دلایل تجدید نبوت چه بوده و چرا به خاتمیت منجر شد؟

دلایل تجدید نبوت چه بوده و چرا به خاتمیت منجر شد؟

از قرآن کریم استفاده می‎شود که جریان نبوت جریان واحدی است هم از آن جهت که همه انبیاء از طرف خدای واحد مبعوث شده‎اند و هم از این نظر که اساس دعوت انبیاء اساس واحدی است، محتوای نبوت که به نام دین نامیده می‎شود مبتنی بر این اصل است که باید خدای یگانه را پرستید و از او پیروی نمود.[1] با توجه به مطلب فوق می‎توانیم بگویم که اساس همه ادیان آسمانی یک چیز بیشتر نیست و آن تسلیم بودن در برابر خداست به دیگر سخن می‎توان گفت که همه ادیان آسمانی یک دین هستند و آن اسلام است. البته این مطلب بدان معنا نیست که در محتوای وحی نسبت به همه انبیاء در همه زمان‎ها و مکان‎ها، هیچ گونه اختلافی وجود نداشته، چون ممکن است پاره‎ای از جزئیات احکام در زمان‎ها و مکان‎ها یا اقوام مختلف، تفاوت داشته باشد، ولی اساس همه‌آنها یک چیز است؛ لذا قرآن کریم می فرماید: «ان الدّین عندالله الاسلام»[2] یعنی دین نزد خدا همان اسلام است، پس روح دعوت انبیاء همین اسلام است.[3] اسرار نهفته و نگفته فراوانی ممکن است برای این مسئله (تجدید و تعدد انبیاء) وجود داشته باشد که به دست آوردن و کشف آن اسرار و حکمت تجدید نبوت به طور قطعی میسور و مقدور کسی غیر از معصومین ـ علیهم السلام ـ نخواهد بود، اما بر اساس ظواهر برخی آیات، در این باره مطالبی قابل طرح است:
الف) در سوره مائده می فرماید: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی‏ ما آتاکُم‏»[4] یعنی برای هر گروهی از شما شریعت و روشی نهادیم و اگر خدا می‎خواست همه شما را یک امت می‎ساخت، ولی خواست شما را به وسیله آنچه به شما داده آزمایش کند. در این آیه مبارکه به عنصر امتحان و آزمایش اشاره شده. برخی از بزرگان با طرح این آیه گفته‎اند: «حکمت الهی اقتضا کرده که کم و بیش اختلافاتی بین احکام باشد با این احکام (شریعت‎های متفاوت) مردم مورد آزمایش قرار گیرند، ابزار آزمایش یک امت چیزی بوده و ابزار آزمایش دیگران چیز دیگر. و در همین راستا در آیه دیگر فرموده: «لکل امهٍ جعلنا منسکاً هم ناسکوه فلا ینازعنک فی الامر»[5] یعنی برای هر امتی آیینی نهادیم تا بدان عمل کنند، پس در این کار با تو مجادله نکنند و مردم را به پروردگار خود دعوت کن.[6] ب) در آیه دیگر آمده: «اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالثٍ» یعنی آنگاه که دو نفر (فرستادگان) سوی آنان فرستادیم آن دو را تکذیب کرده و دروغ گو پنداشتند تا با فرستادن (رسول) سوم آنان را تأیید کردیم. از این آیه به دست می‎آید یکی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء‌آن بوده که بشر طغیان‎گر حاضر به تسلیم در برابر انبیاء نمی‎شدند و آنان را تکذیب می‎کردند خداوند با فرستادن پیامبران بعدی حرف پیامبر قبلی را مورد تأیید قرار می‎داد و از این رهگذر بشر را وادار به پذیرش حق می‎کرد.
ج) یکی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء ـ علیهم السلام ـ این بوده که وقتی پیامبری توسط دشمنان توحید به قتل می‎رسیده، خداوند پیامبر دیگر را برای هدایت بشر می‎فرستاده است، لذا در برخی از آیات آمده: «و قتلهم الانبیاء بغیر حق» یعنی کشتار ناحق آنان (بنی‎اسرائیل) از انبیاء… و در آیه دیگر فرمود: «فلم تقتلون انبیاء الله» یعنی پس چرا پیش از این پیامبران خدا را می‎کشتید؟
د) دربرخی از روایات آمده: ما پیامبران الهی به اندازه عقل و خرد مردم با آنان سخن می‎گویم. از این گونه روایات می‎توان به دست آورد که بشر به تدریج رشد فکری و عقلی و دانش و معرفت‎شان افزایش یافته و یا نحوه زندگی فردی و اجتماعی‎شان به تدریج تکامل پیدا کرده است و خداوند به حسب شرایط در هر زمان و مکان، احکام خاصی را به وسیله پیامبری خاص برای هدایت بشر فرستاده است.
هـ ) یکی از دلایل تعدد و تجدید انبیاء‌آن است که خداوند با فرستادن انبیاء متعدد زمین را از خالی بودن از حجت حفظ کرده چنان که در کلام امیر مؤمنان آمده: «و لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل او کتاب منزل او حجه‌ لازمه او محجه قائمه»[7] یعنی خداوند سبحان خالی نگذاشت مردم را از نبی فرستاده شده یا کتاب نازل شده یا حجت ضروری یا روشی استوار. اما بعد از خاتم انبیاء این حقیقت (وجود حجت در زمین) با وجود ائمه ـ علیهم السلام ـ تأمین شد که اکنون پرچم دار خلافت الهی حضرت مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ است.
اما اینکه چرا نبوت به خاتمیت منجر شد شهید مطهری بیان خوبی دارد و می تواند بیان گر سرّ خاتمیت باشد؛ می‎گوید: با این که نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا یعنی دین یک حقیقت بیشتر نیست، علل تجدید نبوت‎های تشریعی و تبلیغی و ظهور پیامبران پیاپی و متوقف شدن همه‌ آنها بعد از ظهور خاتم انبیاء این است که:
اولاً،‌ بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکری قادر به حفظ کتاب آسمانی خود نبودند و معمولاً‌ کتب آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار می‎گرفت و یا به کلی از بین می‎رفت از این رو لازم می‎شد که این پیام تجدید شود. زمان نزول قرآن با دوره‎ای که بشریت کودکی خود را پشت سر گذاشت و مواریث علمی و دینی خود را می‎تواند حفظ کند و لهذا در آخرین کتاب مقدس یعنی قرآن تحریفی رخ نداده و مسلمین از ساعت نزول هر آیه عموماً‌ آن را در دل ها و در نوشته‎ها حفظ می‎کردند به گونه‎ای که امکان هرگونه تغییر و تبدیل و تحریف و حذف و اضافه از بین می‎رفت لهذا دیگر تحریف و نابودی در کتاب آسمانی رخ نداد و این علت که یکی از علل تجدید نبوت بود منتفی گشت.
ثانیاً، در دوره‎های پیش، بشریت به واسطه عدم بلوغ و رشد قادر نبود که یک نقشه کل برای مسیر خود دریافت کند و با راهنمای آن نقشه راه خویش را ادامه دهد و لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایی شود و راهنمایانی همیشه او را همراهی کنند، ولی مقارن با دوره رسالت پیامبر اسلام و از آن به بعد این توانایی که نقشه کلی دریافت کنند، برای بشر پیدا شد و برنامه دریافت راهنمایی‎های منزل به منزل و مرحله به مرحله متوقف گشت.
ثالثاً، علت تجدید شریعت‎ها علاوه بر علت پیش (نابودی یا وقوع تحریف در کتب آسمانی) این بود که بشر قادر نبود برنامه کلی و طرح جامع خود را دریافت نماید با پیدایش این امکان و این استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و این علت تجدید نبوت‎ها و شرایع نیز منتفی گشت، علمای امت متخصصانی هستند که با استفاده از نقشه کلی راهنمایی که اسلام به دست می‎دهد و با تدوین و تنظیم آئین‎نامه‎ها راه را نشان می‎دهند .
رابعاً، غالب پیامبران بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها پیامبر تبلیغی بوده‎اند نه تشریعی، پیامبران تشریعی شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند. کار پیامبران تبلیغی ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است؛ علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج کنند.[8]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دانش‎نامه امام علی، ج 3، ص 11، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول سال 1380 ش.
2. مرتضی مطهری،  مجموعه آثار 4، ص 348، نشر صدرا ،چاپ 5 ، سال 1378 ش.
3.  مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج 3، ص 153، نشر صدرا، چاپ 7، 1378 ش.

پی نوشت ها:
[1] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی (معارف قرآن)، قم، نشر مؤسسه آموزشی امام خمینی، چاپ دوم، 1379 ش، ج5 و 4، ص 212.
[2] . آل عمران/ 19.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و رهنماشناسی، ص 214.
[4] . مائده/ 48.
[5] . حج/ 67.
[6] . مصباح یزدی، محمد تقی، راه و رهنماشناسی، ص 234.
[7] . نهج البلاغه، خطبه 1.
[8] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، چاپ هشتم، 1378 ش، ج2، ص 184.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید