در گفت و گو با آیتاللَّه هاشمى رفسنجانى
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى مستحضر هستید، برخى روایات نشانمىدهد که برخى ائمه(ع) از این نظر تحت فشار بودند مانندامام صادق(ع) که از ناحیه برخى از شیعیان مورد سؤال بودکه چرا دست به شمشیر نمىبرید و چرا اقدام نمىکنید؟ ازموضعگیرى امام(ع) بر مىآید که آنان واقعاً شرایط رامساعد نمىدیدند و همین کسانى که ادّعا مىکردند ما دررکاب شما هستیم، ایستادگى نمىکردند. نمونههاى زیادى وجود دارد که یک نمونه آن جریان سدیر صیرفى است که به نقل مرحوم کلینى، یک وقت آمد خدمت حضرت صادق(ع) -حتماً جوانى انقلابى بوده است ولى توجه به موقعیت نداشت.- به امام اعتراض کرد که چرا در خانه نشستهاید؟ اگر جد شماامیرالمؤمنین(ع) این مقدار که شما نیرو و شیعه و یار دارید،نیرو داشت، قبیله تیم و قبیله عدى، در حکومتش طمع نمىکردند! حضرت سؤال کرد: چند نفر انتظار مىرود باشند؟سدیر گفت: صدهزار نفر. امام(ع) فرمود: صد هزار نفر؟ عرضکرد: نه؛ دویست هزار نفر! و در مرحله بعد ادّعا کرد نصفدنیا طرفدار شماست! معلوم مىشود که این شخص، شناختدرستى از وضع موجود نداشته است. حضرت ساکت شدند وبعد با سدیر به مزرعه رفتند. در مسیر در مکانى براىخواندن نماز پیاده شدند. سدیر خودش نقل مىکند که پسربچهاى در آنجا گله بزغالهاى مىچراند، امام(ع) آنجا خواستجواب مرا بدهد، فرمود. اگر به تعداد این رمه یاور داشتم،نشستن در خانه و دست کشیدن از قیام برایم جایز نبود!سدیر مىگوید پس از نماز تعداد بزغالهها را شمردم فقط 17بزغاله بود! این در شرایطى بود که نقل شده امام(ع) چهارهزار نفر شاگرد و راوى داشتند. یعنى کسانى که به هر حالبه گونهاى، کم یا زیاد، از محضر امام استفاده کردند. بنابراینمعلوم مىشود که این وضعیت چندان با دوره امام حسین(ع)تفاوت نداشته است چون بالاخره سیدالشهدا(ع) یک تعداد 70- 80 نفرى او را همراهى کرد که تا آخر بایستند ولى اینبزرگواران این مقدار هم نیروى کارى نداشتند که تا آخربایستند. اگر کسى چنین تحلیلى بکند، نظر شما چیست؟
جواب: ما باید در این روایات یک قدرى کار بکنیم، چرا که بالاخره مىبینیم درهمان زمان گاهى صدها نفر شهید مىشدند، یعنى آدمهایى بودند کهمقاومت مىکردند و در یک گوشهاى شهید مىشدند، همزمان جاهاىدیگر هم بودند. در زمان خود امامحسین(ع) که اشاره کردید همین مردمبودند، قطعاً در حکومت اسلامى، تعداد زیادى آدم حاضر بودند کهفداکارى بکنند. ولى مجموعه شرایط را براى پیاده کردن افکاراهلبیت(ع) که بخواهند اسلام واقعى را پیاده بکنند، شاید مساعدنمىدیدند. این یک بحث مستقلى است و در بحث ما نمىگنجد، شما یکسؤال مهمى را مطرح کردید که خود یک مقوله مستقلّ است مجله حکومت اسلامى: این سؤال براى این است که معلوم شود چرا این خط بعد ازشهادت حضرت دنبال نشد بلکه ظواهر تاریخى نشان مىدهدکه برخى فرصتها که در ظاهر پیش مىآمد، ائمه(ع)امتناعکردند و حاضر نشدند، به میدان مبارزه علنى بیایند؛علت آن چیست؟
جواب: مهمترین نکتهاى که همیشه به ذهنمان مىرسدونمىتوانیم آن رانفىکنیم، این است که بگوییم شرایط عمومى کشور براى پیاده شدن احکاماسلام، آن گونه که اهلبیت تشخیص مىدادند، آماده نبود. چون درزمانهاى بعدى، مکتب اهل سنّت شکل گرفته بود و عامه مردم – تعبیراتروایات به عامّه و خاصّه از همین نگاه است – تابع آن مکتب بودند و تقلیدمىکردند، واقعاً قبول مىکردند و ایمان داشتند به اینکه این مکتب حاکمباشد. اتفاقاتى که در دوران صفویه در ایران مىافتد، بعد سیاسى براى آنهامهم بوده است نه ابعاد واقعى اجراى احکام، ولى براى ائمه که این گونهنمىتوانست باشد. آنها مىخواستند قرآن را پیاده کنند. من احتمال جدّىمىدهم که اگر بحث و بررسى بکنیم به این نتیجه برسیم که امامان(ع)ظرفیت جامعه را بیش از این نمىدیدند.
مجله حکومت اسلامى: یک نکتهاى در سالهاى اخیر درباره آیهالله شیخعبدالکریم حائرى در دوره رضا خان گفته مىشود که ایشانحرکتى در جهت ضدیّت با اساس حکومت رضاخان، انقلابىنکرد تا حوزه را حفظ کند و نتیجه حفظ حوزه، نیروهایى بودکه بعدها انقلاب کردند. اگر کسى بگوید در طول تاریخائمه(ع) نیز به خاطر محدودیت توان، و در اقلیت بودن شیعه،بیشترین سعیشان این بود که شیعه را حفظ بکنند و اینفرهنگ و جایگاه باقى بماند، نظر شما چیست؟
جواب: این نکته هست، ولى اگر با آن حرفى که من گفتم با هم بگوییم، یکمعنایى پیدا مىکند و الّا به تنهایى فایده ندارد. فرض بکنیم صفوىها کهجنبه حکومتى دارند، گرچه فقط در شعار باعث شد که ایران شیعه بماند، آیا ائمه(ع) هم مىتوانستند حکومتى با همین موقعیت تشکیل بدهند.فرض کنید مانند حکومت فاطمىها که بعداً در مصر تشکیل شد ولى آنشیعه خالص نبود و ما هنوز آثار مثبت آن را مىبینیم و بهرهمند مىشویماز آن زمان اهلبیت به مصر راه یافتند و باقى هستند. اینکه ائمه(ع) هممىتوانستند چنین حکومتى به وجود بیاورند و مصلحت مىدیدند کهحکومتى در همین حد از اسلامى بودن تشکیل دهند، این قابل بحثاست و به این روشنى نمىتوانیم، جواب دهیم. ولى به صورت کلّى اگرمىدیدند که [که تشکیل حکومت ناب اسلامى ممکن] نمىشود، یعنىتحمّل نمىکنند [و حکومتى مثل حکومت صفوى نیز] یک اسلام واقعىو یک شیعه واقعى نبود؛ یعنى اگر مىخواستند حکومتى مثل صفوىها ویا مثل فاطمىها و یا حمدانیان یا ادارسه در آفریقا تشکیل بدهند، اسمششیعه بود ولى واقعیتش نبود. در حالى که آنان در صدد تشکیل حکومتاسلامى ناب بودند نه حکومتى که اسمش اسلامى باشد ولى در واقعصددرصد اسلامى نباشد.
مجله حکومت اسلامى: این بحث همان گونه که اشاره فرمودید جاى کار و بررسىدارد ولى آنچه که مسلّم است اینکه این روند ادامه پیدا کرد تابه انقلاب مبارک و اسلامى ایران رسید که دستاورد مهمىبراى همین نهضتى بوده که در طول تاریخ ادامه داشت. بهنظر حضرتعالى نقش عاشورا در این انقلاب در چه حدّىبوده است؟ توضیح اینکه این سؤال را ممکن است در دوسطح مطرح کنیم، یکى نقشآفرینى فکرى که این نهضتداشته و انقلابیون و مبارزین را به اینجا رسانده که باید درچنین موقعیتى مثل امامحسین(ع) قیام کنند و جلوى استبدادداخلى یا حتّى استعمار خارجى بایستند و این حرکت را آغازبکنند. چون قبل از آن حداقل رکودى بین متفکّرین وجود داشتو در این زمینه اقدامى نکردند تا حضرت امام(ره) چنیناقدامى کردند. بنابراین از جهت فکرى، این نقشآفرینى رابراى عاشورا مىبینیم. دیگرى در سازماندهى عملى انقلاب
نیز مشهود است که نهضت عاشورا، نقش عمدهاى داشتهاست.
حضرتعالى به عنوان کسى که در متن این قضایا و جریاناتمبارزه بودید و از نزدیک شرکت داشتید، این نقشآفرینى رابراى نسلهاى فعلى که آن زمان را درک نکردند و این مسائلرا نمىدانند و همچنین نسلهاى بعدى، چگونه ترسیممىکنید؟
جواب: فکر مىکنم از چند جهت از مسئله عاشورا و کربلا و امامحسین(ع)استفاده مىشد، براى اینکه مبارزه هم جدّىتر و هم عمیقتر و همماندگارتر بشود. یکى به عنوان یک حجت تا کسى در مسیر مبارزه شکنکند، چون به خاطر امامحسین(ع) جانشان را تقدیم مىکردند وبچههایشان را هم به اسارت مىدادند.
آن چیزى که در انتظار مبارزین بود بالاخره یا شهادت بود یا اسارت ویا هزینه کردن. امام حسین(ع) به خاطر دین همه این کارها را کرده بودند.ملموسترین شکلش در زندگى ائمه را در کربلا داشتیم. البته از حضرتموسى بن جعفر(ع) هم زندان را داشتیم، آن هم یک حجّت بود. این را ازلحاظ افکار عمومى مىگویم، اما براى صاحب نظران و اهل فتوى، حجتبیش از اینهاست. این امر تأثیر بسیار جدّى بر این داشت که انسان باشهامت و با خیال راحت، وارد مبارزه شود و از هر چه که مىتواند، مال،جان، بچهها و رفاهش سرمایه گذارى بکند.
نقطه مهم دیگرى که در قضیه امام حسین(ع) وجود داشت فضایى بودکه عاشورا و کربلا در جامعه درست کرده بود و بالاخره جامعه را یکمقدارى حسینى کرده بود. ما در این جامعه مىخواستیم کار کنیم. اگر اینکار را مىخواستیم در جامعه مثلاً سنّىهاى مصر یا شام بکنیم، قدرى دشوار بود، مگر اینکه آنها هم یک فضاى دینى مىداشتند که ما از آن زاویه نگاه مىکردیم، اما فضاى امامحسین(ع) در جامعه بستر مناسبى براىحرکت جهادى و مبارزاتى خلق کرده بود. سوم، امکاناتى که عاشورا و محرّم خلق کرده بود و هنوز هم خلقمىکند و نیز خود مراسم عاشورا، حسینیهها، نذورات و موقوفات، اینهادر مسیر مبارزه خیلى مهم است. در جوامع بشرى براى کارهاى فرهنگىشان از این چیزها خلق مىکنند. بالاخره روز استقلال وآزادیشان، روز مرگ قهرمانانشان، از این چیزها درست مىکنند و در آنفرصتها بهره مىگیرند. حادثه عاشورا یک بهره مداومى را در اختیارتفکر ولایى و تفکر حکومت ولایى گذاشته است. براى اینکه هم از لحاظمالى و هم از لحاظ زمانى و هم از لحاظ مکانى و هم از لحاظ داشتنمستمع که مردم به طور طبیعى جمع شوند و گوش بدهند، اینطورفرصتى هیچ جا نیست. من الآن جایى را نمىبینم که بخواهم به وضعخودمان تشبیه کنم. کربلا و عاشورا و محرم این فرصت را در اختیارمبارزان شیعى در ایران قرار داده بود. ما واقعاً منابع مالى مبارزان را بیشتراز این ناحیه بهدست مىآوردیم. همه، به خاطر این بود که این فضا وجودداشت. یک حادثهاى که براى ما اتفاق مىافتاد و کسى از ما کشته یا اسیر یامتوارى و یا تبعید مىشد، خیلى خوب و آسان مىتوانستیم او را تشبیه کنیم به آن چیزى که در ذهن مردم مقدس است و شبیهسازى بکنیم و ازاین تقدس که وجود مردم را قبضه کرده براى اثبات حقانیت راه خودمان و جلب احساسات مردممان استفاده بکنیم. اینها خیلى ظرفیت بالایى است. ما چون در آن هستیم، خودمان غافلیم از آنچه که داریم.
آنهایى که در گذشته به فکر بودند که این جریان را منحرف کنند و بهطرف مسائل غیرسیاسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را از این طریقدرست کنند، آنها رندانه عمل مىکردند. نقطه مقابلش این بود که ایننهضت و عزادارىها را که آنها مىخواستند منحرفش بکنند، همان را مادر خدمت انقلاب آورده بودیم و این کار را فقط روحانیت مىتوانستبکند که سابقه متولىگرى این امور را داشت. مثلاً وقتى که سراغ مصیبتخوانىها و نوحهخوانىها، دستجات و عزادارىها مىرفتیم دوتیپ مىدیدیم؛ یک تیپ بودند که ما با آن تباین داشتیم و دولت هم بیشتر از آنها حمایت مىکرد و آنها را تشویق مىکرد که عواطف مردم را بامسائل سطحى جلب بکنند و آتش خواستههاى مردم را با آن چیزهاخاموش بکنند. یک عدّهاى هم بودند که مىگفتند باید احساسات مردم رادر جهت اصلاح جامعه و نظام و کارهاى مبنایى جامعه سمت و سو داد.
در آن دوره بهترین پایگاه ما این جلسات بود، حتى جلسات ماهرمضان که مردم براى خود ماه رمضان جمع مىشوند نیز بدون امام حسین(ع)هیچ بود. وقتى یک جلسه برپا مىشد مىبایست روحش را باتبلیغ راه امامحسین(ع) احیا بکنیم. آن عبادت، روزه، ذکر و قرآن همه بود،ولى آنکه به کار ما و جلساتمان بیشتر جهت مىداد این روح قیام امامحسین(ع) بود. حالا هم همینطور است و همیشه هم بوده است.عاشورا واقعاً چاشنى خیلى مؤثّر در جلسات ما بود و هنوز هم هست.خداوند این محبت را قرار داده است.
مجله حکومت اسلامى: اگر در این خصوص خاطراتى از دوران مبارزه دارید،خوشحال مىشویم بازگو فرمایید.
جواب: وقتى مسئله مدرسه فیضیه اتفاق افتاد و ما براى اولین باربا رژیم درگیرشدیم، در آن حادثه که با شهادت امام صادق(ع) و ایام نوروز همزمان بود،طلبه رودبارى، آقاسیدیونس از بالاى پشت بام مدرسه، آن طرف داخل رودخانه افتاد و بعد از مدتى در رودبار از دنیا رفت. ما این مورد را بهعنوان شهید مدرسه فیضیه مطرح کردیم و از کتکها و غارتها، که اولین باربود اتفاق افتاده بود، استفاده کردیم، یعنى اینها را با شبیهسازى با قیام امامحسین(ع) استفاده مىکردیم. مردم براى اینها واقعاً گریه مىکردند وحسابى اشک مىریختند، البته با آن ظرافت هایى که وعاظ داشتند، مثلاً شعرمىگفتند و مرثیهسرایى مىکردند.
این جریان نوروز اتفاق افتاد، شاید 21 فروردین بود که مرا بازداشت کردند. براى ارسال نامههاى مکتب تشیع رفته بودم که در خیابان باجک قم مرا دستگیر کرده و به سربازى بردند. جمع دیگرى از طلبهها را نیز
دستگیر کردند. هر کدام از ما طلبهها را در گردانها تقسیم کردند. وقتىمحرم رسید هر یک از ما گردانمان را به یک مسجد تبدیل کرده بودیم، همحرفهایمان را مىزدیم و هم روضه مىخواندیم، البته نمىگذاشتند یکجلسه مشترک میان گردانها داشته باشیم. عصر عاشورا، سپهبد عظیمى،فرمانده نیروى زمینى براى بازدید آمده بود که یکدفعه نگاه کرد، دید اینسربازها گروه گروه نشستهاند و ما هم با لباس سربازى مشغول صحبتبراى آنها هستیم. او گفته بود اینها آمدهاند اینجا را آخوندخانه کردهاند!بعد از آن، جلسات ما را تعطیل کردند.
و یا مثلاً، آن نیروهایى که براى حمله به مدرسه فیضیه آورده شدهبودند، چتر بازها بودند که نیروهاى جدى و مقاوم شاه به شمار مىرفتند؛نیروهاى ورزیده، ورزشکار و آموزشدیدهاى بودند. آنها را به جنگقشقایىها فرستاده بودند و در همان پادگان حضور داشتند؛ اینها همروضه گرفته بودند و مرا هم براى روضه خوانى دعوت کرده بودند. حالاچتربازى که مدرسه فیضیه را کوبیده بود و از آنجا رفتند قشقایىها را همتار و مار کردند، مجلس روضه گرفته بودند! این نیروها خیلى هم مورداحترام بودند، مثلاً اگر مىخواستند به آنها آبگوشت بدهند، چند تا تخممرغ هم توى آبگوشتشان مىریختند براى اینکه تغذیه مقوى داشتهباشند! این را ما و رفقا که براى روضهخوانى در مجالس آنها رفته بودیممتوجه شدیم که غذاى آنها با بقیه متفاوت است. من دو سه تا سخنرانىبراى این چتربازها کردم. سالنى داشتند که از جمعیت پُر مىشد، واقعاً مارا تحمل کردند، در حالى که درست در نقطه مقابل خودمان بودند،برایشان سخنرانى کردیم، این خیلى تأثیر دارد، یعنى ما این گونهمىتوانستیم از عاشورا استفاده بکنیم، راههاى دیگرى هم بود، اما این راهنزدیکتر بود.
مجله حکومت اسلامى: یکى دیگر از جلوههاى حضور کربلا و فرهنگ عاشورا را مادر مسئله جنگ تحمیلى و فضاى حاکم بر کشورمان در آن
زمان شاهد بودیم و حضرتعالى هم در متن قضایاى جنگ ومدیریت جنگ قرار داشتید. به نسل موجود ما متأسفانه فقطبرخى از آثار و خاطرات جنگ منتقل مىشود؛ خیلى مایلیم کهروایت نقشآفرینى حادثه کربلا را از این منظر، یعنى درزمینه دوران دفاع مقدس از زبان حضرتعالى بشنویم.
جواب: طبعاً در جنگ این قضیه بیشتر از جاهاى دیگر دیده مىشود، چون جنگ یک میدان محسوس شبیه کربلا بوده است، براى آنهایى که نزدیک به شهادت بودند، آن جلساتى که آقایان روحانى برایشان روضه مىخواندند، این مؤثرترین برنامه فرهنگى بود. و به طور کلى براى نیروهاى جنگ از نقطه آموزششان، اعزامشان، مسیرى که مىرفتند، چهآنجایى که مانور مىدادند و چه آن موقعى که براى عملیات توجیه مىشدند و بعدش مىجنگیدند که یا پیروز مىشدند و یا شکست مىخوردند و شهید یا اسیر یا مجروح مىشدند؛ در تمامى این مراحل آنچه که آنان را سر حال نگه مىداشت و روحیه آنان را تقویت مىکرد،داستان کربلا بود. من هیچ چیزى را بیش از این مؤثر نمىدیدم.
مجله حکومت اسلامى: چرا؟ این چرایش خیلى مهم است.
جواب: چون اینها راهشان را مطابق راه امامحسین(ع) و یارانش مىدیدند وانتظار سرنوشتى شبیه سرنوشت آنان را داشتند. چون اینها ممکن بود یاشهید شوند و یا اسیر گردند و سرنوشتى مانند سرنوشت امامحسین(ع) یااسراى کربلا پیدا کنند. آنان مىدیدند هر چه برایشان پیش آید در کربلابهترین نمونه و مقتدا و الگویش را دارند. علاوه بر اینکه آدمهایى که به جبهه مىآمدند، نوعاً کسانى بودند که از اول تربیتشان همین بود و با عشقبه امام حسین(ع) بزرگ شده بودند. بخصوص که جهت حرکت جنگ مانهم به طرف کربلا بود. اینکه کربلا و قبور ائمه(ع) را اینها بتوانند فتحبکنند و راه مردم به کربلا را باز کنند، برایشان مهم بود و لذا روى همه چیزاسم کربلا را مىنوشتند، جاده کربلا، سقّاخانه کربلا، عملیات کربلا و…اصلاً یک پارچه عشق به امامحسین(ع) بودند و اصلاً در آن دوره هیچنقطهاى از امامحسین(ع) خالى نبود. این رزمندگان با آشنایى که باایثارگرى موجود در کربلا داشتند، مسائل برایشان حل شده بود. در جهادو مبارزه چیزى که مهم است این است که مسائل براى انسان حل شده باشد. آدم اگر گرفتار شبهه و تردید باشد ممکن نیست شهامت داشته باشد. عاشورا خیلى کمک کرد که اینها مشکل فکرى و تردید نداشته باشند.
مجله حکومت اسلامى: براى ماندگارى و احیاى آن تأثیرى که مسأله فضاى حاکم بر جبههها با الهام از فرهنگ عاشورا داشت، تلاشهاى نسبتاًخوبى صورت مىگیرد. مسأله راهاندازى کاروانهاى راهیان نور در ایام نوروز براى دیدار از مناطق جنگى، ستاد احیاى آثار دفاع مقدس و…، و حضرتعالى نیز اطلاع دارید از تمام اقشار جامعه حضور دارند و با وسائل نقلیه خودشان راه مىافتند و مىروند، کاروانهاى دانشجویى، اعم از دانشجویان و اساتید و یا مجموعهاى از هنرمندان و ورزشکاران براى بازدید جبههها مىروند که به هر حال اینها خودشان درتأثیرگذارى بر افکار عمومى مردم نقش دارند؛ حضرتعالى براى استفاده بهتر از این مجموعه و تأثیرات عمیقتر و براى اینکه تأثیرات صرفاً در لایههاى ظاهرى نماند و به تأثیراتعاطفى اکتفا نشود؛ اگر پیشنهادى دارید بفرمایید.
جواب: پیشنهاد ونظر ویژهاىکه به فکر کسانى که دارند کار مىکنند نرسیده باشد ندارم، ممکن است لازم باشد امکانات بیشتر و بهتر باشد و راه راهموار کرد. ولى به هر حال یکى از کارهاى خوبى که اینها مىکنند و زیادهم هست، نوشتن خاطرات رزمندگان جبههها مىباشد. ماها که در عمق مسائل بودیم، وقتى فرصت مىکنیم و این جزوهها را مىخوانیم، تحت تأثیر قرار مىگیریم، گریه مىکنیم و به یاد هواى آن موقع مىافتیم؛ تأثیرویژهاى دارد. الآن میلیونها نسخه از همین خاطرات را منتشر کردهاند،ساده هم مىنویسند؛ اینکه پدرشان این جورى بود، مادرشان این جورىبود، اینطورى خداحافظى کردند، رفیقشان این جورى بود، در جبهه وسنگر، شب را چه جورى گذراندند، صبح چه کردند، چه جورى مجروح شدند، در مورد اسارت و امثال آن؛ این کار خوبى است که هزاران اثرماندگار به وجود مىآید.
یک کارى که پیشنهاد مىکنم استفاده از ظرفیتهاى هنرى ونمایشهاى مختلف است؛ اعم از فیلم، سریال، نمایشنامه و…الآن از هنربراى هر چیزى استفاده مىکنند، هنر مربوط به جنگ، بهتر از این مىتوانست باشد و این کار خیلى مؤثر است. اگر درست یک واقعه را به صورت تخیّلى تنظیم کنند و به صورت فیلم پخش کنند، بغض مردممىشکند و همه را تکان مىدهد. ما نمىگوییم در این زمینه فیلم نداریم،اما کارهایى که هنرمندان به آنها عشق دارند و انجام مىدهند گُل مىکند وفوقالعاده مىشود و ما کمتر هنرمندانى داریم که در این زمینه عاشقانه فعالیت کنند و لذا گرچه زحمت مىکشند ولى کارشان در زمینه جنگ گُلنمىکند. یعنى هنرمندانى که بخواهند در زمینه جنگ و دفاع مقدس،هدف اصلى را ارائه و آن را بزرگ کنند و نشان بدهند؛ زیاد نیستند، تعدادکمى هستند، من فکر مىکنم که یکى از چیزهایى که خیلى جایش خالى است همین است.
علاوه بر اینکه در بخش مربوط به آثار جنگ، ما مدتهاست که پیشنهادکردیم که یک موزه جامعى از جنگ ساخته شود ولى هنوز کار درستى انجام نشده است، البته موزههاى کوچکى به صورت پراکنده هست. من به کره شمالى که رفته بودم یک موزهاى دیدم که واقعاً عظمت جنگشان رانشان مىداد. تمام وسایل جنگىشان را نشان مىداد. تمام عملیاتهایشان و…؛ هم وسایل بود و هم فیلم جنگ، یعنى آن وقتى که با آمریکامىجنگیدند چه چیزهایى داشتند و چگونه مىجنگیدند. در حالى که ماجنگمان با همه مشکلاتى که داشت، واقعاً جنگ پرمعنا و مفهومى بود، ماسربازان مخلصِ اختیارى، انتخابگر و با آن روحیات را در جبهه داشتیم.
من خیلى از جنگهاى دنیا را مطالعه کردهام و چنین سرمایهاى را ندیدم.روى این سرمایه بیش از اینها باید کار بشود. همین کارهاى کاروان نور که شما مىگویید مىرساند که همان تقدسى که در زمان جنگ به ذهن مردم آمده بود، هنوز آن تقدس باقى است. همین هم مربوط به این کارهایى است که کردند. صدا و سیما، رسانهها و خود رزمندهها این تقدّس را نگهداشتهاند. واقعاً مردم همین جورى که به مشهد مىروند و یک خضوعى مىکنند، به قتلگاه اینها هم که مىروند، همین خضوع، شاید هم عمیقتروجود داشته باشد، چون آنان را مىشناسند و مىدانند که بچههاى خودشان بودند و رفتند شهید یا مجروح شدند. این قتلگاهها براى مردم خیلى مفهوم دارد. به نظر مىرسد از این سرمایههایى که در اختیار ماستمىشود بهتر بهره بردارى کرد. البته ناسپاسى هم نباید بکنیم، هنوز همبهترین جلساتى که در کشور گرفته مىشود مراسم شهدا است؛ گاهى ده بیست بار مراسم گرفتهاند، اما باز هم که آدم مىرود مىبیند که باروحترین جلسات است.
منبع:فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27