نویسنده : على باقى نصرآبادى
ه. عوامل سیاسى
1. بصیرت
شناخت روشن و یقینى از دین، تکلیف، پیشوا، حجّت خدا، راه دوست و دشمن، حق و
باطل «بصیرت» نام دارد. بصیرت و روشنبینى از صفات شایستهاى است که یک مسلمان درزندگى فردى و اجتماعى خود باید از آن برخوردار باشد. در مبارزات و فعالیتهاى سیاسى واجتماعى و موضعگیرىها، جایگاه بصیرت روشنتر مىشود. حماسهآفرینان عاشورا،بىهدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند، آنان اهل بصیرت بودند، هم نسبت به درستى وحقانیت راه و رهبرشان و هم به اینکه وظیفهشان جهاد و یارى امام است و هم شناخت دشمنو حق و باطل. امام حسین(ع) از فرجام شهادت و آگاهانیدن یاران و همراهان خود کاملاً آگاهبود و از روى بصیرت و آگاهى در شب عاشورا در جمع یارانش فرمود:
«اینان مرا خواهند کشت و همه کسانى را که پیش روى من جهاد مىکنند. پس از غارت،خانواده مرا به اسارت خواهند برد …»
[60]
استاد مطهرى معتقد است از جمله ارزشهاى مهمى که به قیام حسین(ع) قوام، پایدارى وجاودانگى همیشگى بخشیده است، روشنبینى است. ایشان مىگوید:
«یکى از چیزهایى که به نهضت حسین بنعلى(ع) ارزش زیاد مىدهد، روشنبینى است.روشنبینى یعنى چه؟ یعنى حسین(ع) در آن روز چیزهایى در خشت خام مىدید که دیگراندر آیینه هم نمىدیدند. ما امروز نشستهایم و اوضاع آن زمان را تشریح مىکنیم، ولى مردمىکه در آن زمان بودند آن چنانکه حسین بنعلى(ع) مىفهمید مىفرماید، نمىفهمیدند.»
[61]
به اعتقاد شهید مطهرى وجود یک درک قوى در نهضت حسینى باعث تقدس این نهضتشده است و این درک قوى، آن جریان پشت پرده ضد اسلامى امویان را که مردم ظاهربیننمىدیدند، مىدید ولى مردم ظاهربین و گول ظاهرخور و حمل به ظاهرکن، هیچ گونهتوجهى به این امور نداشتهاند … حقیقتى بود که حسین(ع) درک مىکرد و دیگران درکنمىکردند. استاد مطهرى عدم روشنبینى و درک ضعیف عامه و فراموشکارى آنان را یکى ازعلتهاى مهم شهادت امام حسین(ع) مىداند.
[62]
2. امر به معروف و نهى از منکر
حیات و پایدارى و قوام جامعه اسلامى منوط به حساسیت مردم نسبت به احکام خدا ونظارت عمومى در امور والیان و مسؤولان و مردم عادى است. به این مسأله مهم اجتماعى ازبعد مکتب، «امر به معروف و نهى از منکر» گفته مىشود که از واجبات دینى بر عهده هرمسلمان است. امام حسین(ع) ضمن بیان انگیزههاى قیام خودش، به این عنصر مهم اشارهدارد و مىفرماید: «اُریدُ اَنْ آمُرَ بالْمَعْرُوفِ وَ انْهى عَنِ الْمُنْکَرِ.»
[63]
یکى از درسهاى نهفته در این سخن، آن است که فریضه امر به معروف و نهى از منکر، تنهادر تذکراتى نسبت به بعضى از گناهان جزیى از سوى افراد عادى خلاصه نمىشود، بلکه قیامبر ضد حکومت ستم و تلاش براى اصلاح ساختار سیاسى جامعه و تشکیل حکومتى براساس حق و قرآن نیز از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر است، آن گونه که امامحسین(ع) حماسه عاشوراى خود را عبارت از همان دانست. استاد مطهرى در باره ارزش واهمیت والاى اصل امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى مىگوید:
«امر به معروف و نهى از منکر ارزش زیادى به نهضت حسینى مىدهد. به موجب همین عاملاست که این نهضت شایستگى پیدا کرده که براى همیشه زنده بماند. براى همیشه یادآورىشود و آموزنده باشد. البته همه عوامل، آموزنده هستند، ولى این عامل، آموزندگىبیشترىدارد.»
[64]
استاد مطهرى در ادامه مىافزاید:
«امر به معروف و نهى از منکر، یگانه اصلى است که ضامن بقاى اسلام است. به اصطلاح علتمبقیه است. اصلاً اگر این اصل نباشد، اسلامى نیست … حسین بنعلى(ع) در راه امر به معروفو نهى از منکر یعنى در راه اساسىترین اصلى که ضامن بقاى اجتماع اسلامى است کشته شد،در راه آن اصلى که اگر نباشد، دنبالش متلاشى شدن، تفرّق، تفکک و از میان رفتن و گندیدنپیکر اجتماع است».
[65]
عنصر امر به معروف و نهى از منکر به نهضت حسینى ارزش داد، امام حسین هم به امر بهمعروف و نهى از منکر ارزش داد. امر به معروف و نهى از منکر، نهضت حسینى را بالا برد، ولىحسین(ع) این اصل را به نحوى اجرا کرد که شأن این اصل بالا رفت.»
[66]
3. اصلاح طلبى
جامعهاى که از معیارهاى اصیل دین و ملاکهاى ارزشى اسلام فاصله بگیرد، فساد درپیکره آن ریشه مىدواند و روابط انسانى و ارتباطات اجتماعى و آنچه میان حاکم و ملت پیشمىآید، دچار انحراف از صراط مستقیم مىشود. گسترش بىبند و بارى و رواج ظلم وحاکمیت پول و حیف و میل بیتالمال مسلمین و تعرض بىمورد نسبت به زندگى و مال وجان مسلمانان و نبودن امنیت و عدالت، گوشهاى از این فساد اجتماعى است. راه فسادزدایىنیز اقدامهاى اصلاحى براى متقاعد کردن مسؤولان به رفتار عادلانه و اجراى دقیق قانون وعمل به کتاب و سنّت است. این نوعى حرکت اصلاحگرانه است که امام حسین(ع) نیز درنهضت خویش آن را دنبال مىکرد و بر اوضاع نابسامان اجتماع، صحه نمىگذاشت و مُهر
سکوت بر لب نمىزد. امام حسین(ع) در سخن معروف خویش با اشاره به این هدفاصلاحى، خروج خویش را با انگیزه اصلاحطلبى در امت پیامبر معرفى کرده است. امامحسین(ع) هدف از اصلاحطلبى خود را در طى نامهاى به عنوان وصیتنامه به برادرشمحمد حنفیه، به بیان شهید مطهرى این گونه بازگو مىکند:
«من مثل خیلى افراد نیستم که قیام و انقلابم به خاطر این باشد که خودم به نوایى رسیدهباشم، براى اینکه مال و ثروتى تصاحب کنم، براى اینکه به ملکى رسیده باشم. این را مردمدنیا از امروز بدانند (این نامه را در مدینه نوشت) قیام من قیام مصلحانه است. من مصلح درامت جدم هستم. قصدم امر به معروف و نهى از منکر است، قصدم این است که سیره رسولخدا را زنده کنم، روش على مرتضى را زنده کنم. سیره پیغمبر مُرد، روش على مرتضى مُرد،مىخواهم این سیره را و این روش را زنده کنم.»
[67]
ایشان همچنین مىافزاید:
«هر مصلحى که موفق شود این چهار اصل را عملى سازد، افکار و اندیشهها را متوجه اسلامراستین سازد و بدعتها و خرافهها را از مغزها بیرون براند، به زندگى عمومى از نظر تغذیه ومسکن و بهداشت و آموزش و پرورش سامان ببخشد، روابط انسانى انسانها را بر اساس برابرىو برادرى و احساس اخوت و همسانى برقرار سازد و ساخت جامعه را از نظر نظامات و مقرراتحاکم طبق الگوى خدایى اسلام قرار دهد به حداکثر موفقیت نایل آمده است.»
[68]
پینوشتها:
[60].موسوعه کلمات الامام الحسین، ص399.[61].مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى 2، ص84.
[62].مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج17، ص450 – 449.
[63].موسوعه کلمات الامام الحسین، ص291.
[64].مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج17، ص214.
[65].همان، ص235.
[66].همان، ص155.
[67].همان، ص188.
[68].مطهرى، مرتضى، نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص70
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27