نویسنده : على باقى نصرآبادى
ب. عوامل اخلاقى
اخلاق یکى از ابعاد اصلى دین اسلام است که تکمیلارزشهاى اخلاقى و جهت خدایى بخشیدن به صفات و رفتارانسانها از اهداف عمده بعثت انبیا است. تصحیح منش و رفتارانسان و کاشتن بذر کمالات اخلاقى و خصال متعالى انسانى درنهاد جان انسانها، بخشى مهم از رسالت پیامبر و امامان را تشکیلمىدهد. یکى از شایستهترین مظهر صفات انسانى در نهضتحسینى تجلى یافت. و حادثه کربلا و سخنان گهربار امامحسین(ع) و ظهور روحیات و خلق و خویى خدایى در حماسه عاشورا منبع ارزشمند و ماندگارى براى آموزش اخلاق و الگوگیرى در زمینه خودسازى،سلوک اجتماعى، تربیت دینى و کرامت انسانى است. گوشهاى از این جلوههاى اخلاقىجاویدان در تاریخ بشریت عبارتند از:
1. آزادگى
آزادى در مقابل بردگى: اصطلاحى حقوقى و اجتماعى است، اما آزادگى برتر از آزادىاست و نوعى حرّیت انسانى و رهایى انسان از قید و بندهاى ذلتآور و حقارتبار است.تعلقات و پاىبندىهاى انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و … در مسیر آزادى روح،مانع ایجاد مىکند. اسارت در برابر تمنیّات نفسانى و علقههاى مادى، نشانه ضعف ارادهبشرى است. وقتى کمال و ارزش انسان به روح بلند و همت عالى و خصال نیکو است، خودرا به دنیا و شهوات فروختن، نوعى پذیرش ذلت و حقارت است.
على(ع) در این زمینه مىفرماید:
«اَلا حُرٌ یَدَعُ هذِهِ اللماظَهَ لِأهْلِها؟ اِنّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلّا الْجَنَّهُ فلاتبیعُوها الّا بِها؛
[15]
آیا هیچ آزادهاى نیست که این نیمخورده (دنیا) را براى اهلش واگذارد؟ یقیناً بهاى وجودىشما چیزى جز بهشت نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید!»
آزادگى در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستى و ذلت وحقارت نفس و اسارت دنیا ندهد. در پیچ و خمها و فراز و نشیبهاى زندگى، گاهىصحنههایى پیش مىآید که انسانها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ آنچه دارند یا تأمین تمنّیاتو خواستهها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را مىپذیرند. اما آزادگان باایثار جان هم بهاى آزادگى را مىپردازند و هرگز تن به ذلت نمىدهند. امام حسین(ع) فرمود:
«مَوْتٌ فى عِزّ خَیْرٌ مِنْ حیاه فى ذُلٍّ؛
[16]
مرگ باعزت بهتر از زندگى ذلیلانه است.»
این نگرش به زندگى جلوه بارزى از آزادگى را در مورد امام حسین(ع) و خاندان ویارانش به جاى گذاشت به طورى که یکى از آثار و برکات سیاسى – اجتماعى قیام سیدالشهداء(ع) این بود که نه فقط با حرف بلکه در عرصه عمل هم روح استقامت و پایدارى و آزادىخواهى و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بىروح مسلمین در همه اعصاردمید. سالار شهیدان در برابر نیروى مهیب ستم و قوه قاهره بنىامیه بالاترین استقامت ومهمترین پایدارى و شهامت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت کرده و به انسانها درس حریت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا با بدنى مجروح وخونین دشمنان را به آزادگى دعوت کردوفرمود:
«اى پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید، پس در دنیا آزادمرد باشید.»
[17]
حماسه عاشورا سراسر شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است، چنانکه درروز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشین خود فریاد مىزد:
«این ناپاک و فرزند ناپاک، مرا بین دو کار مخیر ساخت، یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیمشوم و یا اینکه کشته شده و به حکم شمشیر تن دهم! اما از خاندان پیغمبر ذلت به دور است،نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاکدل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهىکه ما را در میان خود پرورانده است.»
[18]
مرد خدا تن به ذلت نمىدهد و انسان به کسب عزت و ذلت مخیر است. و نیز در اوج عزتچنین فرمود:
«نه، به خدا سوگند من دست ذلت به این ناپاکان نخواهم داد و مانند بندگان در برابر آنهاتسلیمنمىگردم.»
[19]
رمز موفقیت و راز جاودانگى انسان در همیشه تاریخ بستگى به استقامت و پایدارى درمقابل سختىهاى راه دارد و امام حسین(ع) با استقامت و آزادگى خود در برابر بناى شرک واساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در این راه مقدس، باعث دمیدن روحپایدارى و آزادى در میان مردم شد، به طورى که در قیامهاى بعد از آن حضرت، این امر بهخوبى مشهود است. اگر آزادىخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهایى از ستم وطاغوتها مىجنگند و الگویشان قهرمانىهاى شهداى کربلاست، در سایه همین درس«آزادگى» است که ارمغان عاشورا براى همیشه تاریخ است.
2. عزّت
عزّت چه به عنوان خصلت فردى یا روحیه جمعى، به معناى مقهور عوامل بیرونى نشدن،شکستناپذیرى، صلابت نفس، کرامت و والایى روح انسانى و حفظ شخصیت است.ستمپذیرى و تحمل سلطه باطل و سکوت در برابر تعدى و زیر بار منّت دونان رفتن و تسلیمفرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران همه و همه از ذلت نفس و زبونى و حقارتروح سرچشمه مىگیرد. قرآن در این باره مىفرماید:
«و للَّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین؛
[20]
خداوند عزیز است و عزّت را براى خود و پیامبر و صاحبان ایمان قرار داده است».
از امام صادق(ع) در مورد یک مسلمان که نباید تن به پستى و فرومایگى و ذلت دهدروایت است:
«اِنّ اللَّه فوّض الى المؤمن امرَهُ کلَّهُ و لمْ یفوض اِلیه اَنْ یکونَ ذلیلاً؛
[21]
خداوند همه کارهاى مؤمن را به خودش وا گذاشته، ولى اینکه ذلیل باشد، به او واگذارنکردهاست.»
چرا که خدا فرموده است عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است. مؤمن عزیز است نهذلیل. استاد مطهرى معتقد است که بیش از همه امامان از امام حسین مطالبى در باره مسألهکرامت و عزت نفس نقل شده است:
«که امام حسین(ع) مرگ باعزت را بهتر از زندگى باذلت مىداند یا جمله معروف امامحسین(ع) «هیهات منا الذّله» عجیب است و از آن جملههایى است که تا دامنه قیامت از آنحرارت و نور مىتابد، حماسه و کرامت و عزت و شرافت نفس مىبارد.»
[22]
3. غیرت
یکى از صفات پسندیده انسانهاى بزرگ «غیرت» است. غیرت به معناى آن است کهسرشت و طبیعت انسان از مشارکت غیر در امر مورد علاقهاش نفرت داشته باشد. غیرتدینى نیز سبب مىشود که انسان از هر نوع سوء قصد و هجوم مخالفان به دین و ارزشهاىمقدس و معتقدات دینى برآشوبد و عکسالعمل نشان دهد و در دفع تعرّض بکوشد. پیامبراکرم(ص) مىفرماید:
«اَلْغَیرهُ مِنَ الاْیمان؛
[23]
غیرت از ایمان است.»
غیرتورزیدن خلقى ارزشمند و پسندیده و نشانه والاى شخصیت یک انسان محسوبمىشود. و خداوند نیز بندگان غیرتمند خویش را دوست مىدارد:
«اِنّ اللَّه یُحِبُّ مِنْ عبادهِ الغَیُور.»
[24]
آن حضرت در روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس ازشهادتش گریبان ندرند و چهره نخراشند و آه و زارى و واویلا سر ندهند و پیش دشمنانصدایشان را به گریه بلند نکنند. از غیرت او بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاهدشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک شوند. غیرت دینى او و یارانش نیز زمینهساز آن حماسه بزرگ شد.
استاد شهید مطهرى مىگوید:
«حسین بنعلى درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد. درس تحملشداید و سختىها به مردم داد، اینها براى ملت مسلمان درسهاى بسیار بزرگى بود. پس اینکهمىگویند حسین بنعلى چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است کهحسین بنعلى روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق ایدهآلبه مردم داد …»
[25]
4. عمل به تکلیف
آنچه از سوى خدا و دین به عنوان «تکلیف» بر عهده مسلمانان گذاشته شده همواره براىرسیدن به «مصالح» و جلوگیرى از «مفاسد» است. اگر افراد به تکلیف خویش عمل کنند، درابعاد مختلف، جامعه رو به پاکى و تکامل معنوى خواهد رفت. فرهنگ «عمل به تکلیف»وقتى در جامعه و میان افرادى حاکم با شد، همواره احساس پیروزى مىکنند. به تعبیر قرآنکریم به «اِحْدى الحسنیین»
[26] دست مىیابند و در مبارزات هم چه کشته شوند چه به پیروزىنظامى و سیاسى برسند، هر دو صورت براى آنان پسندیده است. امامان شیعه، در شرایطمختلف اجتماعى طبق تکلیف الهى عمل کردند. حادثه عاشورا نیز یکى از جلوههاى عمل بهوظیفه بود. امام حسین(ع) بر اساس فرهنگ عمل به تکلیف مىفرماید:
«اگر قضاى الهى بر همان چه که دوستمىداریم نازل شود، خدا را بر نعمتهایش سپاسمىگوییم و از او براى اداى شکر، کمک مىخواهیم و اگر تقدیر الهى میان ما و آنچه امیدواریممانع شد، پس کسى که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است.»
[27]
اینها همه نشاندهنده آن است که امام حسین(ع) خود را بر انجام تکلیف الهى مهیا کردهبود، نتیجه هر چه که باشد راضى بود:
«اَرْجُو اَنْ یَکُونَ خَیْراً ما اَرادَ اللَّهُ بِنا، قُتِلْنا اَمْ ظَفِرْنا؛
[28]
امیدواریم آنچه خدا براى ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم.»
تحلیل امام خمینى(ره) از نهضت حسینى، حرکت بر مبناى «عمل به تکلیف» بود، حرکتمبارزاتى ایشان بر پایه چنین فرهنگى استوار بود. حضرت امام(ره) در این زمینه مىفرماید:
«اینکه حضرت ابىعبداللَّه(ع) نهضت کرد و قیام کرد، با عدد کم و در مقابل این براى اینکهگفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهى از منکر کنم.»
[29]
«حضرت سیدالشهدا تکلیف براى خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنندآثار معاویه و پسرش را.»
[30]
«لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد، تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تااینکه این عَلَم یزید را بخواباند.»
[31]
پیام عاشورا براى همه مردم، بویژه آنان که موقعیت ویژه (خواص) دارند و براى دیگرانخطدهنده و الگو هستند، «شناخت تکلیف» و «عمل به تکلیف» است. اگر همه پیروان حق درزمان امام حسین(ع) وظیفه خویش را مىدانستند و مثل یاران خاص حسین با جانبازى وحمایت از امام خویش به وظیفه عمل مىکردند، مسیر تاریخ به گونهاى دیگر ترسیم مىشد وسرنوشت اسلام و مسلمانان به نحو دیگرى بود. اما متأسفانه عدهاى با بىاعتنایى به تکلیف وترک وظیفه پیامدهاى ناگوار و عواقب وخیمى براى تاریخ اسلام به وجود آوردند. مقاممعظم رهبرى در تحلیل این مسأله، ضمن تقسیمبندى افراد جامعه به خواص و عوام و اینکهعوام، پیوسته دنبالهرو خواصند و نقش خواص در جامعه بسیار مهم است و اگر خواص بهخاطر دنیاگرایى و حفظ موقعیت و جایگاه خود، به وظیفه حساس خویش عمل نکنند، گاهىجریان تاریخ به گونهاى دیگر پیش مىآید، مىفرماید:
«… وقتى که خواص طرفدار حق در یک جامعه – یا اکثریت قاطعشان – آنچنان مىشوند، کهبراى دنیاى خودشان اهمیت پیدا مىکند، از ترس جان و از ترس از دست دادن مال و از دستدادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن حاضر مىشوند حاکمیت باطل را قبولکنند و در مقابل باطل نمىایستند و از حق طرفدارى نمىکنند و جانشان را به خطرنمىاندازند. وقتى که این طور شد، اولش با شهادت حسین بنعلى(ع) با آن وضع آغازمىشود، آخرش هم به بنىامیه و بعد بنىعباس و بعد از بنىعباس هم سلسله سلاطین دردنیاى اسلام تا امروز مىرسد … وضع آن زمان این بوده است، خواص تسلیم بودند و حاضرنبودند حرکتى بکنند …
وقتى امام حسین(ع) قیام کرد، با آن عظمتى که امام حسین(ع) در جامعه اسلامى داشت،خیلى از همین خواص، پیش امام حسین(ع) نیامدند تا به او کمک کنند. ببینید به وسیلههمین خواص چقدر وضعیت در یک جامعه خراب مىشود، خواصى که حاضرند دنیاىخودشان را به راحتى بر سرنوشت دنیاى اسلام در قرنهاى آینده ترجیح دهند … تصمیمگیرىخواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدامخواص براى خدا در لحظه لازم، اینهاست، که تاریخ را نجات مىدهد، ارزشها را نجات مىدهد،ارزشها را حفظ مىکند. باید در لحظه لازم حرکت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت، دیگرفایده ندارد …»
[32]
پینوشتها:
[15]. نهجالبلاغه، صبحى صالحى، حکمت 456.[16].مناقب ابنشهر آشوب، ج4، ص68.
[17].بحارالانوار، ج44، ص51.
[18].تحف العقول، ص275.
[19].انساب الاشراف، بلاذرى، ج3، ص188.
[20].سوره منافقون، آیه 8.
[21].میزان الحکمه، ج6، ص288.
[22].مطهرى، مرتضى، انسان کامل، ص239 و نیز فلسفه اخلاق، ص152.
[23].من لا یحضره الفقیه، ج3، ص444.
[24].میزان الحکمه، ج7، ص357.
[25].مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، ج1، ص151.
[26].سوره توبه، آیه 52.
[27].تاریخ طبرى، ج4، ص290.
[28].اعیان الشیعه، ج1، ص597.
[29].صحیفه نور، ج4، ص16.
[30].همان، ج8، ص12.
[31].همان، ج2، ص208.
[32].روزنامه جمهورى اسلامى 76/2/25. شامل سخنرانى تاریخى مقام معظم رهبرى در جمع فرماندهان وبسیجیان لشکر 27 رسولاللَّه(ص) و نیز ر.ک: به رسالت خواص و عبرتهاى عاشورا چاپ پنجم، نوشتهسیداحمد خاتمى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1377، در تایخ 75/3/20.
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27