دولت معنوی در گذر فرهنگ اصلاح و شهادت

دولت معنوی در گذر فرهنگ اصلاح و شهادت

نویسنده: وحید خاشعی (1)

همواره بین عاشورا و ظهور ارتباط معناداری وجود دارد؛ به گونه ای که می توان بین دکترین این دو قیام ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد و از راهبردهای عاشورا برای راهبردهای دیگری الهام گرفت.
مهدی (عج) ادامه ی حسین (ع) است و انتظار، ادامه ی عاشورا و برآمده از فرهنگ عاشورا و انتظار حسین دیگری را کشیدن است. این دو، پیوندی دیرین و مستحکم با یکدیگر دارند. یکی پشتوانه ی فرهنگی و زمینه ساز، برای دیگری است؛ یکی رمز حیات شیعه است و دیگری رمز بقای آن؛ یکی رمز قیام و به پا خاستن شیعه است و دیگری عامل حفظ و استمرار آن؛ عاشورا، دریچه ای به انتظار است و انتظار، تجلّی آرزوها و آمال؛ فرهنگ عاشورا، دستمایه ی اساسی و مایه ی شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی (عج) در عصر انتظار است. انتظار، کربلایی دیگر است به وسعت همه ی جهان و مصاف حق و باطل است و در زمانی دیگر؛ با این تفاوت که این بار، حق پیروز است و چهره باطل، برای همیشه دفن می شود. در این مقاله پس از نگاهی کوتاه به مفهوم دکترین، به بیان شواهد و مؤیدات قرآنی و روایی دکترین عاشورا و ظهور می پردازیم و در بخش پایانی به هدف اصلی این دکترین که به زعم ما دولت معنوی است، خواهیم پرداخت از بررسی اهداف، کارویژه ها و عملکردها، پیامدها، نتایج مثبت، ویژگی ها و شاخص ها و برنامه های دولت مهدی (عج)، به دست می آید که پس از قیام و پیروزی بر گروه باطل و نابودی آن ها، ظلم و ستم از بین می رود و امنیت برقرار می شود. اما برای تغییر در بینش، روش و منش ناسالم مردم – که سالیان سال با آن خو گرفته اند – حضرت مهدی (عج)؛ رشد و کمال یابی انسان ها را سرلوحه ی برنامه های خود قرار می دهند و بر تزکیه ی نفوس – تتمیم مکارم اخلاقی، دعوت به خیرات عامه و فضایل (عدالت، راستی، قسط، پاکی و…) اقدام خواهند نمود. و این تنها در سایه ی تشکیل دولت معنوی مبتنی بر ساختار امامت و ولایت الهی امکان پذیر است؛ یعنی، دولتی که رشد اخلاقی و عقلی مردم را هدف اصلی خود قرار می دهد و آن ها را به کمال مطلوب و واقعی می رساند.
کلید واژه ها: دکترین، دولت معنوی، مشابهات دکترین مهدی و حسین (علیهما السلام)

مقدمه:
مهدی (عج)، ادامه ی حسین (علیه السلام) است و انتظار ادامه ی عاشورا و برآمده از آن است. مهدی (عج)، فرزند حسین (علیه السلام) است و فرهنگ انتظار برآمده از فرهنگ عاشورا و انتظار حسین دیگری را کشیدن است. این دو پیوندی دیرین و مستحکم با یکدیگر دارند. یکی پشتوانه ی فرهنگی و زمینه ساز، برای دیگری است؛ یکی رمز حیات شیعه است و دیگری رمز بقای آن؛ یکی رمز قیام و به پا خاستن شیعه است و دیگری عامل حفظ و استمرار آن؛ مهدی (ع) وارث عاشورا است؛ همچنان که حسین (ع) وارث پیامبران است؛ عاشورا، دریچه ای به انتظار است و انتظار، تجلّی آرزوها و آمال؛ فرهنگ عاشورا، دستمایه ی اساسی و مایه ی شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی (عج) در عصر انتظار است. پیوند عاشورا و انتظار و حسین و مهدی، پیوند والد و ماولد و نورٌ علی نور است. انتظار، کربلایی دیگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل است در زمانی دیگر؛ با این تفاوت که این بار، حق پیروز است و چهره ی باطل، برای همیشه دفن می شود. انتظار همان کربلا است در وسعت همه ی زمین و در مقطع دیگری از تاریخ، در این مقطع، فکرهای رشید از هر فرقه و ملتی، گلبانگ دعوت مهدوی را که با ساخت و فطرت انسان ها همگون است لبیک می گویند. انتظار، ثمره ی کربلا است. بدون کربلا انتظار بی معناست. یاران مهدی، همه کربلایی اند و در فراز و فرود تاریخ، غربال شده و آبدیده اند. مگر می توان بی عاشورا، انتظاری دیگر داشت؟ انتظار بی عاشورا، انتظار بی پشتوانه است. عاشورا انتظار برآورده نشده ی شیعه است و انتظار عاشورای برآورده شده ی شیعه. حرکتی جهانی و به وسعت آمال همه انسان های تاریخ، پشتوانه و عقبه ای می خواهد به استحکام کربلا که هرگز به سردی و خاموشی نگراید.
انتظار ادامه ی عاشورا، غدیر و بعثت است و ظهور، روز فرج و مخرج حسین و ثمره ی خون او که در شریان تاریخ به جوش آمده است. انتظار بشارتی است به حق، بر همه ی دردها و آلام شیعه در کربلا و تاریخ. مهدی (عج)، همان کسی است که باری را که حسین (ع) در مسیر کوفه، در کربلا به زمین گذاشت، به کوفه می رساند. مهدی (ع) پرچم افتاده ی حسین (ع) را بر خواهد افراشت و آرمان های بلند او را تحقّق خواهد بخشید. مهدی (ع) بذری را که حسین (ع) در کربلا کاشت و دیگر امامان آن را بارور کردند و خودش در دوران غیبت به حراست آن همت گماشت، با دستان پرتوانش غرس خواهد کرد.

مفهوم پردازی دکترین:
دو معنا برای کلمه ی دکترین (doctrine) بر شمرده اند: معنای نخست آن «تصدیق نمودن یا اعتقاد داشتن به یک حقیقت» و معنای دوم آن «آموزه» و مترادف با کلماتی همچون tenet اعتقاد، teaching آموزه، تعلیم و dogma آیین می باشد. کلمه ی دکترین در معنای نخست، اعتقاد و باور به یک حقیقت دارای ساختار فلسفی است؛ اما در معنای دوم (آموزه) جنبه ی عملی آن بیشتر است.
از منظر اصطلاح شناسی، کلمه ی دکترین در علوم متفاوت دارای معانی و کاربردهای جداگانه ای است. گاه در علوم سیاسی به کار می رود و به معنای طرح و مدل یا یک اصل سیاسی است که از جانب یک سیاستمدار یا اندیشمند سیاسی مطرح می شود؛ مانند، دکترین تساوی انسان، دکترین ترومن و دکترین برژنف که منظور از دکترین در اینجا، استراتژی یا نظریه ی خاص سیاسی است، در علوم تجربی و معارف بشری به معنای تئوری علمی است که سیر اثبات را طی می کند، اما هنوز به مرحله ی اثبات نرسیده است؛ مانند، دکترین تکامل که در این حالت دکترین به معنای آموزه نیست و منظور از آن تئوری است.
در ادیان و مذاهب از واژه ی دکترین آموزه های مذهبی و کلامی اراده می گردد؛ که بنیادین و اصیل، امری بدیهی و فوق چون و چرا، دارای مبنای استوار در متون دینی، مورد اعتقاد مؤمنان و دارای جنبه ی علمی و راهبردی باشد؛ مانند، دکترین بودا، دکترین مایا و دکترین مهدویت.
در آیین مسیحیان اصطلاح دکترین یا دگما به معنای آموزه هایی است که برای پیروانش رستگاری را به ارمغان می آورد. در دائره المعارف کاتولیک آمده است که این اصطلاح برای تعالیم مذهبی شفاهی یا تبشیرهای انجیل به کار می رود. در آیین یهودیان نیز به معنای آموزه یا تعلیم است که بیشتر برای تعلیم تورات به کار برده می شود. در اسلام منظور از آن آموزه یا آموزه های اعتقادی و کلامی است که هم اصیل و بنیادین است و هم جنبه ی راهبردی دارد. گاه بر حسب استعمال و به مقتضای اضافه شدن دکترین به آموزه ای دینی همچون مهدویت از آن معانی ای همچون فلسفه، مکتب فکری و نوعی گرایش می توان استنباط نمود؛ مانند، دکترین مهدویت که به معنای فلسفه ی مهدویت و مکتب فکری مهدویت و مهدویت گرایی است.
بعضی از مؤلفه های دینی دارای محوریت است و از آن ها به آموزه هایی اعتقادی یا دکترین تعبیر می شود. مثلاً در آیین بودایی مسئله ی دوهکه یا رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا چنان اهمیت دارد که از آن به دکترین دوهکه یا دکترین بودا یاد گردیده است یا در آیین هندو از مسئله مایا که به معنای غیر واقعی و سراب بودن جهان و ماسوایِ برهمن است، به دکترین مایا تعبیر شده است.
از جمله اعتقادهایی که در اسلام از منزلت و مقامی اصیل و بنیادین برخوردار است، مسئله ی مهدویت است که تطبیق پذیر با مسئله ی موعود گرایی یا منجی گرایی، نجات یا رستگاری و هزاره گرایی در دیگر ادیان می باشد.
از طرف دیگر با توجه به تکرار و بسامد مسئله ی مهدویت در متون دینی فریفتن (شیعه/سنی) به نظر می رسد که مسئله ی مهدویت از مشترک ترین و مورد وفاق ترین مباحث در اعتقادهای اسلامی است که همه ی مذاهب اسلامی آن را تصدیق نموده اند. از کارکردهای عملی و راهبردی دکترین مهدویت این است که با اینکه مسئله ی امامت و خلافت از آسیب پذیرترین و اختلافی ترین موضوعات در تاریخ اندیشه ی فریقین شمرده می شود و اختلاف های مذاهب اسلامی با یکدیگر در نخستین امام و خلیفه موجب دسته بندی های مذهبی شده است، این اختلاف ها با آمدن و ظهور آخرین امام و خلیفه یعنی امام مهدی (عج (به یک اتفاق نظر و وحدت منجر خواهد گشت؛ گویی که سرانجام تمامی فرقه های اسلامی با ظهور مهدوی یا دکترین مهدویت به اتحادی اعتقادی تبدیل خواهد شد و همه ی مسلمانان بر سر سفره ی نبوی با قرائتی مهدوی با یکدیگر دست دوستی خواهند داد و به پرستش خداوند خواهند پرداخت. در واقع به تعبیر قرآن امام مهدی (عج) تجلی بخش بازگشت همه ی امور به خداوند خواهد بود و همه انسان ها را به یک امت واحده تبدیل خواهد نمود.
اگر مقام و منزلت مسئله ی مهدویت در منابع دینی شعیه و اهل سنت بررسی شود، بی تردید تصدیق می گردد که از این مؤلفه ی دینی می توان به عنوان یک نظریه ی اعتقادی – جهانی استفاده نمود. که قابلیت تفسیر حوزه های متفاوت حیات فردی و جمعی همچون سیاست، حکومت، اقتصاد، مدیریت، انسان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و امثال آن را داراست؛ به طوری که می توان نظریه ها و الگوهای متفاوتی را در این ساخت ها براساس فرهنگ مهدویت ارائه کرد.
مشابهات دکترین مهدی (علیه السلام) و حسین (علیه السلام):

الف: مشابهت در اهداف:

اصلاح گری
امام حسین (علیه السلام) و مهدی (علیه السلام) دو اصلاح گر سترگ اند حسین (علیه السلام) می گوید: «انما خرجت لطلب الاصلاح». (مجلسی، 1403هـ ق، ج 44، ص 329)
درباره ی مهدی نیز آمده است: «لیصلح الامه بعد فسادها (إربلی 1401هـ ق، ج 2، ص 472)؛ خداوند به وسیله ی حضرت مهدی (ع) این امت را پس از آنکه تباه شده اند، اصلاح می کند».

بیعت نکردن با طاغوت
امام حسین (ع) می فرماید:«لا والله لا اعطیکم اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید؛ نه به خدا قسم دستم را از روی خواری و ذلّت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمی کنم.» (طبرسی، 1399هـ ق، ص 242)
مهدی (ع) نیز بیعت هیچ طاغوتی را به گردن ندارد.
«ما منا احد الا و یقع فی عنقه بیعه ی لطاغیه ی زمانه الا القائم… لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعه ی اذا خرج ذالک التاسع من ولد اخی الحسین؛ (شیخ صدوق، 1405 هـ ق، ص 480) هر کدام از ما (اهل بیت (ع) ) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت های زمان را (از روی تقیّه) به عهده داریم، مگر قائم… تا هنگامی که قیام می کند و برگردنش بیعت حاکمی نباشد او نهمین فرزند برادرم حسین است.»

احیای دین و جلوگیری از انحطاط ارزش ها:
هدف مهدی (ع) نجات انسان ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از آنان است.
امام باقر علیه السلام می فرماید:«اذا قام القائم ذهب دوله الباطل؛ هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه باطل از بین می رود». (کلینی، 1388هـ ق، ج 8، ص 278)
هدف امام حسین (علیه السلام) نیز در زیارت «اربعین» چنین بیان شده است:
«و بذل مهجه ی فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله ی و حیره الضاله؛ خون خود را تقدیم تو کرد، تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد».
پس هدف هر دو یکی است.

ب: مشابهت در روش:
تکیه بر سنت های الهی
سنت خداوند چنین است که تا تحولی در وجود انسان ها پدید نیاید؛ وضعیت جامعه و اجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد:«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما باانفسهم» (رعد، آیه ی 11) و سنت های الهی تخلّف ناپذیر است: «ولن تجد لسنه الله تبدیلا». (احزاب، آیه 62)
ظهور مهدی (علیه السلام) زمینه های مردمی و عدّه و عدّه ای را می طلبد که باید فراهم شود و این به عهده ی ما است؛ گر چه اگر ما کاری نکنیم، ظلم فراگیر و باطل خود زمینه ساز عدالت و حق خواهد بود؛ چون باطل رفتنی است:«قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا». (اسراء، آیه 81)
البته این به آن معنا نیست که از امدادهای غیبی و معجزات استفاده نمی شود؛ بلکه امدادهای غیبی نیز از سنت های الهی است؛ و فرآیند خاص خود را دارد. به شهادت قرآن، پس از به کار گرفتن تمامی استعدادها، تلاش ها، تحمل سختی ها و شداید و طلب و درخواست انسان ها، امداد و عنایت الهی فرا خواهد رسید: «ان تنصرالله ینصرکم» (محمد، آیه 7) و
«… ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قلبکم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصرالله الا ان نصر الله قریب» (بقره، آیه214).
از شرایط اساسی ظهور حضرت حجت زمینه های مردمی است:
«ان المهدی لایخرج حتی تقتل النفس الزکیه … فاتی الناس المهدی فزفوه کما تزف العروس». (معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 478)
«… انه لایخرج حتی لایکون غائب احب الی الناس منه مما یلقون من الشر». (عقد الدرر، ص 94)

عزّت و تنش زدایی
«عزّت»، اساس حرکت حسینی و مهدوی است و می تواند اساس سیاست راهبردی حکومت دینی در سطح روابط بین المللی باشد. حکومت دینی – به عنوان زمینه ساز دولت کریمه مهدوی – از هرگونه رابطه و مذاکره ای که شائبه ذلّت داشته باشد، پرهیز می کند. منتظر «دولت عزیز» (تعزبها الاسلام و اهله) (قمی، 1376، ص294)، خود باید عزیز باشد. حسین (علیه السلام) هم می فرمود: «هیهات منا الذله».
حسین (ع) آغاز کننده ی جنگ نبود – گر چه دشمن در تیررس او بود – چرا که درگیری، پس از تبیین و اتمام حجت است؛ آن هم پس از آن که دشمن آغاز کننده باشد.
منتظران مهدی نیز دو سیاست «عزّت» و «تنش زدایی» را با هم دارند.

سازش ناپذیری
حسین (ع) در رد درخواست یزید بر بیعت، با قاطعیت می گوید: «مثلی لا یبایع مثله»؛ (مجلسی، 1403هـ ق، ج 44، ص 325) حضرت مهدی (ع) نیز با هیچ کس سر سازش ندارد. امام باقر و صادق (علیهما السلام) می فرمایند: «لیس شانه الاالسیف؛ او فقط شمشیر را می شناسد» (شیخ صدوق، 1405 هـ ق، ج 1، ص 331)، «یقتل اعداء الله حتی یرضی الله؛ دشمنان خدا را می کشد تا خدا راضی گردد، (شیخ طوسی، 1411 هـ ق، ص 32)

تلاش برای جذب و نیروسازی
حسین (علیه السلام) مدام به فکر جذب نیرو و تربیت و سازندگی بود؛ و با نامه به شهرهای مختلف و سفرهای خود و با زندگی ساده و انفاق های خود، سعی در جذب و تألیف قلوب و تربیت پرورش آنان داشت، او دو سال پیش از مردن معاویه، در «منا»، جمعی بالغ بر هزار نفر از صحابه و تابعان را گرد آورد و تمامی فضایل اهل بیت را همراه ویژگی های دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند.
آن حضرت در دوره ی یزید، در سفر خود از مکه به کربلا، از سیاست جذب نیرو چشم نپوشید و افرادی همچون زهیر و حر را جذب نمود. مهدی (علیه السلام) فرزند حسین (علیه السلام) نیز در میان ما و در حال تلاش و نیروسازی است و لحظه ای از این مهم غافل نیست:
«ان یکون صاحبکم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر یتردد بینهم و یمشی فی اسواقهم و یطا فرشهم و لایعرفونه حتی یاذن الله له ان یعرفهم نفسه؛ (نعمانی، ص 84) صاحب این امر… در میان آنان راه می رود، در بازارهایشان رفت و آمد می کند. روی فرش هایشان گام برمی دارد؛ ولی او را نمی شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفی کند».
در جلد دوم موسوعه ی امام مهدی (تألیف شهید محمد صدر) داستان هایی شنیدنی و موثّق در این باره آمده است.

طلب یاری
فریاد استنصار و طلب یاری حسین (علیه السلام) هنوز هم از رواق تاریخ به گوش می رسد:«هل من ناصر ینصرنی؛ هل من مغیث یغیثنا؛ هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله».
فریاد استنصار مهدی (علیه السلام) نیز همواره بلند است. آیا کسی هست که مهدی آل محمد را یاری کند؟ آیا کسی هست عشق مرا در دل ها زنده کند؟ و انسان های بریده از مرا، با من پیوند زند؟
می گویند با شنیدن فریاد «هل من ناصر حسینی»، گهواره علی اصغر تکان خورد! آیا با شنیدن «هل من ناصر مهدوی» نیز، دلی هست که بلرزد و با امامش عهد و پیمانی ببندد و به کمک او برخیزد؟ آن هم در این عصر وانفسا؟!
«او در روز ظهور خود به دیوار کعبه تکیه داده بانگ بر می دارد: «ای مردم! ما از خداوند یاری می جوییم. هر که می خواهد ما را اجابت کند… از شما می خواهم که به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما – که حق قرابت رسول الله (ص) می باشد – ما را کمک کنید و کسانی را که به ما ظلم می کنند، از ما بازدارید که ما را ترسانده و بر ما ظلم کرده اند. از شهر و فرزندانمان جدا کرده، بر ما ستم روا داشتند و شوریدند. اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند. خدا را درباره ی ما در نظر آورید! ما را تنها گذاشته، خوارمان نکنید. یاری مان کنید که خداوند شما را یاری می کند». (مجلسی، 1403 هـ ق، ج 52، ص 238)

تدبیر و مدیریت
مدیریت حسین (علیه السلام) مدیریتی بی نظیر است. اینکه جماعتی اندک در برابر سپاهی سی هزار نفری، از پگاه صبح تا هنگام عصر مقاومت کنند؛ حکایت از مدیریت عالی و تدبیر بلند حسین (ع) دارد. او با تشکیل میمنه و میسره و علمدار و قرار گرفتن خود در قلب سپاه، به عنوان فرمانده و قرار دادن خیمه ها در جایگاهی مناسب “به طوری که پشت آن نهری خشک شده باشد” و ریختن نی و هیزم در آن و آتش زدن آن ها در فرصتی مناسب و خیمه ها را در کنار هم بستن و… به طوری که دشمن نتواند آن ها را محاصره کند و تنها از روبرو با آن ها بجنگند، نشان داد که از تدبیر و مدیریتی بی نظیر برخوردار است. امام با تسلّطی شگرف تمامی صحنه ها را زیر نظر داشت و هم چون یک فرمانده ی پیروز تا آخرین لحظه، ذره ای ترس و واهمه به خود راه نداد. او در شب عاشورا از تمام منطقه ی نبرد، بازدید کرد و با گفت و گوی با اصحاب و اهل حرم همه ی آنان را به آمادگی و وسعت رسانید و خود و اهل بیت و اصحابش، با عبادت و دعا شب را به صبح رساندند. کسانی که صبح پرکاری دارند، باید شب ها را به پا خیزند و با خالق خود به راز و نیاز بپردازند.
«یا ایها المزمل قم اللیل… ان لک فی النهار سبحا طویلا» (مزمل، آیات 1-5)
مهدی (علیه السلام) نیز در مدیریت و تدبیر، همچون جد بزرگوار خود حسین (ع) است. تشکیل یک حکومت جهانی و اداره ی همه ی انسان ها مدیریتی می خواهد سترگ، به عظمت سینه ی مهدی (ع) که: آله الریاسه ی سعه ی الصدر.

ج: شرایط زمان و مکانی مشترک:

کوفه، پایگاه مشترک حسین (ع) مهدی (ع)
امام حسین (ع) از مکه به سمت کوفه رفت و حضرت مهدی (ع) از مکه به سوی کوفه خواهد رفت و مقر حکومت خود را در کوفه قرار خواهد داد؛ یعنی، راه نیمه ی سیدالشهدا (ع) را به پایان خواهد رساند. (مجله ی انتظار، ش 2، ص 178)

مشابهت در زمانه
حسین (ع) زمانه ی خود را چنین توصیف می کند: «الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الهوی لایترک عنه؛ آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل خودداری نمی گردد»، (حرانی، 1404 هـ ق، ص 245) «فان السنه قد امیتت و ان البدعه قداحییت؛ همانا در شرایطی هستیم که سنّت پیامبر، از بین رفته و بدعت ها زنده شده است». «و علی الاسلام اذا قد بلیت الامه براع مثل یزید؛ اگر حاکم امت، فردی همچون یزید باشد، پس باید فاتحه ی اسلام را خواند».
زمانه ی مهدی (ع) نیز چنین است: «یعطف الهوی علی الهدی، اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرای علی القرآن، اذا عطفوا القرآن علی الرای… و یحیی میت الکتاب و السنه ی؛ چون مهدی قیام کند، خواهش های نفسانی را به هدایت آسمانی، باز گرداند، پس از آنکه رستگاری را به هوای نفس باز گردانده باشند. آرا و افکار را پیرو قرآن کند، پس از آنکه قرآن را تابع رأی خود گردانده باشند… پس مهدی به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه در حکومت، چگونه است و آنچه را که از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهد ساخت». (رضی، 1396 هـ ق، خ 138)
زمانه ی مهدی (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت در سطح جهانی، مشابه یکدیگر است.
مشابهت در زمانه، ابعادی متعدد دارد؛ از تبلیغات جبهه ی باطل گرفته تا حاکمیت خلفای جور و غربت دین در عرصه ی زندگی و جامعه. تبلیغات بنی امیه و معاویه (2) علیه اهل بیت (علیهم السلام) و امام حسین (ع) شباهتی زیاد به تبلیغات کشورهای استکباری و صهیونیست ها، علیه ایران اسلامی دارد.

سختی و مشکلات راه
امام صادق (ع) می فرماید: «قیام امام زمان (ع) نشانه هایی دارد». راوی پرسید: آن ها چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: ذلک قول الله عزوجل و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع (شیخ صدوق، 1405هـ ق، ج 2، ص 694) «لو قد خرج قائمنا، لم یکن الا العلق و العرق و القوم علی السروج»؛ (مجلسی، 1403هـ ق، ج 52، ص 59) این سخن خداوند است که «شما را با گرسنگی و ترس آزمایش می کند»؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، خون است و عرق ریختن و سوار بر مرکب ها بودن در میدان های مبارزه».

زوال دولت های باطل
حسین (علیه السلام) با شهادت خود، باعث رسوایی و در نتیجه نابودی دولت بنی امیه شد. مهدی (علیه السلام) نیز با ظهور خود، باعث رسوایی و تزلزل تمامی دولت های مستکبر، خواهد شد:
«اذا قام القائم ذهب دوله ی الباطل؛ (کافی، 1388 هـ ق، ج 8، ص38) هنگامی که قائم قیام کند، هر دولت باطلی از بین می رود».
در دعای ندبه، ندا سر می دهیم:
«این قاصم شوکه المعتدین؟ این هادم ابنیه الشرک و النفاق؟ این مبید ال الفسوق و العصیان و الطغیان؟…؛ (قمی، 1376هـ ش) کجا است در هم شکننده ی شوکت متجاوزان؟ کجا است ویران کننده ی بناهای شرک و نفاق؟ کجا است نابود کننده ی اهل نادرستی و عصیان و طغیان؟…».
در روایات نیز آمده است:
«ولا یکون ملک الا للسلام؛ (الملاحم و الفتن، ج 2، ص 66) در آن روز حکومتی جز حکومت اسلام، نخواهد بود».
«یبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛ (شیخ صدوق، 1405 هـ ق، ج 1، ص331) دولت مهدی (عج) شرق و غرب جهان را فرا گیرد».
«اذا قام القائم لایبقی ارض الا نودی فیها شهاده ان لا الا الله و ان محمداً رسول الله؛ (مجلسی، 1403ه ق، ج 52، ص340) هنگامی که مهدی (عج) قیام کند زمینی باقی نمی ماند مگر آنکه گلبانگ توحید و رسالت پیامبر در آن بلند گردد».

ضرورت درگیری و نبرد
در گیری بین حق و باطل، ایمان و کفر، یک ضرورت است؛ چون حقیقت «ایمان» حرکت و رویش و خصلت «کفر» ایستادگی و ماندگی است.
ساده اندیشی است اگر گمان شود، مسائل و مشکلات، تنها با گفت و گو حل می شود. باید به فکر پس از گفت و گو هم بود که اگر زیر بار حق نرفتند، یا خواستند بر ظلم خود باقی بمانند، چه باید کرد؟ پس از گفت و گو دو گروه شدن، مخاصمه و درگیری هم هست یانه؟ «فاذا هم فریقان یختصمون…» (نمل، آیه45). به راستی آیا مشکل اسرائیل و فلسطین، با گفت و گو حل می شود؟ آیا آمریکا با گفت و گو حاضر است، از خوی استکباری خود دست بردارد؟
نبرد حسین (ع) و یزید، جنگ مهدی (ع) و مستکبران، نبرد حق و باطل است؛ یکی در محدوده ی کربلا و دیگری در وسعت همه زمین.
امام باقر (ع) می فرماید: «یکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزوجل؛ (مجلسی، 1403هـ ق، ج 52، ص 27) یاران قائم شمشیرهای خویش را بر زمین نمی نهند تا این که خدای عزوجل راضی شود.

دشواری حفظ دین
در دوران امام حسین (ع) براساس بدعت های خلفا و تبلیغات بنی امیه، دین بی ارزش و بازار دنیا پررونق بود: «الناس عبید الدنیا و الدین علی السنتهم ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون، مردم بنده ی دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان می باشد، مادامی که زندگی دنیای آن ها تأمین شود. اما همین که در بوته امتحان قرار گرفتند، دین داران کم خواهند بود». (حرانی، 1404هـ ق، ص233)
اگر نبود حسین (ع) – این خط روشن ولایت و وارث پیامبران – چراغ دین، آخرین کورسوهای خود را می زد.
در عصر انتظار نیز حفظ دین، از سخت ترین کارها است. امام صادق (ع) می فرماید: «ان لصاحب هذا الامر غیبه، المتمسک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاده بیده – ثم او ما ابو عبدالله علیه اسلام بیده هکذا. قال: فایکم تمسک شوک القتاد – ثم اطوق ملیا ثم قال: ان لصاحب هذا الامر غیبه فلیتق الله عبد عند غیبته و لیتمسک بدینه؛ (مجلسی، 1403 هـ ق، ج 52، ص135)
برای صاحب این امر (حضرت مهدی (ع) ) غیبتی خواهد بود. هر کس در روزگار غیبت او دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که تیغ های تیزگیاه قتاد را با دستش صاف و هموار سازد؛ سپس حضرت با دست [مبارک] خویش اشاره فرمود که چگونه با دست، تیغ های قتاد را باید همواره ساخت، آنگاه افزود: کدام یک از شما تا به حال توانسته است، خارهای خنجر گونه قتاد را به دست بگیرد؟
سپس حضرت سر به زیر افکند و مدتی سکوت کرد؛ آن گاه افزود: برای صاحب این امر، غیبتی است که در روزگار دشوار غیبت، هر بنده خدایی باید تقوا پیشه کند و دینش را حفظ نماید».
در روایتی دیگر، آمده است:
«من ثبت علی ولایتنا فی غیبه قائمنا، اعطاه الله اجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد؛ (مجلسی، 1403هـ ق، ج 53، ص 135) کسی که در روزگار قائم ما، در امر ولایت ما ثابت قدم و استوار باقی بماند و نلغزد، چنان است که خداوند پاداش هزار شهید مانند شهدای جنگ های بدر و احد به آنان عطا می فرماید». امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «یاتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم، فیا طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان؛ (مجلسی، 1403هـ ق، ج 53، ص 135)
روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام و پیشوای ایشان از [چشم] آنان غایب و پنهان می گردد، پس خوشا بر احوال کسانی که در آن زمان (غیبت در امر ولایت) ثابت قدم و استوار می مانند».
حضرت در ادامه، فضایلی فراوان برای کسانی که دین خود را حفظ می کنند، بیان می دارد که این فضایل بسیار، به دلیل سنگینی و عظمت کار آنان است.
پیامبر (ص) فرمود: «اللهم لقنی اخوانی، مرتین… لاحدهم اشد بقیه علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء او کالقابض علی جمر الغضاء، اولئک مصابیح الدجی ینجیهم الله من کل فتنه غبراء مظلمه؛ (مجلسی، 1403هـ ق، ج 52، ص 124)
بارالها! مرا به دیدار برادرانم نایل گردان… هر یک از ایشان در پایداری و استواری در دین، از کسی که در دل تیره شب، شاخه ی پرتیغ گیاه قتاد را، با کف دست صاف و هموار می سازد، پایدارتر است؛ یا همانند کسی که صبورانه پاره آتشی را بر دست گیرد و در آن حال در دین خویش استوار باشد. آری، ایشان چراغ های هدایت [در شب تاریک و دیجور] هستند. خدواند ایشان را از هر فتنه ی تیره و تار رهایی می بخشد».
د: مشابهت های فرهنگی:

الهام پذیری هر دو فرهنگ
حسین (علیه السلام) با شهادت خود، پایه گذار فرهنگ شهادت شد و این فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمانان ریشه دواند و در دل ها جا باز کرد که به عنوان الگو، سرآغاز بسیاری از حرکت ها و قیام های حق طلبانه در سرزمین پهناور اسلامی علیه خلفا و حاکمان ستمگر، شد. در عراق؛ بصره و کوفه (سلیمان بن صرد، مختار، زید بن علی)، در حجاز، مدینه مکه، در خراسان (یحیی بن زید) (اردکانی). و هنوز هم همه عدالت خواهان و مردان تاریخ، می گویند باید پا جای پای حسین و شهدای کربلا گذاشت (گاندی).
انتظار نیز به عنوان بزرگترین، قوی ترین و انگیزه سازترین آرمان های انسانی، تأثیری بی بدیل در از بین بردن یأس و ناامیدی و پیروزی نهایی مظلومان بر مستکبران دارد؛ «و نرید ان نمن… و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین». و همچنان که می تواند به عنوان یک راهبرد اساسی و کلیدی در تمامی ابعاد سیاسی – اجتماعی، تربیتی و فکری یک جامعه تأثیر گذار باشد.
از طرف دیگر منتظر ظهور مصلح، خود باید صالح باشد.
امام صادق (ع) فرمود: «ان لنا دوله ی یجیء بهاالله اذا شاء ثم قال: من سره ان یکون من اصحاب القائم (ع) فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر؛ (صافی گلپایگانی، ص 497، فصل 10، باب 2، ح 9) ما دولت و حکومتی داریم و خداوند، هر گاه بخواهد این دولت ظهور خواهد کرد و اگر کسی خوشحال و خشنود می شود که از یاران مهدی (ع) باشد؛ پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مکارم اخلاق باشد.»
«یخرج اناس من المشرق و یوطئون للمهدی سلطانه، گروهی از مشرق زمین به پاخاسته و زمینه ساز حکومت امام مهدی (علیه السلام) می شوند».
دکترین مهدویت و انگاره دولت
«دکترین مهدویت» تصویر و طراحی جامع و فراگیر جامعه موعود و بیان ویژگی ها، برنامه ها، اهداف، استراتژی، خط مشی ها و تعالیم و آموزه های گوناگون آن است. گفتنی است ارائه و طرح نقش جامعه ی ارمانی، نه مضّر است و نه لغو، مشروط به اینکه دارای سه ویژگی باشد:
یک: کاملاً واقع بینانه باشد و حقایق زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی را از نظر دور ندارد.
دو: همراه ارائه طریق باشد؛ یعنی فقط جامعه ی آرمانی را تصویر نکند، بلکه راه روشن رسیدن به آن را نیز نشان دهد.
سه: اهدافی را اعّم از هدف اصلی و نهایی و هدف های واسط و فرعی برای جامعه آرمانی تعیین کند که دارای مراتب باشد.
این طرح کاملاً واقع بینانه و همراه با ارائه طریق است و تحقق جامعه آرمانی، در متون مذهبی ما پیش بینی شده است. آنچه مهم است اینکه براساس دکترین مهدویت، بتوان مجموعه ی این نظام فکری را – براساس اصول و بنیان های خاص آن – طراحی و ارائه کرد. در این جهت بایسته است ابتدا هدف و رویکرد، اصلی و بنیادین در اندیشه مهدویت شناسایی شود و متناسب با آن نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ترسیم گردد. هدف اصلی و نهایی جامعه ی آرمانی اسلام، استکمال حقیقی انسان ها است که جز بر اثر خداشناسی خداپرستی، اطاعت کامل و دقیق از اوامر و نواهی الهی، کسب رضای خداوند متعال و تقرب به درگاه او؛ حاصل شدنی نیست. براین اساس دکترین مهدویت، باید بر پایه ی این هدف اصلی – و چندین هدف و برنامه فرعی – تنظیم و ارائه شود. در واقع در این دکترین باید خواست و نیاز اصلی انسان ها، مشخص گردد؛ آن گاه به تبیین رویکرد و برنامه ی اصلی برای پاسخگویی به این مشکل برآمد. از آنجایی که بیشتر امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… و طراحی و اجرای برنامه ها در دست دولت قرار دارد؛ پس بررسی دولت مهدی و شناخت ماهیت و رویکرد آن امری ضروری است.
مهم ترین و اساسی ترین اقدام امام مهدی (عج) پس از پیروزی و سیطره بر سراسر جهان، تشکیل دولت و به دست گرفتن حکومت و فرمانروایی دنیا است. مردم جهان در عین حال که شاهد نابسامانی، جنگ ها، فساد، بی عدالتی، ناامنی و الحادگرایی در جهان بوده اند؛ دولت ها، احزاب و سازمان هایی بسیاری را نیز دیده اند که مدعی خدمت به جهانیان و ایجاد آرامش، صلح و امنیت و بهبود وضع اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در دنیا بوده اند! اما در عمل چیزی جز تباهی و ستم و جنگ مشاهده نکرده اند؛ با این حال روزگاری فرا می رسد که معنویت و عدالت، به دست توانای مرد الهی و در دولت کریمه ی اهل بیت (علیه السلام) برقرار می شود و رفاه، امنیت، عدل و یکتاپرستی در همه جای عالم گسترش می یابد. روشن است که این تنها با تشکیل دولت و انسجام در امور، به دست می آید. امام باقر در تفسیر آیه ی الذین ان مکناهم فی الارض… می فرماید:
این آیه در حق آل محمد (ص)، حضرت مهدی (عج) و یاران او است که خداوند آن ها را مالک شرق و غرب جهان می نماید، آیین اسلام را پیروز می کند و بدعت ها و باطل ها را به دست او و یارانش نابود می سازد- که [قبلاً] سفیهان حق را لگدمال کرده باشند – تا اینکه از ستم نشانه ای نمی ماند.
این دولت بهترین، کامل ترین و مردمی ترین دولت ها – پس از نابودی و پایان فرصت دولت های دیگر – خواهد بود. در این زمینه روایتی آمده است:
همان دولت ما آخرین دولت است که و برای هیچ خاندانی دولتی نیست؛ مگر اینکه قبل از ما حکومت کند؛ تا هنگامی که ما به قدرت رسیدیم کسی نگوید – وقتی روش حکومتی ما را دیدند – اگر ما نیز به قدرت می رسیدیم، این چنین رفتار می کردیم. و این گفتار خداوند است که: عاقبت برای تقوا پیشگان است.
از بررسی اهداف، کار ویژه ها و عملکردها، پیامدها، نتایج مثبت،؛ ویژگی ها و شاخص های و برنامه های دولت مهدی (عج)، به دست می آید که پس از قیام و پیروزی برگروه باطل و نابودی آن ها، ظلمم و ستم از بین می رود و امنیت برقرار می شود. اما برای تغییر در بینش، روش و منش ناسالم مردم – که سالیان سال با آن خو گرفته اند – حضرت مهدی (عج) ؛ رشد و کمال یابی انسان ها را سرلوحه ی برنامه های خود قرار داده و بر تزکیه ی نفوس، تتمیم مکارم اخلاقی، دعوت به خیزات عامه و فضایل (عدالت، راستی، قسط، پاکی و…) اقدام خواهد نمود. و این تنها در سایه تشکیل دولت معنوی مبتنی بر ساختار امامت امکان پذیر است؛ یعنی، دولتی که رشد اخلاقی و عقلی مردم را هدف اصلی خود قرار داده و آن ها را به کمال مطلوب و واقعی می رساند.
در نتیجه مردم به آن غایت اصلی و بنیادین خد (عبادت و عبودیت) و تقرّب به خدواند سوق داده می شوند و در پرتو آن، به زدودن رذایل و آراستن فضایل، موفّق خواهند شد، این دولت، سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ را به سمت فضیلت های اخلاقی و خیرات می کشاند و با پیوند میان سیاست و اخلاق، در تعالی و تکامل اخلاقی و عقلی مردم می کوشد. در این جهت؛ علم،؛ دانش، صنعت و تکنولوژی در مسیر درست خود قرار می گیرد و رابطه ی مردم با خدا، با خود، با دیگران و با طبیعت تصحیح می شود و قدرت نیز در خدمت آنان قرار می گیرد. در این عصر سرچشمه اخلاق، دین و وحی الهی و شریعت آسمانی است که تکلیف و وظیفه مردم را به شکل مطلوبی تبیین می کند.

دولت معنوی
دولت معنوی امام مهدی (عج)، به این معناست که هم خود جامع تمام فضایل، نیکی ها و محاسن اخلاقی و عقلی است و هم در مقام عمل و اجرا همه ی آن ها را در جامعه محقق می سازد. هم مدافع و حامی ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و دینی است؛ و هم ابزار زندگی صنعتی و علمی بشر را برای تحقق کمالات انسانی (عبادت و عبودیت و تقرب به خدا) به کار می گیرد و جامعه را زنده و انسانیت را احیا می کند. معیار مشترک این دولت در سرتاسر جهان، «رشد اخلاقی و عقلی» مبتنی بر دین و تکامل و تعالی انسان ها و آزادی او است.
دولت معنوی امام مهدی (عج)، فقط پیش بینی و الگوسازی برای آینده نیست؛ بلکه مدل و الگوی زندگی امروزین نیز می باشد. این ایده، هم نظر به حال دارد و هم نظر به آینده و ما می توانیم از الگوهای اخلاقی – دینی آن دولت، برای رفع کاستی ها و نابسامانی های گوناگون جوامع استفاده کنیم و در تربیت و پرورش نفوس از آن بهره بگیریم.
دولت معنوی یعنی، دولتی مبتنی بر نظام امامت و ولایت که جامعه را در تمامی ابعاد و جنبه ها، به سمت رشد اخلاقی و کمال مطلوب انسانی، هدایت و راهبری می کند و باورها و رفتارهای مردم را اصلاح می نماید و آزادی واقعی آنان را تأمین می کند. به عبارت دیگر، دولت امام مهدی، وظیفه دار تأمین سعادت حقیقی و حداکثر کمال و رشد اخلاقی و عقلی مردم و تربیت و احیای نفوس مرده است. تا انسان به اوج کمال ذاتی نرسد، محال است به سعادت حقیقی نائل آید و چون تحقق سعادت حقیقی، تنها در عصر حضرت ولی عصر (عج) امکان پذیراست، انسان به یقین به اوج کمال خواهد رسید و کمال او عبارت است از: کمال خلقی، عقلی و اجتماعی.
براین اساس دولت معنوی امام مهدی (عج) احیای نفوس، بصیرت بخشی و تأمین معنویت، عقلانیت و عدالت را بر عهده دارد تا جامعه به سمت «تعالی و تکامل»، «تعامل» و «پیشرفت و رفاه» سوق داده شود.
در دولت معنوی امام مهدی (عج) همه امور و رهیافت ها، فاضله و الهی است؛ یعنی، از یک سیاست فاضله شروع و به یک هدف فاضله (الهی) ختم می شود این شاخص، در ساختار نظام امامت و ولایت جای می گیرد و به غیر از آن امکان تصویر و عملیاتی کردن چنین چیزی وجود ندارد. در این ساخت، کمال واقعی انسان (عبادت و عبودیت) در مرکز قرار می گیرد و با کمک و راهنمایی وحی، هدف مندی نظام هستی و تجربه ی بشری، رابطه ی انسان با خدا، با خود، با دیگران و حتی با طبیعت اصلاح می شود.
براساس این مبنا، دولت معنوی، کارآمدی و کارآیی خود را در همه شئون و ابعاد زندگی انسانی، بروز می دهد. در واقع اخلاق متعالی و تصحیح رابطه ی انسان با همه چیز، باعث تغییر و تکامل رفتار و طرز تلقی و باورهای او و استفاده درست و بهینه از همه چیز، می شود. در دولت معنوی، همه چیز بر پایه ی معنویت و عقلانیت است و برآمد آن، سیاست معنوی، اقتصاد معنوی و جامعه معنوی است. در نتیجه مردم خود خواهان و عامل عدالت، امنیت، پیشرفت مادی و معنوی، صلح، قسط و… خواهند بود؛ چون به رشد اخلاقی و عقلی و آزادی از قید و بندهای مادی و ظاهری دست می یازند. پس در طراحی دکترین مهدویت – براساس آموزه های دینی – باید روشن شود که مشکل و نیاز اصلی بشر چیست؟ آیا عدالت است یا امنیت، پیشرفت، صلح و…؟ اگر خواست اصلی او فراتر از اینها باشد – که هست – باید چه انگاره ای را بیشتر مورد توجه قرار داد؟ پاسخ این نوشتار این است که کاستی اصلی زندگی بشر نبود معنویت و بصیرت است و اگر این دو حاصل شود (رشد اخلاقی و عقلی)؛ مشکلات دیگر به راحتی حل می شود.

بایستگی دولت معنوی
در عصر ظهور و دوران حاضر، تنها «دولت معنوی» مورد نیاز و فایده بخش است؛ دولتی که کار ویژه ی اصلی آن تأمین کمال مطلوب انسانی و رشد و بالندگی فضایل اخلاقی – در تمامی شئون زندگی – و فزونی خردورزی است. جامعه ای که به شدت دچار انحراف، فساد، حیرت و سرگردانی، پوچی و بی هدفی است و بیشتر اعضای آن، دارای فساد عقیده، عمل و اخلاق هستند، نیاز به دولتی دارد که در رأس آن انسان کامل قرار گیرد و در صدد تکمیل مکارم اخلاقی و از بین بردن آلودگی ها و فسادها و از بین بردن موانع خردورزی و ا ندیشه است که تا بشر به کمال نهایی خود (عبادت و عبودیت) دست یازد.
روایات مختلف در این موضوع – به خصوص حدیث «اکمل به اخلاقهم» – دلالت بر اهمیت و محوریت اخلاق و کمال یابی واقعی و رشد و بالندگی معنوی و عقلانی انسان ها و در دولت مهدی دارد:
امام باقر (ع) می فرماید:
اذ قام قائمنا، وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم.
چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آن ها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال می رساند. پیامبر (ص) می فرماید:
یملأ قلوب العباد عباده ی و یسعهم عدله… دل های بندگان را پر از عبادت می کند و عدلش فراگیر می شود.
همچنین: ان یصلح امه ی بعد فسادها. او این امت را پس از آنکه تباه [و فاسد] شده اند، اصلاح می کند (اربلی، 1401هـ ق، ج 2، ص472)
براساس این روایت اصلاح مردم بعد از فساد اخلاقی آنان و تغییر بنیادین رفتارها، گفتارها و پندارهای غیر اخلاقی و آلوده ی آن ها، مهم ترین و درخشان ترین اقدام دولت امام مهدی (عج) خواهد بود و این احیاگری و اصلاح و نوسازی معنوی، مطلق و فراگیر است و پس از آن فساد و انحرافی و جود نخواهد داشت و زمین نورانی و پر از صفا و معنویت خواهد شد:
و تُشرق الارض بنور ربها. زمین با نور پروردگارش منوّر می شود.
و ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها و استغنی الناس.
چون قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می گردد و مردم همگی بی نیاز شوند.

دولت معنوی و دکترین مهدویت
دولت امام مهدی (عج)، دولتی کمال گرا، احیاگر و فضیلت گرا است و آموزه های بنیادین اسلام بر آن حاکم است. دولتی غیر اقتدار گرا و غیر استبدادی است؛ بلکه رضایت و خشنودی مردم و کمال مادی و معنوی آنان را در اولویت قرار می دهد. تربیت دینی و پرورش معنوی و رشد فکری و علمی مردم در رأس قرار می گیرد، جهانی و فراگیر است و ارزش ها و هنجارهای اخلاقی را جهانی می کند. نمونه ی کامل دولت نبوی و علوی است. انسان ها را از قید و بندهای نفسانی و استثمار و استعمار قدرتمندان آزاد می کند. دولت علم و دانش و اندیشه و خردورزی است. پایان بخش دولت های سکولار و لیبرالیستی و احیاگر دولت دینی است، همه کس و همه چیز را به کمال نهایی خود می رساند. تحقق آرمان های بشری و تشکیل مدینه ی فاضله اسلامی است. این دولت سعادت واقعی بشر و خیرات عمومی را تأمین می کند. رابطه ی انسان را با خدا تصحیح و انسان را به خودشناسی و خودسازی معنویت دعوت می کند. اقتدار و نفوذ فراوان و فراگیری دارد و ریشه ی ظلم و ستم و فساد را از بین می برد. مبتنی بر برهان و استدلال عقلی، دلایل و حجت های دینی و حکمت و دانش است. کامل ترین خلافت الهی بر روی زمین می باشد و رهبر و پیشوای آن، منصوب از سوی خدا است. با مردم رابطه ای دوستانه و ولایت مدارانه دارد و با آن ها براساس کرامت ذاتی و اخلاق انسانی رفتار می کند و دولتی فراملّی و فرامرزی است که تمامی امکانات منابع و خدمات را در اختیار همگان قرار می دهد. دولتی ظلم ستیز، کفر ستیز و ضد فساد و خشونت است.
دولتی فرهنگی و ارزشی است و در آن علم و هنر و دانش در جهت تعالی بشر، به کمال می رسد. حامی محرومان، مستضعفان، تهی دستان و صالحان است و ثروت و قدرت و شهرت در آن جایی ندارد. عدالت محور است و در همه ی زمینه های قضایی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عدالت را برقرار می کند. ارشاد، هدایت و امر به معروف را در اولویت قرار می دهد. محصول اندیشه ی بشری نیست؛ بلکه پاسخگویی به نیازها، مشکلات، کاستی ها و ناراستی های زندگی است. دولتی کارآمد، کامل، اخلاق محور، و کمال گرا است.
امام مهدی (عج) در این جهت به عنوان زعم سیاسی – دینی، اختیارها و مسئولیت های گسترده ای برای مدیریت و هدایت امور گوناگون مردم بر عهده دارد و وظایف مختلفی مانند حفظ دین، اصلاح مردم، احیای سنت، اقامه ی حدود، گسترش عدالت، جهاد، عزل و نصب کارگزاران، توزیع بیت المال، تأمین وحقوق و… بر عهده ی امام است و او ولایت، اختیارها و شئون مختلفی دارد. البته همه ی این ها فرع بر کار اصلی آن حضرت (احیاگری) است.
دستاورد این دولت عبارت است از: «معنویت، عدالت، عقلانیت و توسعه». این ها انگاره هایی است که دولت مهدی (عج) در تمامی زمینه ها و بر طبق شاخص ها و معیارهای ذیل به آنها دست می یابد:
1. بهبود ارتباط فرد با خدای خود؛
2. توجه به شایستگی ها، استعدادها و ارزش های فردی؛
3. استفاده ی صحیح از موهبت های الهی؛
4. روابط دوستانه و صلح آمیز با دیگران.
مهم ترین دستاوردهای دولت مهدی (عج) در عرصه ی سیاست، استقرار دولت حق و نابودی دولت های باطل، گسترش عدالت و ایجاد قسط، تثبیت صلح و امنیت جهانی، و رفع اختلاف ها و ستیزش ها است.
در زمینه ی فرهنگ و دین نیز رشد و تعالی اخلاقی و معنوی مردم و نورانیت جهان، ترویج فضایل اخلاقی و ریشه کن شدن رذایل، حاکمیت آیین اسلام و توحید و یکتاپرستی، جلب رضایت عمومی، توسعه و پیشرفت علم و دانش و شکوفایی اندیشه و خرد و ایجاد آرامش روحی و روانی و… به دست خواهد آمد. از نظر اقتصادی و عمرانی نیز بشر شاهد وفور نعمت و برکت، حیات مجدّد و متکامل در روی زمین، رونق کشاورزی و کثرت محصولات، رفاه و آسایش بشری، عمران و آبادی زمین و… خواهد بود.
بشر پس از قرن ها و سال ها چشم انتظاری و امید به اصلاح امور و تحقّق بشارت الهی، به سعادت و کمال مطلوب نائل خواهد آمد و در پرتو دولت مهدوی، در تمامی جنبه های زندگی به رفاه، آسایش، صلح و تعالی، و تکامل دست خواهد یازید و همه ی این امور، در جهت رسیدن او به کمال نهایی (عبادت و عبودیت خداوند) خواهد بود.

نتیجه گیری:
منظور از دکترین مهدویت مجموعه آموزه هایی است که بر محور مهدویت می باشد و می توان از آن آموزه ها، چه پیش از عصر ظهور و چه پس از عصر ظهور، در ارائه راه حل های کاربردی و طرح نظریه های راهبردی در حوزه های متفاوت، استفاده نمود. در تفکر و نظام فکری مسلمانان، دکترین مهدویت شاخصی انسجام بخش و سامان دهنده است که در بسیاری از نظریه پردازی ها و ارائه ی الگوهای فکری می توان حضور داشته باشد.
در طی تاریخ شیعه از بحث مهدویت برای نظریه پردزای و در موضوع حکومت و دولت، شرایط و ویژگی های حاکمان در عصر غیبت و نحوه ی اداره ی جامعه به دست آنان استفاده می شده است و فقها و علمای اسلام مسئله ی مهدویت را به عنوان یک اصل و پارادایم مورد بحث و گفت و گو قرار می داده اند و هیچ فقیهی نبوده که در عصر غیبت برای موضوعاتی همچون حکومت، ولایت، خلافت، ویژگی های حاکمان به روایاتی که در باب امامت، مهدویت و شخصیت حضرت ولیّ عصر (عج) آمده است، استناد نکرده باشد؛ اما متأسفانه این توجه به فرهنگ مهدویت منحصر به همین حوزه بوده و در دیگر ساحت ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که می توان از مسئله مهدویت نه تنها در عرصه ی تئوری های حکومت، بلکه در عرصه ی فلسفه ی تاریخ، فلسفه ی سیاسی، علوم اجتماعی و دیگر حوزه ها استفاده نمود و آن را در نحوه مدیریت جامعه، اقتصاد، نحوه ی فقرزدایی، رفتار سازمانی، روابط و مناسبات اجتماعی، قانونمند سازی و قانون پذیری جامعه، انسان شناسی، روان شناسی و دیگر موارد به کار گرفت. در باور اسلامی، ظهور امام مهدی (عج) سامان بخش همه ی این عرصه ها است و محدود به یک زمینه نمی شود؛ لیکن تا کنون توجه به فرهنگ مهدویت تنها در عرصه ی سیاسی و حکومتی بوده و متأسفانه نگاه فراگیر و گسترده به آن نشده است و همچنین مهدویت نیز به مثابه قلب اندیشه ی اسلامی باید در تمامی شئون زندگی حاکمیت داشته و جهت بخش باشد؛ نه اینکه توجه به مهدویت در حاشیه ی نظریه پردازی قرار گیرد و آن را یک امر تاریخی و گاه اسطوره گرایانه تلقی کنیم. مسئله مهدویت در تفکّر دینی پس از اینکه دوره ی امامت امام مهدی (عج) آغاز گردید، نسبت به بسیاری از دیگر اعتقادهای اسلامی از رتبه و مقامی برتر برخوردار است. از کارکردهای مهدویت گرایی این است که تمامی قرائت های رسمی و غیر رسمی از مذاهب و ادیان با ظهور مهدوی تصحیح خواهد شد و ظهور ایشان ارمغان آور تفسیری و حیانی و مطابق و با منطق و حیانی تمامی انبیای پیشین می باشد که به اختلاف های مذهبی پایان خواهد داد. بنابراین، ادبیات و فرهنگ مهدوی مدخلی است که تمامی اعتقادهای اسلامی و حتی نظام اعتقادی دیگر ادیان از آن منظر نگریسته می شود و در عین حال که مهدویت قسیم دیگر اعتقادهای همچون توحید، نبوّت، معاد و امثال آن است، شاخصه ای مهم دارد که آن را حتی از نبوت رسولان ممتاز می سازد و به آن، شایستگی احراز جایگاه یک دکترین جهانی را می دهد و آن تمامیت بخشی و تکمیل کارکردهای تمامی انبیا در طی تاریخ بشر، به وحدت رساندن تمامی آموزه های ادیان گذشته، تفسیر خالص و توانا از اعتقادهای دینی و قطعی بون تحقق این ایدئال و آرمان دینی است.

پی نوشت ها :

1. دانشجوی دکتری، رشته مدیریت استراتژیک دانشگاه شهید بهشتی
2. تبلیغات بنی امیه تا آنجا بود که مردم شام، بنی امیه را اهل بیت پیامبر می دانستند. عبدالله بن علی وقتی از شام برگشت، گفت: انهم ما علموا لرسول الله قرابه و لااهل بیت یرثونه غیر بنی امیه. مسعودی نیز در مروج الذهب (ج 3، ص 44) نقل می کند: «از یکی از بزرگان اهل شام که اهل رأی و عقل بود سؤال شد: ابوتراب کیست که این خطیب او را لعن می کند؟ جواب داد؟ من فکر می کنم یکی از دزدان فتنه انگیز باشد.»
ابن ابی الحدید، از امام باقر (ع) نقل می کند: سخت ترین زمان برای شیعیان ما زمان معاویه بود که در هر شهری آن ها را می یافتند به قتل می رساندند و دست و پای آنها را می بریدند تا در زمان حاکمیت عبیدالله بن زیاد و حجاج در کوفه که مردم بیشتر دوست داشتند به آن ها کافر و زندیق بگویند تا شیعه علی (ع). (زمینه های قیام امام حسین (ع)، ص 250.)
کتابنامه::
قرآن کریم.
الرضی، السید الشریف (1417 ه ق). نهج البلاغه. مؤسسه النشر الاسلامی.
الشیخ الصدوق. أبی جعفر محمد بن علی الحسین بابویه القمی (1405 ه ق). کمال الدین و تمام النعمه. تحقیق: علی اکبر غفاری. مؤسسه النشر الأسلامی. قم الطبعه الاولی.
المجلسی، علامه محمدباقر بن محمد تقی (1412 ه ق). بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ع). تحقیق و نشر: دار إحیاء التراث. بیروت: الطبعه الاولی.
الکلینی الرازی، أبی جعفر ثقه الأسلام محمد بن یعقوب بن أسحاق (1389 ه ق). الکافی. تحقیق: علی اکبر غفاری. طهران: دارالکتب الإسلامی، الطبعه الثانیه.
الحرانی، أبی محمد الحسین بن علی بن الحسین بن شعب (1404 ه ق). تحف العقول عن آل الرسول (ص). تحقیق علی اکبر الغفاری. مؤسسه النشر الاسلامی. قم: الطبعه الثانیه.
الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی (1401 ه ق). کشف الغمه فی معرفه الأئمه. تصحیح: السید هاشم الرسولی المحلاتی. بیروت: دارالکتاب الإسلامی. الطبعه الاولی.
الطبرسی، أبی علی الفضل بن الحسن (1399 ه ق)… إعلام الوری باعلام الهدی. تحقیق: علی اکبر غفاری. بیروت: دارالمعرفه، الطبعه الاولی.
الطوسی، أبی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن الحسن (1411 ه ق). الغیبه. تحقیق: عبادالله الطهرانی و علی احمد ناصح. قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه. الطبعه الاولی.
النعمانی، أبی عبدالله محمد بن ابراهیم بن جعفر الکاتب. الغیبه. تحقیق: علی اکبر غفاری. طهران: مکتبه الصدوق.
القمی، شیخ عباس (1376 ه ش). کلیات مفاتیح الجنان. ترجمه حجه الاسلام موسوی کلانتری دامغانی. چاپ سوم.
صافی گلپایگانی، لطف الله. منتخب الاثر.
خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر. معجم الاحادیث الامام المهدی.
المقدسی، یوسف بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز. عقد الدرر فی أخبار المنتظر.
ابن کثیر. النهایه ی فی الفتن و الملاحم.
مجله انتظار، شماره 2.
منبع: غفوری چرخابی، حسین؛ [بی تا]، عاشورا، انقلاب، انتظار، جلد دوم (مجموعه مقالات دومین کنگره سراسری عاشورا پژوهی)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید