرآن اثبات شود بدین صورت که نسخ آنها توسط قرآن به معنی بیارزش و باطل بودن آنها گرفته شده است آنگاه با یادآوری اشتراک تمام شرایع آسمانی در توحید، و با اشاره به آیه تصدیق آنها و آیه امر به ایمان به آنها، نسخ شرایع انبیاء قبل از پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ غیرممکن وانمود شده است که نتیجه طبیعی آن صحت پیروی از شرایع گذشته در این زمان میباشد.
ولی حق این است که قرآن (اسلام) ناسخ شرایع انبیاء گذشته میباشد و این مطلب ارتباطی با نسخ توحید ندارد و آن را نفی نمیکند و نیز منافاتی با تصدیق آنها و امر به ایمان آوردن به آنها ندارد. این مدعا با توجه به مطالب زیر روشن میگردد:
1. معنی نسخ شرایع: معنی ناسخ بودن آیین اسلام نسبت به آیینهای دیگر، کامل و جامع بودن آن در برابر آیینهای پیشین این نیست که آیینهای پیشین از اصل و ریشه باطل و یا نادرست و یا ناقص و نارسا بودهاند. زیرا آیینی که از طرف خداوند دانا برای هدایت گروهی از بشر فرو فرستاده میشود هرگز نمیتواند ناقص و نادرست باشد بلکه هر کدام از این آیینها در جای خود و عصر خویش صحیح و رسا بودند و برای رسانیدن بشر آن عصر، به هدفی که شایستگی آن را داشته است کافی و رسا بودهاند ولی برای بشر تکامل یافته، بشری که میتواند قلههای بلندتری از کمالات مادی و معنوی را تسخیر کند باید فکر دیگری کرد و راه دیگری در اختیار او گذاشت تا بتواند با پیمودن این راه به قلههای بلند دست یابد و از کسب کمالات بلندتری که برای آنها شایستگی دارد بازنماند. به همین دلیل ادیان آسمانی یکی پس از دیگر، برای تربیت انسان، در مراحل مختلف نازل شده تا به آیین اسلام که دین کامل و تمام میباشد رسیده است.[1]
2. اسلام دین مشترک پیامبران: «دین همه انبیاء مانند دین خاتم انبیاء، اسلام بوده و اگر تفاوتی در ادیان گذشته وجود دارد در فروعات جزئی، به نام شریعت و منهاج است. چنانکه قرآن میفرماید: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً»[2] وگرنه خطوط کلی دین که اسلام باشد، ثابت است: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»[3] همه انبیاء مردم را به اسلام (تسلیم شدن در برابر فرمان خدا) دعوت کردهاند؛ چون اسلام «عندالله» است و هرچه «عندالله» باشد، از دگرگونی و زوال مصون است: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ».[4] پس اسلام امر باقی و ثابت است. قهراً خطوط کلی دین که مجموعه معارف اولیه و قوانین عامه الهی باشد، ثابت و لایتغیر است، بنابر این عنوان دین الهی تعدد پذیر نبوده و تثنیه و جمع در آن روا نیست، چون دین همه انبیاء اسلام است، هر پیامبری که به رسالت مبعوث شد، رهآورد پیامبر پیشین را تصدیق کرد؛ وقتی نوبت به قرآن کریم رسید، هم ره آورد انبیای پیشین را تصدیق کرد و هم هیمنه و سیطره خود را بر همه آنها اعلام داشت: «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»[5] البته این تصدیق و هیمنه مقتضای خاتمیت خاتم انبیاء ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[6]
3. گستره نسخ: از آنچه گذشت، روشن شد که دین همه انبیاء ـ علیهم السّلام ـ اسلام است. بنابراین توحید، نبوت و معاد از اصول مسلم همه آنهاست و نسخ آنها در قرآن، کاملاً بیمعناست و نیز نسخ شامل اصل احکام کلی مشترک نمیگردد چنانکه قرآن اصل روزه را بین همه شرایع مشترک میداند.[7] بنابراین تنها بعضی احکام فرعی و جزئی آنها قابل نسخ میباشد که این مسئله در مورد احکام شریعت خاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز مانند تغییر قبله اتفاق افتاده است.[8]
4. هدف از نسخ: «نسخ مانند نسخههای طبیبی است که با شرایط و احوال مریض تغییر پیدا میکند. نسخه دیروز در جای خود مفید و نسخه امروز نیز در جای خود مفید است. لذا خداوند میفرماید: «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها»[9] هرگونه نسخ که صورت میگیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط، رعایت اصلح شده است.[10] به عبارت دیگر هدف از نسخ، تکامل در روش تربیت بندگان میباشد چنانکه در انجیل متی آمده است: «گمان مکنید که من آمدهام از هم بپاشم و برطرف کنم ناموس یا شریعت پیغمبران را؛ نیامدهام از برای از هم پاشیدن، بلکه آمدهام برای آنکه کامل کنم ناموس را.»[11]
5. جایز نبودن پیروی از غیراسلام: پیروی از شرایع انبیاء قبل از حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ، برای مردم همان زمان لازم بوده است اما اکنون با وجود کاملترین شریعت (اسلام) قرآن پیروی از شرایع دیگر مانند: مسیحیت و یهودیت را جایز نمیداند زیرا الف. قرآن با اعتقاد به عقاید ناصحیح مانند: پسر خدا دانستن عزیر توسط یهودیان[12] و پسر خدا دانستن عیسی ـ علیه السّلام ـ توسط مسیحیان[13]، از همه آنان میخواهد به شریعت حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ بگروند.[14] ب. قرآن صریحاً میفرماید: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ» «و هرکس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد.»[15] ج. اگر پیروی از آن آیینها اکنون نزد قرآن جایز بود چگونه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نامه به سران کشورها نوشتند و آنها را دعوت به اسلام نمودند و نیز چگونه با اهل کتاب گاهی مانند جنگ خیبر به جنگ پرداختند.
6. لزوم تصدیق شرایع الهی و ایمان به آنها: جریان نبوت،جریان واحدی است و از سوی خدا برای هدایت بشر آمده است. بنابراین مسلمان باید همه آنها را تصدیق کند چنانکه قرآن آنها را در آیه 89 سوره بقره تصدیق میکند و همچنین باید به همه آنها ایمان داشته باشد چنانکه قرآن درآیه 136 سوره نساء به آن امر کرده است.
البته تصدیق و ایمان به تورات و انجیل و… چنانکه در سؤال فرض شده به معنی عمل به دستورات آنها نیست بلکه معنایش این است که معتقد باشیم آنچه برای مردم بنیاسرائیل در زمان حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ و حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ لازم بوده در تورات و انجیل تحریف نشده که از طرف خدا نازل شده بودند وجود داشته است و سعادت آنان را تأمین میکرده است و مردم آن زمان نیز موظف به عمل کردن به آنها بودهاند.[16] به هر تقدیر نسخ به معنای پایان یافتن است نه به معنای ابطال.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آیت الله محمدتقی، مصباح یزدی، راهشناسی، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول 1376)، ص213ـ235 و همو، راهنما شناسی، همان، ص35ـ56.
2. پاسخ به پرسشهای مذهبی، سبحانی، (قم، چاپ امیرالمؤمنین، 1377، چ 1)، ص113.
پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر و سبحانی، جعفر، پاسخ به پرسشهای مذهبی، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1377، ص113ـ114.
[2] . مائده/ 48.
[3] . آلعمران/ 19.
[4] . نحل/ 96.
[5] . مائده/ 48.
[6] . جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1379، ص146.
[7] . ر.ک: بقره/183.
[8] . ر.ک: بقره/144.
[9] . بقره/ 106.
[10] . معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، تهران و قم، سمت و مؤسسه التمهید، چاپ اول 1379، ص183.
[11] . خاتون آبادی، میرمحمد باقر، ترجمه اناجیل اربعه، قم، مرکز آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، بیتا، ص65.
[12] . ر.ک: توبه/30.
[13] . ر.ک: همان.
[14] . ر.ک: تغابن/8.
[15] . آلعمران/ 85.
[16] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1376، ص223.