معنی نشانه در اصطلاح دینی
اصطلاح نشانه در متون دینی در چند مورد به کار رفته که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1- نشانه ای که در کتاب های آسمانی همچون تورات و انجیل آمده و صفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بیان می کند و بشارت نام دارد.
خدای تعالی فرماید: (وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ؛ و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او «احمد» است بشارتگرم). (1)
در تفسیر قمی به نقل از حضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه: (الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ؛ کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی] داده ایم، همان گونه که پسران خود را می شناسند، او [محمد] را می شناسند)(2) آمده: «لِأنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قَد أنزَلَ عَلَیهِم فِی التَّوارهِ وَ الزَّبُور وَ الاإنجِیل صِفَهَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ صِفَهَ أَصحابِهِ…؛ زیرا خدای عزوجل در تورات و زبور و انجیل، ویژگی محمد و اصحابش را بر آنان نازل کرده است». (3)
در کافی نیز از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «فَلَمّا أَن بَعَثَ اللهُ عَزَّوجَلَّ المَسیحَ علیه السلام قالَ المَسیحُ لَهُم: إِنَّهُ سَوفَ یَأتِی مِن بَعدِی نَبِیُّ اسمُهُ أَحمَدُ مِن وُلدِ إِسمَاعِیلَ علیه السلام یَجِیءُ بِتَصدیِقی وَ تَصدِیقِکُم وَ عُذرِی وَ عُذرِکُم؛ چون خدا مسیح علیه السلام را بر مردم مبعوث کرد؛ مسیح علیه السلام به مردم فرمود: همانا بعد از من پیامبری از نسل اسماعیل علیه السلام خواهد آمد که نامش احمد است؛ وی کتابی خواهد آورد که من و شما را تصدیق کرده و معذورمان خواهد داشت». (4)
از حضرت امام باقر علیه السلام نیز روایت شده که فرمودند: «فَلَم تَزَلِ الأَنبِیآءُ تُبَشِّرُ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله حَتّی بَعَثَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی المَسیحَ عیِسَی ابنَ مَریَمُ فَبَشَّرَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ ذلکَ قَولُهُ تَعالی: (یَجِدُونَهُ) یَعنِی الیَهُودَ وَ النَّصاری (مَکتُوباً) یَعنی صِفَهَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله (عِندَهُم) یَعنی فِی التَّوراهِ وَ الإِنجیِلِ (یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَ یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ)؛ پیامبران همیشه بشارت به محمد می دادند تا اینکه خداوند تبارک و تعالی حضرت مسیح؛ یعنی عیسی بن مریم علیه السلام را فرستاد و او به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله بشارت داد و این معنای سخن خدا است که فرمود: یهود و نصاری ویژگی های محمد را (در نزد خود) یعنی در تورات و انجیل (نوشته می یابند که آنان را به خوبی ها فرمان داده و از بدی ها باز می دارد…)»(5) این حدیث طولانی است و در منابع مختلف نقل شده و مطالب سودمندی دارد که ما به مقدار نیاز از آن نقل کردیم.
قرآن کریم، اهل کتاب از یهود و نصاری را که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمان نمی بردند و دعوت ایشان را اجابت نمی کردند، چنین مورد خطاب قرار می دهد: (یا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یبَینُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما به شما آمده است که بسیاری از چیزهایی از کتاب [آسمانی خود] را که پوشیده می داشتید برای شما بیان می کند). (6)
در روایت دیگری نقل شده که: حضرت امام رضا علیه السلام در مناظره با جاثلیق مسیحی به او فرمود: «فَخُذ عَلیَّ السِّفرَ الثّالِثُ الَّذِی فِیهِ ذِکرُ مُحَمَّدٍ وَ بَشارَهُ عیِسَی بِمُحَمَّدٍ؛ سفر سوم از انجیل را باز کن [ تا من از حفظ بخوانم]؛ آنجا که از محمد و بشارت عیسی به محمد یاد شده»، چاثلیق گفت: بخوان. حضرت رضا علیه السلام شروع به خواندن آن سِفر از انجیل نمود تا به جایی رسیدذکه نام محمد ذکر شده بود، آن گاه به چاثلیق فرمود: «یا جاثَلیِقُ! مِن هذَا المَوصُوفُ؛ ای جاثلیق، کسی که در این قسمت توصیف شده چه کسی است»؟ جاثلیق گفت: او را توصیف کن. آن حضرت فرمودند: «لا أَصِفُهُ إِلّا بِما وَصَفَهُ اللهُ تعالی، هُوَ صاحِبُ النّاقَهِ وَ العَصا وَ الکِساءِ (النَّبِیُّ الأُمِّیُّ الَّذِی یَجِدُونُهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّوارهِ وَ الإِنجِیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَ یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ الخَبائِثُ وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الأَغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم) یَهدِی إِلَی الطَّرِیقِ الأَفضَلِ وَ المِنهاجِ الأَعدَلِ وَ الصِّراطِ الأَقوَمِ…؛ من او را توصیف نخواهم کرد جز به همان صفاتی که خداوند تبارک و تعالی او را بدان توصیف فرموده است، او است صاحب شتر ماده، عصا و کساء؛ (پیامبر درس نخوانده ای که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می یابند؛ [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد، از کار ناپسند باز می دارد، برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می گرداند، و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است بر می دارد)؛ پیامبری که به سوی برترین راه، عادلانه ترین شیوه و محکم ترین طریقه هدایت می کند…»(7)
2- نشانه های مصلح جهانی در کتاب های آسمانی
در سخن خدای تعالی آمده: (َلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ؛ و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ی ما به ارث خواهند برد)؛(8) آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را بر بدترین دشمنان خود که یهودیان بودند تلاوت می کرد و آنها در برابر او ایستاده بوده؛ اما سکوت اختیار می کردند و سکوت هم علامت رضایت است؛ چون اگر این سخنان در تورات نبود، یهودیان که منتظر فرصتی برای اعتراض بر آن حضرت بودند، قطعاً بانگ اعتراض برمی آوردند و سخن ایشان را نفی می کردند و اگر چنین کاری انجام شده بود، به یقین در تاریخ و اخبار برای ما نقل می شد.
3- نشانه های روز قیامت خود بر دو نوع است:
نوع اول: نشانه هایی که قبل از رسیدن و برپا شدن قیامت به وجود می آید که به آن اشراط الساعه می گویند. در روایات، نمونه های بسیاری از این نشانه ها ذکر شده مانند: بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، شکافته شدن سد و خارج شدن یأجوج و مأجوج، آمدن دودی آشکار از آسمان، فرود آمدن حضرت مسیح علیه السلام، خارج شدن جنبنده ای از زمین، قیام فاطمی و کشته شدن دجال.
عبدالوهاب شعرانی در کتاب “الیواقیت و الجواهر فی بیان عقاید الأکابر” می نویسد: تمام نشانه های رسیدن قیامت که توسط شارع به ما خبر داده شده است، حقیقت داشته و به یقین، همه آنها قبل از رسیدن قیامت واقع خواهد شد؛ اموری از قبیل قیام مهدی علیه السلام، خروج دجّال، فرود آمدن عیسی علیه السلام، خروج دابّه، طلوع خورشید از مغرب و باز شدن سدّ یأجوج و مأجوج، که اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، همه اینها به وقوع خواهد پیوست.(9)
همچنین خدای متعال فرموده است: (َفهَلْ ینْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَهَ أَنْ تَأْتِیهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا؛ آیا [کافران] جز این انتظار می برند که رستاخیز به ناگاه بر آنان فرا رسد؟ در حالی که نشانه های آن اینک پدید آمده است)(10) اشراط جمع شَرَط، به معنای نشانه و علامت است و بنابراین، اشراط الساعه اشاره به نشانه های نزدیک شدن روز قیامت است. بیشتر مفسران بر این عقیده اند که مراد از اشراط الساعه، ظهور شخص بنی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ چرا که آن حضرت خود فرمودند: «بُعِثتُ أَنَا وَ السّاعَهُ کَهاتَینِ؛ در حالی مبعوث شدم که با قیامت نسبتی چون این دو انگشت دارم (و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند)».(11)
احادیث متعددی در بیان نشانه های قیامت وارد شده است، از قبیل شیوع بسیاری از گناهان در میان مردم، در این باره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده: «إِنَّ مِن إَشراطِ السّاعَهِ أَن یُرفَعَ العِلمُ وَ یَظهَرَ الجَهلُ وَ یُشرَبَ الخَمرُ وَ یَفشُو الزِّنا؛ همانا از نشانه های قیامت این است که دانش رخت بربسته، نادانی آشکار می شود، شراب نوشیده شده و آشکارا زنا می کنند». (12)
از ابن عباس وارد شده است که گفت: حجّه الوداع را با پیامبر صلی الله علیه و آله به جا می آوردیم که آن حضرت دست به حلقه ی درِ کعبه انداخت و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ! أَلا أُخبِرُ کُم بِأَشراطِ السّاعَهِ؟؛ ای مردم! آیا از نشانه های قیامت به شما خبر ندهم»؟ در این وقت سلمان رحمه الله نزدیک ترین کس به آن حضرت بود، لذا عرضه داشت: بله ای رسول خدا، آن حضرت فرمودند: «مِن أَشراطِ السّاعَهِ إِضاعَهُ الصَّلَواتِ وَ اتِّباعُ الشَّهَواتِ وَ المَیلِ مَعَ الأَهواءِ وَ تَعظِیمُ أَصحابِ المالِ وَ بَیعِ الدِّینِ بِالدُّنیا فَعِندَها یَذُوبُ قَلبُ المُؤمِنُ فِی جَوفِهِ کَما یُذابُ المَلحُ فِی المآءِ مِما یَری مِنَ المُنکَرِ فَلا یَستَطیِعُ أَن یُغَیِّرَهُ…؛ از نشانه های قیامت است: ضایع کردن نماز، پیروی از شهوات، گرایش به هوس ها، گرامی داشت صاحبان مال و فورختن دین به دنیا، در این زمان است که قلب مؤمن از دیدن گناهانی که می بیند اما قدرت تغییر آنها را ندارد، در سینه اش آب می شود، چنان که نمک در آب ذوب می گردد»(13) این حدیث طولانی است.
نوع دوم: نشانه ها و حوادثی که در هنگام برپایی قیامت روی می دهد؛ مثل توخالی شدن نظام هستی، درهم پیچیده شدن نظام کنونی، پیدایش یک نظام جدید، چنان که در سوره های مبارکه ی تکویر، زلزال، انشقاق و انفطار بیان شده است.
4- نشانه های ظهور حضرت حجت علیه السلام
طوایف مسلمانان با همه اختلافی که در میان آرا و عقایدشان وجود دارد، احادیث بسیاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره مهدی علیه السلام و نشانه های ظهورش و آنچه در زمان حکومتش واقع خواهد شد، نقل کرده اند. از اهل بیت عصمت و طهارت نیز روایاتی در همین زمینه نقل شده است.
روایت شده که: از حضرت امام صادق علیه السلام درباره ظهور قائم پرسیدند؛ آن حضرت آهی کشیده و سپس فرمودند: «یا لَها مِن طامَّهٍ؛ چه حادثه عظیمی»! آن گاه گریستند و سپس فرمودند: «إِذا حَکَمَت فِی الدَّولَهِ الخِضیانُ وَ النِّسوانُ وَ السُّودانُ، وَ أَخَذَت الإِمارَهَ الشُّبّانُ وَ الصِّبیانُ، وَ خَرِبَ جامِعُ الکُوفَهِ مِنَ العِمرانِ وَ انعَقَدَ الجِسرانِ، فَذلِکِ الوَقتُ زَوالُ مُلکِ بَنِی عَمِّیَ العَبّاسِ وَ ظُهُورُ قآئِمِنا أَهلِ البَیتِ؛ آن گاه که زنان و خواجگان و سیاهان در دولت حکم رانی کنند و کودکان و جوانان به امارت برسند و دیگر کسی ویرانی مسجد کوفه را تعمیر نکند و دو پل به هم متصل شود؛ پس آن وقت پایان یافتن حکومت پسر عموهای ما بنی عباس و زمان ظهور قائم ما اهل بیت علیهم السلام است».(14)
در برخی روایات دیگر، نشانه های ظهور چنین بیان شده: خسف (فرو رفتن زمین) در بغداد، خسف روستای جابیه در شام، خسف در بصره، آتشی که در مشرق به صورت طولی پیدا می شود و سه یا هفت روز در آسمان باقی می ماند، آتشی که در آذربایجان پیدا می شود که هیچ چیز در برابر آن تاب مقاومت ندارد، ویران شدن سرزمین شام، بند آمدن پلی که از بغداد به سمت کرخ است، بالا گرفتن طوفان سیاه در بغداد در ابتدای روز، و زلزله ای که بسیاری از مردم را در کام زمین فرو می برد، اختلاف دو گروه از عجم و ریخته شدن خون های بسیاری در میان آنها، مسلط شدن بردگان بر شهرهای شام، بلند شدن صدایی از آسمان که همه اهل زمین آن را به زبان خود می شنوند و … (15)
از دیگر روایاتی که به ذکر نشانه های ظهور پرداخته، این روایت است: «خُرُوجُ رایَهٍ مِنَ المَشرِقِ وَ رایَهٍ مِنَ المَغرِبِ وَ فِتنهٌ تُضِّلُ أَهلُ الزَّوراءِ وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِن وُلدِ عَمِّی زَیدٍ بِالیَمَنِ وَ انتِهابُ سِتارَهِ البَیتِ؛ بیرون آمدن پرچمی از مشرق و پرچمی از مغرب و فتنه ای که اهل زوراء را گمراه می کند و قیام مردی از اولاد عمومیم زید در یمن و ربوده شدن پرده کعبه». (16)
حضرت امام باقر علیه السلام در همین باره فرمودند: «لابُدَّ أَن یَملِکُ بَنُوالعَبّاسِ فَإِذا مَلَکُوا وَ اختَلَفُوا وَ تَشَتَّتَ أَمرُهُم خَرَجَ عَلَیِهِمُ الخُراسانِیُّ وَ السُّفیانِیُّ، هَذا مِنَ المَشرِقِ وَ هَذا مِنَ المَغرِبِ…؛از حکومت بنی عباس گریزی نیست پس چون حکومت کردند و کارشان به جدایی و اختلاف کشید، خراسانی و سفیانی یکی از مشرق و دیگری از مغرب بر آنان خواهند شورید…».(17)
گاه نیز نشانه های ظهور به چند گونه تقسیم می شوند: نشانه های حتمی (قابل بداء(18)) و غیر حتمی، نشانه های دور و نزدیک، نشانه های قبل از عصر ظهور و بعد از آن نشانه های طولی و عرضی، نشانه هایی که به وقوع پیوسته و به وقوع نپیوسته، نشانه هایی که با نشانه های روز قیامت تداخل دارد و آنها که مختص به ظهور قائم است، نشانه هایی که جنبه ی عمومیت دارد و آنها که ندارد، نشانه هایی که در روایاتِ متعدد تکرار شده و آنها که تنها در بعضی از روایات بیان شده و سرانجام، نشانه هایی که روایات بر انحصاری بودن آنها دلالت کرده و نشانه هایی که در روایات به عنوان انحصار ذکر نشده است.
کتاب های اهل سنّت نیز نشانه های ظهور حضرت مهدی علیه السلام را ذکر کرده اند؛ کتاب هایی چون: سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، کتاب های سیوطی، طبرانی، شافعی و … .
در نتیجه، به این نکته اشاره می کنیم که: اگر بنا است درباره نشانه های ظهور پژوهشی صورت گیرد، باید همان گونه باشد که در دو مورد دیگر (یعنی بشارت به بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نشانه های قیامت) انجام می شود.
فلسفه بیان نشانه ها
برای پزوهش درباره فلسفه بیان این نشانه ها باید چند نکته را در نظر داشت:
1- هدف از بیان نمونه هایی از این نشانه ها، هشدار به این نکته است که: اصطلاحِ علایم یا نشانه ها، منحصر به قضیه حضرت مهدی علیه السلام نیست؛ بلکه مسایل دیگری هم در این ویژگی شبیه آن هستند و تأکید بر اینکه بازخوانی نشانه های ظهور باید علیرغم ملاحظه تفاوت ها، به وزن و اتفاق تحقیق درباره آن نشانه ها باشد.
2- تعدادی از نشانه های ظهور همان نشانه های قیامت هستند.
3- نشانه های ظهور همه در یک رتبه و جایگاه نیستند؛ بلکه برخی از این نشانه ها (نشانه های عام) قبلاً به وقوع پیوسته اند، جتی اگر وقوعی در مرتبه پایین تر باشد؛ چون این نشانه ها شدت و ضعف دارند (نسبی هستند) مثل این نشانه که گفته شده: ظهور پس از این است که (زمین پر از ظلم و جور شده باشد) یا گرایش به هوس ها یا فروختن دین به دنیا. گفتنی است که یکی از نشانه های ظهور، بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نشانه ی دیگرِ آن، سقوط حکومت بنی عباس است و بنابر اینکه حکومت بنی عباس دیگر باز نخواهد گشت، نتیجه می گیریم که به وقوع پیوستنِ یک نشانه، دلیل بر این نیست که باید حتماً ظهور به دنبال آن بیاید.
4- بعضی از این نشانه ها دارای جنبه ی اعجاز بوده و ایمان به ظهور مهدی علیه السلام را زیاد می کند؛ اما بعضی دیگر دارای این ویژگی نیستند؛ البته این تقسیم بندی در نشانه های همزمان با ظهور است نه نشانه های پیش از ظهور.
کشف ظهور آن دسته از نشانه ها که جنبه ی اعجاز دارند، منحصر به اشخاص متخصص است نه عموم مردم؛ زیرا نشانه دارای دو جنبه است (واقعی یا غیر واقعی)، حتی در نشانه های حتمی نیز تنها یک متخصص حاذق می تواند این دو را از یکدیگر تمیز دهد، چه اینکه در حدیث مفضّل- که قبلاً گذشت- آمده؛ آنان که به زیدیه شهرت یافته اند [وقتی به همراه سید حسنی به سوی سپاه حضرت مهدی علیه السلام آمده و سید حسنی با سپاهش با آن حضرت بیعت می کنند، این گروه از بیعت خودداری کرده و] می گویند: این نیست جز سحری بزرگ؛ مانند بشارت های پیامبر صلی الله علیه و آله.
