شخصیت حضرت ابراهیم در قرآن چگونه شخصیتی است؟

شخصیت حضرت ابراهیم در قرآن چگونه شخصیتی است؟

انبیا سر سلسله و طلایه دار راه عبودیت به سوی خداوند تبارک و تعالی هستند. قول و فعل آنها برای ما سرمشق و حجت است، و در زندگی آنها برای جویندگان راه حقیقت درسهای فراوانی هست. چنانچه قرآن کریم می فرماید:«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»[1] تمام انبیاء هدف و مقصدشان یکی بوده است. از این رو هیچ گونه اختلافی در گفته های اینان نمی توان پیدا کرد.
یکی از این پیامبران وجود مقدس حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السّلام) بوده است که او از هر نظر اسوه و الگو و نمونه ای از یک انسان کامل است. نام آن حضرت 69 بار در قرآن مجید ذکر شده است و در 25 سوره سخن از وی به میان آمده است.
در آیات قرآن از این پیامبر بزرگ مدح و ستایش فراوان شده و صفات ارزنده او یاد آوری گردیده است، مقام و معرفت او نسبت به خدا،[2] منطق گویای او در برابر بت پرستان،[3] مبارزات سرسختانه و خستگی ناپذیرش در مقابل جباران[4]، اطاعتش در برابر فرمان پروردگار[5]،‌ استقامت بی نظیرش در برابر توفان حوادث و آزمایش های سخت[6] او هر یک داستان مفصلی دارد و هر کدام سرمشقی است برای مسلمانان و رهروان راه خدا.
به گفته قرآن او از نیکان،[7] صالحان،[8] قانتان،[9] صدیقان،[10] بردباران[11] وفا کننده‎گان به عهد بود و شجاعتی بی نظیر و سخاوتی فوق العاده داشت.[12] وقتی به داستان ابراهیم ـ علیه السّلام ـ مراجعه می کنیم می بینیم که او مبارزه با شرک و بت پرستی در سر زمین بابل آغاز می کند و تا مرحله جانفشانی به پیش می رود اما به امر الهی معجزه آسا از آتش نمرودیان نجات می یابد، و راهی سر زمین فلسطین می شود تا دعوت خود را در آن جا پی گیرد، و زمینه ساز دعوت فرزندش حضرت یوسف شود، امپراتوری را خود به سوی خدا دعوت کرده است، و رسالت را به پایان برده است، اما باید زمینه سازی کند برای ساختن بنای مردمان موحد در سرزمین فلسطین و نیز زمینه مناسب را جهت دعوت امپراتوری مصر بسوی خداوند برای فرزندش آماده کند، و در مرحله دیگر از زندگی زن و فرزند خود را از فلسطین حرکت می دهد و به سرزمین مکه می آورد، و در سرزمین  خشک و بدون آب و علف با اتکای به خداوند رها می کند، و خود به سر زمین فلسطین مراجعه می کند، و در مرحله دیگری مامور قربانی کردن اسماعیل می شود و از جانب خدای متعال عوضی به جای اسماعیل قربانی می گردد و سپس خانه کعبه را بنا می کند، در می یابیم که این سرگذشت یک دوره کامل از سیر عبودیت را در بر دارد، حرکتی که از نفس بنده آغاز گشته به قرب خدا منتهی می شود. او از زینتهای دنیا و لذائذ آن، آرزوهای دور و دراز آن و از جاه و مال و اولاد چشم می پوشد و هیچ چیز نمی تواند او را از مسیر حق منصرف کند. در حقیقت سرگذشت آن حضرت از وقایعی به ظاهر متفرق تشکیل شده است که زنجیر وار به هم می پیوندد و از سیر عبودی ابراهیم حکایت می کند، سیری که از بنده ای بسوی خدا آغاز می شود و سیری که سر تا سرش ادب است: ادب در سیر، ادب در طلب، ادب در حضور، ادب در همه مراسم حبّ و عشق و اخلاص که آدمی هر قدر در آن تدبر و دقت کند این آداب را روشن تر و درخشنده تر می بیند.
تکامل شخصیت حضرت ابراهیم با رسیدن به مقام امامت تکامل یافت که رسیدن به  این مقام به همین سادگی نبود؛ بلکه بعد از امتحانات سختی بود که در مرحله اول عبدالله شد؛ سپس به مقام نبی اللهی رسید، و پس از آن رسول الله شد و بعد به مقام خلیل اللهی رسید و در نهایت به مقام امامت و رهبری مردم منصوب گردید. در قرآن با کلمه «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ»[13] به این امتحانات سخت اشاره شده است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسند: مراد از کلمات در آیه قضایایی است که ابراهیم با آنها آزمایش شد و عهد هایی است الهی، که خداوند وفای بدانها را از او خواسته بود، مانند برخورد با ستاره پرستان، شکستن بتها، انداختن در آتش، هجرت به سرزمین مکه، قربانی کردن فرزند و … و اگر از این امتحانات در آیه نامی نبرده است برای این است که غرضی در ذکر آنها نداشته است.[14] در اصول کافی در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ به این مراحل امتحانات حضرت ابراهیم اشاره شده است و در نهایت حضرت می فرمایند: چون به حکم آیه: و انی جاعلک للناس اماما[15] ـ ابراهیم بعد از آن که خالص در عبودیت و سپس دارای نبوت، آنگاه رسالت و در آخر به مقام دوستی خدا رسیده، تازه خدای متعال او را امام کرد و از این که از خدا خواست تا این مقام را در ذریه اش نیز قرار دهد معلوم می شود که این مقام در نظرش بسیار عظیم آمده بود و خدا هم در پاسخش فرمود که هر کسی لایق این مقام نیست، امامت عهد و پیمان من است که به ظالم نمی رسد.[16]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
ـ طبرسی، تفسیر مجمع البیان
–  حسین عماد زاده، تاریخ انبیاء

پی نوشت ها:
[1] . احزاب/ 31.
[2] . نخل/ 120.
[3] . انبیاء/ 57 ـ 52.
[4] . انعام/ 81 ـ 80.
[5] . صافات/ 110 ـ 101.
[6] . صافات/ 109 ـ 107.
[7] . ص/ 47.
[8] . نحل/ 122.
[9] . نحل/ 120.
[10] . مریم/ 41.
[11] . توبه/ 114.
[12] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 446.
[13] . بقره/ 124.
[14] . طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه المبزان، انتشارات دفتر اسلامی، ج 1، ص 408.
[15] . بقره/ 124.
[16] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مترجم آیت الله محمد باقر کمره ای، انتشارات اسوه، ج 2، ص 40، حدیث 2.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید