1. درباره این که ظالمانی بودهاند که تا دم مرگ زندگی خوب و راحتی داشتهاند و احیاناً جان دادن آسانی، باید گفت، اولا: دنیا جای عمل است نه حساب و کتاب, فان الیوم عملٌ و لاحساب وغدا حساب و لا عمل[1]؛ لذا نباید توقع این را داشت انسان ظالم و گناهکار حتما در این دنیا تمام و کمال, مجازات و عذاب افعال و کردار بدش را ببیند. ثانیا چنین نیست که این قبیل انسانها هیچ درد و ناراحتی نداشته باشند. زیرا خوب و راحت بودن زندگی تنها به برخورداری بیشتر از امکانات دنیایی مانند ثروت، قدرت و شهرت و … نیست. همانگونه که عذابهای الهی منحصر در عذابهای مادّی و ملموس نیست. قرآن کریم از زندگی اینان با تعبیر «معیشه ضنکا»یعنی «روزگار تنگ»[2] یاد میکند. یعنی روزگار و زندگیای که در عطش سیری ناپذیر آنها برای بدست آوردن هرچه بیشتر مسائل مادّی تباه میشود، آنان همواره در زندانی از اندوه و اضطراب و ترس از وارد شدن آفتها و ناملایمات و فرا رسیدن مرگ به سر میبرند و از شرّ حسودان و کید دشمنانشان در اضطرابی کشنده دست و پا میزنند و در نتیجه پیوسته در میان آروزهای برآورده نشده و ترس از فراق آنچه برآورده شده به سر میبرند.[3]
همچنین در همان لحظهای که ستمگری در لحظات پایانی زندگی ننگین و نکبتبارش بر بستری آرمیده و ما گمان میکنیم دارد به آسانی جان میدهد، چه بسا در چنان عذاب و فشار روحی و درونی دست و پا میزند که به وصف نیاید. لذا مبنای قضاوت و داوری ما درباره حال افراد نباید ظاهر زندگی و مرگ آنها باشد.
امّا اینکه چرا با این همه ستم و حقکشی، باز این همه نعمت و امکانات در اختیار آنهاست، پاسخش این است که این خود عذابی خردکننده است که در فرهنگ و معارف قرآنی با واژه «استدراج» از آن یاد شده است.[4]
استدراج یعنی اینکه انسان به تدریج از رحمت الهی دور و به عذاب نزدیک میگردد، و اینکه خداوند تعالی حاجات بندهاش را در مدّتی معین و یا تا پایان عمرش برآورده سازد، برای اینکه تدریجاً او را به عذاب و بلا مبتلا کند.[5] حال اینها مانند کسانی هستند که مبتلا به سرطان و یا ایدز هستند که سالهای سال هیچ احساس دردی نمیکنند، تا اینکه بیماری در تمام بدنشان منتشر میشود و زمانی متوجّه میشوند که دیگر کار از کار گذشته است.
نکته قابل توجّه دیگر اینکه، ممکن است اینها بالاخره حسناتی نیز داشته باشند، و چون خداوند تعالی عادل است و هیچ خوبی و بدی را بیپاداش و مجازات نمیگذارد، نعمتها و پاداشهایی را در دنیا به آنها عطا میکند تا با آنها بیحساب شود و آنها روز قیامت طلبکار نباشند و یکسره در عذاب بسر برند.
چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند که خداوند عزّوجلّ فرمودند: «… به عزّت و جلالم سوگند که بندهای را که بخواهم (در قیامت یکسره) عذابش کنم، از دنیا نمیبرم تا اینکه پاداش کامل هر حسنهای را که انجام داده است (در همین دنیا) به او بدهم یا به وسیله فراخ کردن روزیاش یا سلامتی بدنش، یا به ایمنی در دنیایش و اگر هنوز چیزی (از حسناتش بیپاداش) مانده بود، جان دادن را به او آسان میکنم.[6]
2. در پاسخ به این مسئله که ستمدیدگانی بوده و هستند که تا دم مرگ در سختی و رنج زندگی کردهاند و احیاناً در لحظه مرگ لحظات سختی را سپری کردهاند، چند نکته را باید در نظر گرفت:
بعضی از سختیها و رنجها در زندگی انسانها عواقب و آثار اعمال بد و سیئه خود آنهاست. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در سخنی گهربار، آیه 30 سوره شوری را قرائت کردند که خداوند تعالی در آن میفرماید:«هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و (خدا) از بسیاری درمیگذرد.» و پس از آن حضرت فرمود: حتّی پیچ خوردن رگی در انسان یا برخورد کردنش با سنگی و لغزیدن پایش و … به سبب گناهان اوست.[7]
از سویی، رنج و مشکلات می تواند از جمله نعمتها و الطاف خداوند بر انسانها باشد. چون آثار مثبت دنیایی و آخرتی بسیار به ارمغان میآورد. از قبیل بیداری از خواب غفلت، رشد و شکوفایی استعدادها و تواناییهای بالقوه، پاک شدن از بعضی گناهان و رسیدن به درجات و ثوابهای بزرگ به سبب صبر بر آنها تا جایی که امام صادق ـ علیه السّلام ـ در پاسخ مردی که از بیماریش شکایت میکرد، فرمود: ای بنده خدا، اگر مؤمن میدانست، چه اجری در مصائب میبرد آرزو میکرد با قیچی قطعه قطعه شود.[8]
و نکته پایانی اینکه، رنجها و دشواریها در زندگی بعضی انسانها برای این است که خداوند تبارک و تعالی میخواهد آنها مکافات همه بدیها و سیئاتشان را در دنیا بکشند تا در روز قیامت بدهکار نباشند و یکسره در بهشت رحمت الهی بسر برند. همانگونه که در حدیث شریفی امام صادق ـ علیه السّلام ـ به نقل از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند که خداوند عزّوجلّ فرمودند: به عزّت و جلالم سوگند که بندهای را که بخواهم مورد رحمت قرار دهم، از دنیا نمیبرم تا این که مکافات هر گناهی را که کرده است در همین دنیا به او بدهم، حال یا به وسیله بیماری در بدنش یا به تنگی در روزیش یا با ترس وهراس در دنیایش و اگر باز هم چیزی باقی ماند، مردن را بر او سخت میکنم…[9]
نکته پایانی اینکه، بسیاری از رنج و گرفتاری هایی که متوجه افرادی در این دنیا می شود، نتیجه آن است که خداوند این عالم را عالم اسباب و مسببات قرار داده. هر کس اسباب رسیدن به امکانات مادی را بتواند به چنگ آورد می تواند از آن بهره مند گردد. منتهی گاهی ساختار جامعه به گونه ای سازمان دهی می شود که فرصت رسیدن اقشار خاص به امکانات مادی بسیار کم می گردد. در چنین حالتی، ممکن است تلاش انسان های فقیر به نتیجه ای هم نرسد. اما این امر تکلیف را از افراد برخوردار بر نمی دارد و آن ها نیز در برابر اعمال خود مسئولیت دارند و مکافات اعمال ناروای خود را در این دنیا، یا در دنیای دیگر می بینند. خلاصه این که عدالت خداوند ایجاب می کند سزای عمل نیک و بد همه را به آن ها برساند، اگر احیانا در این دنیا به دلیل مصلحتی که ممکن است بر ما پوشیده باشد، دامن کسی را نگیرد، مطمئناً از دادگاه حقیقی خداوند در امان نخواهند بود.
نتیجهگیری:
ستمگران بخشی از عواقب اعمال خود را در دنیا میچشند هر چند ممکن است برای ما مشهود و ملموس نباشد و یا حتّی عذاب آنها را آسایش بدانیم! چنان که استدراج در نگاه سطحی رفاه و نعمت است، ولی با نگاه عمیقتر، عذاب و نقمت است، جان دادن بعضی ظالمان به آسانی، برای این است که خداوند پاداش حسنات آنها را در دنیا به آنها بدهد و نیز به سختی جان دادن بعضی مظلومان برای این است که خداوند جزای سیئاتشان را در دنیا به آنها بدهد تا گروه نخست یکسره در جهنّم و گروه دومین یکسره در بهشت بسر برند. و نیز نباید از نظر دور دانست که بعضی رنجها در زندگی انسانها دستاورد خود آنهاست و همچنین به نقش تربیتی بلاها و آثار مثبت اخروی آنها باید توجّه داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، پیام قرآن، ج4، ص 359 به بعد، چاپ سوم، مطبوعاتی، قم، 1373.
2. شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج اول، عدل الهی، ص 161 به بعد، چاپ سوم، انتشارات صدرا، تهران، 1372.
پی نوشت ها:
[1] . مجلسی, محمد باقر, بحار الانوار, ج67, ص77.
[2] . طه/ 124.
[3] . ر.ک: طباطبایی، سید محمّد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمّد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ یازدهم، 1378ج 14، ص 315 ـ 314.
[4] . اعراف/ 182.
[5] . ر.ک: جرجانی، میر سید شریف، تعریفات، ترجمه حسن سید عرب و … تهران، نشر فرزان، چاپ اول، 1377، ص 10.
[6] . ر.ک: کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید هاشم رسولی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ ، بیتا، ج 4، ص 180.
[7] . همان، ج4، ص 181.
[8] . همان، ج3، ص 354.
[9] . همان، ج4، ص 180.