دین حق کدام است؟ آیا همین است که از منابر و حوزه صادر می شود؟ آیا سلیقه شخصی در استنباط از منابع، حکم خدا را دچار تشکیک نمی کند؟

دین حق کدام است؟ آیا همین است که از منابر و حوزه صادر می شود؟ آیا سلیقه شخصی در استنباط از منابع، حکم خدا را دچار تشکیک نمی کند؟

پرسش فوق دارای سه بخش است «که هر کدام باید جداگانه بررسی شود».
(الف) ـ پرسش اول در مورد دین حق است. دین حق، دینی است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده باشد.[1] به عبارت دیگر: دین عبارت از مجموعه عقاید و قوانین و آدابی است که انسان در سایه آنها می تواند به سعادت و خوشبختی دو جهان برسد و از نظر فردی و اجتماعی و تربیتی در مسیر صحیح گام بردارد.[2] در قرآن کریم از دین الهی با عنوان اسلام یاد شده است (ان الدّین عندا… الاسلام).[3] یعنی اسلام  تنها دینی است که در نزد خداوند به رسمیّت شناخته شده است و غیر از آن جز گمراهی و ضلالت نیست، زیرا (ماذا بعد الحق الّا الضلال)[4] به همین دلیل است که جز اسلام هیچ قانونی از هیچ کس پذیرفته نمی شود، زیرا (و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه)[5] آن کس که بر غیراز دین اسلام (به دینی دیگر) گردن نهد، از او پذیرفته نخواهد شد. بنابراین، آئین حقیقی در پیشگاه خداوند تسلیم در برابر فرمان او است. در واقع روح دین در همه ادیان الهی چیزی جز تسلیم در برابر حقیقت نبوده است و از آنجا که آئین پیامبر اکرم «ص» عالی ترین نمونه آن بوده است، نام اسلام برای آن انتخاب شده است.[6] امام علی «ع» می فرماید: (اسلام همان تسلیم در برابر حق است و تسلیم بدون یقین ممکن نیست و یقین همان تصدیق است و تصدیق همان اقرار است و اقرار همان انجام وظیفه است و انجام وظیفه همان عمل است (پس در حقیقت اسلام همان عمل به دستور خدا و رسول «ص» است.)[7] خلاصه اینکه اسلام عبارت از آن روح تسلیمی است که بنده باید در برابر بیانی که از مقام ربوبی صادر می شود، چه آنهائی که مربوط به معارف است و چه آن هایی که درباره احکام اند، داشته باشد.[8] دین اسلام در قرآن، سنّت و سیره نبوی و ائمه اطهار «ع» که همان گفتار و اعمال، رفتار و کردار آنها می باشد، عینیّت یافته و برای خوشبختی و سعادت انسانها برنامه های علمی و عملی به ارمغان آورده است.
(ب) با این بیان جواب قسمت دوّم سؤال هم روشن شد، برای این که کسانی که مبلّغ دین هستند، اگر گفته ها یا نوشته های آنها مطابق با کتاب و سنّت که شامل تمامی نیازهای بشری است، باشند، می توان گفت چنین کسی مبلّغ دین است، اما اگر خارج از چهارچوب کتاب و سنّت و مطابق با آنها نباشد، قهراً خارج از دین خواهد بود. بنابراین معیار در دینی بودن یا نبودن گفته ها و یا نوشته های کسی، مطابق یا عدم مطابق بودن با قرآن و سنّت است که دین در آنها عینیّت یافته است.
(ج) اما بخش سوم سؤال: یعنی دخالت یا عدم دخالت سلیقه شخصی در استنباط حکم.
در استنباط احکام الهی هیچ گونه سلیقه ای بکار نمی رود، بلکه در استنباط حکمی از احکام الهی از کتاب (قرآن) و سنت (روایات صحیح) و بدست آوردن احکام خداوند متعال، شرائط خاصی لازم است   مجتهدی که می خواهد احکام خداوند را استنباط کند; باید دارای آن شرائط باشد که در اینجا به اجمال به آنها اشاره می شود.
1- تسلط کامل بر قواعد عربی
2- تمیز دادن معانی عرفیه (که بین مردم رایج است) از معانی عقلیه
3- تسلط کامل بر علم منطق
4- آگاهی کافی به مسائل اصول فقه
5- آشنائی کامل با علم  رجال و درایه.
6- آشنائی لازم به علم کلام و فلسفه
7- اطلاع کافی از فتاوای مشهور.
8- علم به فتاوای عام در زمان ائمه «ع».
9- تسلط کامل بر مسأله های فرعی فقهی[9] علاوه بر اینها از جمله شرایطی که برای مجتهد لازم است، عدالت است که این صفت باعث می شود تا جلو خیلی از لغزشها گرفته شود. به این شرط در روایات هم تأکید شده است از جمله روایتی است که از امام حسن عسکری «ع» نقل شده است. حضرت می فرماید: «هر کس از فقها بر نفس خود صیانت داشته باشد و از خواسته های نفسانی خویش تبعیت نکند و خود را از معصیت دور نگه دارد و حافظ دین و مخالف هوا و هوسهای نفسانی و مطیع مولای خویش باشد بر عوام مردم لازم است که مسایل دین را از وی بیاموزند.[10] کسی که دارای چنین شرائطی باشد قطعاً سلیقه های شخصی خویش را در استنباط حکم، دخالت نمی دهد و مراد از سلیقه شخصی که نباید در استنباط حکم دخیل باشد، این است که برداشت های ذهنی خود را که بدون ملاک و معیار است، دخالت ندهد. اما اگر این برداشتها دارای ملاک و معیار عقلی یا نقلی باشد، مانعی ندارد. اگر مجتهد این شرایط را مراعات نماید هیچ تشکیکی لازم نمی آید.
لازم است به یک نکته اشاره شود که دایره اجتهاد زیاد وسیع نیست به این معنا که خیلی از اصول و مبانی دینی و بسیاری از احکام خداوند، ثابت هستند و در آنها اجتهاد لازم نیست، بلکه دایره اجتهاد مربوط می شود به فروعات عملی احکام که مجتهد سعی می کند احکام این فروعات عملی را بدست بیاورد. و این بدین معنا نیست که اگر یک مجتهد دارای تمام شرائط باشد و تمام سعی و تلاش خود را برای بدست آوردن حکم مسئله ای به کار بگیرد و حکم صادر نماید، حتماً آن مطابق با واقع خواهد بود، بلکه به این معناست که اگر بعد از کوشش زیاد حکمی صادر کرد اگر مطابق با واقع شد که شد واگر مطابق با واقع نشد در چنین حالی مجتهد در نزد خداوند معذور است، ولی حکم خداوند عوض نمی شود (در اصطلاح به این تخطئه می گویند). بر خلاف نظر عده ای که می گویند خداوند به مقدار آراء مجتهدین، حکم دارد و تمامی آراء آنها صحیح است. به عبارت دیگر اگر مجتهد حکمی صادر کرد که مطابق با واقع نبود خداوند این حکم را جایگزین، حکم قبلی می کند. و این حکم حکم واقعی می شود که (در اصطلاح به این تصویب می گویند.)[11] نتیجه: دین حق، دینی است که قوانین و مقررات آن از طرف خداوند، نازل شده باشد، بنابراین معیار در دینی بودن یا نبودن گفته ها و یا نوشته های کسی، مطابق یا عدم مطابق بودن با قرآن و سنّت است که دین در آنها عینیّت یافته است، لذا اگر گفته ها و نوشته ها خارج از چهارچوب کتاب و سنّت و مطابق آنها نباشد، قهراً خارج از دین خواهد بود و شرط عدالت وملکه آن مانع از اعمال سلیقه شخصی دراستنباط خواهد بود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شریعت در آینه معرفت، آیه الله جوادی آملی.
2. قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.

پی نوشت ها:
[1] . جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ج 1، نشر رجاء. ص 95.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص 349، ح آفتاب، نوبت هفدهم.
[3] . آل عمران/ 19.
[4] . یونس/ 32.
[5] . آل عمران/ 85.
[6] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص 349، ح: آفتاب، نوبت هفدهم.
[7] . فیض الاسلام، نهج البلاغه، کلمات قصاری 120.
[8] . ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه، نوبت چهارم، ج3، ص 228.
[9] . تهذیب الاصول، ج3، ص 138 ـ 143.
[10] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج2، ص 88.
[11] . حکیم، محمد تقی، اصول العامه للفقهه المقا رن، ص 617 ـ 624.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید