نویسنده: سیدحسن اسلامی
یکی از روش های رایج در برابر انتقاد، «انگیزه خوانی منتقد» است. طبق این روش هرگاه با انتقادی روبه رو میشویم، به جای بررسی محتوای انتقاد و ارزیابی درستی یا نادرستی آن، در صدد برمی آییم تا ببینیم که چه انگیزه ای در پس این انتقاد نهفته است و منتقد با چه هدفی و چه غرضی انتقاد خود را مطرح کرده و از این کار چه نفعی دارد. بر اساس این روش، انتقادها به «سازنده» و «ویرانگر» یا «خیرخواهانه و «بدخواهانه» و امثال آن تقسیم میشوند. در این جا، شخصی که مورد انتقاد واقع میشود، انتقاد را دور میزند و یکسره سراغ منتقد میرود و او را زیر ذره بین ذهن خود میگذارد و انگیزه هایش را میکاود و نتیجهی دل خواه را میگیرد. نتیجهی چنین شیوه ای پدید آمدن قالب هایی است همچون: «انتقاد باید خیرخواهانه باشد» و «انتقاد باید سازنده باشد».
حال اگر از کسانی که این گونه قالبها را تکرار میکنند، بپرسیم که معیار خیرخواهانه یا سازنده بودن انتقاد چیست و از کجا و چگونه میتوان نیت منتقد را احراز کرد، با پاسخ های گوناگون و گاه متناقضی روبه رو میشویم.
برای این که این قالبها را درست بکاویم، دو نکته را باید روشن سازیم.
الف. احراز نیت منتقد ممکن نیست.
ب. احراز نیت منتقد، بی اثر است.
الف. احراز نیت منتقد ممکن نیست
انگیزه های آشکار و پنهان بسیاری در پس حرکات انسانها نهفته است. حرکتی به ظاهر شایسته و مطلوب، گاه برانگیختهی انگیزه های منفی، و حرکتی ناخوش، گاه زادهی انگیزه های مثبت و خیرخواهانه است. اگر هر یک از ما اندکی در خود درنگ کند، متوجه میشود که در ذهن او، انگیزهها چونان زنبوران عسل در حال حرکت و پروازند و هر یک از کارهای او برایند چندین انگیزه است. ما گاه، خود نیز متوجه انگیزه های واقعی رفتار خویش نمی شویم. این استاد باطنی نفس، چنان در کار خود خبره است که فریب کاری هایش زبان زد است. داستان آن غازی که پس از مدتها دریافت پیکارهایش نه در راه خدا و نه به انگیزهی جهاد فی سبیل الله، بلکه صرفاً برای خودنمایی بوده، معروف است و تفصیل آن را مولانا در مثنوی خود آورده. هنگامی که ما در شناخت انگیزه های واقعی رفتار خود و محرّک های پس پردهی کردار خویش دچار مشکل باشیم، چگونه میتوانیم، انگیزه های دیگران را به سادگی دریابیم. به واقع چه معیاری در دست است تا بر اساس آن انتقادهای دیگری را محک بزنیم و در نتیجه، انگیزه های منتقدان خود را دریابیم؟ تاکنون هیچ کس نتوانسته است چنین معیاری ارائه کند.
از سوی دیگر، آموزه های دینی به ما میآموزند تا فرض را بر این بگذاریم که رفتار دیگران درست و صادقانه است و به اصطلاح، عملکرد آنان را حمل بر صحت کنیم. ممکن است کسی ادعا کند که از طریق شناخت منتقد و سابقهی بدخواهانهی او نسبت به شخص مورد انتقاد، میتوان انگیزه های او را احراز کرد. طبق این تحلیل، اگر منتقد با شخص مورد انتقاد خرده حسابی و یا کینه و دشمنی داشته باشد، انگیزه اش نادرست و بدخواهانه است، و گرنه، نه. اما این تحلیل، آدمی را بسیار ساده ارزیابی میکند و او را اسیر گذشته اش میپندارد. هر چند منتقد اگر با فرد مورد انتقاد، اختلافی داشته باشد، این احتمال در ذهنش پدیدار میشود که انگیزه های نادرستی او را به انتقاد واداشته است، اما هرگز نمی توان این احتمال را به درجهی یقین رساند و یا حتی به آن نزدیک ساخت؛ چرا که متقابلاً میتوان این احتمال را طرح کرد و حتی آن را با دلایل منطقی استوار ساخت که ممکن است منتقد علی رغم دشمنی هایش، همچنان انگیزهی سالمی برای انتقاد داشته باشد. این احتمال هنگامی پذیرفتنی تر میشود که منتقد مفروض خود را شخصی عاقل و دوراندیش در نظر بگیریم که میداند رفتارهای برخاسته از انگیزه های ناسالم فرجام خوشی ندارند. بنابراین، در این حالت ما با منتقدی روبه رو خواهیم بود که دشمنی هایش او را از جادهی حق دور نمی سازند. این تصور نه تنها ضعیف نیست، بلکه نشانهی مؤمن نیز قلم داد شده است.
امام صادق (علیه السلام) در وصف مؤمن میفرمایند: «المؤمنُ اذا غَضِبَ لَم یَخرجهُ غضبهُ مِن حقٍّ و اذا رَضِیَ لم یدخُله رضاهُ فی باطلٍ»؛ (1) مؤمن هرگاه خشم گین شود، خشمش او را از حق بیرون نمی برد و هرگاه خشنود شود، خشنودی اش او با به باطل در نمی اندازد.
حال اگر منتقد مورد نظر مسلمان و مؤمن بود و با شخص مورد انتقاد دشمن داشت و از او خشمگین بود، چگونه باید او را انگیزه خوانی کرد؟ آیا باید گفت: چون دشمنی دارد، پس انگیزه هایش منفی است؟ یا آن که چون مسلمان و مؤمن است، باید رفتار او را حمل بر صحت کرد و پذیرفت که او پیرو تعلیم امام صادق (علیه السلام) است، و از این رو، خشم خود را در انتقادش دخالت نمی دهد؟ این دو حالت برابر هستند و حتی دخالت دوم – به اصطلاح – مطابق اصل و در نتیجه، پذیرفتنی تر.
احراز نیت منتقد به سادگی ممکن نیست و نمی توان بر اساس سوابق یا حالات روحی او، دربارهی انگیزه اش داوری کرد. این پندار که اگر کسی فلان سابقه را داشت، پس این گونه عمل خواهد کرد، نوعی روان شناسی مبتنی بر رفتار گرایی است و نتیجهی ماشین دانستن انسان است. در انسان شناسی اسلامی، آدمی فراتر از گذشته اش میباشد و در بند تاریخ و اجتماع خود نمی ماند و میتواند گذشته های خود را درنوردد و از محدودیت های خویش فراتر رود و حتی بر ضد خود بشورد. از این رو، نمی توان به سادگی انگیزهی منتقد را احراز کرد و اگر کسی چنین ادعایی کند، یا باید به عوالم غیبی متصل باشد و یا از علوم غریبه سود جسته باشد.
گرایش به انگیزه خوانی، خلاف منطق معصومان بزرگوار (علیه السلام) است و بر ضد تعالیم اخلاقی اسلام. امام علی (علیه السلام) در این باره میفرمایند: «مِن علاماتِ الاِدبارِ سوءُ الظنِّ بالنصیح»؛ (2) از نشانه های ادبار، بدبینی به شخص ناصح است.
ب. احراز نیت منتقد بی اثر است
گرچه به سادگی نمی توان انگیزهی منتقد را کشف کرد و مدعی شد که انگیزهی او این است و جز این نیست، اما اگر هم در این باور تردید شود و کسی بتواند راه هایی نشان دهد که از طریق آنها بتوان قاطعانه انگیزهی منتقد را کشف کرد، باز احراز نیت منتقد بی اثر است؛ یعنی به فرض که توانستیم نیت بدخواهانهی منتقد را کشف کنیم، همچنان میتوان انگیزه را از انگیخته تفکیک کرد و برای این ها، دو پروندهی جداگانه گشود.
