اگر کسی بگوید ابن ملجم لعنه الله علیه در کشتن حضرت علی ـ علیه السّلام ـ قصد خیر داشت. چون فرضاً یقین پیدا کرده بود که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و معاویه و عمر و عاص فتنه برای اسلام هستند و باید از مسیر اسلام برداشته شوند. لذا هرچند در کشتن علی ـ علیه السّلام ـ به خطا رفت لکن از باب انقیاد باید معاقب نشود؟

اگر کسی بگوید ابن ملجم لعنه الله علیه در کشتن حضرت علی ـ علیه السّلام ـ قصد خیر داشت. چون فرضاً یقین پیدا کرده بود که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و معاویه و عمر و عاص فتنه برای اسلام هستند و باید از مسیر اسلام برداشته شوند. لذا هرچند در کشتن علی ـ علیه السّلام ـ به خطا رفت لکن از باب انقیاد باید معاقب نشود؟

پرسش دو بعد دارد، یک بعد کلی و عام و یک بعد شخصی و خاص. بعد کلی قضیه را، لازم است به این صورت مطرح نمود که اگر مسلمان معتقد به مبانی اسلام از قبیل وحدانیت ذات حق، رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ معاد و … مرتکب خطایی بزرگی چون قتل یک ولی خدا گردد، و در این عمل فقط اشتباه در تشخیص نقش داشته باشد و نه انگیزه‌های دیگر، خداوند با او چه معامله‌ای خواهد کرد؟
بُعد شخصی مسئله همان صورتی است که در سؤال راجع به ابن ملجم و عمل او، یعنی آلودن دست به خون پاکترین انسان روی زمین، مطرح گردیده است.
در ارتباط با صورت کلی قضیه نکاتی در خور دقت است:
الف) به صورت کلی هر گناه‌کاری در برابر گناهش استحقاق عقاب دارد. از این حکم عام دسته‌هایی استثنا گردیده  است که می‌توان از آن جمله توبه‌کنندگان و جاهلان را نام برد. در حدیثی که معروف به حدیث رفع می‌باشد، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: نُه امر از امت من رفع شده است که خطاء، نسیان، جهل، عمل اکراهی، و… از آن جمله است.[1] مطابق حدیث، خطا‌کاران که اشتباهاً عمل خلاف را انجام می‌‌دهند استحقاق عقاب ندارند.
ب) هر عملی دو جنبه دارد، بُعد فاعلی و بُعد فعلی. این تقسیم براساس این معیار انجام می‌گیرد که در عمل چه حَسَن باشد و چه قبیح، تنها ثمره و نتایج دنیوی عمل مؤثر نیست. بلکه «نیّت» و قصد عامل نیز مهم است. بنابراین چهار نوع عمل به دست می‌آوریم؛
1 . حسن فعلی و فاعلی  2 . قبح فعلی و فاعلی. 3 . قبح فعلی و حسن فاعلی.      4.حسن فعلی و قبح فاعلی.
فرض سؤال در قسم سوم که واجد قبح فعلی است و حسن فاعلی داخل می‌گردد. چون مفروض آن است که فاعل با نیت کاملاً نیک عملی را انجام داده است که بسیار زشت و ناپسند است. فرضی که در حدیث رفع آمده علی‌القاعده شامل همین صورت می‌گردد.
ب) حسن فاعلی یا همان نیّت نیک چگونه بدست می‌آید؟ واقع امر این است که در غالب موارد تشخیص این امر دشوار است. اما معیارهایی موجود است که چنان چه به دقت بررسی گردد، ما را در درک مطالب کمک فراوان می‌کند. به صورت کلّی، عمل‌کننده‌ می‌بایستی برای این که عملش مقبول افتد، مؤمن باشد و ایمان بدست نخواهد آمد مگر اینکه شخص در مقابل امر خداوند مطیع و تسلیم محض باشد و هرگونه زمینه استکبار و منیّت را در خود سرکوب نموده باشد. خداوند این مرتبه از ایمان را که حسن فاعلی برای یک عمل‌کننده را به بار می‌آورد، چنین معرفی می‌کند: فلا و ربّک لایؤمنون حتّی یحکمّوک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت و یسلّموا تسلیماً.[2] شهید مطهری مراتب تسلیم را در سه سطح تسلیم تن، فکر و روح معرفی نموده، در برابر هر یک از مراتب تسلیم مرتبه‌ای از ایمان را قرار می‌دهد و شیطان را فاقد تسلیم روحی می‌داند و به همین دلیل است که در زمره کافران قرار گرفته است. و کافر دقیقاً همان است که حسن فاعلی در عملش وجود ندارد.[3] نتیجه‌ای که از این سه نکته بدست می‌آید آن است که عمل خطا برای اینکه مشمول حدیث رفع گردد، لازم است واقعاً خطا باشد، به این معنا که قبح فعلی عمل را حسن فاعلی آن جبران کند. و حسن فاعلی زمانی به دست می‌آید که عمل‌کننده مؤمن باشد. از آنجا که مؤمن مطابق توصیف قرآن از هرگونه استکبار و معاندت در برابر حق به دور است و کاملاً تسلیم اوامر خداوند است، نتیجه می‌گیریم که هرکس حالت جحود و استکبار را واجد باشد و  بر رأی و نظر خود بیش از حقیقت اهمیت بدهد، عملش واجد حسن فاعلی نبوده و مشمول حدیث رفع نمی‌باشد.
اما بعد شخصی قضیه: شکی نیست که عمل زشت ابن ملجم، علیه اللعنه و العذاب فی الدّارین، از لحاظ فعلی قبیح و جزء بزرگ‌ترین گناهان می‌باشد. شبهه‌ای که در سؤال خود نمایی می کند به جنبه‌ فاعلی عمل مربوط می‌گردد. گویا چنین پنداشته شده است که او در اقدامش نیّتی جز تقرب به درگاه حق نداشت و به این جهت، دست به‌ آن عمل زد تا جامعه مسلمین را از پراکندگی و آشوب نجات دهد. این شبهه زمانی به خوبی ریشه‌کن خواهد شد که در چهار حوزه اطلاعاتی کافی بدست آوریم:
1 . از نظر تاریخی مجموعه حوادثی را که منجر به شهادت مولا گردید، بررسی نمائیم.
2 . از نظر جامعه شناختی، بافت اجتماعی وعوامل فعال در جامعه اسلامی آن عصر را کاملاً روشن سازیم.
3 . ویژگیهای روانی، اخلاقی و فکری ابن ملجم را کاملاً تحلیل کنیم.
4 . از نظر کلامی، عقاید خوارج، فرقه‌ای که ابن ملجم به آن منسوب است، بررسی گردد.
از نظر تاریخی، حوادثی که منجر به شهادت مولا گردید دقیقاً به شورای سقیفه و اعمال خلفاء بعد از آن برمی‌گردد. دقیقاً آنجا بود که تمام فضایل مولا به عنوان یک معصوم انکار شد و مقام ایشان در حد یک انسان معمولی تنزّل داده شد. این تنزیل مقام به منافقان فرصت داد تا جرأت کنند و در خروج از اطاعت ایشان تردید روا ندارند.
گذشته از این، تبلیغات معاویه، تحریکات اشعث منافق و به خصوص تحریک قطام، نقش تعیین‌کننده‌ای در اقدام ابن ملجم داشت. در پرتو این وقایع، روشن می‌گردد که اقدام ابن ملجم نه به خاطر خدا که با انگیزه‌های دیگر صورت پذیرفت. در نتیجه او به هیچ عنوان منقاد به حساب نمی‌آید.[4] از منظر اعتقادی، شواهد فراوان در دست است که خوارج، علی رغم کثرت عبادت و تلاوت قرآن، روح تسلیم و انقیاد در برابر حق را فاقد بودند. چه شواهدی بالاتر از این حدیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره آنها که فرمود: «آنها از این دین خارج می‌شوند.‌ آن گونه که تیر از کمان بیرون می‌رود»[5] و این سخن را زمانی گفت که حرقوص ابن زهیر، یکی از سران خوارج، بعد از تقسیم غنایم جنگ حنین، به حضرت اعتراض کرد و گفت:‌عدالت را مراعات کن، چگونه می‌توان چنین اشخاصی را که بر رسول خدا اعتراض می‌کنند و ایشان را به بی‌عدالتی متهم می‌نمایند، واجد روحیه انقیاد دانست؟!
علاوه بر این، گروه خوارج که در تحجّر و کج‌اندیشی شهر‌ه‌اند،‌ از آنجا که از طرفی توان تحلیل مسائل را نداشتند و از طرفی حاضر نبودند از نعمت هدایت امام معصوم ـ علیه السّلام ـ استفاده کنند، به فرموده مولا علی ـ علیه السّلام ـ شیطان و هوای نفس فریبشان داد و راه‌های طغیان را برایشان هموار نمود.[6] شیطان آنان را به حدی از روح تسلیم دور ساخت و بر افکار و اندیشه‌هایشان مغرور ساخت، که نتوانستند حق را در وجود علی ـ علیه السّلام ـ با تمام درخشندگی‌اش، از باطل در وجود معاویه با تمام خود‌نمائی‌اش، باز شناسند و آشکارا هم ‌ردیف شیطان قرار گرفتند. با این تفاوت که شیطان از نظر فکری تسلیم خدا بود اما از نظر روحی نتوانست استکبارش را پنهان سازد. اما خوارج و از آن جمله ابن ملجم، حتی از نظر فکری هم تسلیم نبودند. چه در غیر این صورت باید استدلال هدایت‌‌گرانه امام ـ علیه السّلام ـ و اجتماعات ابن عباس در آنها اثر می‌گذاشت و بر منطق بی‌منطقی خود اصرار نمی‌ورزیدند.
بنابراین نمی‌‌توان عمل ابن ملجم را که فاقد روحیه تسلیم است؛ دارای حسن فاعلی دانست، تا خطایش مشمول حدیث رفع گردد. معاندت و تسلیم‌ناپذیری در برابرحق مانع بزرگی بر سر راه دخول ایمان در قلب است و این حقیقت را پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در قسمتی از همان حدیث سابق به خوبی روشن کرده است. ایشان می‌فرماید: «ایمان آنها (خوارج) از گوشهاشان تجاوز نمی‌کند» و می‌دانیم که هیچ عملی بدون ایمان پذیرفته نیست.
نکته دیگری که در باب اعمال ابن ملجم و امثال ایشان بایسته گفتن است آنکه: عمل ظاهراً خطایی آنها از دو جهت دیگر نیز می‌تواند شایسته‌ تأمل باشد. نخست این که شناعت و زشتی عمل ایشان به حدی است که قابل مقایسه با خطا‌های کوچک و قابل اغماض نمی‌باشد.
دوم اینکه: حسن فاعلی زمانی جبران کننده قبح فعلی عمل می‌‌تواند باشد و موجب عفو و بخشش آن عمل زشت می‌گردد که واقعاً عنوان خطا بر آن صدق کند. در اصطلاح فقها، خطا به آن عملی گفته می شود که فاعل قصد انجام آن عمل را ندارد. مثلاً تیری را رها می‌‌کند به آن قصد که به شکار اصابت کند، اما خطاءً به انسانی اصابت می‌کند و موجب جنایتی در او می‌گردد. چنین علمی، خود پیداست که بدون علم و اطلاع باید صورت پذیرد، هر چند ممکن است در صورت علم از خود عمل زشتی آن را کاملاً بداند. اما اگر فاعلی در فعلش قصد داشته باشد، آنگونه که در عمل ابن ملجم است، که کاملاً انگیزه و قصد اقدام به شهادت مولا نمود، عمل اصلاً از عنوان خطا خارج می‌گردد.
عمل قصدی نیز در یک صورت ممکن است مورد عفو قرار گیرد و آن در فرض جهل به حکم عمل است. مثل اینکه نمی‌داند فلان عمل حرام است. در مورد ابن ملجم، این فرض بیشتر صدق می‌کند. اما جاهل بر دو قسم است: قاصر و مقصر. جاهل اگر قاصرباشد، به این معنا که تمام سعی و تلاش خود را به خرج داده باشد تا حقیقت را کشف کند اما موفق نشده باشد، چنانکه برخلاف حق عمل کند مشمول عنوان جاهل در حدیث رفع است. اما جاهل مقصر که تلاش لازم برای یافتن حق را نکرده است، همگی اتفاق دارند که مشمول حدیث رفع نمی‌تواند باشد و مجازات خواهد شد.
در مورد ابن ملجم چنین به نظر می‌رسدکه به اندازه کافی در راه رسیدن به حقیقت تلاش نکرد. چون کافی بود قرآن را با دقت مطالعه نماید تا درک کند که شأن و منزلت مولا در پیشگاه حق تا چه اندازه عظیم است. آن همه آیات که اکنون در تفاسیر تحت عنوان آیات ولایت مورد بحث قرار می‌گیرند، گواه خوبی بر عصمت آن حضرت و لزوم اطاعت از ایشان می‌‌توانست باشد.
از آن گذشته، روایات فراوانی که از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در شأن امام علی ـ علیه السّلام ـ به خصوص، و امام به صورت کلی آورده بود و بسیاری از آنها را ابن ملجم هم شنیده بود, در هدایت او کافی بود.  از آن جمله می‌توان به حدیث «من مات و لم‌یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه» اشاره کرد که حتی در مسانید و منابع اهل سنّت در حد تواتر نقل شده است،[7] حدیث ثقلین که خود مشهور است و نیز بسیاری از احادیث دیگر.
البته آنچه گفته آمد تنها در حدّ فروع دین و احکام بود ـ اما در اصول دین مسئله از این هم مهم‌تر و دشوارتر به نظر می‌رسد. چون ایمان آدمی گوهری است که اولاً به آسانی به چنگ نمی‌آید و ثانیاً اگر به چنگ آید، دشمنان فراوانی در کمین دارد تا بربایند. از آن میان به شیطان و هوای نفس می‌توان اشاره کرد. توجه کافی به مراحل علم این دو «عدّو مبین» و «اعدا عدو» بسیار آموزنده است. در آغاز کار که روح دل آدمی کاملاً در تسخیر این دو دشمن قرار ندارند، ممکن است تنها آدمی را به اعمال اشتباه و خلاف رهنمون گردند. اما آن دشمن, زیرک‌تر از آن است که به این حدّ اکتفا کند، بلکه تلاش خواهد کرد بر تمام وجود آدمی، حتی فکر، احساسات و عواطف او نیز مسلط گردد.[8] اگر این توفیق را بدست آورند، بر آدمی حالتی می‌رود که کارهای بد و زشت را نیز مقبول و خوب می‌بیند.[9] حق را باطل می‌بیند و از قبولش سرباز می‌زند. چنین وضعی که مبیّن اوج سقوط انسان از درجات انسانیت می‌باشد، کار آدمی را به آنجا می‌رساند که حتی اگر هزاران معجزه را با چشم بنگرد نیز از قبول آن سرباز می‌زند. معجزات نه تنها مورد قبول واقع نمی‌گردند که بر بدبختی و شقاوت او می‌افزاید. به همین دلیل است که قرآن خودش را نسبت به مؤمنان شفا و رحمت اما برای کافران خسارت و زیان معرفی کند (اسراء، 82) و مولوی هم در تبیین وضعیت همین گروه فرمود که:
«چون که از قرآن بسی گمره شدند               زین رسن قومی درون چه شدند»
«مر رسن را نیست جرمی ای عنود                           زانکه تو را میل سربالا نبود»
دقیقاً همین نکته را, فلسفه اخلاق اسلامی برملا می‌سازد. اخلاق اسلامی که عمده‌ توجهش بر تهذیب نفس و محاسبه دقیق اعمال، ‌نیّات و افکار می‌باشد، چنان نیست که امر تفنّنی یا صرفاً برای رسیدن به مقامات کشف و شهود باشد، که البته آن هم لازمه‌اش هست، بلکه راهی است برای نجات انسان از افتادن در غرقاب نابینایی چشم دل و کر شدن گوش آن… و رسیدن انسان به مرتبه‌ای که لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اذان لایسمعون بها… چنین آدمی به انعام و چهارپایان شبیه‌تر است تا انسان،‌ به راستی چه آیه‌ای روشن‌تر از این آیه که در مورد ابن ملجم صدق‌کند و کدام مصداقی روش‌تر از ابن ملجم می‌توان برای این آیه پیدا نمود؟! قد افلح من ذکّیها و قد خاب عن دسّیها. اینکه می‌گویند در شب شهادت مولا منادی از آسمان ندا در داد که «قتله اشقی الاشقیا» می‌تواند تبیین‌گر وضعیت فلاکت‌بار ابن ملجم از لحاظ نفسانی و درونی باشد.
فرجام سخن اینکه سقوط و سعود انسانها را نمی‌توان تنها با معیارهای جرم‌شناسی توضیح داد. و نجات آدمی نیز تنها با رعایت فقه اصغر حاصل‌شدنی نیست. قدم راسخ در راه فقه اکبر باید برداشت که ابن ملجم از هر دو عرصه سالها فاصله داشت.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پژوهش عمیق پیرامون زندگی علی ـ علیه السّلام ـ از آیت الله سبحانی، نشر جهان‌آرا.
2. الالهیات، آیت الله جعفر سبحانی،‌ج 2، بحث شقاوت و سعادت.
3. ملل و نحل، همان، ج 5، بحث عقاید خوارج.
4. التربیه الروحیه، سید کمال الحیدری، دارالصادقین، قم، ایران.

پی نوشت ها:
[1]  . انصاری، مرتضی، فرائد‌الاصول، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ج 1، ص 330.
[2]  . نساء/ 65.
[3]  . نگاه کنید به مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 286 ـ 303 و نیز تفسیر المیزان،‌ ج 1، ص 306 ـ 329.
[4]  . قمی، عباس، منتهی الآمال، نشر جاویدان، بی‌تا، ص 309 ـ 310،‌ کتب دیگری که در باب زندگی امام علی ـ علیه السّلام ـ  نوشته شده است.
[5]  . سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، ‌مؤسسه امام صادق،‌ چاپ پنجم، 1380، ص 688 به بعد به نقل از منابع متعدد.
[6]  . همان، 730 به نقل از:کشف الغمه، ج 1، ص 267.
[7]  . برای بررسی منابع اهل سنّت در این مورد مراجعه کنید به، السیّد کمال الحیدری، مدخل الی الامامه، قم، دارالصادقین، چاپ دوم، 1421 هـ ، ص 38.
[8]  . ثم لآتینهّم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین؛ اعراف/ 17.
[9]  . لأزُینن لهم فی الارض و لاغویّنهم اجمعین؛ حجر/ 39، و اذ زین لهم الشیطان اعمالهم؛ انفال/ 11، و نیز نمل/ 24، عنکبوت/ 38، فجر/ 35، و… ؛ درباره تسویل نص؛ محمد/ 25، یوسف/ 18، … .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید