اگر بنده در یک منطقه دور دست متولد شده بودم, آیا بازهم به دین اسلام روی می‌آوردم؟

اگر بنده در یک منطقه دور دست متولد شده بودم, آیا بازهم به دین اسلام روی می‌آوردم؟

سؤال ابعادی دارد که به اختصار به آن ها پرداخته می شود.
1. جای تردید نیست که محیط زندگی، شرایط تربیتی، مواد آموزشی، محیط خانواده، دوستان و کسانی که انسان به طور مستمر با آنها به نحوی ارتباط دارد، همه و همه، در شکل‌گیری اندیشه و اعتقادات و باورهای انسان تأثر و نقش فراوان دارد، و چه بسا انسان در باورهای گوناگون اجتماعی، اخلاقی، دینی و مانند آن، به طور کامل تحت تأثیر شرایط یاد شده، به گونه‌ای بار بیاید که غیر از آنچه خودش دیده یا شنیده یا باور دارد، هرچیز دیگر مخالف با آن را نادرست بداند. امّا نباید از نظر دور بماند که هر کدام از آن عوامل یاد شده تأثیرش بگونه‌ای نیست و یا نباید باشد، که به کلی آزادی اندیشه و روحیه تحقیق و حقیقت‌جوئی و حقیقت‌یابی را از انسان سلب نماید؛ چون خداوند انسان را به نیروی عقل مجهز نموده است و انسان می‌تواند بعد از آن که قدرت اندیشه و تعقل او رشد نمود، راه صحیح را با منطق و استدلال بجوید و بیابد و بپذیرد، و یا هر چه را می‌پذیرد با دلیل و برهان قبول کند.
بنابراین انسان چه در توحش جنگلی متولد شود و چه در توحش غربی به دنیا آید و رشد کند و شخصیت او متناسب با شرایط آنجاها شکل گیرد، باز هم اگر بخواهد می‌تواند مسیر انسانی را جستجو کند و باورهای خود را بر اساس دلیل و برهان استوار نماید و حقیقت را بیابد و بپذیرد. به عبارتی دیگر، انسان گرچه در خانواده یهودی یا مسیحی و یا هر گروهی دیگر به دنیا بیاید و رشد کند و باورهای دینی خاص پیدا نماید، باز هم اگر بخواهد می‌تواند، راه اسلام را انتخاب نماید و احکام نورانی اسلام را که بر اساس دلیل و برهان استوار است، قبول کند.
به گفته نکته آموزان: «أدل الدلیل علی امکان شیء وقوعه» یعنی بهترین دلیل بر امکان یک مسأله واقع شدن آن است. نمونه‌های فراوان بوده و هم اکنون هست، که کسانی در محیط‌های نامساعد و غیر اسلامی به دنیا آمده اند, اما بنا به هر دلیل, بارقه توفیق الهی نصیب او شده و فکر و اندیشه خود را به کار گرفته و تحقیق و جستجو نموده و راه حق، مثلاً اسلام، را یافته و انتخاب کرده است. شما می‌توانید دراین باره به جریان دکتر تیجانی که از بزرگان اهل سنت بوده و بعد شیعه شد و کتاب «ثم اهتدیتُ» (آن گاه هدایت شدم). و مانند آن را نوشت، و یا به جریان پرفسور هانری کُربن فرانسوی که با علامه طباطبایی در ارتباط بوده، و افراد دیگری که تعدادشان زیاد است تحقیق و مطالعه نمایید.
نمونه بارز و آشکار این جریان، ایمان آوردن مردم به پیامبراکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که بسیار و یا اکثریت قریب به اتفاق آنها در کفر و محیط بت‌پرستی و یا صحرا و جنگل متولد شدند و رشد کرده بودند، امّا وقتی نور اسلام درخشید، آنها اسلام را پذیرفتند و در راه آن‌ چه ایثارهایی که نکردند. (طوبی لهم و حسن مآب).
به عنوان نمونه قرآن کریم درباره زنی که همسر فرعون و در محیط کفر فرعونی زندگی می‌کرده است، چنین می‌گوید: «و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأه فرعون اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجنی من فرعون وعمله و نجنی من القوم الظالمین»؛[1] یعنی برای کسانی که ایمان آوردند خداوند همسر فرعون را مثل آورد، آن گاه که گفت: پروردگارا نزد خود در بهشت برای ما خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان. در این آیه جریان زنی مطرح شده که در محیط کفر، آن هم کفر فرعونی، زندگی می‌کرده است. امّا با دیدن معجزه حضرت موسی ایمان آورد و به جایی رسید که قرآن کریم او را نه تنها نمونه و الگوی زن خوب بلکه نمونه و الگویی برای همه جامعه دینی معرفی می‌کند. پس امکان دارد که کسی در محیط بد متولد شود و رشد کند، امّا با تعقل و اندیشه مسیر حق را پیدا کرده و بپذیرد.
نکته دیگری که نباید از نظردور داشت این است که تکلیف و مسئولیت هر کس، به اندازه امکانات و قدرتی است که در اختیار او قرار دارد، لذا اگر کسی مستضعف است یعنی در شرایطی قرار دارد که پیام اسلام را نشنیده ودر کشورهای کفر زندگی می‌کرده و زمینه‌ای برای درک و فهم و دریافت پیام اسلام برای او وجود نداشته و یا به هر دلیل دیگری از جهت قصور و نه تقصیر، نتوانسته ندای انبیای الهی را بشنود، تکلیفی متوجه او نیست.
2. این که کسی در محیط مذهبی و یا خانواده مذهبی متولد شود و رشد کند و باورهای دینی پیدا نماید، لزوما به این معنا نیست که اعتقادات مذهبی و باورهای دینی اش بر اساس جبر محیط و خانواده و یا تقلید کور و یا جبر سرنوشت پدید آمده و شکل گرفته است، چون همین که, هر زمان بخواهد، می‌تواند مسیر اعتقادی خود را تغییر دهد، بهترین دلیل بر اختیار اوست و به گفته مولانا:
این که گوی آن کنم یا این کنم
خود دلیل اختیار است ای صنم
اصولاً براساس تعلیمات دین اسلام، پذیرش اصول اعتقادی باید با دلیل و برهان صورت گیرد و تقلید در اصول عقاید مانند توحید، نبوت، معاد پذیرفته نیست. لکن هر کسی به اندازه توان و استعداد فکری خود مکلف است که برای عقاید خود دلیل داشته باشد. و در این رابطه یکی از بزرگان سخن ارزشمندی دارد: قرآن کریم در بیان مقاصد خود بی‌آن که مردم را به تقلید کورکورانه دعوت نماید، با ایشان از زبان عادی منطق خدادادی خودشان سخن می‌گوید. قرآن کریم از مردم می‌خواهد که به فطرت خود مراجعه کرده و حق را بپذیرند، به این معنا که اولاً، خود را برای قبول بی‌قید و شرط حق آماده سازند و آنچه را که به نظرشان حق است و خیر و نفع دنیا و‌ آخرت‌شان در آن است، بدون اینکه به وسوسه‌های شیطان و ندای هوا و هوس گوش دهند، قبول نمایند و تسلیم آنها شوند.[2] بنابراین تقلید کورکورانه از نظر عقل و دین ناپسند است.
بنابر این گرچه ممکن است در هنگام کودکی تربیت و روش خاصی در محیط خانه و مدرسه و جامعه، انسان را وادار به پذیرش و انجام اعمال و زندگی خاصی نماید؛ اما بعد از بلوغ و رشد عقلی وظیفه هر انسانی ایجاب می کند که خود به تحقیق در باورهای اصیل دینش بپردازد. لذا اگر عوامل محیطی و خانوادگی مؤثر باشد، این تأثیر در کودکی است نه بزرگسالی.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. زن در آیینه جلال و جمال، تألیف آیت الله جوادی آملی، ‌نشرمرکز اسراء.
2. زنان صوفی، تألیف دکتر جواد نوربخش، نشر یلدا قلم، سال 1379 ش.
3. انسان و سرنوشت، مجموعه آثار، ج 1، شهید مطهری، ص 366، نشر صدرا.
4. چهل حدیث امام خمینی، نشر آثار امام.
5. علامه جعفری، محمدتقی، جبر و اختیار، نشر دار التبلیغ اسلامی قم.

پی نوشت ها:
[1] . تحریم/ 11.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، مباحثی درباره وحی و قرآن، نشر بنیاد علوم اسلامی، 1360 ش، ص 4.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید