عوامل پایدارى و جاودانگى نهضت عاشورا (2)

عوامل پایدارى و جاودانگى نهضت عاشورا (2)

نویسنده : على باقى ‏نصرآبادى

ب. عوامل اخلاقى

اخلاق یکى از ابعاد اصلى دین اسلام است که تکمیلارزشهاى اخلاقى و جهت خدایى بخشیدن به صفات و رفتارانسانها از اهداف عمده بعثت انبیا است. تصحیح منش و رفتارانسان و کاشتن بذر کمالات اخلاقى و خصال متعالى انسانى درنهاد جان انسانها، بخشى مهم از رسالت پیامبر و امامان را تشکیلمى‏دهد. یکى از شایسته‏ترین مظهر صفات انسانى در نهضتحسینى تجلى یافت. و حادثه کربلا و سخنان گهربار امامحسین(ع) و ظهور روحیات و خلق و خویى خدایى در حماسه عاشورا منبع ارزشمند و ماندگارى براى آموزش اخلاق و الگوگیرى در زمینه خودسازى،سلوک اجتماعى، تربیت دینى و کرامت انسانى است. گوشه‏اى از این جلوه‏هاى اخلاقىجاویدان در تاریخ بشریت عبارتند از:

1. آزادگى

آزادى در مقابل بردگى: اصطلاحى حقوقى و اجتماعى است، اما آزادگى برتر از آزادىاست و نوعى حرّیت انسانى و رهایى انسان از قید و بندهاى ذلت‏آور و حقارت‏بار است.تعلقات و پاى‏بندى‏هاى انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و … در مسیر آزادى روح،مانع ایجاد مى‏کند. اسارت در برابر تمنیّات نفسانى و علقه‏هاى مادى، نشانه ضعف ارادهبشرى است. وقتى کمال و ارزش انسان به روح بلند و همت عالى و خصال نیکو است، خودرا به دنیا و شهوات فروختن، نوعى پذیرش ذلت و حقارت است.
على(ع) در این زمینه مى‏فرماید:
«اَلا حُرٌ یَدَعُ هذِهِ اللماظَهَ لِأهْلِها؟ اِنّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلّا الْجَنَّهُ فلاتبیعُوها الّا بِها؛
[15] آیا هیچ آزاده‏اى نیست که این نیم‏خورده (دنیا) را براى اهلش واگذارد؟ یقیناً بهاى وجودىشما چیزى جز بهشت نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید!»
آزادگى در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستى و ذلت وحقارت نفس و اسارت دنیا ندهد. در پیچ و خمها و فراز و نشیبهاى زندگى، گاهىصحنه‏هایى پیش مى‏آید که انسانها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ آنچه دارند یا تأمین تمنّیاتو خواسته‏ها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را مى‏پذیرند. اما آزادگان باایثار جان هم بهاى آزادگى را مى‏پردازند و هرگز تن به ذلت نمى‏دهند. امام حسین(ع) فرمود:
«مَوْتٌ فى عِزّ خَیْرٌ مِنْ حیاه فى ذُلٍّ؛
[16] مرگ باعزت بهتر از زندگى ذلیلانه است.»
این نگرش به زندگى جلوه بارزى از آزادگى را در مورد امام حسین(ع) و خاندان ویارانش به جاى گذاشت به طورى که یکى از آثار و برکات سیاسى – اجتماعى قیام سیدالشهداء(ع) این بود که نه فقط با حرف بلکه در عرصه عمل هم روح استقامت و پایدارى و آزادى‏خواهى و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بى‏روح مسلمین در همه اعصاردمید. سالار شهیدان در برابر نیروى مهیب ستم و قوه قاهره بنى‏امیه بالاترین استقامت ومهم‏ترین پایدارى و شهامت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت کرده و به انسانها درس حریت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا با بدنى مجروح وخونین دشمنان را به آزادگى دعوت کردوفرمود:
«اى پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید، پس در دنیا آزادمرد باشید.»
[17] حماسه عاشورا سراسر شعارهاى آزادى‏طلبى و استقامت و عزت نفس است، چنانکه درروز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشین خود فریاد مى‏زد:
«این ناپاک و فرزند ناپاک، مرا بین دو کار مخیر ساخت، یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیمشوم و یا اینکه کشته شده و به حکم شمشیر تن دهم! اما از خاندان پیغمبر ذلت به دور است،نه خدا براى ما ذلت مى‏خواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاکدل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهىکه ما را در میان خود پرورانده است.»
[18] مرد خدا تن به ذلت نمى‏دهد و انسان به کسب عزت و ذلت مخیر است. و نیز در اوج عزتچنین فرمود:
«نه، به خدا سوگند من دست ذلت به این ناپاکان نخواهم داد و مانند بندگان در برابر آنهاتسلیم‏نمى‏گردم.»
[19] رمز موفقیت و راز جاودانگى انسان در همیشه تاریخ بستگى به استقامت و پایدارى درمقابل سختى‏هاى راه دارد و امام حسین(ع) با استقامت و آزادگى خود در برابر بناى شرک واساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در این راه مقدس، باعث دمیدن روحپایدارى و آزادى در میان مردم شد، به طورى که در قیامهاى بعد از آن حضرت، این امر بهخوبى مشهود است. اگر آزادى‏خواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهایى از ستم وطاغوتها مى‏جنگند و الگویشان قهرمانى‏هاى شهداى کربلاست، در سایه همین درس«آزادگى» است که ارمغان عاشورا براى همیشه تاریخ است.

2. عزّت

عزّت چه به عنوان خصلت فردى یا روحیه جمعى، به معناى مقهور عوامل بیرونى نشدن،شکست‏ناپذیرى، صلابت نفس، کرامت و والایى روح انسانى و حفظ شخصیت است.ستم‏پذیرى و تحمل سلطه باطل و سکوت در برابر تعدى و زیر بار منّت دونان رفتن و تسلیمفرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران همه و همه از ذلت نفس و زبونى و حقارتروح سرچشمه مى‏گیرد. قرآن در این باره مى‏فرماید:
«و للَّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین؛
[20] خداوند عزیز است و عزّت را براى خود و پیامبر و صاحبان ایمان قرار داده است».
از امام صادق(ع) در مورد یک مسلمان که نباید تن به پستى و فرومایگى و ذلت دهدروایت است:
«اِنّ اللَّه فوّض الى المؤمن امرَهُ کلَّهُ و لمْ یفوض اِلیه اَنْ یکونَ ذلیلاً؛
[21] خداوند همه کارهاى مؤمن را به خودش وا گذاشته، ولى اینکه ذلیل باشد، به او واگذارنکرده‏است.»
چرا که خدا فرموده است عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است. مؤمن عزیز است نهذلیل. استاد مطهرى معتقد است که بیش از همه امامان از امام حسین مطالبى در باره مسألهکرامت و عزت نفس نقل شده است:
«که امام حسین(ع) مرگ باعزت را بهتر از زندگى باذلت مى‏داند یا جمله معروف امامحسین(ع) «هیهات منا الذّله» عجیب است و از آن جمله‏هایى است که تا دامنه قیامت از آنحرارت و نور مى‏تابد، حماسه و کرامت و عزت و شرافت نفس مى‏بارد.»
[22]

3. غیرت

یکى از صفات پسندیده انسانهاى بزرگ «غیرت» است. غیرت به معناى آن است کهسرشت و طبیعت انسان از مشارکت غیر در امر مورد علاقه‏اش نفرت داشته باشد. غیرتدینى نیز سبب مى‏شود که انسان از هر نوع سوء قصد و هجوم مخالفان به دین و ارزشهاىمقدس و معتقدات دینى برآشوبد و عکس‏العمل نشان دهد و در دفع تعرّض بکوشد. پیامبراکرم(ص) مى‏فرماید:
«اَلْغَیرهُ مِنَ الاْیمان؛
[23] غیرت از ایمان است.»
غیرت‏ورزیدن خلقى ارزشمند و پسندیده و نشانه والاى شخصیت یک انسان محسوبمى‏شود. و خداوند نیز بندگان غیرتمند خویش را دوست مى‏دارد:
«اِنّ اللَّه یُحِبُّ مِنْ عبادهِ الغَیُور.»
[24] آن حضرت در روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس ازشهادتش گریبان ندرند و چهره نخراشند و آه و زارى و واویلا سر ندهند و پیش دشمنانصدایشان را به گریه بلند نکنند. از غیرت او بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاهدشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک شوند. غیرت دینى او و یارانش نیز زمینه‏ساز آن حماسه بزرگ شد.
استاد شهید مطهرى مى‏گوید:
«حسین بن‏على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد. درس تحملشداید و سختى‏ها به مردم داد، اینها براى ملت مسلمان درسهاى بسیار بزرگى بود. پس اینکهمى‏گویند حسین بن‏على چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است کهحسین بن‏على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق ایده‏آلبه مردم داد …»
[25]

4. عمل به تکلیف

آنچه از سوى خدا و دین به عنوان «تکلیف» بر عهده مسلمانان گذاشته شده همواره براىرسیدن به «مصالح» و جلوگیرى از «مفاسد» است. اگر افراد به تکلیف خویش عمل کنند، درابعاد مختلف، جامعه رو به پاکى و تکامل معنوى خواهد رفت. فرهنگ «عمل به تکلیف»وقتى در جامعه و میان افرادى حاکم با شد، همواره احساس پیروزى مى‏کنند. به تعبیر قرآنکریم به «اِحْدى الحسنیین»
[26] دست مى‏یابند و در مبارزات هم چه کشته شوند چه به پیروزىنظامى و سیاسى برسند، هر دو صورت براى آنان پسندیده است. امامان شیعه، در شرایطمختلف اجتماعى طبق تکلیف الهى عمل کردند. حادثه عاشورا نیز یکى از جلوه‏هاى عمل بهوظیفه بود. امام حسین(ع) بر اساس فرهنگ عمل به تکلیف مى‏فرماید:
«اگر قضاى الهى بر همان چه که دوست‏مى‏داریم نازل شود، خدا را بر نعمتهایش سپاسمى‏گوییم و از او براى اداى شکر، کمک مى‏خواهیم و اگر تقدیر الهى میان ما و آنچه امیدواریممانع شد، پس کسى که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است.»
[27] اینها همه نشان‏دهنده آن است که امام حسین(ع) خود را بر انجام تکلیف الهى مهیا کردهبود، نتیجه هر چه که باشد راضى بود:
«اَرْجُو اَنْ یَکُونَ خَیْراً ما اَرادَ اللَّهُ بِنا، قُتِلْنا اَمْ ظَفِرْنا؛
[28] امیدواریم آنچه خدا براى ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم.»
تحلیل امام خمینى(ره) از نهضت حسینى، حرکت بر مبناى «عمل به تکلیف» بود، حرکتمبارزاتى ایشان بر پایه چنین فرهنگى استوار بود. حضرت امام(ره) در این زمینه مى‏فرماید:
«اینکه حضرت ابى‏عبداللَّه(ع) نهضت کرد و قیام کرد، با عدد کم و در مقابل این براى اینکهگفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهى از منکر کنم.»
[29] «حضرت سیدالشهدا تکلیف براى خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنندآثار معاویه و پسرش را.»
[30] «لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد، تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تااینکه این عَلَم یزید را بخواباند.»
[31] پیام عاشورا براى همه مردم، بویژه آنان که موقعیت ویژه (خواص) دارند و براى دیگرانخطدهنده و الگو هستند، «شناخت تکلیف» و «عمل به تکلیف» است. اگر همه پیروان حق درزمان امام حسین(ع) وظیفه خویش را مى‏دانستند و مثل یاران خاص حسین با جانبازى وحمایت از امام خویش به وظیفه عمل مى‏کردند، مسیر تاریخ به گونه‏اى دیگر ترسیم مى‏شد وسرنوشت اسلام و مسلمانان به نحو دیگرى بود. اما متأسفانه عده‏اى با بى‏اعتنایى به تکلیف وترک وظیفه پیامدهاى ناگوار و عواقب وخیمى براى تاریخ اسلام به وجود آوردند. مقاممعظم رهبرى در تحلیل این مسأله، ضمن تقسیم‏بندى افراد جامعه به خواص و عوام و اینکهعوام، پیوسته دنباله‏رو خواصند و نقش خواص در جامعه بسیار مهم است و اگر خواص بهخاطر دنیاگرایى و حفظ موقعیت و جایگاه خود، به وظیفه حساس خویش عمل نکنند، گاهىجریان تاریخ به گونه‏اى دیگر پیش مى‏آید، مى‏فرماید:
«… وقتى که خواص طرفدار حق در یک جامعه – یا اکثریت قاطعشان – آنچنان مى‏شوند، کهبراى دنیاى خودشان اهمیت پیدا مى‏کند، از ترس جان و از ترس از دست دادن مال و از دستدادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن حاضر مى‏شوند حاکمیت باطل را قبولکنند و در مقابل باطل نمى‏ایستند و از حق طرفدارى نمى‏کنند و جانشان را به خطرنمى‏اندازند. وقتى که این طور شد، اولش با شهادت حسین بن‏على(ع) با آن وضع آغازمى‏شود، آخرش هم به بنى‏امیه و بعد بنى‏عباس و بعد از بنى‏عباس هم سلسله سلاطین دردنیاى اسلام تا امروز مى‏رسد … وضع آن زمان این بوده است، خواص تسلیم بودند و حاضرنبودند حرکتى بکنند …
وقتى امام حسین(ع) قیام کرد، با آن عظمتى که امام حسین(ع) در جامعه اسلامى داشت،خیلى از همین خواص، پیش امام حسین(ع) نیامدند تا به او کمک کنند. ببینید به وسیلههمین خواص چقدر وضعیت در یک جامعه خراب مى‏شود، خواصى که حاضرند دنیاىخودشان را به راحتى بر سرنوشت دنیاى اسلام در قرنهاى آینده ترجیح دهند … تصمیم‏گیرىخواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدامخواص براى خدا در لحظه لازم، اینهاست، که تاریخ را نجات مى‏دهد، ارزشها را نجات مى‏دهد،ارزشها را حفظ مى‏کند. باید در لحظه لازم حرکت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت، دیگرفایده ندارد …»
[32]

پی‌نوشت‌ها:

[15]. نهج‏البلاغه، صبحى صالحى، حکمت 456.
[16].مناقب ابن‏شهر آشوب، ج‏4، ص‏68.
[17].بحارالانوار، ج‏44، ص‏51.
[18].تحف العقول، ص‏275.
[19].انساب الاشراف، بلاذرى، ج‏3، ص‏188.
[20].سوره منافقون، آیه 8.
[21].میزان الحکمه، ج‏6، ص‏288.
[22].مطهرى، مرتضى، انسان کامل، ص‏239 و نیز فلسفه اخلاق، ص‏152.
[23].من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏444.
[24].میزان الحکمه، ج‏7، ص‏357.
[25].مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، ج‏1، ص‏151.
[26].سوره توبه، آیه 52.
[27].تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏290.
[28].اعیان الشیعه، ج‏1، ص‏597.
[29].صحیفه نور، ج‏4، ص‏16.
[30].همان، ج‏8، ص‏12.
[31].همان، ج‏2، ص‏208.
[32].روزنامه جمهورى اسلامى 76/2/25. شامل سخنرانى تاریخى مقام معظم رهبرى در جمع فرماندهان وبسیجیان لشکر 27 رسول‏اللَّه(ص) و نیز ر.ک: به رسالت خواص و عبرتهاى عاشورا چاپ پنجم، نوشتهسیداحمد خاتمى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1377، در تایخ 75/3/20.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید