همانطور که میدانیم شمر یک انسان است و اگر گنهکار شده است از این رو است که مثل سایر انسانها دارای اختیار بوده است و به جای قدم نهادن در راه بندگی، راه عصیان را پیش گرفته است.
پس سؤال را این طور میتوان مطرح کرد که چرا خداوند انسان مختار را آفرید با علم به این که عدهای از آنها ممکن است از این اختیار، سوء استفاده کنند؟
در دو آیه قرآن به هدف از خلقت انسان اشاره شده است؛ در یک آیه میفرماید: «جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم»[1] در آیهای دیگر میگوید: و برای آن (رحمت) آنها را (انسانها را) آفریدم. که در آیه اول هدف خلقت را عبادت و در آیه دوم هدف خلقت انسان را رحمت پروردگار بیان میکند.[2]
خداوند انسان را آفرید تا او را عبادت کند و مشمول رحمت الهی واقع شود و به سعادت برسد. در این جا این سؤال پیش میآید که آیا امکان نداشت این لطف و رحمت به انسان برسد بدون آن که انسان اختیار داشته باشد و خدا را عبادت کند؟ مسلماً نه، چون در این صورت مثل بقیه چهارپایان و موجودات میشد. ولی خداوند با خلقت انسان و هدفی که از این خلقت در نظر گرفته بود، میخواست به انسان کرامت بخشد به او ارزش بدهد و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشد.[3] و معلوم است که اگر عبادت از روی اجبار باشد ارزشی ندارد، زیرا تسلیم بودن در برابر خدا به صورت تکوینی نمی توانست مایه امتیاز او گرد و تاب دیگر موجودات برتری یابد.[4] مهم آن است که انسان از روی اختیار تسلیم خداوند شد. این گونه عبادت، پاداشش رحمت خاص الهی و رسیدن به نعمات مادی و معنوی ابدی است. لذا خداوند انسان را با خصوصیت اختیار آفرید و او را هدایت کرد. پرهیزکاری و گناه را به نفس او الهام کرد در بیرون از نفس نیز پیامبران را فرستاد تا او را هدایت کنند و به پاداشهای الهی بشارت داده و از عذابهای او بترسانند.[5] و انسان را آزاد گذارد تا راه خود را انتخاب کند یا شکرگزار نعمتهای الهی شود و یا ناسپاسی کند.[6] و برای هریک از این انتخابها نیز عاقبتی را درنظر گرفت و انسانها را از آن آگاه کرد. اگر چند روزه کوتاه دنیا را در مسیر عبادت او گام بردارد، ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، از نعمتهای بهشتی برای همیشه برخوردار خواهد بود و اگر گناه کرد به اندازه گناه خود عذاب خواهد شد، نه بیشتر. و خداوند به اندازه مثقالی ظلم نمیکند.[7]
حالا خدا باید چه میکرد، آیا به خاطر این که عدهای قدردانی نخواهند کرد باید سفره جود و کرم خود را برچیند؟ آنها اگر خودشان نمیخواهند از نعمتها استفاده کنند و به خود ظلم میکنند به جود و کرم منعم چه ربطی دارد؟![8] تا اینجا فرض کردیم که آنها اگر از لطف الهی بهرهمند نشدند به خاطر سوء انتخاب خودشان است. حالا میخواهیم به گونه ی دیگر به مسأله نگاه کنیم و ببینیم آیا آنها دیگر هیچ راهی برای بهرهمندی از الطاف الهی ندارند و آیا در آفرینش انسانهای گنه کار و اهل عذاب لطف بود یا در نیافریدن آنها؟ مسلّماً اگر آفریده نمیشدند، به هیچ عنوان نمیتوانستند از الطاف و نعمات الهی بهرهمند شوند، ولی حالا که آفریده شدهاند چی؟ نکاتی را در مورد گنه کار (چه کسانی که گناه کم دارند چه آنها که گناه بزرگ مرتکب شدهاند) بیان میکنیم تا ببینیم راهی برای رسیدن به نعمات الهی باز است یا نه؟ و معلوم است که اگر راهی باز باشد در آفرینش او لطف بوده است.
1. میتوانست گناه نکند و به رحمت الهی برسد.
2. میتواند بعد از گناه توبه کند و در مسیر رحمت الهی قرار گیرد.و «کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند سپس از خداوند طلب آمرزش کند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت».[9]
3. اگر گناهانش کبیره نباشند خدا آنها را بدون توبه هم میبخشد (البته اگر شایستگی آن را داشته باشد) «اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد میکنیم».[10]
4. بعضی از گناهان در اثر انجام کارهای خوب از بین میرود. «همانا کارهای نیک کارهای بد را از بین میبرد».[11]
5. بعضی از گناهان در اثر سختیها، بیماریها و… از بین میرود؛ به عنوان نمونه از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که «یک شب تب داشتن کفاره گناه یک ساله است».[12]
6. بعضی گناهان مانند سختیهای جان کندن و امثال آن، با مرگ یا عذابهای برزخ یا قیامت از بین میرود؛ در این باره پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودهاند: «مرگ، کفاره گناهان مؤمن است».[13] و خداوند می فرماید: «پروردگار تو به احدی ظلم نمیکند»[14] بنابراین بعد از عذابی که به اندازه گناهان کشید، وارد بهشت و نعمت های الهی شده و برای همیشه از آنها بهرهمند خواهد شد؛ «برای همیشه در آن خواهند بود».[15]
7. بعضی از گناهان، در اثر شفاعت اولیاء الهی از بین میرود. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: «شفاعتم را برای آن دسته از امتم که مرتکب گناه کبیره شدهاند ذخیره کردهام».[16]
8. خداوند متعال بدون توبه، هر گناهی غیر از شرک را میبخشد: «خداوند شرک را نمیآمرزد ولی کمتر از آن را برای هر کس بخواهد میآمرزد».[17] این که گفتیم بدون توبه، چون معلوم است که خدا با توبه هر گناهی را میآمرزد حتی شرک را.[18]
9. آن چه بر خدا لازم است آن است که به وعدههای خود عمل کند ولی اگر به وعیدهای خود ـ تهدید به عذاب و عقاب ـ عمل نکند اشکالی ندارد. چون عقاب حق خداوند است و میتواند از آن بگذرد.[19]
خود قضاوت کنید آیا آفرینش انسانهای گنهکار با این همه راه که پیش رو دارند تا بتوانند به وسیله یکی از آنها، از نعمت های ابدی الهی بهرهمند شوند لطف است یا نیافریدن آنها؟ شاید خدا که از گنهکار بودن او آگاه بود میخواسته به یکی از این طریق او را به نعمت های ابدی خود برساند.
نتیجه: اولاً این که عدهای گنهکار شدهاند از آن رو بوده است که مختار بودهاند و خداوند که انسان را مختار آفرید برای این بود که میخواست او را کرامت بخشد و از طریق عبادت، انسان به رحمت و نعمت های الهی برسد. حالا اگر عدهای قدردانی نکردند و نخواستند از نعمت های الهی بهرهمند شوند مربوط به انتخاب خودشان است.
ثانیاً: این جور نیست که فکر کنیم آنها که گنهکار و لایق عذاب شدهاند به هیچ عنوان نمیتوانند از نعمت های الهی بهرهمند شوند و باید تا همیشه عذاب بکشند لذا بهتر بود آفریده نشوند، بلکه بر روی انسان گنهکار و اهل عذاب، راههای زیادی باز است و خداوند ممکن است از یکی از این راهها او را به نعمت های ابدی خود برساند ولی اگر آفریده نمیشد هیچ گاه نمیتوانست از نعمت های الهی بهرهمند شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبائی، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، چ 5، 1370، ج 8، ص 497 و 498.
2. ناصر مکارم شیرازی، نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چ 21، 1378، ج 7، ص 19 تا 22.
پی نوشت ها:
[1] . ذاریات/ 56.
[2] . هود/ 119.
[3] . ر.ک: اسراء/ 70.
[4] . ر.ک: آل عمران/ 93.
[5] . ر.ک: انعام/ 48.
[6] . ر.ک، دهر/ 3.
[7] . نساء/ 40.
[8] . ر.ک، طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، چاپ چهارم، 1370، ج 11، ص 101.
[9] . نساء/ 110.
[10] . نساء/ 31.
[11] . هود/ 114.
[12] . طوسی، امالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414، ص 630.
[13] . همان، ص 21.
[14] . کهف/ 49.
[15] . نساء/ 122.
[16] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 8، ص 30.
[17] . نساء/ 49.
[18] . حلی، کشف المراد، مؤسسه نشر اسلامی، ص 416.
[19] . همان، ص 415.