قبل از هرچیز باید بدین نکته اشاره شود که گرچه براساس آیه مبارکه (ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ)،[1] تمام نعمت هایی که به انسان می رسد از خداوند است، از جمله عقل، فراست و هوش، اما درباره این که شخص زمینه و ظرفیت افاضه این نعمت را دارد یا ندارد، صدها علت پیدا و پنهان نقش دارد. چه این که مصلحت های نهفته بسیاری دراین باره وجود دارد که درک آن برای همه کس آسان نیست و چه بسا به افرادی استعدادهای یکسانی داده می شود، اما در برخی افراد زمینه شکوفایی آن استعدادها پیدا می شود، و در برخی دیگر به دلایل مختلفی استعدادهای خدادادی زمینه شکوفایی پیدا نمی کنند و در نتیجه فردی نسبت به فرد دیگر کم هوش تر و یا ضعیف تر به نظر می آید.
بنابر این، لازم است به این نکته دقت گردد که تمامی اسرار خلقت برای ما قابل درک نیست و اگر در موردی راز یک مسئله بر ما معلوم نشد، احتیاط دین داری اقتضا می کند که به محکمات عقاید مراجعه کنیم. در این مورد، عدالت خداوند جزء اصول مسلم است که بارها در قرآن به صراحت مورد تأکید قرار گرفته، اگر شبهه ای را نتوانستیم حل کنیم نباید «ظلم» را به خداوند نسبت دهیم، بلکه باید باز هم به کلام خداوند گوش دهیم که فرمود: «به شما جز دانش اندکی نداده ایم»[2]
نکته دیگر این که، بسیاری از نواقص جسمی و ذهنی معلول عوامل طبیعی است. مثلا وجود ژنهای خاص، عدم مراقبت دردوران بارداری مادران، سوء تغذیه، تربیت و صدها عامل دیگر که امروزه در علم پزشکی مورد بحث قرار گرفته اند. خداوند این عوامل را قرار داده و دوست ندارد که بر خلاف جریان این عوامل کار کند. به عبارت دیگر، خداوند همیشه در کار خلق معجزه نیست. او همین اسباب را قرار داد. و مصلحت را بر این دیده که امور عالم بر اساس همین اسباب اداره شود. اما از آن جا که عالم ماده عالم تزاحم است، گاهی عواملی باعث می شود که پدیده ای به صورت کامل بوجود نیاید. در این جا اگر خداوند از راه فوق العاده نقص را جبران کند، کارکرد اسباب با اختلال مواجه می شود، او به جای این کار که به یک معنا به برهم خوردن نظام عالم تکوین منتهی می شود، به مقتضای عدالتش دو کار دیگر انجام میدهد؛ نخست این که نقصانش درجای دیگر و در زمینه دیگر جبران می کند، دوم این که تکلیف را بر او آسان می سازد که در ذیل به این دو مورد اشاره می شود:
اگر کسی به هر دلیلی، دچار مشکلاتی از این قبیل بشود، براساس باورهای دینی، خداوند آن کاستی ها را به نحوی در دنیا و یا در آخرت جبران می کند و هرگز بدون جبران نخواهد ماند. لذا یکی از بزرگان در این باره می گوید: مقتضای عدل الهی است که هر آزار و آسیب و رنج و کمبودی که به انسان می رسد از طرف خدای متعال همه آن ها جبران شده و عِوض داده می شود تا نعمت او بر همه بندگان برابر و مساوی شود و تفاوتی در میان نماند. مگر بر حسب قابلیت خود بندگان، زیرا کسی که قابلیت چیزی را ندارد، آن نعمت را آرزو نمی کند مثلاً افراد عادی هرگز آرزو ندارند که مشکل ترین مسایل ریاضی را بتوانند حل کنند چون قابلیت آن را ندارند مثل آن که کوه آرزوی حرکت ندارد و اگر از این نعمت محروم شود رنج نمی برد تا عوض بخواهد، اما آنچه بر حسب قابلیت آرزوی آن را دارد، باید به آنها داده شود تا رنج نبرد و اگر محروم ماند با عِوض گرفتن جبران می شود.[3]
و در روایات نیز در این باره که کمبودهای بعضی مردم را خداوند بالاخره جبران می کند، مطالبی بازگو شده که در این باره به چند نمونه اشاره می شود:
1. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: همانا فقراء مؤمنین، پیش از ثروت مندان به باغ های بهشت وارد می شوند.[4]
2. و نیز فرمود: چون گناه بنده مؤمن فراوان شود و عمل صالحی نداشته باشد که جبران آن گناهان نماید، خداوند او را به غم و اندوه گرفتار نماید تا آن گناهان را جبران کند و او را پاک سازد.[5]
3. و هم چنین فرمود: روز قیامت خداوند به بنده مؤمن می فرماید: ترا در دنیا برای خوار کردنت در نزد خودم نیازمند نکردم، این پرده را بردار و نگاه کن به جای دنیا به شما چه داده ام، او پرده ای را بر می دارد و به خداوند عرض می کند با این عوض هایی که بمن داده اید مشکل و سختی دنیای من جبران می شود.[6]
از این گونه روایات بخوبی بدست می آید که هرگز جای تردید نیست که کاستی های انسان که در دنیا گرفتارش می شود، به بهترین صورت در قیامت جبران می شود و خداوند عوض آن کاستی ها را چند برابر به انسان می دهد. گذشته از این، چه بسا در دنیا دیده می شود که کسانی با این که در اول عمر دچار مشکلات گوناگونی شده اند, در آخرعمر به آسایش و رفاه رسیده اند و بالعکس، و یا چه بسا دیده می شود که برخی گرچه خودش از نظر بعضی جهات جزء طبقه ضعیف جامعه است اما فرزندان تیزهوش و با استعدادی دارند، و چه بسا کسانی گرچه بدلایلی نتوانسته اند که به دانشگاه راه پیدا کنند و به مدارج علمی ظاهری دست یابند، اما از نظر معنویت و تقوی و دین داری از بسیاری از درس خوانده های پُرمدعا جلوتر اند و یا خداوند به او فرزندی می دهد که آموزگار بزرگی برای بسیاری از بزرگان اهل معرفت می شود. از جمله، به عنوان نمونه، پدر ملاحسین قلی همدانی است که پدر او یک چوپان ساده دل (ولی باتقوا) بوده است، خداوند به برکت معنویت او فرزندی چون ملاحسین قلی را می دهد که بلاواسطه یا بالواسطه استاد همه بزرگان اهل عرفان و معنویت محسوب می شود و بسیاری از بزرگان اهل معرفت در زمان معاصر با واسطه شاگرد مکتب عرفان آن بزرگ مردی الهی هستند.
نمونه معروف آن علامه طباطبائی است که در کودکی پدرش را از دست می دهد، اما در سایه لطف خداوند از نظر علمی به جایی می رسد که همه دانشمندان فیلسوف به نحوی شاگرد مکتب فلسفی او هستند. و صدها نمونه را دراین باره می توان آورد که بخوبی می رساند که خداوند در دنیا یا آخرت و یا در هر دو جا کاستی های بنده گانش را به نحوی شایسته جبران می کند.
بنابراین تردیدی در این که خداوند کمبودها درهر محوری که باشد جبران می کند نیست, لذا هرگز از این نظر اشکالی بر عدالت خداوند پدید نمی آید. چرا که یا در این دنیا خداوند از طریقی دیگر به او نعمتی بالاتر می دهد مانند انسان کوری که از تیزهوشی و حافظه بسیار بالایی برخوردار است. یا انسان فلجی که با دهان و دندان خود نقاشی های زیبا می آفریند و… (نمونه هایش در جهان فراوان است) یا اینکه در قیامت خداوند جبران می کند, حال یا در گناهان و عذابش تخفیف می دهد یا در بهشت نعمت های فراوانی ارزانی می کند که اکثراً این گونه است. لذا لازم نیست فقط در این دنیا کمبودها و نقص ها جبران شود.
گذشته از همه این امور، اگر تکالیف هوشمندان با افرادی که از هوش بهره فراوانی ندارند مساوی می بود، ممکن بود که اشکال بر عدالت وارد می شد؛ اما خداوند از هر کس به اندازه توانایی عقلی و جسمی شان تکلیف خواسته است. و از نظر اجتماعی نیز هر کس به اندازه صلاحیت فکریش وظیفه دارد؛ پس اشکال از این جهت نیز متوجه عدل الهی نیست. و این نکته را می توان از آیه «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[7] برداشت کرد. می فرماید خداوند هیچ کس را بیش از توانایی اش تکلیف نمی کند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آیه الله جعفر سبحانی، الهیات و معارف اسلامی، ص 128، نشر مؤسسه امام صادق، 1372 ش.
2. آیه الله جعفر سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ص 494. انتشارات مکتب اسلام، سال 1375.
3. مطهری، مرتضی، عدل الهی، نشر شرکت سهامی، انتشارات، تهران، چاپ 2، سال 1352 ش.
4. علی ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ج 1، ص 194، نشر انتشارات نصایح قم، 1381 ش.
پی نوشت ها:
[1] . نحل/ 53.
[2]. اسراء/ 85.
[3] . شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، تهران، نشر کتابفروشی اسلامیه، بی تا، ص 469.
[4] . امالی مفید، مشهد، نشر بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1364 ش، ص 155، ح7.
[5] . همان، ج 3، ص 36.
[6] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه جواد مصطفوی، قم، نشر بنیاد رسالت، بی تا، ج 3، ص 364.
[7] . بقره/ 286.