برای روشن شدن پاسخ این پرسش به چند نکته اشاره می گردد:
1. اولین قدم در خدا پرستی اقرار به وحدانیّت خداوند متعال است، که وقتی این اقرار از زبان گذشته به قلب رسید، اعتقاد به توحید پیدا می شود. و چنانچه شخصی به معاد و نبوت هم اعتقاد پیدا کند، به او مؤمن گفته می شود (البته لفظ مؤمن در فقه معنای دیگری دارد که اینجا مُراد نیست).
2. ایمان، حقیقتی دارای مراتب مختلف است که میان ضعیف ترین مرتبه آن تا مرتبه اعلای آن فاصله زیادی وجود دارد.
یکی از عوامل مؤثر در افزایش ایمان، شناخت و معرفت قلبی است، هر قدر شناخت و معرفت بیشتر باشد بر ایمان او افزوده خواهد شد و همانطور که می دانیم شناخت پیامبر اکرم و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نسبت به خداوند متعال کاملترین و بالاترین شناخت بوده است لذا ایمان آنها هم در بالاترین درجه قرار داشت.
3- علمای علم اخلاق در یک تقسیم اولیه، توحید را به اقسامی تقسیم کرده اند:
الف) توحید در ذات، به این معنا که خداوند یکتا است، هیچ مثل و مانند، شریک و همتایی ندارد، و گاهی توحید ذاتی به معنای گسترده تری به کار می رود و علاوه بر معنای فوق شامل بساطت ذات الهی و سلب ترکیب از خداوند نیز می گردد.[1] و این مرتبه از توحید به دو مرتبه توحید واحدی و توحید احدی تقسیم می شود.[2]
ب) توحید در صفات، یعنی صفات او عین ذاتش می باشند و هیچ گونه ترکیبی در ذاتش راه ندارد.
ج) توحید در تأثیر، که «لا مُؤثر فی الوجود الا اللّه، هیچ کاری در عالم وجود انجام نمی پذیرد مگر اینکه با اذن خداوند متعال است و فقط او در تحققش مؤثر است.
سپس قسم سوم را به مراتبی تقسیم می کنند که بعضی از بزرگان این مراتب را چنین بر شمرده اند:
الف) مرتبه اول توحید، قشرِ قشر است که فقط اقرار زبانی به کلمه توحید است. این توحید، هیچ نفع اخروی به حال صاحبش ندارد و او را به کمال معنوی و سعادت اخروی نمی رساند؛ اما این مقدار از توحید منافع دنیوی دارد مثل آنکه جان، مال و ناموسش محترم است، می توان با او ازدواج کرد یا از او دختر گرفت و… اظهار توحید توسط منافقین که هیچ تأثیری در دل آنها ندارد، از این قبیل است.
مرتبه دوم توحید قِشر است که از زبان گذشته و به قلب رسیده است در این مرتبه انسان اعتقاد قلبی به یگانگی و یکتایی خداوند متعال پیدا می کند. این اعتقاد باعث نجات انسان از عذاب اخروی می شود امّا باعث صفا و جلای قلب انسان نمی شود مثل اعتقادی که اکثر مردم دارند.
مرتبه سوم توحید، لُبّ است؛ در این مرتبه انسان هم خلق را می بیند و هم خالق را و معتقد است که همه این مخلوقات را خداوند متعال آفریده است و نیز همه اعمال و افعال را از خداوند متعال می داند و برای همه آنها، فقط یک فاعل و مَصْدر قائل است و همه کارها و اعمال را مستند به حق تعالی می کند و به این مطلب هم باور و اعتقاد قلبی و یقینی دارد.
مرتبه چهارم توحید، لُبّ لبّ است. در این مرتبه شخص، در همه چیز فقط جلوه و جمال حق تعالی را مشاهده می کند و فقط خدا را می بیند و عرفاء این مرتبه را فناء فی اللّه و فناء فی التوحید می گویند.[3]
عارف در این مرتبه، حتی خودش را هم در این میان نمی بیند، بلکه فقط جمال و جلال او را مشاهده می کند. البته این مرتبه از توحید را با هیچ زبانی نمی توان توصیف کرد و با هیچ قلمی نمی توان اوصافش را نوشت. اما برای مثال و نزدیک کردن مطلب به ذهن می توان این چنین گفت: انسان از اعضاء و جوارح مختلفی تشکیل شده است اما این اعضاء و جوارح آن چنان ارتباط محکمی با هم دارند که وقتی انسان شخصی را می بیند، و سپس از او سؤال شود که چه چیزی را دیدی؟ در پاسخ می گوید: یک نفر را دیدم، یعنی تمام اعضاء و جوارح را یک چیز می بیند. در مورد شخص عارف هم این چنین است که تمام آسمانها و زمین و تمام موجودات را، آن چنان مرتبط به همدیگر می بیند که آنها را یک چیز می بیند و تنها مدبّر و خالق آنها را می نگرد.
در این مرتبه چهارم است که خداوند متعال آنچنان بنده اش را دوست دارد که چشم و گوش و زبان و دست او می شود. امام خمینی «ره» در کتاب شریف چهل حدیث این روایت را چنین نقل می فرمایند:
فاذا احببْته کنت اذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده الذی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته.[4]
پس وقتی او را دوست داشتم، گوش او می شوم که با آن می شنود و چشمش که با آن می بیند و زبانش که با آن سخن می گوید و دستش که با آن اخذ می کند و اشیاء را می گیرد، اگر مرا بخواند به او جواب می دهم و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می کنم.
اما باید گفت در خود این مرتبه چهارم، رتبه و درجاتی وجود دارد؛ زیرا اسماء و صفات نیکوی الهی بی نهایتند، لذا شناخت و معرفت پیدا کردن نسبت به آنها نیز بی نهایت خواهد بود.
پس هر چه معرفت انسان نسبت به اسماء و صفات نیکوی الهی بیشتر شود بر ایمان و اعتقادش افزوده خواهد شد و درجات و مراتب بالاتری از ایمان را کسب خواهد کرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آموزش عقائد مصباح یزدی.
2. آموزش کلام اسلامی، سعیدی مهر.
3. منشور جاوید آیت اللّه سبحانی، جلد دوم.
4. پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، جلدهای 2 و 3.
پی نوشت ها:
[1]. سعیدی مهر، کلام اسلامی1، قم، موسسه فرهنگی طه، 1377، ج1، ص 73.
[2]. خسرو پناه، عبدالحسین، قم، مرکز مطالعات حوزه علمیه، 1381، ص 34.
[3]. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، 1376، ص 119.
[4]. موسوی خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، روایت سی و چهارم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، 1368.