استخاره در لغت به معنای طلب خیر کردن است و اینکه از خدا بخواهیم ما را به انجام کار بهتر راهنمایی کند.[1] معنای اصطلاحی آن که برگرفته از همان معنای لغوی است، عبارت است از نوعی دعا و توکل به خداوند، در انجام کاری که خیر و شّر آن بر انسان پوشیده است.[2] استخاره اقسامی دارد که یا بوسیله قرآن یا با تسبیح یا با تکههای کاغذ انجام میگیرد.
اما مراد از قدر (تقدیر الهی) این است که خداوند برای هر پدیدهای اندازههای کمی و کیفی، زمانی و مکانی خاص را قرار داده است که تحت تاثیر علل و عوامل مختلف تحقق مییابد. و منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب یک پدیده آن را به مرحله نهایی میرساند. البته گاهی در روایات قضا به معنای قدر هم آمده و لذا گفته شده بعضی از امور مانند صدقه، و احسان به پدر و مادر, دعا و … از عوامل تغییر دهند قضا هستند.[3]
با توجه به آنچه در توضیح اصطلاحات، در مقدمه آورده شد، در جواب سؤال مذکور میگوییم: ازنظر عقلی، اگر استخاره شرایط خاص خود را دارا باشد، یعنی هم از نظر طیّ کردن مراحل آن که به فرموده بزرگان، اوّل تفکر، بعد استشاره و سپس استخاره باشد، و هم از نظر فعلی که برای آن, به استخاره متوسل میشوند، از امور واجب و حرام نباشد، در این صورت امید هست که خداوند نیز، آنچه را به مصلحت او هست مقدر گرداند. البته گاهی نفع او در انجام کار و گاهی در ترک آن میباشد، مخصوصاً اگر شخص استخاره کننده برخودار از مقام قرب الهی و نفس معنوی باشد، امید تاثیر استخاره در رفع شرّ و بلا بیشتر هست، چون دعا نیز از عوامل تغییر دهنده قضا و قدر میباشد.
اما از نظر نقلی و آموزههای دینی با توجّه به اینکه استخاره یک سنّت (قولی و فعلی) از معصومین ـ علیهم السّلام ـ میباشد، و آنها خود به قضا و قدر الهی نیز معتقد بودند، لذا بین این دو پدیده الهی نیز رابطه و نسبتی تنگاتنگ قائل شدهاند. جابر از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل میکند که فرمود: زمانی که یکی از شما تصمیم به کاری گرفت که میخواست از استخاره مدد بگیرد، دو رکعت نماز بگذارد و پس دعای مخصوص آن را بخواند و از خداوند طلب خیر کند.[4] از این گونه روایات معلوم می شود که انسان، بوسیله استخاره می تواند از خداوند برای خود خیر را مقدر کند. البته این نکته همانگونه که اشاره شد، قابل تأمل است که استخاره یک دستور همیشگی و فراگیر نیست، و به قول مرحوم شیخ مفید در الرساله الغربه: استخاره کردن، در امور حرام و واجب جایز نیست، بلکه در امور مباح (که انجام دادن یا ندادن آن مساوی است) یا امور مستّحبی که با امر مستحّب دیگری ناسازگار است استخاره وارد شده.[5]
در مجموع، ارتباط بین استخاره و قضا و قدر از طرف معصومین مورد تأیید است. امام صادق ـ علیهالسّلام ـ میفرماید: هر آن کس که استخاره کند در حالی که راضی هست از آنچه از طرف خدا بر او وارد میشود، خداوند نیز خیر را برای او مقدر خواهد کرد.[6]
اما اگر بخواهیم در یک دایره وسیعی به قضا و قدر بنگریم همهی امور عالم را در بر میگیرد. چون هیچ چیز نیست، مگر اینکه تحت اراده تکوینی (اصل تحقق و وجود) الهی قرار میگیرد، خواه آن چیز نفس استخاره باشد یا عمل خیر یا شری باشد که برای آن استخاره میکنیم اما اراده تشریعی خداوند فقط به خوبیها و کارهای نیکو تعلق میگیرد، و شرور و فساد، مراد تشریعی خداوند نمیباشند.
بنابراین همه کارها زیر مجموعه اراده و قضا و قدر تکوینی الهی میباشند، اما بعضی دیگر از امور، علاوه بر اینکه در اصل خلقت تحت اراده تکوینی و قضای الهی هستند تحت اراده و قضای تشریعی الهی نیز میباشد، که استخاره میتواند یکی از آن مصادیق باشد، هر چند نتیجه استخاره مورد رضایت شخص استخاره کننده نباشد. امام صادق ـ علیهالسّلام ـ نیز میفرماید: انسان مؤمن استخاره نمیکند مگر اینکه خداوند خیری را بر او مقدر میکند. و لو اینکه آنچه واقع میشود مورد رضایت او نباشد، و در حدیث دیگری فرمود: به خدا قسم انسان مسلمان از خداوند استخاره نمیکند مگر اینکه خداوند نیز حتماً خیر را برای او در نظر میگیرد.[7] پس آنچه بزرگان دین فرمودهاند: که یکی از عوامل تغییر قضا و قدر، دعا میباشد، استخاره نیز که خود نوعی دعا است, از اسباب ایجاد و تغییر قضا و قدر خواهد بود.
اما آن چه مهم است درک کیفیت ارتباط استخاره با قضا و قدر می باشد. اگر مراد ازقضا، قضاء حتمی باشد، ظاهراً استخاره نقشی در تغییر آن نمی تواند داشته باشد، حتی اگر استخاره را نوعی دعا به حساب آوریم. اما اگر قضاء غیر حتمی، یا همان قدر باشد و ما استخاره را نوعی دعا به حساب آوریم نقش استخاره فقط در حد دعا خواهد بود که می تواند موجب تغییر تقدیر گردد. اما ظاهر امر این است که استخاره به مشورت نزدیک تر است تا دعا. منتهی طرف مشورت ما در این امر خداوند است. چون عمل استخاره در جایی صورت می گیرد که عمل دو طرف، یا چند طرف دارد که ما نمی دانیم خیر ما در کدام جانب قرار دارد. در چنین جایی، مسئله تغییر قضا و قدر نیست، بلکه مسئله آن است که خداوند به ما کمک کند و راهی را که به خیر ما می انجامد، به ما نشان دهد تا با عمل کردن به آن از خطرات احتمالی نجات یابیم. در این معنا استخاره موجب تغییر تقدیر الهی نخواهد شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ابوالفضل طریقهدار، کند و کاوی درباره استخاره و تفأل، مدین، قم، چاپ دوّم1374.
2. گروهی از نویسندگان، ارمغان تشیّع، معارف اسلام و قرآن، مشهد، تاریخ 1347، ص206 ـ 181.
پی نوشت ها:
[1] . فرهنگ منجدالطلاب، مترجم، محمد بندریگی نشر اسلامی، چاپ نهم، 1372، ص146، باب الخاء.
[2] . خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، چاپ دهم، 1373، ص 9 ـ 98.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دهم، 1373، ج1، ص180.
[4] . محمودبن خلیفه الجاسم، الطیره و الفال فی وضوء الکتاب والسنه دارابن جزم، بیروت، 1343.
[5] . خرمشاهی، بهاالدین، دانشنامه قرآن. ص199.
[6] . حرّ عاملی، وسائل الشیعه، چاپ پنجم، باب الصلوه الاستخاره، ج 2، ص204.
[7] . محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ دوم، 1380، ج 80 و 79، ص179، باب الخاء (الاستخاره).