روایت مفضّل از حضرت امام صادق علیه السلام نیز همین نکته را تأکید می کند؛ آنجا که فرمود: «وَ یَتَّصِلُ بِهِ وَ بِأَصحابِهِ خَبَرُ المَهدِیِّ؛ و خبر [ظهور] حضرت مهدی علیه السلام به آنها می رسد»؛ یعنی به سیدِ حسنی و اصحاب او که گنج های خدا هستند؛ گنج هایی نه از طلا و نقره؛ بلکه مردانی چون پاره های آهن. «و آنها می گویند: ای فرزند رسول خدا، این چه کسی است که اینک بر ما نازل شده است؟ وی در پاسخ می گوید: بیایید تا به نزدش برویم و ببینیم که او چه کسی است و چه هدفی دارد. البته او خود می داند که آن شخص حضرت مهدی علیه السلام است…».(19)
ظاهرِ این خبر این است که: وقتی خبر ظهور آن حضرت به اصحاب حسنی می رسد که گنج های خدا(20) هستند و قطعاً با این نشانه ها نیز آشنایی دارند، فوراً پذیرفته نمی شود؛ بلکه انان برای اینکه ببینند او کیست و چه می خواهد به نزدش می روند. پس خبر داشتن چیزی است و اینکه چه می خواهد چیزی دیگر. پس لازمه رسیدن خبر، این نیست که باید هم شخص و هم برنامه آن حضرت برای هر کس کاملاً آشکار باشد.
5- یکی از اسرار بیان بشارت ها، چنان که در خبر آمده: «بِتَصدیِقی وَ تَصدِیقِکُم وَ عُذری وَ عُذرِکُم, من و شما را تصدیق کرده و معذورمان خواهد داشت»(21) تصدیقِ اعجاز ائمه علیهم السلام در خبر دادن از ویژگی های مهدی و اثبات حقّانیت آن بزرگواران است و در ضمن، تصدیقِ شخصِ مهدی علیه السلام هم هست. به عبارت دیگر: ما وقتی می بینیم اخبار غیبت، که ائمه علیهم السلام از آن خبر داده اند، به وقوع پیوسته، آنها را تصدیق می کنیم و از آن نشانه ها به تصدیق حضرت مهدی علیه السلام می رسیم؛ پس اذعان به کلیات و نشانه ها و آنها را به جای فرد و مصداق و مادّه نشاندن، دلیلی است که می توان در بحث با دیگران از آن استفاده کرد و چنین است که می تواند سبب پذیرفته شدن عذر باشد.
6- باید برای جمع کردن بین دو ویژگی راهی پیدا کرد: یکی ناگهانی بودن ظهور و دیگری وجود نشانه های ظهور؛ چنان که آیه شریفه به این امر اشاره دارد: ( فَهَلْ ینْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَهَ أَنْ تَأْتِیهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا ؛ آیا [کافران] جز این انتظاری دارند که رستاخیز به ناگاه برپا شود [آن گاه ایمان آورند]؟ در حالی که هم اکنون نشانه های آن پدید آمده است).(22)
سرّ این مطلب در این است که: “ینظرون” از مادّه انتظار است و اشراط جمع شَرَط به معنی علامت و نشانه است و مراد از اشراط الساعه نشانه های نزدیک شدن قیامت است [نه برپا شدن قیامت]. پس مراد خدای تعالی از این عبارت که فرمود: (در حالی که هم اکنون نشانه های آن پدید آمده است)، این نیست که همه نشانه ها به وقوع پیوسته است؛ بلکه مراد این است که بعضی از آن نشانه ها آشکار شده است؛ یعنی پیدا شدنِ مشروط نزدیک است.(23) این آیه در واقع، درصدد بیان این نکته است که آمدن قیامت، ناگهانی است. نه اینکه آنها منتظر هستند تا قیامت به صورت ناگهانی بیاید تا ناگهانی بودن، قیدِ انتظار باشد.(24) بنابراین، برپا شدنِ قیامت ناگهانی است و اینکه آنها می پندارند که می توانند [هم زمان با برپا شدن قیامت] ناگهان ایمان بیاورند، غلط است؛ بلکه لازم است آنان از همان اول که نشانه ها آشکار می شود، ایمان بیاورند، نه وقتی که خود مشروط هم بعد از نشانه ها آمده باشد.
البته مشروط در این آیه، “ساعت” است که هم به معنی روز قیامت است و هم طبق روایتی که در مختصر بصائر الدرجات(25) آمده، به معنی حضرت مهدی علیه السلام است. هم چنین در روایت نبوی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «إِنَّما مَثَلُهُ کَمَثَلِ السّاعَهِ لا یَأتِیکُم إِلا بَغتَهً؛ همانا مثَلِ او (مهدی) مثَلِ ساعت (قیامت) است که فقط به طور ناگهانی بر شما وارد می شود». (26)
بنابراین، ساختار آیه در مقام تحقیر و مسخره کردن کافران است، به این معنی که وقتی قیامت به ناگاه فرا برسد، دیگر چگونه ممکن خواهد بود کافران از ذکر (هدایت الهی) بهره ای ببرند؟! چون در آن زمان دیگر فرصتی برای عمل باقی نخواهد بود و سود بردن از هدایت الهی تنها در این زمان که نشانه های قیامت و مهدی آشکار شده؛ اما مشروط -که قیامت یا حضرت مهدی علیه السلام باشد- هنوز نیامده امکان پذیر است، پس بعد از اینکه با دیدن نشانه ها به اصل وجود قیامت و نزدیک بودن آن و مهدی یقین نمودید، چاره ای ندارید جز اینکه در همین وقت عمل کنید؛ زیرا باید هر لحظه احتمال بدهید که قیامت برسد و دیگر عمل برایتان سودی نداشته باشد. این آیه در مقام اصالت بخشیدن به عمل و سرعت در انجام آن است و به این نکته اشاره دارد که نباید کار را پس از آشکار شدن نشانه ها به تأخیر انداخت. بنابراین، اگر چه نشانه ها شرط وجوب هستند؛ اما در متن تکلیف داخل نیستند. به عبارت دیگر: ایتنها شرط وجوب نیستند تا تکلیف به آنها نیز تعلق بگیرد و فارهم آوردن آنها واجب باشد. مانند این امثال که شارع فرموده (اگر آفتاب به وسط آسمان رسید، نماز ظهر واجب است) در اینجا به وسط آسمان رسیدن آفتاب اگرچه شرط وجوب است؛ اما آنچه مهم است و تکلیف به آن تعلق می گیرد، اصل نماز و تهیه مقدمات وجودیِ آن همچون وضو و طهارت و سایر مقدماتی است که برای این عمل عبادی لازم است؛ اما رسیدن خورشید به وسط آسمان چیزی نیست که در تکلیف اشخاص باشد. در حج نیز چنین است، لذا کسی که باید حج به جا بیاورد، واجب است از هم اکنون تا قبل از روز نهم ذی حجّه همه مقدمات را فراهم کند تا بتواند عمل را در آن وقت معین انجام دهد.
همین مسئله، در مهدویت چگونه است؟
از آنچه درباره قیامت گفتیم، چگونگی کار در قضیه حضرت مهدی علیه السلام نیز روشن می شود:
الف) وقتی حضرت مهدی علیه السلام ظهور می فرماید، کار او بر هیچ کس مخفی نمی ماند؛ زریا نشانه های ظهور قبلاً بیان شده و بلکه -بعضی پیش از آن و برخی همزمان با آن- آشکار شده است و فلسفه این نشانه ها نیز- چنان که در آیه ذکر شده- ایجاد روح انتظار است.
ب) «المَهدِیُّ مِنّا أَهلُ البَیتِ یُصلِحُ اللهُ لَهُ أَمرَهُ فِی لَیلَهٍ؛ مهدی از ما اهل بیت است و خداوند کار او را در شبی اصلاح می کند» و در روایت دیگری آمده: «یُصلِحُهُ اللهُ فِی لَیلَهٍ؛ خداوند او را در شبی اصلاح می کند»؛(27) یعنی ظهور، ناگهانی است. و گفتیم که: ناگهانی بودنِ ظهور، منافاتی با اعلام نشانه ها ندارد.
ج) در مختصر بصائر الدرجحات روایتی است که شیوه ی برخورد با جریان مهدویت را بیان می کند، این روایت در ذیل آیه شریفه: (إَلا إِنَّ الَّذِیِنَ یُمارُونَ فِی السّاعَهِ لَفِی ضَلالٍ بَعیدٍ؛ بدان که آنان که در مورد قیامت تردید می ورزند، قطعاً در گمراهی دور و درازی هستند) وارد است که راوی گوید: از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم: معنی «یُمارُونَ؛ تردید می ورزند» در این آیه چیست؟ فرمود: «یَقُولُونَ مَتی وُلِدَ وَ مَن رَأی وَ أَینَ یَکُونُ وَ مَتی یَظهَرُ؟ وَ کُلُّ ذلِکَ الستِعجالاً لِأَمرِ اللهِ وَ شَکّاً فِی قَضآئِهِ وَ دُخُولاً فِی قُدرُتِهِ؛ می گویند: کِی به دنیا آمده؟ چه کسی او را دیده؟ الآن کجا است؟ کی ظهور خواهد کرد؟ همه اینها عجله کردن در کار خدا و شک در قضا و حکم الهی و دخالت در قدرت او است». (28)
دیگر اینکه: معلوم نبودن ظمان ظهور برای مردم و اینکه به صورت ناگهانی انجام می شود، این احتمال را ایجاد می کند که در هر وقتی ممکن است ظهور اتفاق بیفتد. پس باید انتظارش را داشته باشند و خود را برای آن آماده کنند پس همین ندانستن تأثیر مثبت آشکار در نفوس مردم دارد.
7- لسان بعضی از روایات چنین است، مثل این روایت: «لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إِلّا لَیلَهٌ لَمَلَکَ فِیها رَجُلٌ مِن أَهلِ بَیتِی؛ اگر از عمر دنیا جز شبی نمانده باشد، به یقین کسی از اهل بیت من در همان یک شب به حکومت خواهد رسید»(29) این نوع بیان در روایات درباره چند موضوع تکرار شده که یکی از آنها مسئله ی حضرت مهدی علیه السلام است. نمونه دیگری از این روایات، این حدیث است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله با مردم دیدار داشت و مردی که از آنجا می گذشت عرضه داشت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! قیامت چه وقت خواهد آمد؟ آن حضرت پاسخ داد: «مَا المَسؤِولُ عَنهُ بِأَعلَمَ مِنَ السّائِلِ وَلَکِن سَأُحَدِّثُکِ عَن أَشراطِها؛ در این مورد، آن کس که از او پرسیده شده داناتر از کسی که سوال کرده نیست؛ اما می توانم نشانه های آن را برای تو بیان کنم». (30)
و این، مانند روایاتِ نهی از توقیت (تعیین وقت) است و اینکه وقت ظهور امام برای کسانی همچون پیغمبر و امام نیز مخفی و پوشیده است. در روایتی از مفضّل که در مختصر بصائر الدرجات نقل شده، آمده است: به آن حضرت عرضه داشتم: آیا برای آن (ظهور) وقتی معیّن نمی کنید؟ فرمودند: «یا مُفَضَّلُ! لا أُوَقِّتُ لَهُ وَقتاً وَ لا یُوَقَّتُ لَهُ وَقتٌ إِنَّ مَن وَقَّتَ لِمَهدِیِّنا وَقتاً فَقَد شارَکَ اللهَ تَعالی فِی عِلمِهِ وَ ادَّعی أَنَّهُ ظَهَرَ عَلی سِرِّهِ؛ ای مفضل! من برای آن وقتی معین نمی کنم و وقتی برای آن تعیین نشده است. هر کس برای مهدی ما وقت معین کند، خود را در علم خدا شریک دانسته و ادعای دست یافتن به اسرار الهی را کرده است». این نوع دلیل که در روایت آمده، این را می رساند که دانستن آن تاریخ علیرغم علم ائمه [به امور غیبی]، حتی برای آن بزرگواران نیز منتفی است. (31) و الله العالم.
و از همین قبیل است سخن خدای متعال: (یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی؛ از تو درباره قیامت می پرسند [که] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: ـ علم آن، تنها نزد پروردگار من است)(32) و بخش دیگری از همین آیه که فرماید: (یسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِی عَنْهَا؛ از تو می پرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهی)، چنان که در تفسیر کشّاف نوشته زمخشری آمده برخی گفته بودند که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زمان قیامت را به نزدیکان خود گفته است؛(33) اما ظهورِ این آیه شریفه، این است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود نیز زمان قیامت را نمی دانسته، چه رسد به اینکه آن را به نزدیکان خود گفته باشد.
8- در خبر آمده است: (مَن سَرَهُ إَن یَنظُرَ إِلَیَّ یَومَ القِیامَهِ کأَنَّهُ رَأیُ عَینٍ فَلیَقرَأُ (إِذا الشَّمسُ کَوِّرَت)؛ هر کس شادمان می شود که در روز قیامت مرا به چشمان خود ببیند، سوره تکویر را بخواند»؛(34) زیرا این سوره نشانه های قیامت را بیان کرده است و پیدا است که ایمان به روز قیامت مقتضی است که مکلف خود را برای این سفر آماده کند، خصوصاً اینکه ناگهانی هم باشد.
نیز درباره نشانه های ظهور می توان گفت: نگاه به این نشانه ها نگاهی استقلالی نیست و موضوعیتی ندارد؛ بلکه آنچه موضوعیت دارد نگاه به صاحب الامر است پس نشانه های ظهور را باید مورد مطالعه قرار داد تا به لحاظ عقل عملی موجب ایمان و اذعان شود؛ اما نه در دایره عقل نظری، چه اینکه اگر از معصومین علیهم السلام وارد شده که زیاد ذکر خدا کردن مانند الله اکبر، سبحان الله یا الحمد لله مستحب است، هدف -حسب ظاهر- این است که عقل عملی تحریک شود و انسان به ساحل ایمان و اذعان رسیده و در دلش پیمانی بسته شود و فکرش نورانی گردد.
9- تاریخ نشان نداده مکتبی در اسلام بوده باشد که سعی در ایجاد نشانه های قیامت کرده باشد؛ یعنی تلاش کرده باشد تا نشانه ها را فراهم کند که قیامت زودتر بیاید. ما هم باید در نشانه های ظهور چنین روشی داشته باشیم، پس این سخن که باید برای تعجیل در فرج و ظهور امام سعی کنیم تا گنهان هرچه سریع تر افزایش یابد، سخنی مزخرف است. این نشانه ها -چنان که گذشت- مقدمات وجوبیه هستند نه مقدمات وجودیه، و ایجاد کردنِ آنها قطعاً واجب نیست. و اگر بنا هست تلاشی صورت پذیرد، شایسته است در تعجیل خودِ ظهور باشد نه در راه تعجیل نشانه ها؛ که فرق بین این دو آشکار است.
10- مردی اعرابی(35) به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و از آن حضرت پرسید: قیامت کی قیام می کند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چه چیز برای آن اماده کرده ای؟» اعرابی عرضه داشت: از فراوانی اعمالی چون نماز و روزه چیزی ندارم؛ جز اینکه خدا و رسول خدا را دوست می دارم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «المَرءُ مَعَ مَن أَحَبَّ؛ انسان با هر کسی است که دوستش دارد».(36)
آن حضرت صلی الله علیه و آله با تغییر دادن پاسخِ پرسش، از (چه وقت) به (چه چیز)، نوعِ مناسب پرسش در این زمینه را بیان کرده است؛ و این همان نهی از تعیین وقت است و اینکه پرسش از تاریخ و زمان صحیح نیست. این اول.
دوم اینکه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تأیید فرمودند: مهم این است که شخص، حق را بشناسد و جق و اهل حق را دوست بدارد تا در نتیجه این کار، با حق و اهل حق محشور شود.
سوم اینکه: زمان پایان دنیا نامعلوم است و این تاریخی است که خداوند به جهت علمی که به مصلحت خلق در ادامه تکلیف دارد، برای پایان این دوره قرار داده است.
چهارم: تأکید بر ناگزیر بودن این امر.
پنجم: اهتمام به جنبه تربیتیِ توجه به نشانه ها؛ زیرا به مقتضای اطلاق مقامی و بودنِ گوینده در مقام بیان، چیزی که سزاوارِ پرسیدن می شود، پرسش درباره آمادگیِ عملی است. پیدا است که عدم بیانِ نشانه ها و بردنِ تمام اهمّیت روی پرسش از آنچه آن شخص برای قیامت مهیّا کرده، این را می رساند که تنها چیز مهم در این قضیه همین است و لاغیر.
از اینجا فهمیده می شود که حدیث عمر بن ابان از حضرت امام صادق علیه السلام که فرمود: «اِعرِفِ العَلاَمَهَ فَإِذا عَرَفتَهُ لَم یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هذَا الأَمرُ أَو تَأَخَّر؛ نشانه را بشناس که اگر آن را شناختی زود یا دیر آمدنِ این امر به تو زبانی نخواهد رساند»(37) نیز از همین قبیل است، مؤیّد این نکته است که: تحقق بعضی از این نشانه ها با مفهوم انتظار جمع می شود و بعد از تحقق نشانه، فایده آن -از باب سالبه به انتفای موضوع- از بین می رود. پس آنچه لازم است که همواره همراه انسان باشد، انتظار است و تکلیف روی این جنبه آمده است. در این صورت، آنچه در نگاه دین مهم است، فعال کردن پدیده انتظار و آمادگی برای فرج بوده و دانستن نشانه ها جز به همان اندازه که در کشف و ایمان و اذعان به اصل مطلب کمک کند، اهمّیت چندانی ندارد.
11- درباره احادیثی که در باب خبر دادن از آینده و بیان نشانه های ظهور وارد شده، یک احتمال هم این است که: این اخبار در سیاق معجزه و خبر دادن از غیب داخل بوده و فایده داشتن یا نداشتنشان باید با معیارهای خاص این گونه احادیث سنجیده شود.
12- باید به این نکته توجه داشت که: پاره ای از مردمان ساده دل، وقتی با حوادث بزرگ رو به رو می شوند، چه عکس العملی از خود بروز می دهد، آنها بیشترین همت خود را به قضیه حضرت مهدی علیه السلام و نشانه های ظهورش ابراز می کنند و به دنبال چیزهایی هستند که بارقه امیدی برایشان داشته باشد. برخی از نویسندگان نیز سعی کرده اند تا در راستای عملی کردن این خواسته کار کنند؛ آنها تلاش فراوانی کردند تا بر اساس آنچه از متون روایی برداشت می شود، تصویری از آینده ترسیم کنند. روایاتی که برخی از آنها پیچیده و برخی در پرده ی ابهام قرار دارند؛ صحیح شان با ناصحیح درهم آمیخته، بیشترشان دستخوش تحریف شده، گاه چیزی بر آنها افزوده شده یا از آن کاسته گردیده یا تقطیع شده اند؛ لذا سزاوار است مؤمن با لذّتِ انتظار زندگی کند، و این است معنای حدیث شریفی که فرمود: «اِعرِفِ العَلاَمَهَ فَإِذا عَرَفتَهُ لَم یَضُرَّکَ، تَقَدَّمَ هذَا الأَمرُ أَو تَأَخَّرَ؛ نشانه را بشناس که اگر آن را شناختی زود یا دیر آمدن این امر به تو زبانی نخواهد رساند»(38)
اما این مطلب که برخی گفته اند: “چون شناخت شخص امام واجب است، و این کار جز با شناختن نشانه های ظهور ممکن نیست، پس شناخت نشانه ها هم واجب است”. صحیح نیست و چند اشکال بر آن وارد است:
1- این دلیل در نشانه های غیر حتمی و نیز در نشانه هایی که قبل از ظهور آن حضرت واقع می شوند، کاربرد ندارد.
2- شناخت شخص امام منحصر به شناختن این نشانه ها نیست، حتی اگر این نشانه ها حتمی بوده یا مقارن با ظهور آن حضرت باشند، چنان که مسلمانان در هنگام بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در عین اینکه از بشارت های کتاب های آسمانی پیشین اطلاعی نداشتند؛ اما در عین حال آن حضرت را شناختند؛ به علاوه که امام علیه السلام به همراه خود معجزاتی دارد که به واسطه آنها می توان او را شناخت به اضافه میراث پیامبران که با آن حضرت است.
و اما صیغه امر در حدیث فوق (نشانه را بشناس) که دلالت بر وجوب یا استحباب می کند ظهورش در این است که امر ارشادی است نه نفسی.(39)
13- در مجموعه روایات مهدویت، واژگانی هست که لازم است قدری بیشتر به آنها پرداخته شود:
– بیعت: در صحیح مسلم از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «مَن ماتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَهٌ ماتَ مِیتَهً جاهِلِیَّهً؛ هر کس بمیرد و در گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است».(40) هم چنین وارد شده: «اَللّهُمَّ إِنِّی إُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَهِ یِومِی هذا وَ ما عِشتُ مِن أَیّامِی عَهداً وَ عَقداً وَ بَیعَهً لَهُ فِی عُنُقِی؛ خداوندا! من در صبح امروز و هر روزی که زنده باشم با او تجدید عهد و بیعت می کنم؛ بیعتی که در گردنم باشد».(41)
– مودّت و دوست داشتن آن حضرت: این مسئله بر اساس سخن خدای متعال است که فرماید: (قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى؛ بگو: «به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره یخویشاوندان»).(42) و در حالات حضرت امام صادق علیه السلام آورده اند که: چون در خلوت بر آن حضرت وارد شدند، دیدند که گریه می کند و چنین می گوید: «سَیِّدِی غَیبَتُکَ نَفَت رُقادِی؛ سید و مولای من، غیبت تو خواب از چشمانم ربوده است»، باید در سخن آن حضرت که به غیبت امام اشاره می فرماید دقت کرد که فقرات پایانی همین حدیث است: «نَظَرتُ فِی کِتابِ الجَفرِ صَبِیحَهَ هذَا الیَومِ وَ هُوَ الکِتابُ المُشتَمِلُ عَلی عِلمِ المَنایا و البَلایا و الرَّزایا وَ عِلمِ ما کانَ وَ ما یَکُونُ إِلی یَومِ القِیامَهِ الَّذی خَصَّ اللهُ تَقَدَّسَ اسمُهَ بِهِ مُحَمَّداً وَ الأَئِمَهَ مِن بَعدِهِ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ وَ تَأَمَّلتُ فِیِه مَولِدِ قائِمِنا وَ غِیبَتَهُ وَ إِبطاءَهُ وَ طَولَ عُمُرِهِ وَ بَلوَی المُؤمِنِینَ بِهِ مِن بَعدِهِ فِی ذلِکَ الزَّمانِ فَأَخَذَتنِی الرِّقَّهُ وَ استَولَت عَلَیَّ الأَحزانُ؛ امروز صبح در کتاب جفر می نگریستم که کتابی است مشتمل بر علم بلایا و منایا و رزایا و علم آنچه تاکنون بوده و تا روز قیامت خواهد بود، و خدا این کتاب را به محمد و امامان پس از او اختصاص داده است و چون در آن تأمل کردم، به ولادت قائمِ ما و غیبت او وکُندی و طول کشیدن آن و ابتلای مؤمنان در آن زمان رسیدم، دلم شکست و اندوه بر من چیره گشت». (43)
– دعا برا آن حضرت: از جمله: «اًللّهُمَّ أَیِّدَهُ بِنَصرِکَ وَ انصُر عَبدَ کَ وَ قَوِّ أَصحابَهُ وَ صَبِّرهُم وَافتَح لَهُم مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیِراً وَ عَجِّل فَرَجَهُ وَ أَمکَنِهُ مِن أَعدآئِکَ وَ أَعدآءِ رَسُولِکَ یا أَرحَمَ الرّاحِمِینَ؛ خداوندا، او را با یاری خود نصرت فرما؛ بنده ات را یاوری کن، یارانت را نیرو بخش و آنان را صبور قرار ده و از نزد خود سلطنتی پیروزمند برایشان بگشا؛ فرجش را نزدیک کن و او را بر دشمنانت و دشمانش و دشمنان پیامبرت پیروز گردان! ای رحم کننده ترین رحم کنندگان!». (44)
– سلام بر آن حضرت: مانند زیارت آل یاسین.
پی نوشت ها :
1- صف: 6.
2- بقره: 146.
3- تفسیر قمی: 33/1.
4- کافی: 293/1 باب الإشاره و النصّ علی أمیر المؤمنین علیه السلام ح3.
5- کافی: 117/8 باب امره سبحانه رسوله بالوصیّه… ح 92 و آیه در سوره ی اعراف: 157.
6- مائده: 15.
7- الثاقب فی المناقب: 190 باب 2 ح (1/171).
8- انبیا: 105.
9- نگ: الإمام الثانی عشر: 42، نوشته ی سید محمد سعید موسوی به نقل از منبع مذکور.
10- محمد: 18.
11- امالی مفید: 211 و 212 ح1. مرحوم علّامه مجلسی قدس سره در توضیحِ نسبت بین بعثتِ ایشان با قیامت چنین نوشته: شاید به این معنی باشد که دین و شریعت آن حضرت تا قیامت ادامه دارد و. در این فاصله هیچ آیین آسمانی دیگری آن را نسخ نخواهد کرد و اینکه قیامت نزدیک شده (ر.ک: بحار الأنوار: 264/2) و نیز شاید همین جهت باشد که بعثت پیامبر اکرم را از نشانه های قیامت یا اشراط الساعه دانسته اند. (ر.ک: تفسیر نمونه 44921). ((مترجم)
12- روضه الواعظین: 485.
13. تفسیر قمی: 303/2- 307.
14- الملاحم و الفتن: 361 ح 542.
15- الملاحم و الفتن: 370.
16- بحار الأنوار: 63/83 ح1.
17- غیبت نعمانی: 267 باب 14 ح 18.
18- بداء یکی از اعتقادات شیعه است که به معنای تغییر درخواست خدا است. در جای خود بحث و اثبات شده که در شرایط خاص و معینی ممکن است خواست و مشیت خدا از چیزی به چیز دیگر تغییر پیدا کند. ر.ک: بداء در قرآن کریم نوشته ی عبدالکریم بهبهانی، ششمین جلد از مجموعه ی در مکتب اهل بیت علیهم السلام از انتشارات مجمع جهانی اهل بیت (قابل دریافت از سایت مجمع). (مترجم)
19- الهدایه الکبری: 403.
20- تعبیر «گنج های خدا» برای اصحاب حسنی، از حضرت امام صادق علیه السلام است و در همین روایت چند سطر قبل از عبارتی که در متن آمده بیان شده است: «فَتُجِبُهُ کُنُوزُ اللهِ بِالطّاقات کُنُوزاً وَ أیُّ کُنُوزٍ؟ لَیسَت مِن فِضَّهٍ وَ لا مِن ذَهَبٍ بَل رِجالٌ کَزُبُرِ الحَدِیدِ».(مترجم).
21- کافی: 293/1 باب الإشاره و النصّ علی أمیرالمؤمنین علیه السلام ح3.
22- محمد: 18.
23- نشانه های یک چیز را از آن جهت اشراط می گویند که آنها شرط پیدایش آن هستند و آن چیز به شرط وجود آنها پیدا می شود از همین روی شاید بتوان گفت: اگر نشانه ها اشراط باشند، آن چیز مشروط است. ر.ک: تفسیر المیزان: 236/18. (مترجم)
24- این ایه، حال آن منافقان یا کافران را چنین توصیف می کند که: آنها چون به قیامت شک دارند از ایمان و عمل سرباز می زنند؛ اما در عین حال، منتظر هستند تا اگر قیامتی بود ایمان بیاورند. سپس این اندیشه ی آنان را به ریشخند می گیرد که با آمدن نشانه های قیامت، دیگر جای درنگ و انتظار برای آمدن خود قیامت نیست؛ چون وقتی که قیامت بیاید، کار از کار گذشته و ایمان آوردن دیگر سودی برای آنان نخواهد داشت. ر.ک: تفسیر المیزان: 236/18 و 237. (مترجم)
25- از مفضل بن عمر نقل است که گفت: از سرورم حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا آن امامی که همه به او امید بسته و منتظرش هستیم، وقت معیّنی دارد که در آن وقت قیام کند و مردم از آن آگاه شوند؟ فرمود: « حاشَ للهِ أَن یُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقتٍ یَعلَمُهُ شِیعَتُنا؛ حاشا که خداوند برای ظهور او وقتی قرار داده باشد که شیعیان ما از آن باخبر باشند». عرضه داشتم: برای چه مولای من؟ فرمودند: «لِأَنَّهُ هُوَ السّاعَهُ الَّتِی قالَ اللهُ تَعالی: (یسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لَا یجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ…؛ از تو درباره قیامت می پرسند [که] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هیچ کس] آن را به موقع خود آشکار نمی گرداند. [این حادثه] بر آسمان ها و زمین گران است)». تا پایان آیه . (اعراف: 187- مختصر بصائر الدرجات: 179).
26- از احمد بن منذر ابن حیفر نقل شده که گفت: حضرت امام حسن بن علی علیهماالسلام فرمودند: «سَألتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الأَئِمَّهِ بَعدَهُ. فَقالَ صلی الله علیه و آله: الأَئِمَّهُ بَعدِی عَدَدَ نُقَباءِ بَنِی إِسرائِیلَ اثنا عَشَرَ أَعطاهُمُ اللهُ عِلمِی وَ فَهمِی وَ أَنتَ مِنهُم یا حَسَنُ. قُلتُ: یا رَسُولَ اللهِ، فَمَتَی یَخرُجُ قائِمُنا أَهلِ البَیتِ؟ قالَ: إِنَّما مَثَلَهُ کَمَثَلِ السّاعَهِ (ثَقُلَت فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ لا تَأتِیکُم إِلّا بَغتَه)؛ از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امامانِ پس از ایشان پرسیدم. فرمود: امامانِ پس از من به تعداد نُقَبای بنی اسرائیل دوازده نفر هستند که خداوند متعال علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده و تو ای حسن یکی از آنها هستی. عرض کردم: قائم ما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ فرمود: ای حسن! همانا مثَلِ او (مهدی) مثَلِ ساعت (قیامت) است که ( [ این حادثه] بر آسمانها و زمین گران است)» (اعراف: 187- کفایه الأثر: 168).
27- کمال الدین: 152 باب 6 ح15.
28- مختصر بصائر الدرجات: 179.
29- کشف الغمه: 273/3 و بحار الانوار: 83/51.
30- صحیح بخاری: 20/6 و 21.
31- ر.: کتاب حقیقه علم آل محمد و جهاته، نوشته سید علی عاشور.
32- اعراف: 187.
33- کشاف: 135/2.
34- الدر المنثور: 318/6.
35- عرب صحرانشین . (مترجم)
36- علل الشرایع: 139/1 و 140 باب 119 ح2.
37- کافی: 372/1 باب أنه من عرف إمامه… ح7.
38- غیبت نعمانی: 352 باب 25 ح6.
39- معنای ارشادی را در پاورقی مبحث ابزار شناخت بودن سنّت بیان داشتیم. (مترجم).
40- از عبدالله بن مطیع نقل است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «مَن خَلَعَ یَداً مِن طاعَهٍ لَقِیَ اللهَ یَومش القِیامَهِ وَ لا حُجَّهَ لَهُ، وَ مَن ماتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَهٌ ماتَ مِیتَهً جاهِلِیَّهً؛ هر کس از پیروی و اطاعت حق شانه خالی کند در روز قیامت حجت و دلیلی نخواهد داشت و هر کس بمیرد و در گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است» (صحیح مسلم: 22/6 باب من فرَّق امر المسلمین).
41- بحار الانوار: 96/53 ح 110 دعای عهد.
42- شوری: 23.
43- کمال الدین: 353 و 354 باب 33 ح 50.
44 – مصباح المتهجد: 61 ح (69.96).
منبع مقاله :
اشکوری، احمد؛ (1390)، مبانی اعتقاد به مهدویت، کاظم حاتمی طبری، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ اول