شیطان نام عامی است که در منابع دینی ما بر موجوداتی اطلاق می شود که باعث گمراهی و یا ایجاد شر در عالم می شوند.[1] در این میانه البته شیطان بر موجودی خاص نیز گفته می شود. که نام حقیقی او ابلیس می باشد.[2] بنابر آنچه که در آیات قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ آمده است، ابلیس از آتش خلق شده[3] و از جنس جنیّان است.[4] وی به علت عبادتی که انجام داده بود داخل در صف ملائکه بود و چنانکه از برخی روایات برمی آید، بیش از شش هزار سال عبادت کرده بود و البته معلوم نیست که این سالها از سنخ سالهای این دنیا بوده و یا سالهای آخرت.[5] در واقع او با عبادت خود توانسته بود خود را به مقام ملائکه مقرب الهی برساند.
چنان که علامه طباطبایی از آیه 30 سوره بقره استفاده می کنند، این مقام، مقام قدس بوده است.[6] البته بر این اساس که در قرآن کریم تعبیر «و کان من الکافرین» آمده است، یعنی او از کافران بود برخی نتیجه گرفته اند که شیطان قبل از تمرد از فرمان الهی، کافر بود و با این نافرمانی، کفر او آشکار گردید، و در واقع او به حسب ظاهری در صف ملائکه قرار داشته است، نه آن که واقعاً به مقام قرب الهی رسیده باشد که در این زمینه روایتی نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است.[7]
به هر حال در داستان خلقت حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ ، شیطان از دستور خداوند متعال مبنی بر سجده بر آدم سرپیچی کرد. وی خلقت خویش را با آدم مقایسه کرده و برتری خود را نتیجه گرفت.[8] در چند آیه قرآن کریم صفت کِبر، علت اصلی این عصیان معرفی شده است.[9] پس با این سرکشی شیطان از مقام پیشین خود سقوط کرده و از درگاه الهی رانده شد، و صفت رجیم را تا ابد با نام خود همراه کرد.[10] وی در مقابل سرزنش الهی گمراهی خویش را به خداوند نسبت داد،[11] و تصمیم گرفت که انتقام خویش را از فرزندان آدم بگیرد. اما از آنجا که خداوند عادل است و عمل هیچ کسی را بدون اجر باقی نمی گذارد شیطان نیز از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادت های او را بدهد. وی از خداوند تا قیامت مهلت خواست.[12] در احادیث اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ آمده است که او چند امتیاز را از خداوند مطالبه کرد و خداوند نیز این امکانات را در اختیار او قرار داد.[13] برخی از این امور غیر از بقاء تا قیامت عبارتند از:
1. دیده نشدن توسط انسان ها در حالی که او آدمیان را می بیند، که این حقیقت در آیه شریفه 27 از سوره اعراف مورد اشاره قرار گرفته است که می فرماید: «او و قبیله اش شما را می بینند.»
2. در مقابل هر فرزندی که برای بنی آدم به دنیا می آید، به شیاطین و فرزندان ایشان دو تن افزوده می شود. بر همین اساس در روایات آمده است که تعداد شیاطینی که مؤمن را محاصره کرده اند بیش از تعداد حشراتی است که یک قطعه گوشت را در بر می گیرند.[14]
3. شیاطین به هر شکلی که بخواهند برای انسان ظاهر می شوند. که نمونه هایی از آن در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده است که شیطان به صورت پیرمردی ظاهر شده است.[15]
4. شیطان هم چون خون در درون انسان ها جاری است.[16]
5. سینه و قلب انسان، محل وسوسه ی شیاطین قرار داده شده است. که در سوره مبارکه ناس به صراحت بیان شده است.[17]
6. شیطان به تصریح قرآن کریم شریک مال و حتی اولاد انسان ها می شود.[18]
7. در قرآن کریم برای شیطان، پیاده نظام و سواره نظام تصویر شده است.[19]
8. شیطان از هر چهار جهت (رو به رو، پشت سر، سمت راست، سمت چپ) می تواند به انسان حمله کند.[20]
9. شیطان تا آخرین لحظه مرگ می تواند انسان را وسوسه کند.[21]
10. در خطبه قاصعه که خطبه 192 نهج البلاغه است نیز حضرت امیر درباره ی شیطان و میزان قدرت او فرمایشاتی دارند و تصریح می کنند که گاهی شیطان تا جایی در انسان نفوذ می کند که، با چشم او می بیند و با زبان او سخن می گوید.
آنچه ذکر شد بخشی از قدرتی است که شیطان در راه گمراه کردن انسان ها با خود دارد و با تفحص بیشتر در روایات و کتب تفسیری می توان زوایای دیگری از قدرت شیطان را جستجو کرد. با توجه به این که شیطان از جنس جن می باشد می توان بخشی از قدرت او را ناشی از همین عامل دانست. چرا که جنیّان با بسیاری از محدودیت های مادی که انسان ها با آن رو به رو هستند، مشکلی ندارند.
و البته تذکر این نکته لازم است که معانی اصلی و تفسیر دقیق نکات ذکر شده نیز در کتب حدیثی و اخلاقی و تفاسیر آمده است، و چنین نیست که همه این عبارت ها به همان معنای ظاهری حمل شوند. اما نکته ای که نباید آن را فراموش کرد این است که شیطان با تمامی قدرتش فقط بر کسانی مسلّط می شود که تولای او را داشته باشند،[22] چنان که خود شیطان نیز به این نکته اعتراف کرده و در قیامت خطاب به مجرمین می گوید، من بر شما تسلطی نداشتم، بلکه شما خود دعوت مرا اجابت کردید.[23] ولی کسی که در مسیر بندگی خداوند متعال حرکت کند شیطان بر او سلطه نخواهد داشت، چنان که در آیات 42 سوره حجر و 65 سوره اسراء آمده است که اِن عبادی لیس لک علیهم سلطان.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- ترجمه تفسیر شریف المیزان، ج 8، ذیل آیه 10 تا 25 سوره اعراف، نوشته علامه طباطبایی.
2- کتاب قصه های شیطان یا ابلیس نامه، در دو جلد نوشته محسن غفاری، انتشارات پیام آزادی.
پی نوشت ها:
[1] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1371، ج 7، ص 321، ج 14، ص 221.
[2] . همان.
[3] . اعراف/ 12؛ ص/ 76.
[4] . کهف/ 50.
[5] . ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بیروت، دارالحدیث، ج 4، ص 1450، ح 9365.
[6] . طباطبایی، همان، ج 8، ص 23.
[7] . همان، ص 59.
[8] . اعراف/ 12؛ ص/ 76.
[9] . کلمه استکبر در آیات 34 بقره و نیز آیه 74، سوره ص، کلمه تتکبر در آیه 13، سوره اعراف آمده است.
[10] . ص/ 74.
[11] . اعراف/ 16.
[12] . اعراف/ 14.
[13] . طباطبایی، همان، ص 61.
[14] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1983، ج 65، ص 222، باب 23.
[15] . برای مطالعه این داستان ها ر. ک: مجلسی، محمد باقر، همان، ج 60، ص 245 و ج 39، ص 178.
[16] . همان، ج 60، ص 268.
[17] . الذی یوسوس فی صدور الناس. (ناس/5)
[18] . اسراء/ 64.
[19] . اسراء/ 64.
[20] . اعراف/ 17.
[21] . مجلسی، همان، ص 257.
[22] . نحل/ 100.
[23] . ابراهیم/ 22.