در این جا ما با یک مغالطهی شناخته شده روبه رو هستیم که آن قدر تکرار شده که گویی واقعاً چنین است. این مغالطه بر این اساس استوار است که آدم بدخواه نمی تواند نظر درست و مقبولی داشته باشد. شکل فرموله شدهی این ادعا به این صورت است: «امکان ندارد یک عقیدهی صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و … نیست یا انگیزه های غیرمقبولی دارد، ارائه شود!» (3)
اما این ادعا را کدام استدلال عقلی یا تجربهی تاریخی تأیید میکند؟
بسیاری از اختراعات امروزه و یا اکتشافات جغرافیایی ناشی از انگیزه های غیراخلاقی و غیرانسانی بوده اند. حال، آیا این انگیزهها در اصل ارجمندی این اختراعات تأثیری دارند؟ فرعون نیز با انگیزه های خاصی، حضرت موسی (علیه السلام) را در کاخ خود پرورش داد، آیا انگیزهی او با آنچه پیش آمد یکی بود؟
دو حزب رادر نظر بگیریم که برای کسب قدرت تلاش میکنند. حزب (الف) برخی از رسوایی های مالی پنهان حزب (ب) را با انگیزهی از میدان بیرون راندن حریف، آشکار میسازد و برای اثبات ادعای خود، مدارکی درست عرضه میکند. در این صورت، انگیزهی ناسالم حزب (الف)، در صحت مدارک عرضه شده خدشه ای وارد میکند یا خیر؟ ظاهراً این مدارک نه تنها مخدوش نمی شوند، بلکه میتوان براساس آنها در دادگاه اقامهی دعوا کرد.
مثال دیگری بزنیم: کسی با همکارش رقابت دارد و برخی تخلّفات مالی او را به مافوق خود گزارش میکند. مسؤولان نیز میدانند که انگیزهی او خالص نیست و او از سر دشمنی چنین کرده است. حال اگر واقعاً تخلّفی در کار بوده باشد، این انگیزهی ناسالم در بررسی مسأله تأثیری دارد؟ ظاهراً خیر.
باز مثالی روشن تر: فرض کنیم که جاسوس یکی از کشورهای بیگانه در کشور ما دست به جاسوسی بزند و گزارش جامعی از وضع کشور ما تهیه کند که در آن تمامی کاستی های احتمالی و واقعی آمده باشد. سپس این گزارش به دست مسؤولان امنیتی کشور بیفتد. آیا آنان به صرف این که این گزارش به وسیلهی دشمن فراهم آمده و انگیزهی منفی در پشت آن بوده، آن را نادیده میگیرند و فراموشش میکنند؟ در این جا، ما باز سر از آن قالب قبلی درمی آوریم که معتقد بود: دشمن منتقد خوبی نیست. این جا است که اگر هم نیت منتقد را احراز کردیم و انگیزه های بدخواهانهی او را کشف نمودیم، باز نمی توان بر اساس آن، انتقاد را نادیده گرفت و آن را کنار گذاشت.
بدین سان، احراز نیت منتقد هیچ اثری در اصل انتقاد و محتوای آن ندارد. اگر به گفتهی امام خمینی (رحمه الله) «دشمن، دوست واقعی انسان است»، باید انگیزه هایش را موقّتاً نادیده گرفت و به محتوای انتقاد او توجه کرد. استفاده از این قالب، تنها گریزگاهی است برای پرهیز از رویارویی با انتقاد و محروم ساختن خود از برکات آن.
امام خمینی (رحمه الله) دشمن و انتقادهایش را وسیلهی اعتلای انسان دانسته، از ما میخواهد تا از این منظر به مسأله بنگریم: «شاید عیب جوییها و شایعه پراکنیها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد – که هست – همچون عمل جرّاحی دردناکی که موجب سلامت مریض میشود. آنان که با ثناهای خود ما را از جوار حق دور میکنند، دوستانی هستند که با دوستی خود، به ما دشمنی میکنند. و آنان که پندارند با عیب گویی و فحّاشی و شایعه سازی به ما دشمنی میکنند، دشمنانی هستند که با عمل خود، ما را – اگر لایق باشیم – اصلاح میکنند و در صورت دشمنی، به ما دوستی مینمایند.» (4)
پینوشتها:
1. میزان الحکمه، ج 3، ص 2271.
2. تصنیف غررالحکم، ص 226.
3. منطق کاربردی، ص 218.
4. صحیفهی امام، ج 18، ص 516-517.
منبع مقاله :
اسلامی، سیدحسن، (1388)، انتقاد و انتقادپذیری، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ پنجم