یکی از شبهاتی که نزد برخی جلوه نموده این است که اگر ماجرای غدیر واقعیت داشته و روایت غدیر صحیح است، چرا در احتجاجات حضرت امیر(علیه السّلام) اشاره ای به این موضوع یافت نمیشود؟ زیرا مسلماً اوّلین کسی که میبایست آن را مستمسک قرار دهد و برای دفاع از ولایت و حقانیت جانشینی حضرت علی(علیه السلام) از آن بهره میبرد، خود آن حضرت بود.
اشاره:
در طول تاریخ دشمنیهای مختلف و متنوعی با واقعه غدیرخم شده تا شاید بتوانند این خورشید نورانی را کمسو بنمایانند که هماره با شکست مواجه شدهاند و اکنون با گذشت بیش از چهارده قرن، همچنان افراد بسیاری از پرتوهای نورانی این چراغ پرفروغ بهرهمند میگردند. یکی از شبهاتی که نزد برخی جلوه نموده این است که اگر ماجرای غدیر واقعیت داشته و روایت غدیر صحیح است، چرا در احتجاجات حضرت امیر(علیه السلام) اشاره ای به این موضوع یافت نمیشود؟ زیرا مسلماً اوّلین کسی که میبایست آن را مستمسک قرار دهد و برای دفاع از ولایت و حقانیت جانشینی حضرت علی(علیه السلام) از آن بهره میبرد، خود آن حضرت بود.
علامه سید جعفر مرتضی عاملی، در سی و دومین جلد از کتاب گرانسنگ خود: «الصحیح من سیره النبی الاعظم(صلی الله علیه وآله)»، به طور مفصل (از صفحه 66 تا 105) درباره این موضوع، صحبت نمودهاند که در اینجا چکیده ای از آن را تقدیم خوانندگان عزیز موعود میکنیم. امید که مایه جلب رضایت مولایمان حضرت صاحب الامر(علیه السلام) را فراهم آورد.
منظور از احتجاج، تأیید گرفتن از شاهدان یا مطّلعان از یک ماجرا با گواه قرار دادن خداوند است که مثلاً شما را به خدا قسم میدهم که آیا شما در فلان مکان، شاهد بهمان ماجرا نبودید یا فلان مطلب خاص را نشنیدید یا از آن اطلاع ندارید؟
در پاسخ به پرسش طرحشده، ذکر چند نکته ضروری است:
1. با توجه به منابع موجود، اکثر قریب به اتفاق علمای سنی به این حدیث تصریح نمودهاند. وقتی همه از این حدیث مطلع باشند و دهها هزار نفر در روز غدیر آن را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شنیده باشند دیگر چه نیازی به احتجاج است. زمانی برای اثبات مدعا افراد متوسل به احتجاج میشوند که برخی از مطلبی باخبر باشند و برخی دیگر از آن بیاطلاع. در چنین شرایطی از تأیید افراد با اطلاع برای مجاب کردن دسته بی اطلاع استفاده میشود. در حالی هزاران تن از افراد مسلح بنی اسلم آن فجایع پس از سقیفه را به بارآوردند و بعضی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) به ناروا گفتند در بستر بیماری هذیان میگوید که همگی هفتاد روز پیش از، از دست دادن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، در روز غدیر پس از شنیدن صحبتهای آن حضرت با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیعت کرده بودند.
2. اینکه در منابع تاریخی صحبت از احتجاجات امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) به میان نیامده هرگز دلیل این این نیست که واقعاً ایشان هیچگاه به این موضوع احتجاج نکرده باشند و این موضوع در تاریخ اتفاق نیفتاده باشد؛ به خصوص که همگی از دشمنی با حضرت امیر(علیه السلام) در طول تاریخ و خصوصاً مورخان متاثر از باورهای مذهبی و فرقه ای اطلاع داریم. طبیعی است که هر آنچه در راستای احقاق حق ایشان میتواند مورد استفاده و تمسک قرار گیرد از مجموعه منابع و آثار حذف و طرد شود. اقرار اهل سنت به این موضوع تمام پایههای عقیدتی و مستندات تاریخی آنان را سست میکند و از همینرو بسیار طبیعی است از نقل مطالبی که حقانیت ولایت علوی را ثابت میکنند طفره بروند. جالب است بدانیم که زهری، محدث معروف شام تصریح کرده که فضائلی از علی(علیه السلام) میدانم که اگر برزبان بیاورم حتماً مرا خواهند کشت؛
3. حقانیت غدیر و روایت غدیر تنها با احتجاج ثابت نمیشود و احتجاج نکردن دلیل بطلان موضوع نیست؛ آن دسته از اهل سنت که غیر این را ادعا کردهاند خود باید برای اثبات مدعایشان دلیل بیاورند، به خصوص که دلایل مخالفان آنان از استحکام و قوت بیشتری برخوردار است؛
4. موارد متعددی را در منابع شیعی و سنی میتوان یافت که به احتجاجات امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره شده است که این نیز یکی دیگر از دلایل اثبات غدیر است؛ از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
احتجاجات امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) به حدیث و ماجرای غدیر
1. به هنگام بیعت با ابی بکر: در این هنگام حضرت، ابتدا به بیعت ابوبکر با ایشان اشاره نمودند که منظور همان جریان غدیر خم است، سپس به بیانات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در تبوک، غدیر و … احتجاج کردند.
2. در روز شورا (برای انتخاب جانشین خلیفه دوم): در اینجا حضرت امیر(علیه السلام) به عبارات خطبه نبوی(صلی الله علیه وآله) در غدیر (من کنت مولاه…) اشاره نمودند.
3. در دوره خلافت عثمان: روزی در حضور بیش از دویست نفر به روز غدیر و ندای نبوی(صلی الله علیه وآله) به ولایت علوی احتجاج کردند.
4. در کوفه (پس از سال 35 هجری): این احتجاج پس از اتهام به آن حضرت مبنی بر مقدم داشتن دیگران بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام شده که اکثر حاضران و بنا بر برخی نقلها به استثنای تنها سه نفر، همگی شهادت دادند که در غدیر بودهاند و آن خطبه را در اثبات خلافت علوی شنیدهاند.
5. به هنگام خروج از قصر: عده ای سوار به آن حضرت با عبارت «السلام علیک یا مولانا و رحمـه الله و برکاته» سلام کردند و ایشان با استناد و احتجاج به ماجرای غدیر و تأیید سیزده یا دوازده صحابی حاضر در جمع، بر این عبارت صحه گذاشتند.
6. در جنگ جمل و به هنگام گفتوگو و احتجاج با طلحه.
7. در جنگ صفین در حضور دوازده تن از بازماندگان جنگ بدر.
8. احتجاج حضرت زهرا(سلام الله علیها) با غاصبان حقشان.
همچنین امام حسن(علیه السلام) پس از صلح اجباری با معاویه و نیز سیدالشهدا(علیه السلام) در خطبه خود در منا، متذکر غدیر شده و بدان احتجاج نمودهاند.
احتجاج و استشهاد دیگران به حدیث و ماجرای غدیر
در میان دیگر صحابه و مشاهیر مسلمانان احتجاجاتی به غدیر در منابع ذکر شده که برخی از آنان را با هم مرور میکنیم:
1. عبدالله بن جعفر(همسر حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)) با معاویه،
2. عمروبن عاص همدانی،
3. عمرو عاص با معاویه،
4. عماریاسر با عمرو بن عاص،
5. اصبغ بن نباته در مجلس معاویه،
6. جوانی با ابوهریره در مسجد کوفه،
7. مردی با زید بن ارقم،
8. شخصی عراقی با جابر بن عبدالله انصاری که ذهبی حدیث را حسن و به شدت عالی با متنی متواتر خوانده است،
9. قیس بن سعد با معاویه،
10. دارمیه حجونیه با معاویه،
11. عمرو اودی با جمعیتی که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) دشنام میدادند،
12. استشهاد عمر بن عبدالعزیز به حدیث غدیر،
13. استشهاد زریق غلام امیر المؤمنین(علیه السلام) برای عمرو بن عبدالعزیز،
14. احتجاج مأمون به حدیث غدیر در بین فقهایی که اسحاق بن ابراهیم و یحیی بن اکثم در میان آنان بودهاند.
لازم به ذکر است در نسخههای اخیر برخی کتابها مانند «المعارف» ابن قتیبه دینوری و نیز «تاریخ یعقوبی» برخی از عبارات فوق حذف یا تحریف شدهاند.
منبع: ماهنامه موعود شماره 94