در وجود انسان فقط یک نوع نفس است که در مرتبه‌ای امّاره و در مرتبه‌ای لوّامه و در درجه‌ای هم به مطمئنه متصف می‌گردد یا هر کدام از آنها جدا از هم بوده و نفس­های متعدّد در وجود انسان­ها قرار دارند؟

در وجود انسان فقط یک نوع نفس است که در مرتبه‌ای امّاره و در مرتبه‌ای لوّامه و در درجه‌ای هم به مطمئنه متصف می‌گردد یا هر کدام از آنها جدا از هم بوده و نفس­های متعدّد در وجود انسان­ها قرار دارند؟

اگر نفس به خوبی شناخته شود بسیاری از پرسش ها و ابهامات مربوط به آن، رفع می شود؛ البته شناخت نفس جز پیچیده ترین مسائل فلسفی و معارف الهی به شمار می آید، و حکمای بزرگ در مورد نفس، دیدگاه های متعدد و مختلف ارائه کرده اند.
از مجموع سخنان حکیمان اسلامی به طور خلاصه نفس عبارت است از: قوه ای که به جسم موجود تعلق می گیرد (یا در جسم موجود است) و منشاء آثار گوناگون می شود.
برخی از اجسام دارای آثاری یک نواخت هستند مثلا آتش همواره دارای اثر سوزندگی و حرارت است, اما برخی اجسام و موجودات آثار گوناگون از آن ها ظهور می کند. انسان نیز دارای قوا و آثار مختلف تحریکی و ادراکی است که همه این آثار از منشأ و مبداء واحدی سر چشمه می گیرند که آن «نفس» خوانده می شود.[1] در مورد حقیقت نفس، فلاسفه دیدگاه های متفاوتی ارائه کرده اند؛ اما مؤسس حکمت متعالیه حکیم ملاصدرا در نظریه­ی خود در این باره از نفس شناخت تازه ای ارائه کرده است  وی می گوید: نفس در ابتدای پیدایش خود دارای وجودی مادی است اما بر اثر حرکت جوهری تکامل یافته و در نهایت به مرتبه تجرد عقلی می رسد. طبق این نظریه حقیقت نفس در آغاز جوهری جسمانی است که در خلال حرکت جوهری، پیوسته سیر تکامل خود را از طریق وصول به مراتب برتر وجود ادامه می دهد و با حفظ وحدت شخصی همان موجود به تجرد راه یافته و موجودی مجرد  به شمار خواهد آمد.[2] گرچه نفس موجودی مجرد است و بالاخره روزی به تجرد کامل می رسد اما از نظر تجرد با ملائکه (به تعبیر فلسفی عقل مجرد) متفاوت است؛ چون نفس به بدن تعلق داشته و کارهایش را به وسیله ابزارهای مادی و جسمانی انجام می دهد (به اصطلاح ذاتا مجرد و فعلا مادی است) اما فرشته یا عقل مجرد هم ذاتا و هم فعلا مجرد و غیر مادی بوده و هیچ تعلقی به ماده ندارد.[3] با توجه به آن چه بیان شد باید گفت تردیدی نیست که در انسان یک نفس واحد وجود دارد، اما به دلیل حالات و شئون و ملکات گوناگون، همان یک نفس به نام‌های مختلف یاد می‌شود. مثلاً گاهی از نفس انسانی به نفس اماره یاد می‌شود، چون نفس وقتی میل و گرایش به طبیعت بدنی پیدا کرد معمولاً امر و دستور دهنده به سوی لذت و شهوات حسی است و قلب که شأن قدسی دارد به سوی عالم طبیعت کشیده می‌شود، و هر گاه خواهش طبیعت انسان به سوی لذات دنیوی باشد نفس او حالت (اماره) بودن دارد یعنی بسیار امر کننده به سوی بدی‌ها و روح انسانی به اعتبار غلبه حیوانیت نفس اماره خوانده می‌شود چون همواره امر به کارهای بد می‌کند.[4] و هم چنین همان نفس واحد نسبت به بعضی حالات به نام نفس لوامه یاد می‌شود. یعنی بسیار ملامت کننده خود، این مرتبه از نفس یا این حالت برای نفس انسان، نصیب عده خاصی می‌شود به عبارتی عده خاصی نفس‌شان چنین حالتی پیدا می‌کند که خویش را از کارهای بد ملامت کند و به سوی عالم قدس فراخواند. علت این تعبیر این است که نفس در مقام تلألؤ نور قلب از غیب قرار می‌گیرد و برای اظهار کمال آن و ادراک وخامت عاقبت و فساد احوال آن، نفس را به جهت لوم و سرزنش بر افعال خود لوامه گویند این مرتبه مقدمه برای ظهور مرتبه قلب است که مرتبه و شأن قدسی نفس انسان است.[5] بعضی از عرفا در این باره نیز گفته‌اند: در اواسط سلوک که نفس مقداری تحت تصرف ولایت قرار می‌گیرد اما هنوز به طور کامل منقاد و تسلیم محض در طاعت نیست آن را نفس لوامه گویند که پیوسته خود را ملامت می کند.[6] و بالاخره نفس وقتی از صفات ناپسند کاملاً پاکیزه شد و به اخلاق حمیده متصف گردید آن را نفس مطمئنه می خوانند.[7] از برخی عرفا در این‌باره نقل شده: در اواخر سلوک چون کراهت و تمرد کاملاً از نفس‌ گرفته می‌شود و نفس از دشمنی و نزاع با انقیاد قدسی منزه می‌گردد، صفت اطمینان و آرامش به او دست می‌دهد از این رو نفس مطمئنه نامیده می شود.[8] در مجموع از آن چه بیان شد معلوم می شود که همه نام‌های یاد شده به یک حقیقت صدق می‌کند و نفس انسان در عین حال که یکی است نسبت به مراتب خود به نام‌های خاصی یاد می‌شود چنان که گفته‌اند: «گاهی نفس گفته می‌شود و مراد نفس ناطقه انسانی است که خلاصه حقیقت انسان است، و چون نفس در هر لحظه و ساعت نقش خاصی دارد و به رنگ خاصی در می‌آید لذا ضبط احوال او آسان نیست، نفس اماره، لوامه و مطمئنّه، همگی اسامی اوست به حسب مراتب مختلفه و اوصاف متقابله در هر مرتبه‌ای به سبب وصفی دیگر رسمی دیگر یافته است.»[9]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ امام خمینی، چهل حدیث، نشر مؤسسه آثار امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ ، سال 1378ش.
2ـ ملا احمد نراقی، معراج السعاده، نشر مؤسسه انتشارات هجرت، 1376ش.
3ـ محمد شجاعی، مبانی نظری، تزکیه، تهران: نشر سروش، 1380ش.

پی نوشت ها:
[1]. مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار، قم: نشر موسسه امام خمینی، 1375، ج1، ص40.
[2]. همان، ص60.
[3]. همان، ص72.
[4] . لغت نامه دهخدا، تهران: نشر دانشگاه 1346 ش، ج48، ص166.
[5] . لغت نامه، دهخدا، نشر پیشین، ج48، ص 680.
[6] . سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفان، نشر پیشین، ص765.
[7] . لغت‌نامه دهخدا، نشر پیشین، ج48، ص670.
[8] . سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، نشر بیشین، ص765.
[9] . سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، نشر پیشین، ص765.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید