امام صادق(علیه السلام) در تعریف معجزه مى فرماید: “و المعجزه علامهٌ لله لا یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب; “معجزه” نشانه اى از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجت هاى خود نمى دهد، تا به وسیله ى آن، راستگویى ]مدّعیان ارتباط با خدا[ از درغگویى ]مدّعیان دروغین[ شناخته شود.”1
در توضیح این حدیث شریف باید دانست که معجزه2 ـ چنان که از لفظش پیدا است ـ یعنى عاجز کننده، و آن کار خارق العاده اى است که نوع بشر، حتى نوابغ در تمام زمانها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروى بشر است و پیامبران به اراده و مشیّت خدا، براى اثبات درستى ادعاى رسالت خویش، انجام مى دهند و دعوت به “مقابله به مثل” (تحدى) نیز مى نمایند.
قرآن کریم از این واژه به “آیت”،3 یعنى نشانه و علامت، و نیز به “بیّنه” تعبیر کرده است. و در روایات ـ از جمله روایت فوق ـ و فرهنگ متکلمان ـ از آن نظر که این نشانه، ناتوانى سایر افراد را آشکار مى سازد ـ به “معجزه” تعبیر شده است.
قرآن کریم نقل مى کند که مردم هر زمان، از پیامبران زمان خویش تقاضاى “آیت” و “معجزه” مى کردند و آن ها نیز به درخواست هایى که معقول و منطقى و در راستاى حقیقت جویى بود، پاسخ مثبت مى دادند، ولى اگر درخواست ها از سوى مردمى بهانه جو بود و به جهت دشمنى و مبارزه و معارضه با پیامبران صورت مى گرفت، چون پیامبران براى اثبات رسالت خویش به مقدار لازم معجزه آورده بودند، به خواسته ى آن ها پاسخ نمى دادند.
قرآن کریم معجزه هاى زیادى را براى پیامبران نقل کرده است; مانند: زنده کردن مرده، علاج بیماران صعب العلاج و علاج کور مادرزاد، سخن گفتن در گهواره، تبدیل عصا به اژدها، خبر دادن از نهان و آینده و…4
از آنچه گفته شد، مى توان چهار رکن اساسى براى معجزه بیان کرد:
1. کارى خارق العاده است که از حدود توانایى نوع بشر خارج بوده و هیچ کس ـ هر چند نابغه باشد ـ نمى تواند به اتکاى نیروى انسانى، همانند آن را بیاورد;
2. این کار خارق العاده تنها با اذن و مشیّت الهى صورت مى گیرد;
3. همراه با ادعاى پیامبرى است; یعنى آورنده آن، به عنوان یک سند زنده، آن را براى اثبات رسالت انجام دهد;
4. همراه با “تحدى” است; یعنى فراخواندن به معارضه و مقابله به مثل; به این ترتیب که از تمام انسان ها دعوت کند که اگر مى توانند و قدرت دارند، مانند آن را بیاورند.
بنابراین، اگر یکى از موارد یاد شده در کار نباشد، نمى توان آن را معجزه نامید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. رسالت جهانى پیامبران و برهان رسالت، آیه الله جعفر سبحانى;
2. درس هایى از اصول دین، هیات تحریریه مؤسسه در راه حق، ص 144ـ145;
3. فلسفه ى وحى ونبوت، محمدى رى شهرى، ص 166 به بعد.
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج11، ص71.
2. واژه ى “معجزه” از “عجز” ـ مقابل قدرت ـ گرفته شده و از وصفیّت به اسمیّت نقل گردیده و تا را به علامت نقل آورده اند، مانند تاى صمدیه، و برخى آن را تاى مبالغه مى دانند، مانند تا در “علامه”.
3. البته قرآن آثار خلقت خداوند را نیز که دلیلى قطعى و تردیدناپذیر بر وجود خداوند مى باشد، به “آیات” تعبیر کرده است، و اما “آیه” به معناى معجزه، مانند: “قُلْ إِنَّمَا الآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ; من فقط بیم دهنده اى آشکارم و آیه ها و نشانه ها نزد خدا ]به دست او[ است. (عنکبوت، 50) ا
“و مان کان لِرسول أن یأتى بآیه إلاّ بإذن الله; هیچ رسولى این حق را نداشت که آیه و معجزه اى را بدون اذن خدا بیاورد” و نیز آیه ى 37 سوره ى انعام و آیه 15 سوره ى انعام و آیه ى 124 و آیه ى 20 سوره ى یونس و آیات دیگر.
4. ر.ک: وحى و نبوّت، ص 12.