زیارت رسول الله (ص) در قرآن کریم (2)

زیارت رسول الله (ص) در قرآن کریم (2)

نویسنده: دکتر مرتضی رحیمی*

ب -آیاتی که از جواز زیارت قبر شریف پیامبر (ص) و وجوب بزرگداشت ایشان و جواز استغفار و توسل سخن می گویند، از جمله:
1- * ولو انهم اذا ظلموا انفسهم جاوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما * (نساء / 64) و اگر آنها هنگامی که بر خودشان ستم می کنند پیش تو آیند و از خدا آمرزش بخواهند و پیامبر (نیز) برایشان آمرزش بخواهد بی گمان خدا را توبه پذیر مهربان خواهند یافت.
آیه مورد بحث از جمله آیاتی است که مورد توجه دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و اهل تسنن قرار گرفته و از طریق آن مطلوبیت زیارت قبر شریف پیامبر (ص) و مطلوبیت استغفار و لزوم بزرگداشت و تعظیم پیامبر (ص) نتیجه گرفته شده است، چه آن که لزوم تعظیم و بزرگداشت رسول خدا(ص) به زمان حیات ایشان خلاصه نمی شود، بلکه بعد از حیات ایشان را نیز در بر می گیرد، از همین روی است که زین الدین ابوبکر بن حسین بن عمر قریشی عثمانی مصری مراغی متوفای 681 هجری گفته: (امینی، 1379 ق: 5/ 115)
«برای هر مسلمان سزاوار است که اعتقاد داشته باشد که زیارت رسول خدا (ص) قربت بزرگی است به دلیل احادیثی که در این باره وارد شده و به دلیل قول خداوند *ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول.
زیرا تعظیم پیامبر (ص) با مرگ ایشان قطع نمی شود.
سمهودی از این آیه مطلوبیت زیارت پیامبر (ص) را برای هر دو حالت حیات و مرگ نتیجه گرفته و تلاوت این آیه را برای کسی که قبر شریف پیامبر (ص) را زیارت می کند مستحب دانسته است (التجلیل التبریزی، 1417 ق: ص 27). همچنین الشوکانی، 1255 ق: 5/ 178) تصریح نموده که جمهور فقهای اهل سنت به جز ابن تیمیه و برخی از حنابله و برخی دیگر از آیه مورد بحث استحباب زیارت قبر رسول خدا (ص) را نتیجه گرفته اند، چه آن که در حدیث آمده که پیامبران در قبور خویش زنده هستند، از سویی بر اساس باور متکلمین از اصحاب ما پیامبر ما (ص) بعد از وفاتشان زنده هستند، از طرفی می دانیم شهداء – که پیامبر ما (ص) نیز از جمله ایشان است – پس از وفاتشان در قبور خویش زنده هستند و رزق و روزی داده می شوند، لذا با توجه به زنده بودن پیامبر (ص) کسی که بعد از مرگ رسول خدا (ص) قبر ایشان را زیارت کند مثل آن است که در زمان حیاتشان ایشان را زیارت نموده باشد.
شاهفور اسفراینی از مفسرین اهل سنت در تفسیر آیه مورد بحث گفته (اسفراینی 1375 ش: 2/ 889):
« و بدان که علی بن ابی طالب (ع) گوید: از پس آن که پیغمبر را – (ص) دفن کردیم به سه روز، اعرابیی بیامد به گور پیغمبر – صلعم – وخویشتن را به گور اندر مالید و خاک بر سر کرد و گفت: یا رسول الله ! قول تو شنیدیم و آنچه بایست کرد، بکردیم و لیکن یافتیم آنچه فرو فرستیده اند به تو: *و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول *. «و من برخویشتن ستم کرده ام و آمدم به تو تا مرا آمرزش خواهی. ندای آمد از گور که ترا بیامرزیدند».
بر اساس داستانی که ماوردی و دیگر فقهای شافعی از عتبی درخصوص آیه مورد بحث نقل کرده اند توسل جستن به رسول خدا (ص) و طلب شفاعت از ایشان در پیشگاه خداوند متعال در فقه شافعی توصیه شده، زیرا به تصریح فقهای فوق عتبی گفته (نووی، بی تا: 8/ 274): « که کنار قبر رسول خدا (ص)نشسته بودم که یک عرب بیابانی وارد شد و گفت: السلام علیک یا رسول الله سمعت الله یقول * و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً * ای رسول خدا اکنون به نزد تو آمدم در حالی که از گناه خویش استغفار و تو را در پیشگاه پروردگارم شفیع قرار می دهم. پس از آن اشعاری در مدح رسول خدا (ص) به این صورت سرود:

یا خیر من دفنت بالقاع ما اعظمه فطاب من طیبهن القاع
نفسی الفداء لقبر انت ساکنه فیه العفاف و فیه الجود و الکرم.

و پس از آن مرد عرب از کنار قبر رسول خدا (ص) دور شد در حالی که چشمانم مرا با خود برد و رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، حضرت فرمود ای عتبی برو و مرد عرب بیابانی پیدا کن و او را بشارت ده به این که خداوند متعال وی را بخشیده است.
با وجود امکان دلالت آیه بر مطلوبیت استغفار برای اموات، آیه *ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر الله لهم ذلک بانهم کفروا * (توبه / 80 ) با مطلوبیت استغفار برای اموات منافات ندارد، زیرا همان طور که عبارت «ذلک بانهم کفروا » و نیز شأن نزول های بیان شده برای آیه نشان می دهد، آیه از استغفار برای اموات مشرک نهی می کند، واستغفر برای اموات دیگر را رد نمی کند، مثلاً بر اساس یکی از شأن نزول های بیان شده (ابن عطیه اندلسی 1422 ق: 3/ 91) برخی از مؤمنین گفتند که ما برای اموات خویش طلب مغفرت می کنیم همان طور که ابراهیم (ع) برای پدرش (عمویش که کافر بود) استغفار نمود، با نزول آیه، مؤمنین از استغفار برای اموات کافر خویش نهی شدند، چه آن که ابراهیم (ع) بر اساس آیه * ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده ی وعدها ایاه فلما تبین له انه عدو لله تبرأ منه * (توبه / 114) به عمویش وعده داده بود که برایت استغفار می کنم و از خدا می خواهم که تو را با ایمانی که می آوری بیامرزد * لاستغفرن لک* (ممتحنه /4)، اما پس از روشن شدن دشمنی عموی ابراهیم (ع) با خداوند، ابراهیم(ع) از طلب استغفار برای او خودداری کرد.
از آیه ذیل جواز استغفار برای اموات نتیجه گرفته می شود. زیرا در آن آمده: * والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان * (حشر/8) کسانی که بعد از مهاجرین و انصار آمدند همواره در دعا به درگاه خدا عرض می کنند پروردگارا ما و برادران دینی ما را که در ایمان بر ما سبقت داشتند ببخش و در دل ما هیچ کینه وحسد قرار نده. پروردگارا تویی که در حق بندگانت بسیار رؤوف و مهربانی.
علاوه بر امکان استفاده جواز استغفار برای اموات از آیه مورد بحث، (اردبیلی 1403 ق: 2/ 48 و سید السابق، بی تا: 1/ 568) از آیه یاد شده جواز صدقه و نیابت برای انجام واجبات اموات را نیز نتیجه گرفته می شود.
بر اساس پاره ای از روایات در ذیل تفسیر آیه 8 سوره حشر (قمی مشهدی 1368 ش: 1/ 185)، خداوند واجب فرموده بر هر مسلمانی که استغفار کند برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نص آیه فوق زیرا آن حضرت سابق امت است.
گرچه بعضی از مفسران مفهوم این جمله را محدود به کسانی کرده اند که بعد از پیروزی اسلام و فتح مکه به مسلمانان پیوستند، ولی هیچ دلیلی بر این محدودیت نیست، و آیه تمام مسلمین را تا قیامت شامل می شود. و به فرض که آیه ناظر به آن گروه خاص باشد از نظر ملاک و معیار و نتیجه عمومیت دارد. (مکارم شیرازی و دیگران 1374 ش: 23/ 522).
از آیه یاد شده جواز استغفار برای مؤمنین اهل کتاب نیز نتیجه گرفته شده است. (القرطبی، 1405 ق: 19/ 33)، از سویی استغفار زندگان برای اموات و زندگان، به امت پیامبر اسلام (ص) اختصاص ندارد، چه آن که حضرت نوح (ع) گفته: * رب اغفرلی ولوالدی و لمن دخل بیتی مومناً و للمومنین و المومنات * (نوح / 28)، همچنین ابراهیم (ع) گفته: * ساستغفرلک ربی انه کان بی خفیا* (مریم / 47)، همچنین یعقوب (ع) به فرزندانش که از وی به خاطر رفتارشان با یوسف (ع) درخواست استغفار از خداوند کرده بودند گفته: * سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم * (یوسف 97) و نیز حضرت موسی (ع) گفته: * رب اغفرلی و لاخی و ادخلنا فی رحمتک * (اعراف / 51)
2- * یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون*. (حجرات /2) ای کسانی که ایمان آورده اید صداهایتان را از صدای پیامبر بلندتر مسازید و در سخن با او، مانند بلند حرف زدنتان با همدیگر، بلند حرف مزنید، مبادا که اعمالتان تباه شود و آگاه نباشید.
با توجه به شأن نزول بیان شده برای آیه در آیه توصیه شده که مسلمانان در محضر پیامبر (ص) رعایت ادبی و احترام را نموده و از سخن گفتن با صدای بلند با پیامبر (ص) خودداری کنند. و در آیه بعد افرادی که صدایشان را در نزد پیامبر پایین می آورند مورد تشویق قرار گرفته و راجع به ایشان گفته شده * ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی * (حجرات /3) آنان که صدایشان را در نزد رسول خدا ملایم می کنند آنها کسانی اند که خدا قلوبشان را برای تقوی آزموده است.
از سویی لزوم احترام گذاشتن به پیامبر (ص) به زمان حیات ایشان خلاصه نمی شود و شامل مرگ ایشان نیز می شود، از همین روی است که عرفاء (ابن عربی، احکام القرآن، 4/ 1714) تصریح نموده اند که حرمت پیامبر (ص) پس از وفات ایشان همانند حرمت ایشان در زمان حیاتشان لازم است. از این رو آیه ضمن مجاز دانستن زیارت پیامبر (ص) از آداب زیارت که لزوم احترام به پیامبر (ص) باشد نیز سخن می گوید.
روایت شیعه (مجلسی، 1403 ق: 97/ 125) در ذیل تفسیر آیه یاد شده در خصوص لزوم احترام پیامبر (ص) در روضه شریف ایشان این دیدگاه را تأیید می کند.
ج- آیاتی که از جواز خواندن نماز و عبادت در اماکن زیارتی مقدس، و محل دفن معصومین (ع) و افراد خوب سخن می گویند، از جمله:
1- * فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال * (نور/ 36) در خانه هایی که خداوند فرمان داده است که گرامی داشته و نامشان در آن ها یاد شود، در آن بامدادان و شامگاهان نیایش او گویند.
به موجب آیه مورد بحث خداوند اذن داده که در خانه هایی نامش بلند و ذکر شود و از سویی اذن در هر چیزی، به معنای اعلام آن است که انجام آن منعی ندارد، و منظور از رفع بیوت رفع قدر و منزلت و تعظیم بیوت است. و بر اساس تفسیری (عاملی 1360 ش: 6/ 335) مقصود از «ترفع» بالا بردن حوائج در آن مساجد به سوی خداوند است و اظهار نیاز و دعا کردن.
در خصوص کلمه بیوت در آیه، که شاهد استدلال است برداشت و تفاسیر چندی امکان پذیر است (خانی، 1372 ش: 10/ 355) چه آن که ممکن است باب اشتغال باشد، یعنی «فی بیوت» متعلق به فعل محذوف باشد که «یسبح» مذکور آن را تفسیر می کند، و ممکن است متعلق به جمله های سابق باشد، و مقصود از «تلک البیوت» خانه های خلفای خدا از انبیا و اولیا و سینه ها و دلهای آنان، و ولایت و نبوت آنان و ذات خود انبیا و اولیا باشد. و ممکن است مقصود از بیوت در آیه مساجد صوری باشند، زیرا مساجد صوری جایز است بلندتر از سایر خانه ها باشند، و جایز نیست خانه ها از آن مساجد بلندتر باشد، و در مورد مساجد حقیقی خداوند اجازه داده بلندتر از همه ی موجودات باشند، اذن تکوینی و ارتفاع تکوینی و اذن تکلیفی و ارتفاع تکلیفی.
ابن مردویه از انس بن مالک و بریده روایت کرده که گفتند: رسول خدا (ص) وقتی آیه “فی بیوت اذن الله ان ترفع ” را خواند، مردی برخاست و پرسید: یا رسول الله (ص)! این کدام بیوت است؟ فرمود: بیوت انبیاء. پس ابوبکر برخاست و گفت: یا رسول الله ! لابد یکی از این بیتها بیت علی و فاطمه است؟ فرمود: بله، از بهترین آن بیوت است (خانی، همان: 7/ 455)، همچنین در پاره ای روایات (فیض کاشانی 1415 ق: 3/ 437) بیوت به خانه انبیاء و رسل و حکماء و ائمه هدی و بیت علی (ع) به صورت خاص به عنوان ذکر مصداق تفسیر شده است و بر اساس پاره ای تفاسیر ( ابن ابی حاتم 1419 ق: 8/ 2605) منظور از بیوت همه بیوت می باشد و خانه خاصی منظور نمی باشد.
از سویی در زیارت جامعه خطاب به معصومین (ع) می خوانیم «جعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع» از این رو حرم معصومین (ع) یکی از مصادیق «فی بیوت» است. (قرائتی 1383 ش: 8، / 1860)
با توجه به تفسیر بیوت به همه خانه ها و نیز تفسیر آن به بیوت معصومین (ع) و نیز با توجه به استناد آیه در زیارت جامعه زیارت قبور معصومین (ع) مشروع است، زیرا بالا بردن نام خداوند و تسبیح ایشان فرع بر زیارت حرم معصومین (ع) است، از طرفی به موجب آیه مورد بحث نماز و دعا در حرم معصومین (ع) منعی ندارد، چه آن که نماز و دعا در حرم ایشان در واقع بلند کردن نام خداوند است که آیه به آن توصیه نموده و آن را مطلوب می داند، از سویی بر اساس تفسیر کلمه (ترفع) به بالا بردن حوایج و نیاز و دعا کردن که پیش از این به آن اشاره رفت، توسل و تواضع و خضوع در یپشگاه معصومین (ع) درحرم های شریف ایشان اشکال ندارد، زیرا معصومین (ع) وسیله برای رسیدن به خدا و عبادت خداوند هستند، همان طور که نماز و روزه و دیگر عبادات وسیله عبادت خداوند می باشند، و سخن پیامبر (ص) که فرموده: * لا تتخذوا قبری قبله و لا مسجدا فان الله عزو جل لعن الیهود حین اتخذوا قبور انبیائهم مساجد * (صدوق قمی، 1404 ق: 1/ 178 ) دلیل بر منع عبادت و خواندن نماز و دعا در حرم های شریف نیست، و امامیه نماز خواندن در این اماکن مقدس را از منع یاد شده استثناء نموده اند (بحرانی، بی تا: 4/ 140) زیرا برخی از این نوع روایات اخبار واحد بوده و بعضی از حیث سند ضعیف می باشند و از طرفی با اخبار دیگری در تعارض هستند.
فقهای اهل تسنن (المبارکفوری 1410 ق: 2/ 226و 227 و المناوی، 1356 ق: 4/ 612) با استناد احادیثی، همچون حدیث فوق و مشابه آنها، مثل * اللهم لا تجعل قبری وثناً یعبداشتد غضب الله علی قوم اتخذوا قبور انبیائهم مساجد * (مالک بن انس، 1406 ق: 1/ 172) نمازگزاردن در کنار قبر پیامبران و یا اشخاص صالح را به خاطر تبرک و بزرگداشت ایشان، حرام و یا مکروه تحریمی و یا مکروه تنزیهی دانسته و اشاره نموده اند که در مواردی که در نزدیکی های قبور جایی برای نماز یافت می شود، باید در آنجا نماز خواند، با این وجود اگر به خاطر حصول مدد از پیامبران یا اشخاص صالح و کامل شدن نماز به برکت مجاورت در کنار قبور یاد شده نماز خوانده شود نه برای تعظیم و تبرک به ایشان، در این صورت نماز اشکالی ندارد، چه آن که قبر اسماعیل (ع) در زیر ناودان در کنار کعبه قرار دارد و هفتاد پیامبر در فاصله بین رکن حجر الاسود و زمزم مدفون هستند، با این وجود هیچ کس نماز در چنین جایی را منع نکرده است. بر اساس تفسیر مفسیرین اهل تسنن (الجکنی الشنقیطی 1415 ق: 8/ 351) در ضمن آیه * یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون * (حجرات / 3) یهود و نصاری وقتی در معابد خویش وارد می شدند، کسانی غیر از خدا را شریک خدا قرار می دادند، از این رو مسلمانان نهی شدند که مانند ایشان عمل کنند، از سویی در هنگام نزول آیه یاد شده در روی زمین فقط دو مسجد وجود داشت که عبارتند از: مسجد الحرام و مسجد ایلیا بیت المقدس، از این رو در خصوص نماز در مسجد النبی با توجه به روایات یاد شده سوالی طرح شده و در پاسخ آن گفته اند که روایات مزبور در خصوص زمانی است که مسجد النبی توسعه نیافته بود. اما پس از توسعه مسجد النبی، قبر پیامبر (ص) به صورت مثلث و محدود درآمده تا هنگام نماز خواندن به سوی قبله، نماز به سمت قبر نباشد.
بدیهی است که توجیه یاد شده معقول و منطقی نیست، چه آن که مثلثی نمودن قبر پیامبر (ص) مانع از نماز خواندن به سمت قبر نیست، از سویی برخلاف تفسیر گذشته و بیان احادیث مورد بحث، بنی اسرائیل قبور پیامبرانشان را بت و جهت قبله قرار نداده اند، (عسکری، مرتضی 1410 ق: 1/ 53)، چه آن که پس از عبور بنی اسرائیل از دریا و ورود ایشان به فلسطین، بیت المقدس محل عبادت ایشان گردید و ایشان غیر از بیت المقدس محلی برای عبادت نداشتند، از سویی بیت المقدس و شهر آن، در زمان اسلام به تصرف مسلمانان درآمده و زیر دید مسلمانان و نیز اعراب پیش از بعثت پیامبر (ص) بوده، هیچ کس ندیده و نشنیده که یهود قبور پیامبرانشان (ابراهیم و موسی (ع) را همانند کعبه جهت عبادت خویش قرار دهند، از این رو شاهد راویان چنین احادیثی دچار فراموشی یا خطا و اشتباه شده باشند.
د- آیاتی که ضمن مجاز دانستن ساختن مقبره و مسجد بر قبور افراد صالح و برگزیده به جواز زیارت قبور ایشان اشاره دارند، از جمله:
1-*اذیتنازعون بینهم امرهم فقالوا ابنوا علیهم بنیانا ربهم اعلم بهم قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا* (کهف /21 ) « در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند گروهی می گفتند: بنایی بر آنان بسازید (تا برای همیشه از نظر پنهان شوند و از آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است، «ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند ( و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند: ما مسجدی در کنار (مدفن) آنها می سازیم» تا خاطره آنان فراموش نشود.
هر چند که آیه یاد شده در خصوص اصحاب کهف صحبت می کند، اما اصحاب کهف موضوعیت ندارند، بلکه حکم آیه یاد شده در خصوص همه انسانهای صالح و اولیاء خداوند از جمله معصومین (ع) جاری و صادق است، چه آن که معصومین (ع) و افراد صالح برای دیگران الگو و سرمشق هستند، از همین رواست که در قرآن همواره از پیامبران به عنوان الگوهای خوب برای نسل های بشر مدح و ستایش شده است. از سویی کلمه مسجد در آیه مورد بحث از محلی صحبت می کند که در آن خداوند عبادت شده و انسانها به یاد آخرت افتاده و سیره و روش انسانهای صالح و مؤمن مدفون یادآوری شود.
با توجه به آیه مورد بحث زیارت قبور معصومین (ع) و پیامبران و انسانهای صالح و خواندن نماز و عبادت کردن در نزد آرامگاه ایشان هیچ منع شرعی ندارد و بدعت نمی باشد. و ساختن بناء و آرامگاه بر قبور ایشان سند تاریخی است که در تاریخ شخصیت و روش ایشان صحبت می کند، از همین رو است که پیامبران و شخصیت هایی که قبور ایشان محو شده، تاریخ ایشان مورد شک و سؤال قرار گرفته است.(مکارم شیرازی، 1421 ق: 9/ 232)

نتیجه گیری
1- زیارت قبر شریف پیامبر(ص) مورد اهتمام مسلمانان بوده و مطلوبیت آن به شکل استحباب یا وجوب یا شرط کمال حج بودن نتیجه گرفته شده و حتی برای مسافران زائر نماز شکسته توصیه شده است، تنها ابن تیمیه و گروه اندکی آن را منع نموده اند، با این وجود در آثاری از این تیمیه اعتقاد به زیارت و استحباب آن مشاهده می شود.
2- در مورد زیارت زنان حتی قبور معصومین (ع) از جمله پیامبر (ص) سخت گیری و حساسیت خاصی به چشم می خورد به گونه ای که برخی از دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و اهل تسنن آن را ممنوع و لااقل مکروه می دانند، این سختگیری به دلیل روایاتی است که آن را منع نموده اند، چنانچه این روایات به فرض عدم رعایت حرام و پوشش و به فرض اختلاط زنان و مردان حمل شوند، زیارت زنان در غیر آن ممنوع نبوده بلکه به استحباب آن حکم شده است، از همین روی در خصوص زیارت زنان مسن سختگیری کمتری به چشم می خورد. زیارت قبور توسط حضرت زهرا (ع) به استحباب زیارت قبور برای زنان در غیر فرض های یاد شده اشاره دارد.
3- پیامبر (ص) به دلیل زنده بودن و نیز به دلیل آگاهی از سلام و صلوات مردم و دریافت آن، همان احترام زمان حیات را لازم دارند، لذا در هنگام ورود به مدینه و هنگام ورود به حرم شریف حضرت مواردی جهت رعایت ادب و احترام توصیه شده است:
4- با توجه به فروض گوناگون زیارت، بیشترین سختگیری مخالفان زیارت پیامبر (ص) در خصوص فرض بار سفر بستن به قصد زیارت پیامبر (ص) نه عبادت در مسجد ایشان به چشم می خورد، این سختگیری با توجه به عدم تفکیک بین زیارت و عبادت و لازم و ملزوم بودن آن دو و نیز با توجه به آیات و روایات امر کننده به هجرت به سوی پیامبر (ص) که زمان پس از حیات ایشان را نیز شامل می شود بی معناست.
5- در فقه اهل تسنن محل عبادت قرار گرفتن قبر پیامبر (ص) و قبور دیگران با استناد به روایاتی مورد اشکال قرار گرفته، از همین روی با توجه به وقوع عبادت در محل قبور پیامبران مدفون در مسجد الحرام و نیز وقوع عبادت در مسجد النبی محل دفن پیامبر (ص) روایات یاد شده به شکلی توجیه شده و برای عبادت در این مکانها محملی پیدا شده است. از سویی بر فرض پذیرش این نوع روایات، در این روایات، یهود و نصاری از قبله قرار دادن قبر پیامبران به شکل قبله قرار گرفتن کعبه نهی شده اند و حال آن که، هیچ یک از اهل کتاب قبور قرار نداده اند.
6- آیات چندی در قرآن مطلوبیت زیارت قبر شریف پیامبر (ص) را نتیجه می دهند که مورد توجه دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و اهل تسنن قرار گرفته اند.

پی‌نوشت‌ها:

* استادیار دانشگاه شیراز
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کریم.
2- الألبانی، محمد ناصر الدین، « احکام الجنائز»، 1406 ق، بیروت، چاپ چهارم.
3- ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، « تفسیر القرآن العظیم »، 1419 ق، عربستان سعودی، مکتبه نزار مصطفی الباز، تحقیق اسعد محمد الطیب.
4- ابن ابی الحدید، محمد ابوالفضل ابراهیم، «شرح نهج البلاغه»، 1378 ق، دار احیاء کتب العربیه.
5- ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، « کتب و رسائل و فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه»، بی تا، دارالنشر مکتبه ابن تیمیه.
6- ابن جزی غرناطی، محمد بن احمد، «التسهیل لعلوم التنزیل »، 1416 ق، بیروت.
7- ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین، «مقدمه فتح الباری فی شرح صحیح البخاری»، بی تا، بیروت.
8- ابن عابدین، محمد امین، «حاشیه رد المختار »، 1415 ق، دارالفکر.
9- ابن عربی، محی الدین، «الفتوحات»، بی تا، دار صادر بیروت.
10- «احکام القرآن»، بی تا، بی جا.
11- ابن عطیه اندلسی، عبد الحق بن غالب، «المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز»، 1422 ق، بیروت دار الکتب العلمیه.
12- ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، «سنن ابن ماجه»، بی تا، بیروت، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی.
13- اردبیلی، احمد، «مجمع الفایده و البرهان»، 1403 ق، جامعه مدرسین، تحقیق اشتهاردی، عراقی و یزدی.
14- اسفراینی (شاهپور)، ابوالمظفر شاهپور بن طاهر، «تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم»، تهران 1375 ش، انتشارات علمی و فرهنگی.
15- ابن قدامه، عبدالرحمن، «الشرح الکبیر»، بی تا، دارالکتاب العربی، بیروت.
16- امینی، عبدالحسین، «الغدیر»، بیروت، دارالکتاب العربی، بیروت 1379 ق.
17- بحرانی، یوسف، «الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره»، بی تا، جامعه مدرسین، قم.
18- التجلیل التبریزی، ابوطالب، «شبهات حول الشیعه»، 1417 ق، دارالقرآن الکریم.»
19- الترمذی، محمد بن عیسی، «سنن الترمذی» 1403 ق، بیروت، تحقیق عبدالوهاب بن عبد اللطیف.
20- الجکنی الشنقیطی، محمد الامین بن محمد بن محمد بن مختار، «اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن » 1415 ق، بیروت، تحقیق مکتب البحوث و الدراسات.
21- حلی (محقق)، نجم الدین جعفر بن حسن، «المعتبر فی شرح المختصر»، 1407 ق، قم مؤسسه سید الشهداء.
22- خانی، رضا و ریاضی، حشمت الله، «ترجمه بیان السعاده فی مقامات العباده»، 1372 ش، تهران.
23- ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، «اسباب النزول»، 1373 ش، چاپ اول، نشر نی، تهران.
24- رازی، فخر الدین محمد بن عمر، «مفاتیح الغیب= التفسیر الکبیر»، 1420 ق، داراحیاء التراث العربی.
25- سبحانی، جعفر «الزیاره فی الکتاب و السنه »، بی تا، بی جا.
26- سبحانی، جعفر «البدعه مفهومها و حدودها »، 1418 ق، قم، مرکز الرساله.
27- السقاف، حسن بن علی، «الاغاثه بادله الاستغاثه، 1410 ق، اردن.
28- سید سابق، « فقه السنه »، بی تا، دارالکتاب العربی، بیروت.
29- الشوکانی، محمد بن علی، «نیل الاوطار من احادیث سید الاخبار »، 1255 ق، دارالجیل، بیروت.
30- صدوق قمی، ابی جعفر محمد، «من لایحضره الفقیه»، 1404 ق، قم، جامعه مدرسین، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم.
31. عاملی، ابراهیم، « تفسیر عاملی»، 1360ش، تهران، انتشارات صدوق.
32- عسکری، سید مرتضی، « معالم المدرستین»، 1410 ق، بیروت.
33- الغروی، محمد و یاسر مازح، « الفقه علی المذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت»، 1419 ق، بیروت، دارالثقلین.
34- فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، «کنز العرفان فی فقه القرآن»، بی تا، قم.
35- فیض کاشانی، محسن، «الصافی»، 1415 ق، تهران، تحقیق شیخ حسین اعلمی.
36- فیض کاشانی، محسن، « الاصفی فی تفسیر القرآن»، 1418 ق، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
37- قرائتی، محسن، «تفسیر نور»، 1383 ش، تهران.
38- القرطبی، عبدالله محمد بن احمد، «تفسیر القرطبی= الجامع لاحکام القرآن»، 1405 ق، دار احیاء التراث العربی.
39- قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، «تفسیر کنزالدقائق و بحر الغرائب»، 1368 ش، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
40- الکحلانی، محمد بن اسماعیل، «سبل السلام»، 1379 ق، مصر.
41- کلینی، ابوجعفر محمدبن یعقوب «الکافی»، 1407 ق، تهران.
42- اللاری، عبدالحسین، « مجموع الرسائل»، 1418 ق، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول.
43- مالک بن انس، «الموطأ»، 1406 ق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی.
44- المبارکفوری، ابوالعلاء محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، « التحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی»، 1410 ق، بیروت، دارالکتب العلمیه.
45- المتقی الهندی، « کنزالعمال»، 1409 ق، بیروت، مؤسسه الرساله، تحقیق شیخ بکری حیتانی و الشیخ صفوه السقا.
46- مجلسی، محمد باقر، « بحار الانوار» 1403 ق، بیروت، مؤسسه الوفاء.
47- مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، 1360 ش، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
48- مفید، محمد بن محمد، «المقنعه»، 1413 ق، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
49- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، «تفسیر نمونه»، 1374 ش، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
50- «الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل»، 1421 ق، قم.
51- االمناوی، عبدالرؤوف،«فیض القدیر شرح جامعه الصغیر »، 1356 ق، مصر، دارالنشر المکتبه ی التجاریه الکبری.
52- النووی، محی الدین بن شرف، «المجموع فی شرح المهذب»، بی تا، دارالفکر.

منبع مقاله :
نشریه کوثر، شماره 26.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید