سیری بر اوضاع و تحولات دوران امام علی (ع)(3)

سیری بر اوضاع و تحولات دوران امام علی (ع)(3)

نویسنده: حجه الاسلام و المسلمین ابراهیم نعمتی

رویدادهای دوران حکومت امام علی علیه السلام

تغییر دارالخلافه
مدینه نخستین شهری بود که مردم آن از صمیم دل دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پذیرفتند. این شهر به مدت 35 سال مرکز حل و فصل کارهای مسلمانان بود و مالیات ها به آنجا سرازیر می شد، لذا به شهر ثروتمندی در حجاز تبدیل شد. بسیاری از بزرگان آنجا می زیستند و انصار که از عرب یمانی بودند پیغمبر صلی الله علیه وآله را از مکه به مدینه خواندند و او را یاری کردند تا بر قریش پیروز شد و مکه را گشود. قریش مردمان تاجر پیشه و مالدار بودند و از نضریان و خودرا برتر از دیگر عرب می دانستند. در دوران زمامداری عثمان، اندک اندک قریش (نضریان) اختیار شهر را به دست گرفتند و طبقه ای از اشراف را به وجود آوردند و به زندگی مرفه خو گرفتند. علی علیه السلام وقتی از مدینه برای سرکوبی ناکثین به ربذه و از آنجا به بصره رفت سیصد تن همراه داشت. (1)- آن هم بیشتر از کسانی که از خارج مدینه یعنی کوفه و مصر برای اصلاح عثمان گردآمده بودند. مردم مدینه، اشرافی، مرفه، با خوی محافظه کاری آنها را از بحران ها به کنار می کشاند و غرق زندگی دنیای خود بودند و رژیم انقلابی علی عیه السلام هم با مذاق آنها سازگار نبود و خطری جدی برای اینها محسوب می شد. لذا علی علیه السلام این شهر را رها ساخت و به سمت کوفه عزیمت نمود. وقتی از علی علیه السلام علت انتقال مرکز خلافت را از مدینه به کوفه می پرسند می فرماید: «به خاطر آنکه در حجاز یار و یاوری ندارم.» علی علیه السلام همواره به کوفه چشم داشت، زیرا کوفه چنان که قبلاً آوردیم محل سکونت بسیاری از تابعان و نیز پیروان او بود که در رأس آنان کسانی چون مالک اشتر نخعی و حجربن عدی و سایر بزرگان یمنی قرار داشتند و از گذشته در دوران حیات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با او ارتباط برقرار کرده بودند و به او علاقه مند بودند و علی علیه السلام نیز نفوذ زیادی در آنها داشت و برای بهره برداری بیش تر از طرفدارانش و کارا بودن حکومت وی کوفه را مرکز خلافت ساخت. کوفه برای علی علیه السلام از جهت دیگر نیز مهم بود و آن موقعیت آن بود که در مرکزیت سرزمین های اسلامی قرار داشت و از آن جا شام را بهتر کنترل می کرد.

جنگ جمل
جنگ جمل در سال اول حکومت علی علیه السلام در بصره بین ایشان و گروهی به نام ناکثین درگرفت و از آن روی اینها را ناکثین می خواندند که در ابتدا با علی علیه السلام بیعت کردند اما با استقرار حکومت و اعلام مواضع علی علیه السلام منافع خود را در خطر دیدند و در تضاد با حکومت قرار داشتند و بیعت شکستند و مردمی را به دنبال خود به جنگ علیه حکومت گردآوری کردند. اولین شورش مسلحانه علیه حکومت علی علیه السلام نیز می باشد که نیروهای داخلی نظام، قصد براندازی حکومت علی علیه السلام را داشتند.
علی علیه السلام بعد از بیعت مردم با ایشان فرمود: «سوگند به خدا اگر مال مردم را بیابم که با آن زن به همسری گرفته اند و کنزیکان خریداری کرده اند به هیچ تردید و درنگی آن را به جایگاه حق باز می گردانم زیرا گشایش و آزادی در عدالت است و هر کس داد او را دچار تنگنا اندازد بیداد بیش تر او را دچار تنگنا می کند.» (2) این موضع گیری صریع و قاطع علی علیه السلام در احقاق حق و رفتار بر پایه عدالت وی، برای اشراف گران بود، اشرافی که سنت های جاهلی را در زیر عنوان صحابی بودن و اسلام پنهان کرده بودند، به خود لرزیدند و منافع آنها در خطر افتاد. لذا اولین جبهه حق را علیه علی علیه السلام گشودند.
ناکثین از سه لایه تشکیل می شدند؛ هسته اصلی و قرارگاه مرکزی عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و سلم و دختر خلیفه اول، طلحه و زبیر بودند. لایه دوم کارگزاران حکومت ساقط شده قبلی که اطرافیان عثمان محسوب می شدند. لایه سوم افراد ماجراجو و فتنه انگیز و عوام بودند.
ناکثین در ظاهر با شعار خونخواهی از عثمان و مجازات قاتلان وی، دست به بسیج نیرو زدند. اما آنچه هدف اصلی شان بود، کسب مقام و موقعیت دوران خلافت قبلی که با حکومت امام علی علیه السلام از دست رفته بود. عواملی مانند حب مقام، ترس از مصادره اموال و سقوط جایگاه اشرافی و حاکم شدن عدل اسلامی، اینها را وارد نبرد علیه امام علی علیه السلام نمود.
امام علی علیه السلام در جنگ جمل پس از غلبه بر بُغات دستور داد که از مال کشتگان چیزی برندارند. این فرمان مورد اعتراض قرار گرفت و اعراب که در ذهن خود هنوز تفکرات جاهلیت رسوب کرده را داشتند نمی توانستند درک کنند که مسأله این کشتگان با کفار فرق می کند.

جنگ صفین
در جنگ صفین امام علی علیه السلام و یارانش علیه قاسطین به نبرد پرداختند. دسته نخست قاسطین یا ظالمین همان کانون قدرتی بودند که در مکه به مدت سیزده سال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش را شکنجه دادند. همان کسانی که علیه اسلام ایستادند و در تلاش برای حفظ اشرافیت و انحصارطلبی قریش، بدر، احد و خندق را بر اسلام تحمیل کردند. کسانی که ادعای برتری نژادی نسبت به سایر قبایل داشتند.
اینها هنوز داغ کشتگان بدر، احد و خندق را که بزرگانشان به شمشیر امام علی علیه السلام کشته شده بودند در دل داشتند.
دسته دوم از قاسطین را اشراف فراری و کسانی که از بیم مصادره اموال و محاکمه در حکومت امام علی علیه السلام فرار کرده بودند تشکیل می دادند. مالک اشتر و عثمان بن حنیف به امام علی علیه السلام گزارش دادند که اینها فرار می کنند و می شود جلویشان را گرفت امام در جواب فرمود: «نباید جلوی اینها را گرفت، برای اینکه کسی که از عدل می گریزد و به سوی ظلم می رود لیاقت ظلم را دارد. بگذار بروند.»(3)
دسته سوم، سران قبایل و اقوام و طوایف عرب بودند و می دانستند با طرح حکومت امام علی علیه السلام و برگشت به اسلام واقعی و احیای سنت نبوی، ریاست اینها به خطر می افتد.
دسته چهارم، مردم عامی شام بودند که به قول خود معاویه، شتر نر را از ماده تمیز نمی داند؛ مردمی که اسلام را در چهره خالد بن ولید و معاویه بن ابی سفیان و ضحاک بن قیس دیده بودند و درک درستی از اسلام راستین نداشتند.
این چهار دسته اجزای تشکیل دهنده جبهه قاسطین بودند که علیه حکومت امام علی علیه السلام وارد نبرد شدند.
عکس العمل قاسطین در برابر حکومت امام علی علیه السلام شامل سه مرحله می باشد؛
اول: قبل از اینکه امام علی علیه السلام کاملاً بر اوضاع مسلط شود، گروه های مسلح و غارتگر و مهاجم را اعزام می کردند تا آرامش جامعه اسلامی را بر هم زنند.
دوم: تبلیغات وسیع به راه انداختند و با استخدام شعرا و هنرمندان عرب، خصلتهای جاهلی، تمایلات قبیله ای و اسطوره های جاهلیت را زنده کردند و از طرفی به هجو صحابی امام علی علیه السلام و خود ایشان پرداختند. به جعل حدیث در مدح معاویه و اطرافیانش و ذم امام علی علیه السلام دست زدند که مردم شام را تحت تأثیر قرار داد.
سوم: تجهیز سپاه شام و حرکت به سمت صفین به قصد تصرف عراق.
در جنگ صفین جبهه امام علی علیه السلام نیز خالی از دسته بندی نبود. گروه اندکی از صحابی که هفتصد نفر از مهاجرین و چهارصد نفر از انصار در سپاه کوفه بودند، اینها عمدتاً تحت تأثیر تعلیمات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند و با فرهنگ جاهلی فاصله داشتند. مردم کوفه که اغلب از یمن بودند، اکثریت گرد مالک اشتر نخعی بودند و ایشان در آنها نفوذ داشت و از پیروان امام علی علیه السلام بودند و جناح دیگر، سپاه کوفه تحت رهبری اشعث کندی بود. از سپاه حدود صد هزار نفری کوفه اشعث، بیست هزار نفر از آن را فرماندهی می کرد و مابقی تحت امر مالک اشتر بودند.
سپاه کوفه، عمق سطحی نگری خود را در تاکتیک های سپاه معاویه نشان دادند و جهل خویش را آشکار ساختند و هم نوا با قاسطین رو در روی امام علی علیه السلام ایستادند و پندارهای جاهلی خویش را در این حادثه عیان نمودند. معاویه و سپاه شام دم از عربیت می زدند و امام علی علیه السلام دم از اسلام. و در پایان می بینیم که ناسیونالیسم عربی در برابر مکتب اسلام پیروز شد، چرا که اکثریت اعضای دو جبهه جنگ، ساخته شده و تربیت یافته فرهنگ قبیله ای بودند و اقلیت بسیار محدودی نیز تربیت یافته مکتب اسلام بودند. برای همین در این حوادث غلبه با اکثریت می باشد.

جنگ نهروان
بازگشت عراقی ها به کوفه بازگشت دردناکی بود، زیرا پیروزی که به قیمت خون زیادی به دست آمده و به ارزان ترین قیمت از دست رفته بود و از میان پیروان امام علی علیه السلام، دوازده هزار نفر پراکنده شدند و از بازگشت به کوفه سرپیچی کردند و به سوی روستای حروراء رهسپار شدند، (4) و زیر شعار «لاحکم الا لله» علیه امام علی علیه السلام موضع گرفتند. خوارج عمدتاً از قبایل بنی تمیم بودند که قبلاً بیابانگرد بودند و خاستگاه آنها نجد بادیه می باشد. آنها وقتی مسلمان شدند بادیه نشینی را به تمامه ترک نکردند و در جنگ ها بسیار توانا بودند. خشونت با دشمن و وفاداری به قبیله و حکومت، دو ویژگی اینهاست که در تعصب و انعطاف ناپذیری از خصوصیات اخلاق بیابانگردی اینها بود که در جریان صفین و قضیه حکمیت ظهور کرد. در دید اینها تسامح و تساهل که از ویژگی های انسان مدنی و شهری است وجود نداشت. همه چیز را سیاه و سفید قضاوت می کردند. اگر گناه اندکی از کسی سر می زد در دیدگاه اینها کافر محسوب می شد و بایست توبه می کرد الا خونش مباح بود. حال آنکه این دیدگاه کاملاً مخالف با نص صریح قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و اله بود. خوارج برای توجیه بدویت خود به متشابهات آیات استناد می کردند. کج فهمی اینها به حدی بود که امام علی علیه السلام را مانع اسلام و آفت جامعه می دانستند و در نهایت امام علی علیه السلام توسط یکی از همین طیف فکری به شهادت رسید.

نتیجه گیری
جز برای کوفه که کار آن با من است برای من جایی نمانده است. اگر جز تو که گردبادهای آشوبت برخاسته است نباشد خدا روی تو را زشت گرداند. شنیده ام «بُسر» به یمن درآمده است. به خدا می بینم که مردم به زودی بر شما چیره می شوند که آنان بر باطل خود مجتمعند و شما در حق خود پراکنده اید. خدایا اینان از من خسته اند و من هم از آنان خسته ام، آنان از من در ستوه اند و من هم دلم از آنان شکسته، پس مرا از آنان بگیر و بدتر از من بر آنان مسلط کن و آنان را از من بگیر و بهتر از ایشان را به من بده. (5)
ناامنی های دوره حکومت امام علی علیه السلام را می توان در تعارض ساخت سنتی با مذهبی تبیین کرد. ساخت سنتی قبل از اسلام در واحد قبیله تجلی کرده بود و بعد از اسلام نیز با همان ساختار به حیات خود ادامه داد. ساختار سنتی عرب، اغلب با این ویژگی ها شناخته می شود: متعصب و عاطفی نسبت به قبیله، خویشاوندگرا در فعالیت های اجتماعی، انتصاب گرا در اعطای امتیازات به اشخاص دارای برتری جویی و خاص گرا نسبت به سایر مردم، پراکندگی جغرافیایی و عدم انسجام ملی.
در مقابل ساختار سنتی، ساختار مذهبی می باشد که عمدتاً اکتساب گرا، نافیِ امتیازات مادی و نژادی و جهان گرا، غلبه دادن منافع جمعی بر شخص و جمع گرا، غیر متعصب نسبت به قبیله و نژاد، امت محور.
این دو ساخت متعارض، از سال 35 تا سال 40 هجری مرتب در چالش بودند. حاملان ساخت مذهبی در اقلیت، و جزو حکومت کنندگان و حاملان ساخت سنتی در اکثریت، و در شمار حکمت شوندگان بودند. هر عمل حکومتی که از ناحیه امام علی علیه السلام انجام می گرفت با ساخت سنتی اینها تعارض پیدا می کرد. این تعارضات، احساس امنیت و آرامش عرب متعصب را بر هم می زد و ناامنی گسترده ای را به بار می آورد. احساس ناامنی حکومت شوندگان و عدم مفاهمه با حکومت کنندگان، اقتدار و کارآمدی حکومت را کاهش می داد و حکومت امام علی علیه السلام را دچار بحران های جدی کرد. از آنجا که مخالفان آشکار امام علی علیه السلام نمایندگی ساخت سنتی را برعهده داشتند و این ساخت در بروز بحران های اجتماعی و سیاسی عقبه زیاد و فعالی داشت، توانست بر ساخت مذهبی فایق آید.

پی‌نوشت‌ها:

1.همان، ص 128.
2. شهیدی، سیدجعفر، پس از پنجاه سال، پژوهش تازه پیرامون قیام امام حسین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 40.
3. شهیدی، سیدجعفر، پس از پنجاه سال، پژوهش تازه پیرامون قیام حسین، پیشین، ص 38.
4. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، 1366، ج2، ص 89.
5. محمدی، سیدکاظم، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، پیشین، ص 14.
منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید