نویسنده: اسماعیل نساجی زواره
احیای روحیه ی شهادت طلبی
یکی از شاخص ترین و کارآمدترین آموزه های عزت آفرین عاشورا، احیای روحیه ی شهادت طلبی در جامعه ی مسلمین بود. شهادت ارزشی است که اگر جامعه به استقبال آن برود، اعضایش با امنیت خاطر به زندگی اجتماعی خود که جایگاه کسب معرفت و سعادت است، مشغول خواهند شد و این خواسته ی هر انسان کمال جو و طالب زندگی ابدی است.
حضرت اباعبدالله (ع) با آگاهی به شهادت، راه کربلا را در پیش گرفت و دیگران را نیز به سوی این راه هدایت نمود. وقتی ام سلمه از سفر آن حضرت اظهار ناراحتی کرد، فرمود: “می دانم در چه ساعت و چه روزی توسط کدام شخص کشته می شوم و از خاندان و یارانم کدام افراد کشته می شوند.” (1)
سرانجام آن حضرت با شهادتش راه جاودانگی را به بشر آموخت و با خون سرخش نسخه ی آزادگی را نگاشت و بعد از عاشورا ارزش های اسلامی و انسانی احیا گشت و آنانی که از ترس جان خویش در مقابل عبیدالله بن زیاد لباس ذلت پوشیدند و از یاری فرزند کوثر سرباز زدند، همه چیز را از دست دادند.
تقویت روح شجاعت
شجاعت یک نیروی قلبی و قوت روحی است که سبب می شود انسان از بیان حق نترسد و هنگام نیاز در برابر ظالمان به مقابله بپردازد و از فداکاری و جانبازی نهراسد. همه ی رشادت ها و حماسه آفرینی های میدان های جهاد، مدیون دلیری شجاعان بوده است. نهراسیدن از مرگ یکی از مظاهر آشکار شجاعت است و همین عامل، امام حسین (ع) و یارانش را به نبرد عاشورا فراخواند تا حماسه ای ماندگار بیافریند.
وقتی حضرت سیدالشهدا (ع) از مکه به سمت کوفه حرکت می کرد در طول راه کسانی با وی برخورد می کردند و با طرح اوضاع آشفته ی عراق و استیلای ابن زیاد بر مردم، او را از عواقب این سفر بیم می دادند.
اما شجاعت امام حسین (ع) این سفر را حتمی ساخت و در برخورد با سپاه حر فرمود: “لیس شأنی من یخاف الموت؛ (2) شأن و موقعیت من مانند موقعیت کسی نیست که از مرگ می هراسد.
شجاعت عاشوراییان ریشه در باورشان داشت. آنان که به عشق شهادت می جنگیدند، از مرگ ترسی نداشتند تا در مصاف با دشمن سست شوند، از این رو لشکریان دشمن پیوسته از برابرشان می گریختند و چون یارای رزم فردی با این شجاعان را نداشتند، به یک فرد هجوم می بردند یا از دور یاران امام را سنگباران می کردند.
در زیارت نامه های متعدد به شجاعت سالار شهیدان و یارانش اشاره شده است از قبیل: “بطل المسلمین”، “فرسان الهیجاء “و” لیوث الغابات “که آنان را به عنوان قهرمان مسلمانان، تک سواران نبرد، شیران بیشه ی شجاعت و… ستوده اند. (3)
عاشورا الهام بخش شجاعت به مبارزان است و محرم همواره روحیه ی شهادت و ظلم ستیزی را در مردم تقویت می کند. به تعبیر حضرت امام (ره): ماه محرم حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد. ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد. ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ی ستمکاران و حکومت های شیطانی زد. ماهی که به نسل ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت… (4)
با توجه به این که مایه ی شهامت و شجاعت در متن قیام حسین (ع) و در عمل و گفتار شهدای کربلا موج می زند، سزاوار است که این محتوا برای مردم به ویژه جوانان پیش تر تشریح شود تا علاوه بر اشکی که بر مظلومیت شهدای کربلا و شهادت حسین بن علی (ع) می ریزند، از شجاعت آنان نیز درس بگیرند. هم چنین یادآوری شجاعت روحی حضرت زینب (س) در مواجهه با مشکلات و نیز خطابه های آتشین آن حضرت درکوفه و دمشق در مقابل جباران زمان، بانوان ما را نیز شجاع و مقاوم بار می آورد. (5)
صورت حماسی و روح عرفانی
انسان کامل مظهر اسماء و صفات حق تعالی است و در عین حال که دارای روح انعطاف پذیر و لطیف است، روح حماسه و دفاع در برابر طغیان طاغیان در وجودش موج می زند. او در یک زمان و در یک مکان هم چهره ی حماسی دارد و هم روح عرفانی. این دو روح هماهنگ در واقعه ی عاشورا کاملاً متجلی گردیده است. آمیختن حماسه با عرفان ضرورتی است که بدون آن ماهیت قیام عاشورا دچار تحریف می گردد. حماسه ی حضرت امام حسین (ع) را باید در عرفان او جست و جو نمود. واقعه ی کربلا اگرچه صورتی حماسی دارد، اما روح آن عرفانی است که رهبر قیام پلی استوار میان این دو بنا نهاده است.
عاشورا به ما می آموزد که لقای الهی علت غایی عرفان حماسی است. روز عاشورا آن گاه که لشکر نور و ظلمت در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، فرشتگان از آن حضرت رخصت طلبیدند تا او را در پیروزی بر دشمن کمک کنند، اما امام این پیروزی و لقاء الله، دیدار پروردگارش را برگزید، زیرا فیض الهی، حلاوت مؤانست با خویش را به اولیاء اش چشانیده است. (6)
عارف کامل از آن جا که ظهور و حضور ذات حق را در تماس با عالم وجود حس می کند، نه تنها طلب وصل می کند، بلکه درخواستی بالاتر از مقام وصل دارد و آن رسیدن به مقام فنا و جذب است، مقامی که حاصلش تحقق حواس باطنی است تا جایی که در تمام مظاهر تنها حق را مشاهده می کند.
آری ! چنین فنایی که مشروط به خرق هزاران حجاب است، اختصاص به مهاجران دلباخته ای دارد که از خانه ی نفس بیرون می آیند و سالک راه حق می گردند و به سوی خدا هجرت می کنند و از هرگونه تعلقات وجودی و هر چه رنگ تعلق پذیرد، فانی می شوند و دیگر چیزی از خود باقی نمی گذارند. بدین سان هجرت عارفان برای خدا در نهادشان است که از پرده های نفس هجرت کنند تا به دل رسند.
آن گاه در پرده های جان هجرت کنند تا به دیدار جانان برسند و این درجه ای است که حق تعالی عارف را محو جمال خود می سازد و عقل او را مستغرق دریای معرفت خویش می کند تا جایی که عارف خود را به طور کلی نمی بیند و برای او مصائب و رفاه فرقی ندارد. هر چه هست و در هر حالی که هست جز رضای خالق را نمی جوید.
حضرت سیدالشهدا (ع) در سخت ترین لحظات آن گاه که از بالای اسب بر روی زمین قرار گرفت عرض کرد: “الهی ! صبراً علی قضائک مالی رب سواک و لا معبود غیرک “(7) و این مقام از والاترین مراتب اخلاص و بندگی است. حضرت اباعبدالله (ع) با براق برق آسای معرفت و عبودیت در ژرفای جان خویش سیر کرد و در وادی عرفان حق به قرب قاب قوسین رسید و از سوی دیگر با جهاد و شهادت به عمیق ترین لایه های درونی و پاینده ی جامعه، سفینه ای آسمان پیما ساخت که برای سالکان و عاشقان تازه ترین وسیله ی وصول به مقصود است.
نفی راحت طلبی
از دستاوردهای همیشگی نهضت عاشورا، اهمیت حفظ دین است. در پرتو چنین تفکری است که هر چه با صیانت دین و آموزه های آن مغایر است باید کنار زده شود.
یکی از آسیب های جامعه ی مسلمین که باعث شد حضرت علی (ع) خانه نشین شود و حسین (ع) یاری نشود و سرش بر سر نیزه قرار گیرد، این بود که خواص به دنبال آسایش و راحتی رفتند و خود را اسیر عاقبت طلبی کردند. هر چند خون پسر حضرت زهرا (س) غریبانه بر زمین ریخته شد، اما عاشورا این حقیقت را به همگان باوراند که برای حفظ دین وارزش های آن باید به مظاهر دنیوی پشت پا زد و از راحت طلبی گریزان بود و گرنه باید به دلیل عدم نصرت و حمایت دین خدا در هاله ای از پریشانی و پشیمانی اشک ندامت ریخت. در سایه ی همین رویکرد بود که توابین اساس جنبش خود را بر بازگشت از گناه، خون خواهی خاندان پیامبر (ص)، پشت پا زدن به تمام مظاهر دنیوی و شهادت خواهی برای رضایت خداوند قرار دادند. (8)
عمل به تکلیف
آخرین آموزه ی عزت آفرین نهضت خونین کربلا که در این نوشتار بدان اشاره می شود این است که فرد مسلمان و مؤمن باید در شرایط مختلف اجتماعی طبق تکلیف عمل کند. امام حسین (ع) با آن که بر حق بود و خلافت و رهبری را حق مسلم خویش می دانست، ولی در نامه ای که به اهل بصره نوشت فرمود: “قوم ما حکومت را برای خود برگزیدند و ما به خاطر این که خوش نداشتیم در میان امت تفرقه ایجاد شود، به آن رضایت دادیم، در حالی که ما خاندان پیامبر (ص) به خلافت و رهبری شایسته تر از کسانی هستیم که آن را در اختیار گرفته اند.” (9)
همان حسین بن علی (ع) که یک لحظه هم حکومت یزید را تحمل نکرد، ده سال در حکومت معاویه زیست و دست به قیام نزد، زیرا تکلیف امام در این دو دوره متفاوت بود.
تعبد یک مسلمان به حکم دین بسیار مقدس و ستودنی است؛ زمانی که مسلم بن عقیل (ع) در کوفه و در خاهه ی هانی بن عروه پنهان بود، روزی ابن زیاد به عنوان عیادت به خانه ی هانی آمد. مسلم (ع) نقشه ی ترور ابن زیاد را کشیده بود، ولی او برای اجرای برنامه از نهان گاه بیرون نیامد و ابن زیاد از خانه بیرون رفت. وقتی پرسیدند چرا او را نکشتی؟ جواب داد: دو چیز سبب شد: یکی اینکه هانی خوش نداشت که در خانه ی او قتل انجام گیرد. دیگر آن که به یاد حدیث پیامبر (ص) افتادم که فرمود: ایمان بازدارنده ی ترور است. (10)
وقتی امام حسین (ع) می خواست از مکه به سوی کوفه برود، بعضی از اصحاب او را نصیحت می کردند که رفتن به سمت عراق صلاح نیست، ولی آن حضرت در جواب آنان فرمود: “با آن که می دانم شما از روی خیرخواهی و محبت چنین می گویید، اما من تصمیم خود را گرفته ام.” (11)
این نشان دهنده ی آن است که امام خود را برای انجام تکالیف مهیا کرده بود. هنگامی که دو نفر از سوی والی مکه برای آن بزرگوار امان نامه آوردند تا وی را از ادامه ی این سفر بازدارند، حضرت فرمود: “در رویارویی راستین پیامبر (ص) را دیدم که مرا به انجام کاری فرمان داد ؛ بنابراین در پی آن خواهم رفت چه به زیانم باشد و چه به سودم!” (12)
این همان تبعیت از تکلیف است و احساس پیروزی در هر دو صورت امام حسین (ع) فرمود: “ارجو ان یکون خیراً ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا؛ (13) امیدوارم آن چه خداوند برای ما اراده کرده است، خیر باشد؛ چه کشته شویم و چه پیروز گردیم.”
وقتی نامه های پیاپی مردم کوفه به سالار شهیدان رسید، آن حضرت احساس تکلیف کرد که برود هر چند می دانست که مردم کوفه دارای چه روحیاتی هستند، ولی آن دعوت نامه ها و اعلام حمایت ها تکلیف آور بود. پس از برخورد امام حسین (ع) با سپاه حر که راه را بر او بستند، حضرت ضمن خطبه ای به آنان فرمود: آمدنم برای عذرآوردن به درگاه خدا و نزد شما بود. من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه هایتان رسید که نزد ما بیا؛ زیرا پیشوایی نداریم. اگر بر سر پیمان و سخن خویش هستید، آمده ام و اگر خوش ندارید و می خواهید، برمی گردم. (14)
این تغییر نشان دهنده ی عمل به تکلیف از سوی امام است. یاران او نیز همین گونه بودند و به خاطر تکلیف الهی در راه یاری وی شهید شدند. پیام عزت آفرین عاشورا “شناخت تکلیف” و “عمل به تکلیف” است از سوی همه ی مردم به ویژه کسانی که موقعیت خاص و الگویی برای دیگران دارند. اگر همه ی پیروان حق در زمان حسین بن علی (ع) وظیفه ی خویش را می دانستند و مثل شهدای کربلا با جانبازی و حمایت از امام خویش به وظیفه عمل می کردند، مسیر تاریخ به گونه ای دیگر ترسیم می شد و سرنوشت اسلام و مسلمانان به نحو دیگری بود. امروزه باید شکل های مختلف وظیفه و تکلیف را شناخت و پیروزی را در انجام وظیفه دانست. اگر ما امروزه وظیفه ی خویش را بشناسیم، می توانیم به آرمان های مورد نظرمان جهت ترقی و تعالی جامعه ی اسلامی دست یابیم.
پی نوشت ها :
1.چهره ی خونین حسین، سید عبدالرزاق مقرم، ص 58.
2.ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 601، به نقل از مجله ی مبلغان، ش 39، ص 15.
3.مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، زیارت امام حسین (ع) در نیمه ی رجب، ص 966.
4.صحیفه ی نور، امام خمینی (ره)، ج3، ص 225.
5.نک: پیام های عاشورا، ص 65-62.
6.موسوعه کلمات الامام الحسین(ع) ص 483.
7. همان، ص 510.
8.نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، اصغر منتظر القائم، ص 311.
9. وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، ج 4، ص 290.
10.تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 4، ص 271.
11. همان، ص 288.
12.همان، ص 292.
13.اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 1، ص 597.
14. همان، ص 303 .
منبع: نشریه پاسدار اسلام، شماره 337.