خردورزی زن در اندیشه امام علی علیه السّلام

خردورزی زن در اندیشه امام علی علیه السّلام

نویسنده: کریم خانمحمدی

در ادبیات متون اسلامی، زنان در موارد بسیاری به نقص عقل موصوف شده‌اند؛ در این میان، گفتار امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه از برجستگی ویژه‌ای برخوردار است. ایشان در آن گفتار زنان را به “سست رأیی” و “نقصان عقل” متهم می‌کنند. در این باب چند سؤال مطرح است:
1. آیا این جملات از علی علیه‌السلام صادر شده است؛ به عبارت دیگر آیا این سخنان واقعا از علی علیه‌السلام می‌باشد؟
2. در صورت صحّت صدور، مراد علی علیه‌السلام از زنان کیانند؟ آیا زنان ویژه‌ای بوده‌اند؟ یعنی آیا این سخن به اصطلاح یک قضیه فی‌واقعه است؟ یا مقصود نوع زن در برابر نوع مرد می‌باشد؟
3. در صورتی که نوع زن مراد باشد، آیا روایت درصدد بیان “فصل مقوّم” زنان می‌باشد؟ یا فقط شامل زنان عهد علی علیه‌السلام می‌باشد، و از شمول زمانی برخوردار نیست؟
تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد تا همین دهه‌های اخیر برداشتی که عموما از متون دینی درباره زنان می‌شد، “ناقص العقل” بودن ایشان بود و این ویژگی را جبلی و سرشت زن می‌پنداشتند چنان که کشفی در تحفه الملوک می‌نویسد: “زنان به سبب ضعف عقل و سفلت مرتبه که دارند و لازم خلقت و جبلّت ایشان است البته مرتکب بعضی از امور که نباید بشوند می‌شوند”1
برداشت مذکور، مؤلفه اصلی پارادایم حاکم (مرد سالاری) بر اندیشه‌های موجود در حوزه‌های علمی بود. لیکن، اخیرا به تبع تحولات ساختاری به نفع زنان، در کلیت اندیشه مذکور تشکیک صورت می‌گیرد؛ راستی چگونه می‌توان زنان ایرانی را که در سال‌های اخیر در ورود به دانشگاه‌ها گوی سبقت را از مردان ربوده‌اند، به همان سهولت قبلی، که اکثریت زنان بی‌سواد بودند، ناقص العقل نامید؟
جهت ابهام زدایی، ابتدا مفهوم “عقل” را در اندیشه امیرالمؤمنین علیه‌السلام تعریف نموده و سپس با استناد به شواهد تاریخی، متون دینی و نظریه‌های موجود، اندیشه ایشان را درباره خرد ورزی زنان تبیین کرده، و می‌کوشیم به سؤالات پیشین پاسخ دهیم.

مفهوم عقل در اندیشه علی علیه‌السلام
به امام علیه‌السلام عرض شد: عاقل را برای ما توصیف کن! فرمود: “خردمند کسی است که هر چیزی را در جای خود نهد”.2
تعریف فوق، تعریف مفهومیِ جامعی است که همانند هر تعریف مفهومی دیگر، هنوز به حالت مشهود در نیامده است، فلذا ناچاریم شاخص‌هایی را که ایشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بیان داشته‌اند متذکر شویم. تا مفهوم عقل برای خواننده، ملموس‌تر شود. از طرف دیگر، بود و نبود یکی از این شاخص‌ها در فرد یا گروهی نشانگر قوت یا نقص عقل آن فرد یا گروه می‌باشد.

الف. گفتار منطقی
علی علیه‌السلام فرمود: “از ویژگی خردمند آن است که چیزی را نگوید که امکان تکذیب آن داده شود”.3 خردمند منطقا به گونه‌ای سخن می‌گوید که ضمن این که صغراهای سخن متقن می‌باشد، از توالی صغری و کبری نتیجه به دست می‌آید و به لحاظ منطقی قابل تکذیب نیست برخلاف “کانا”4 که سخن وی سست و نشان دهنده کاستی خرد اوست.

ب. گفتمان استدلالی
علی علیه‌السلام فرمود: “خردمند هرگاه سخن گوید آن را با حکمت و مثال همراه سازد ولی احمق هرگاه سخن بگوید به دنبال آن سوگند یاد می‌کند”.5 خردمند ضمن این که به گفتار منطقی توانایی دارد، برای صحت گفتار خویش به حکمت یعنی استدلال عقلی و مثال یعنی یافته‌های تجربی استشهاد می‌کند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالی تن می‌دهد. در مقابل، فرد احمق قسم می‌خورد یعنی از طرف گفت‌وگو می‌خواهد بدون استدلالِ منطقی ـ تجربی حرف او را بپذیرد، که این شیوه گفتمان از نظر امام علی علیه‌السلام نشانه حماقت و بی‌خردی است.

ج. طرد باطل
“به علی علیه‌السلام گفته شد خردمند کیست؟ فرمود: کسی که باطل را [از خود] براند”.6 خردمند نه تنها سخن بی‌پایه و اساس نمی‌گوید بلکه، سخنان بی‌منطق و باطل را همواره طرد می‌کند و تحت تأثیر القائات دیگران اقدام به باطل، از جمله گواهی دروغ و نظایر آن، نمی‌کند.

د. پیش بینی
علی علیه‌السلام فرمود: خردمندی به واقع رسیدن با ظن و تخمین و آگاهی یافتن به آنچه که نیست با به کار بردن آنچه که هست می‌باشد”.7 (العقل الاصابه بالظن، و معرفهُ ما لم یکن بما کان)
طبق تعریف فوق، عقل یک فرآیند ذهنی است که فرد به وسیله آن از معلوم به مجهول پی می‌برد و از مقدمات به نتیجه می‌رسد. پس مقصود علی علیه‌السلام از عقل همان خرد ریاضی است که شخص عاقل را به حل معادلات ریاضی قادر می‌سازد. البته عقل توسعه یافته می‌تواند “مسائل اجتماعی” را نیز درک نموده و همبستگی‌ها را پیدا کند.
ناگفته نماند، پیش گویی بدون استناد از شاخص‌های “خردورزی” نیست بلکه آینده‌نگریِ توأم با استدلال و پیش‌بینیِ همراه با برنامه از شاخص‌های عقل می‌باشد چرا که واژه تدبیر در سخنان علی علیه‌السلام این ایده را رهنمون می‌سازد که ایشان فرمود: “هیچ خِرَد چون اندیشیدن نیست”.8
البته شاخص‌های دیگری نیز در سخنان علی علیه‌السلام برای مفهوم عقل بیان شده است که از ذکرش صرف نظر می‌شود. زیرا موارد مذکور، برای این مقال وافی به مقصود است. لیکن جهت روشن‌تر شدن مفهوم عقل در اندیشه علی علیه‌السلام و کنکاش بیشتر به مقتضای موضوع ذکر چند نکته خالی از فایده نیست.
1. عقل، غریزه خدادادی است که خداوند در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت می‌گذارد. علی علیه‌السلام فرمود: “خرد، ذاتی و از ابتدای ولادت است”.9
2. گرچه غریزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده ولی بدون تربیت به منصه ظهور نمی‌رسد. از دیدگاه علی علیه‌السلام ، عقل طی فرآیند تعامل اجتماعی قدرت بروز پیدا می‌کند، ایشان می‌فرمایند: “خردمندی با تعامل [اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… [ظهور پیدا می‌کند”.10 هم او می‌فرمود: “خردمندی غریزه‌ای است که تجارب اجتماعی آن را می‌پروراند.”11
3. افرادی که از تعامل اجتماعی و تربیت انسانی محروم بمانند این غریزه خدادادی در وجود آنها به منصه ظهور نمی‌رسد12، و حتی افراد عاقل نیز اگر تعامل با دیگر خردمندان را ترک نمایند در خردورزی ایشان کاستی ایجاد می‌گردد؛ چه این که علی علیه‌السلام فرمود: “کسی که از خردمندان حرف نشنود عقلش بمیرد”13، فلذا توصیه می‌کنند: “با خردمندان چه دشمن، یا دوست، همنشین باش، زیرا خردمندی [آنها] بر خرد [تو] می‌افزاید.”14

متن سخنان علی علیه‌السلام در مورد زنان
علی علیه‌السلام بعد از جنگ جمل، که به صحنه گردانی عایشه و به بهانه خونخواهی عثمان خلیفه سوم برپا شد، زنان را با عباراتی توبیخ نموده است که سید رضی قدس‌سره این عبارت‌ها را در خطبه هشتادم نهج‌البلاغه بیان نموده است:
“مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، و خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان؛ و نشانه ناتمامی خرد آنان این بود که گواهی دو زن چون گواهی یک مرد به حساب رود، پس از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیکانشان واپایید، و تا در کار زشت طمع نکنند، در کار نیک از آنان اطاعت ننمائید.”15
علی علیه‌السلام در وصیت‌نامه خویش به فرزند بزرگش امام حسن مجتبی علیه‌السلام جملاتی را به زبان می‌راند که متفرع بر “کاستی خرد زنان” می‌باشد. ایشان در فرازی از وصیت نامه می‌فرمایند:
“بپرهیز از رأی زدن با زنان که زنان سست رأیند، و در تصمیم گرفتن ناتوان، و در پرده‌شان نگاه‌دار تا دیده‌شان به نامحرمان نگریستن نیارد که سخت در پرده بودن آنان را از ـ هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نیست از بیگانه که بدو اطمینان نداری و او را نزد آنان درآری. و اگر چنان کنی که جز تو را نشناسند، روا دار؛ و کاری که برون از توانای زن است به دستش مسپار، که زن گل بهاری است لطیف و آسیب‌پذیر، نه پهلوانی است کارفرما و در هر کار دلیر، و مبادا در گرامی داشت ـ وی خود را ـ از حد بگذرانی تا او را به طمع افکنی و به میانجی دیگری وادار گردانی”.16
علی علیه‌السلام در فقره مذکور زن را گل بهاری دانسته و در موارد سخت و طاقت فرسا از وی سلب مسوؤلیت می‌نماید. البته همچنان که لحن گفتار نشان می‌دهد، سخن از سلب مسوؤلیت است نه محروم داشتن، لیکن جملات فوق بیان روان‌شناختی علی علیه‌السلام درباره زن می‌باشد که در ضمن بیان ویژگی روان‌شناختی زن، مدیریت وی را در خانه به مرد سپرده و شیوه اداره را نیز بیان می‌کند. و توصیه می‌کند که مرد، ضمن اجتناب از واگذاری کارهای طاقت‌فرسا به زن، در گرامیداشت وی نیز از حد اعتدال خارج نشود که موجب سوء استفاده باشد. توصیه دیگر “پرده نشینی” زن می‌باشد، به طوری که زن با سایر مردان آمد و شد نداشته باشند. البته می‌دانیم که نتیجه عدم “تعامل اجتماعی”، کاستی عقل زنان می‌باشد که ایشان را از شایستگی مشورت نمودن می‌اندازد. زیرا همان‌طور که قبلاً اشاره نمودیم از دیدگاه علی علیه‌السلام با “تجارت” و “تعامل اجتماعی” عقل به منصه ظهور می‌رسد.

نظریه‌های معاصر درباره خردورزی زنان
درباره این که آیا زن واقعا ناقص العقل است؟ و این که این روایات به کدامین زنان معطوف است؟ اندیشه‌های مختلفی ارایه شده که نگارنده این اندیشه‌ها را در چهار عنوان مقوله‌بندی نموده و به مستندات هر یک اشاره می‌کند.

الف: طرد روایات
برخی از نویسندگان همه روایات مربوط به “ناقص العقل” بودن زنان را ساختگی و به اصطلاح مجعول می‌دانند و معتقدند این احادیث از سایر ادیان، مثل یهود و نصاری، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاری حاملان حدیث است. نویسندگانی چون قاسم امینی از جهان اهل سنت و ورود السبی و اخیرا جمیله کدیور این روایات را مجعول می‌دانند. جمیله کدیور صریحا آنها را جزو اسرائیلیات می‌داند.17
این نظریه مستندات قرآنی “کاستی خرد زنان” را توجیه نموده و ترجمان دیگری را ارایه می‌کند. اعراب بت‌پرست معتقد بودند ملائکه دختران خدایند. قرآن کریم ضمن نفی پندار مذکور به دو ویژگی روان‌شناختی اشاره می‌کند.
“او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین” (زخرف18) “آیا کسی را که در لابه‌لای زینت‌ها پرورش می‌یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می‌خوانید)؟”
در آیه فوق به دو ویژگی زن، که ساختار روحی وی را نشان می‌دهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زیور آلات و آرایش و خودنمایی.
ب: فقدان منطق قوی در استدلال و حجت آوری.
هر دو شاخص نشانگر کاستی عقل زنان می‌باشد، همچنان که قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوری از دیدگاه علی علیه‌السلام از جمله شاخص‌های عقلانیت بود و ایشان تصریح داشتند که عاقل سخنی نمی‌گوید که امکان تکذیب آن داده شود.
اندیشه‌ای که درصدد طرد روایات و عدم پذیرش کاستی خرد زنان می‌باشد، آیه را به مقتضای مقصود تفسیر می‌کند و معتقد است آیه مربوط به زنان نیست، بلکه منظور از کسی که در زیورآلات نشو و نما می‌کند و از حجت‌آوری عاجز است بت‌ها می‌باشد. مرسوم اعراب بت‌پرست این بود که بت‌ها را تزیین می‌کردند و انواع زینت‌ها را به آنها می‌آراستند در حالی که آن بت‌های تراشیده شده از سنگ، هیچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان که حضرت ابراهیم با تبر همه بت‌های عهد نمرود را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست می‌گویید خداست، از بت بزرگ بپرسید، در حالی که می‌دانید بت سخن نمی‌گوید. این تفسیر را علامه طبرسی در قرن ششم هجری از اُبن زید نقل می‌کند.19
این اندیشه توفیق کلی ندارد زیرا، روایات در این‌باره متواترند و طرد روایات متواتر20 را اصولیون به سهولت نمی‌پذیرند، وانگهی این اندیشه در توجیه برخی از آیات قرآنی که متفق علیه فقهاء می‌باشد توفیق حاصل نکرده است. از جمله آیه 282 سوره بقره به صراحت گواهی یک مرد را معادل گواهی دو زن می‌داند که در روایات با کاستی عقل زنان توجیه شده است.21

ب: حمل روایات به مورد خاص
نظریه دوم، معتقد است احادیثی که زنان را ناقص العقل می‌خواند درباره زنان ویژه‌ای صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهج‌البلاغه درباره عاشیه و زنان دیگری که با وی همراهی نمودند، می‌باشد و به دیگر زنان تعمیم‌پذیر نیست. به عبارت دیگر “قضیه فی واقعه” می‌باشد. شواهدی نیز بر گفتار فوق می‌توان یافت؛ از جمله علی علیه‌السلام در خطبه سیزدهم نهج‌البلاغه اهل بصره را با عبارات ذیل نکوهش می‌کند:
“سپاه زن بودید، و از چهارپا پیروی نمودید! بانگ کرد و پاسخ گفتید، پی‌شد و گریختید. خوی شما پست است و پیمانتان دستخوش شکست. دو رویی‌تان شعار است…”22
درپی خطبه سیزدهم، خطبه چهاردهم می‌باشد که “سید رضی” در سر فصل آن می‌گوید، “و از سخنان آن حضرت است که در این باب [یعنی نکوهش اهل بصره]” پس این خطبه نیز در نکوهش مردان شرکت کننده در جنگ جمل می‌باشد، که علی علیه‌السلام در این خطبه ایشان را “سبک عقل” می‌خواند:
“سرزمین شما به آب نزدیک است، و دور از آسمان، خردهایتان اندک است و سفاهت در شما نمایان؛ نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه ربایان و شکار حمله کنندگان”.23
به همان نحو که علی علیه‌السلام زنان اصحاب جمل را به کاستی عقل منتسب می‌کند مردان ایشان را نیز سبک عقل و سفیه می‌خواند. پس چرا از گفتار علی علیه‌السلام در مورد زنان قانون کلی استنتاج می‌شود، ولی در مورد مردان حمل به مورد می‌گردد؟ آیا وحدت رویّه اقتضا نمی‌کند که بگوییم در مورد زنان نیز، همان افراد ویژه مقصود امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود؟
بانوان محترم نباید از عبارات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه هشتاد مبنی بر کم‌خردی زنان، آزرده خاطر شوند زیرا عبارات علی علیه‌السلام در نکوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ایشان درباره زنان اصحاب جمل می‌باشد، در حالی که نقش زن در آن فتنه برجسته‌تر بود.
این نظریه، در تجزیه و تحلیل روایات به مفاهیم مورد نظر اصحاب تأویل، از جمله تأثیر متن در ادراک، تأکید می‌ورزد. گارفیکل در این زمینه “شاخص ـ متن” (Indexicality) را به کار می‌گیرد که تأکیدی بر تأثیر زمینه صدور گفتار به معنی بخشی آن کلام می‌باشد.25 در توضیح بیشتر برداشت مذکور، به یک مثال که مربوط به زنان و از گفتارهای علی علیه‌السلام می‌باشد بسنده می‌شود. علی علیه‌السلام فرمود: “اغذبوا عن النساء ما استطعتم”26 یعنی: چندان که طاقت دارید خودرا از زنان باز دارید.
جمله فوق، اگر از زمینه صدور تجرید گردد مفهوم عام خواهد داشت که دستور دوری گزیدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحیه علی علیه‌السلام صادر گردیده است. در حالی که سید رضی مؤلف نهج‌البلاغه می‌گوید که: جمله مذکور، زمانی بیان شد که ایشان سپاهی را مشایعت می‌کرد که می‌بایست با سرعت تمام و در مدت زمان کم به دشمن می‌تاخت. پس این دستور، یک دستور موردی ویژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگی، بلکه عملیات ویژه‌ای که چندان طول نمی‌کشید، می‌باشد، چه این که شواهد تاریخی نشان می‌دهد که لشکریان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در جنگ‌ها زن‌ها را به همراه می‌بردند.27
این نظریه نیز توفیق کلی حاصل نکرده است زیرا حمل همه روایات مربوط به کاستی خرد زنان به موارد خاص (قضیه فی واقعه)، گرچه در برخی موارد از جمله سخنان علی علیه‌السلام در خطبه هشتاد صدق می‌کند، ولی در برخی موارد همانند وصیت علی علیه‌السلام به امام حسن علیه‌السلام با زمینه صدور آنها سازگاری ندارد. علی علیه‌السلام در این وصیت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأی می‌خواند که یکی از شاخص‌ها کم خردی می‌باشد و می‌دانیم معمولاً وصیت فارغ از مورد، و جوهره اندیشه وصیت کننده می‌باشد، همچنان که امیرالمؤمنین علیه‌السلام این سخنان [وصیت‌نامه] را حاصل مطالعه خویش در طول تاریخ و زبده تفکراتش می‌پندارد. علاوه بر این، آیات قرآنی را که طبق برداشت اکثریت مفسرین ناظر به کم خردی زنان می‌باشد به سهولت نمی‌توان حمل به مورد نمود.
ناگفته نماند، دستور پرهیز از مشورت با زنان، با کم خردی ذاتی زنان ملازمه ندارد زیرا اطلاق دستور مذکور در اندیشه حضرت مقید شده است. علی علیه‌السلام فرمود: “بپرهیز از مشورت با زن‌ها مگر زنی که کمال عقل او به تجربه رسیده است”.28 از جمله فوق چنین برمی‌آید که وصیت امام علیه‌السلام به فرزندش حسن مجتبی علیه‌السلام عمومیت ندارد بلکه معطوف به اکثریت غالب می‌باشد و زنانی که از زر و زیور دنیا اعراض کرده و تعقل پرداخته‌اند، مانند مردان شایسته مشورت می‌باشند.

ج: حمل روایات به زنان عصر صدور
اندیشه سومی که متصور است، این است که بگوییم روایات مربوط به ناقص‌العقل بودن زنان معطوف به واقعیت خارجی عصر ائمه علیه‌السلام می‌باشد. چرا که در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعی و حضور در صحنه‌های اجتماعی محروم بودند و همچو زنانی رشد عقلانی نداشتند. زن قبل از اسلام هم‌چون برده‌ای بود در اختیار پدر که فروش آن جایز، و ازدواج نیز به منزله خرید رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلکه از هرگونه حقوق اجتماعی محروم بود.29 همان‌طور که قبلاً آوردیم، عقل از دیدگاه علی علیه‌السلام یک موهبت غریزی است ولی بدون تجارب اجتماعی به فعلیت نمی‌رسد.
در عصر صدور روایات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان کمتر بود گرچه زنانی یافت می‌شد که امکان داشت از سایر مردان عاقل‌تر باشند ولی قوانین روی عناوین کلی که در برگیرنده اکثریت می‌باشد وضع می‌گردد. فلذا احادیث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعیت خارجی بوده و از واقعیت بیرونی خبر می‌دهد و درصدد بیان فصل مقوم زنان نمی‌باشد.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل می‌کند ما با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بودیم و ایشان درباره آیه 282 سوره بقره با ما گفتگو می‌کرد که ناگاه زنی آمد و پیش روی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ایستاد و گفت: پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا، من پیک زنان به سوی شما هستم، هیچ زنی نیست که خبر آمدنم به نزد شما به وی برسد مگر این که شنیدن این خبر وی را خشنود سازد. یا رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفریننده و روزی دهنده مردان و زنان می‌باشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان می‌باشد، و حوا مادر زنان و مردان می‌باشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوی مردان و زنان هستی زنان را چه می‌شود که درباره “گواهی” و “میراث” دو زن برابر یک مرد قرار می‌گیرد؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: ای زن، این حکم از جانب خداوند عادل و حکیم می‌باشد که از حق تجاوز نکرده و ناروا حکم نمی‌دهد و از ممنوعیت شما سود نمی‌برد با علم خویش امور را تدبیر می‌کند، زیرا شما ناقص خِرَدید. زن گفت: ای رسول خدا، نقصان ما در چیست؟ فرمود: هر یک از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نمی‌خواند، و زیرا شما زیاد نفرین می‌فرستید و ناسپاسی فامیل می‌کنید. هر یک از شما بیست سال و بیشتر نزد مردی زندگی می‌گذرانید که از نیکی وی بهرمند می‌شوید. وقتی مرد دست تنک شد یا کار به مخاصمه کشیده شد، زن می‌گوید: من هرگز در تو خیری ندیدم. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در ادامه می‌افزاید، هر زنی که این خصوصیات اخلاقی را نداشته باشد پس هر محنتی که از ناحیه این نقصان به وی می‌رسد باید صبر پیشه کند که خداوند ثواب او را گرامی خواهد داشت. ای زن هیچ مرد پستی نیست که زنی پست‌تر از او یافت شود و هیچ زن شایسته‌ای مگر در مقابل مردی شایسته‌تر از او وجود دارد.30
داستان فوق که از زبان علی علیه‌السلام نقل گردید حاوی نکات ارزنده‌ای می‌باشد:
1. رسول خدا علیه‌السلام تعمیم ناروا، و این که زن با یک دعوا به شوهر بگوید: من هرگز در تو خیری ندیدم، را شاخص کم خردی زنان می‌داند زیرا این جمله با توجه به سابقه زندگی قابل تکذیب می‌باشد.
2. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله این اوصاف را وصفِ همه زنان نمی‌داند. و زنانی را که فاقد این ویژگی‌ها بوده اما محکوم قوانین اجتماعیِ معطوف به اکثریت هستند، به صبر و شکیبایی دعوت می‌کند.
3. بالاخره، رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تصریح می‌کند که در زمان وی میانگین عقول زنان کمتر از میانگین عقول مردان می‌باشد، پس سخن از میانگین آماری است و چه بسا زنی که نه تنها از شوهرش، بلکه از اکثریت مردان عالم، عاقل‌تر بود.
به تعبیر عمر رضا: “همانا تمایزات جسمی، روانی و عقلی، بر هر مرد و زنی صدق نمی‌کند، بلکه یک قاعده تفاضلی و تقریبی است که استثنا در آن زیاد است همچنان که استثناهای قواعد احتمالی زیاد است”.31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌پذیرد که کم خردی ویژگی ذاتی زن نیست و اگر ویژگی ذاتی نباشد ممکن است با تربیت اجتماعی برطرف گردد. هم‌چنان که شواهد تاریخی نشان می‌دهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانیت یکسانی برخوردار نبوده‌اند؛ هیچ محققی نمی‌تواند زن معاصر ایرانی را با زنان دوره قاجار که از نعمت سواد محروم بودند یکسان بداند.
برخی از محققین از مجموع روایات درباره زنان همان نتیجه‌ای را برداشت نموده‌اند که ما از روایت فوق استظهار نمودیم. آیه‌اللّه‌ جوادی آملی در تفسیر آیه 18، سوره زخرف که به دو شاخص از “ناقص العقل” بودن زنان اشاره می‌کند، می‌نویسد:
وصف ذاتی و لایتغیر زن این نیست که سرگرم حلیه و زیور بوده و در احتجاج‌های عقلی و مناظره‌های علمی و نیز مخاصمه‌های دفاعی غایب و محروم باشد، پس آیه مبارکه در صدد تبیین حقیقت نوعی زن و بیان فصل مقوم وی نیست که با تغییر نظام تربیتی دگرگون نشود.”32
دیدگاه‌هایی که در سال‌های اخیر، به ویژه در برابر مدعیات زنان ارایه شده‌اند، گرچه به لحاظ حقوقی تفاوت‌هایی را میان زن و مرد قائل هستند لیکن به لحاظ شناختی به نفع زنان می‌باشد. آیه‌اللّه‌ آذری قمی نیز دو ویژگی زن را قابل رفع و، به عبارت دیگر، پدیده تاریخی می‌انگارد.33 به نظر می‌رسد می‌توان نتیجه گرفت که دیدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامی ایران دستخوش تغییرات جدی درباره زنان گردیده است، و پیش‌بینی می‌شود ایستارهای شناختی، تغییرات حقوقی را درپی داشته باشد.

د: زن ناقص العقل بالفطره
این اندیشه که سابقه دیرینه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است که زن را خدایش به گونه‌ای آفریده که خِرَد وی هرگز به کمال نمی‌رسد، و کم خردی ذاتی و فصل مقوم زن می‌باشد و احکام و حدود شرعیه بر همین اساس پایه‌گذاری شده است. زنان از برخی تکالیف معذور و از برخی سمت‌ها محروم گشته‌اند “چون که کمیت و کیفیت تکالیف به قدر کمیت و مرتبه عقل مکلف است و زنان را به جهت عقل‌داری و عبادت خلق‌گذاری نفرموده‌اند”.34 در توجیه نظریه مذکور، چندین رویکرد ارایه شده که اجمالاً به دو رویکرد اشاره می‌شود.

1. رویکرد زیستی
این رویکرد در صدد است تا با ابتناء کردن قوانین تشریعی و دیدگاه‌های نظری بر وقایع تکوینی، به آنها ابدیت بخشیده، و آراء تبعیض‌آمیز را ابدی و عادلانه وانمود سازد.
عمر رضا کحاله در کتاب “المرأه فی القدیم و الحدیث”، تفاوت‌های اندامی زن و مرد را مبین نابرابری دماغی ایشان می‌پندارد:
ـ جمجمه زن کوچکتر و باریک‌تر از مرد می‌باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین 20 تا 60، 162 الی 164 گرم کمتر از مرد می‌باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین 60 تا 90، 123 الی 158 گرم کمتر از مرد می‌باشد.
ـ متوسط وزن نوزاد پسر 3250 گرم و نوزاد دختر 2900 گرم است.
ـ حرارتی که از جسم مرد تولید می‌شود در حالت استراحت 5 الی 8 درصد در سن مشابه از زن بیشتر است.
ـ نیروی زن در خلال سن 25 الی 30، 32 نیروی مرد در همین سن می‌باشد.
ـ حنجره زن از حنجره مرد کوچکتر و تارهای صوتی وی نیز متفاوت است.
ـ ستون فقرات زن کوتاهتر است.
ـ خون مرد سنگین‌تر از خون زن است و آب در خون زن بیشتر از آب در خون مرد است.
ـ نبض زن در حدود 8 الی 12 بار در دقیقه بیشتر از مرد می‌زند.
ـ حجم قلب مرد بیشتر از حجم قلب زن است، ولی گردش خون تفاوت ندارد.
ـ عصب زن زودتر منفعل می‌شود و بیشتر متأثر می‌گردد.
عمر رضا، تفاوت‌های روان‌شناختی و عقلی را مبتنی بر تفاوت‌های زیستی نموده، نتیجه می‌گیرد، همان‌طور که مردها از نظر زیستی نسبت به زنان تفوق دارند به لحاظ عقلی نیز تفوق دارند.35

2. رویکرد تاریخی
رویکرد دوم با مطالعه مناسبات اجتماعی مابین زن و مرد، مناسبات گذشته را دال بر مناسبات کنونی و آینده ایشان می‌داند. به عبارت دیگر این رویکرد، گذشته زن را به حال و آینده فرافکنی می‌کند. جمال محمد فقی، می‌گوید:
“مزاج مرد اقوی، اکمل، اتم و اجمل از زن می‌باشد که یک فضیلت فطری است. مزیت فطری مرد بر زن، قوت عقل می‌باشد؛ هم‌چنان که می‌بینید، اکثر کشفیات مال مردان است حتی خانم ماری کوری نیز شاگرد همسرش پییرکوری بود”.36
استدلال بر محرومیت زنان از برخی مناصب اجتماعی نیز ناشی از همین رویکرد است که، مثلاً طبق مفاد آیه 34 سوره نحل، و آیه 9 سوره انعام، هیچ زنی به مقام پیامبری نرسیده است: “ما ارسلنا من قبلک الارجالا نوحی الیهم” (نحل، 43) (ما نفرستادیم پیش از تو، مگر مردانی را که وحی می‌کردیم به سوی ایشان). “ولو جعلناه ملکا لجعلناه رجلاً و للبسنا علیهم ما یلبسون” (انعام، 9) (ما اگر رسول را فرشته‌ای قرار می‌دادیم، ناگزیر او را هم به صورت مردی می‌فرستادیم و هر آینه مشتبه می‌کردیم، چیزی را که بر خود و مردم مشتبه می‌کنند).
علامه در المیزان می‌گوید: “لجعناه رجلا” و نفرمود: “لجعلناه بشرا” برای این بود که بشر شامل مرد و زن هر دو می‌شود؛ رجل گفت تا ـ به طوری که بعضی‌ها گفته‌اند ـ اشاره کند به این که غیر مرد پیغمبر نمی‌شود”37
این رویکرد با چالش‌های عدیده‌ای روبرو است. دیدگاه‌های جدید مساوات طلبانه، ناقص‌العقل‌بودن فطری‌زنان را به شدت‌نفی می‌کنند و معتقدند اگر در زمان‌های گذشته زن نتوانسته‌است استعداد خویش را بروز دهد،به خاطر مناسبات ظالمانه اجتماعی‌بوده است.
توجیهات علمی این رویکرد نیز مورد مناقشه قرار گرفته است. منتقدین معتقدند اگر تحقیقات علمی در حل معمای زن توفیق حاصل نماید بحث‌های ایدئولوژیک دامن می‌کشد در حالی که این بحث هنوز در حوزه مذهب، فلسفه، علوم اجتماعی، از زمره بحث‌های جدی است و اغلب صبغه ایدئولوژیک نیز به خود می‌گیرد. فلذا نظریه چهارم در برگشت دادن تشریع و ایده‌های نظری به تکوین ناکام بوده است. دکتر شریعتی می‌نویسد:
“مسأله زن، چه از نظر احساس چه از نظر اجتماع، همچنان در قرن ما مطرح است و چون “علم” هنوز نتوانسته است آن را حل کند، خواه ناخواه، در مرحله “عقیده” مانده است و بنابراین، همچون همه مسایلی که هنوز علم پاسخی قاطع بدان نداده است، ناچار فلسفه، دین، سنن، پسند و یا نیاز آن را تفسیر و توجیه می‌کند”38

خلاصه و نتیجه‌گیری
در پاسخ به سؤالات مطروحه در ابتدای مقاله، چهار نظریه مطرح گردید که فهم برخی از آنها نیاز به تحلیل مفهوم عقل داشت از این‌رو قبل از پرداختن به آن نظریات، به مفهوم عقل پرداخته شد که عقل یک فرآیند اجتماعی است که بذر آن در نهاد انسان کاشته شده است، ولی جامعه آن را آبیاری می‌کند و هر شخصی یا گروهی که از تعامل اجتماعی محروم بماند عقلانیت در وی رشد نمی‌کند.
به گواهی تاریخ، زنان عصر ائمه علیهم‌السلام بنا به سنت دیرینِ قبل از اسلام، از شرکت در مجامع عمومی و تعامل اجتماعی محروم بودند به همین سبب فرآیند عقل در آنها به کمال نرسیده بود؛ فلذا در ادبیات اسلامی سخنانی درباره آنها گفته شده است که امروزه اندیشه‌های مساوات طلب آنها را برنمی‌تابد و درصدد تصحیح آن برداشت‌ها و آراء است.
نگارنده اندیشه‌های موجود را تحت عنوان چهار نظریه مقوله‌بندی نمود که هر کدام گوشه‌ای از واقعیت را نمایان می‌سازد. ایده طرد روایات گرچه در مواردی که سند احادیث ضعف دارد راهگشا است لکن علاج نهایی نیست زیرا برخی از گزاره‌های قرآنی نیز احادیث را تأیید می‌کنند؛ فلذا به ضرس قاطع نمی‌توان گفت: این جملات از علی علیه‌السلام صادر نشده است.
حمل روایات به موارد خاص (قضیه خارجیه) در پاسخ به سؤال دوم مطرح گردیده که به زعم نگارنده توفیق کلی نداشته و در همه موارد صدق نمی‌کند، فلذا چنان احادیثی نوع زن در برابر نوع مرد را مورد هدف قرار می‌دهند. داستانی که علی علیه‌السلام درباره گفتگوی زنی که خود را نماینده زنان معرفی می‌کرد با رسول خدا علیه‌السلام ،این رأی را به وضوح برجسته می‌سازد.
اما در پاسخ به سؤال سوم مبنی بر این که آیا زنان کنونی نیز مشمول این احادیث هستند یا نه؟39 باید گفت این یک سؤال مصداقی است. طبق تعریف، عقل یک فرآیند اجتماعی است که با تجربه و تعامل پرورش می‌یابد. در هر عصری که زنان به درجه‌ای از رشد عقلانی برسند که تفاوت نوعی با مردان نداشته باشند، تخصصا از شمول احادیث خارج می‌گردند. به عبارت دیگر اصلاً آن‌گونه روایات معطوف به چنین جامعه‌ای نیست. اما این که میزان عقلانیت زنان فلان کشور یا فلان منطقه در چه سطحی است؟ سؤالی است که باید پاسخ آن را از عرف و عقل سلیم جویا شد.
اندیشه مساوات طلب، با رویکرد نظری سوم سریعتر به مقصد خواهد رسید، گرچه رویکرد نظری چهارم که به تمایز شناختی و حقوقی زن و مرد پای می‌فشارد هنوز به قوت خود باقی است و در استفاده معتقدات علمی و شواهد تاریخی دست کمی از دیگر اندیشه‌ها ندارد.
نتیجه رویکرد سوم در صورت حصول، چنین خواهد بود که درست است احادیثی از علی علیه‌السلام درباره کاستی عقل زنان صادر شده است ولی گفتار ایشان معطوف به قضیه خارجیه است یعنی زنان آن روزگار مشمول این احادیث بودند ولی در شمول این احادیث در مورد بانوان عصر کنونی تردید وجود دارد.

پی نوشتها:

1. کشفی، سید جعفر، تحفه الملوک، چاپ سنگی، کتابخانه آیه‌اللّه‌ نجفی مرعشی، برگ 81، تحفه 95 [طریقه سلوک با جماعت زنان] 2. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج‌البلاغه، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1373، ص400، حکمت 235 علی علیه‌السلام : قیل له علیه‌السلام صف لنا العاقل فقال علیه‌السلام هو الذی یضع الشئی مواضعه.
3. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج20، چاپ دوم، (1967م-1387ه•• )، ص289. قال علی علیه‌السلام : من صفه العاقل الاّ یتحدث بما یستطاع تکذیبه فیه.
4. کودن.
5. ابن ابی الحدید، همان، قال علی علیه‌السلام : العاقل اذا تکلم بکلمهٍ أتبعها حکمهً و مثلاً، و الأحمقُ اذا تکلم بکلمهٍ أتبعها حلفا.
6. ناظم زاده قمی، سید اصغر، جلوه‌های حکمت، قم، الهادی، چاپ اول، 1373، ص410، قیل فمن العاقل قال علی علیه‌السلام : من رفض الباطل.
7. ابن ابی الحدید، همان، ص331.
8. شهیدی، همان، ص380، قال علی علیه‌السلام : لاعقل کالتدبیر.
9. ناظم زاده، همان.
10. ابن ابی الحدید، همان، ص297، قال علی علیه‌السلام : العقل یظهر بالمعامله.
11. همان، ص341، قال علی علیه‌السلام : العقل غریزه تربیها التجارب.
12. الف: گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، چاپ سوم، 1376، ص499. ب: رفیع‌پور، فرامرز، آناتومی جامعه، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1378، ص42.
13. ناظم زاده، همان، ص409، به نقل از کنزالفوائد، ج1، ص199: قال علی علیه‌السلام : من ترک الاستماع من ذوی العقول مات عقله.
14. ابن ابی الحدید، همان، ص312 قال علی علیه‌السلام : جالس العقلاء اعداءً کانوا او اصدقاءً فان العقل یقع علی العقل.
15. شهیدی، همان، ص58، خطبه هشتاد نهج‌البلاغه. معاشر الناس انّ النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول. فاما نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلاه و الصیام فی ایام حیضهنّ. و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مواریث الرجال. و اما نقصان عقولهنّ فشهاده امرأتین کشهاده الرّجل الواحد. فاتقو اشرار النساء. و کونوا من خیارهنّ علی حذرٍ و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنکر.
16. شهیدی، همان، ص307، نامه 31 نهج‌البلاغه. ایّاک و مشاوره النّساء فانّ رایهنّ الی أفنٍ و عزمهن الی وهنٍ. و اکفف علیهنّ من ابصارهنّ بحجابک ایّاهنّ فانّ شده الحجاب ابقی علیهنّ، و لیس خروجهنّ باشدّ من ادخالک من لایوثق به علیهن، و ان استطعت أن لا یعرفن غیرک فافعل. و لا تملّک المرأه من امرها ماجاوز نفسها فانّ المرأه ریحانهٌ و لیست بقهرمانهٍ و لا تعد بکرامتها نفسها، و لا تطمعها فی ان تشفع بغیرها.
17. کدیور، جمیله، زن، تهران، اطلاعات، چاپ اول، 1375، ص57.
18. علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد موسوی، ج2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول 1363، ص415.
19. طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بروت، دارالمعرفت، ج9، چاپ دوم، 1406 ه••.ق، ص66.
20. منظور تواتر اصطلاحی نیست بلکه کثرت مراد است.
21. الف: و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجلٌ و امرأتان ممّن ترصون من الشهداء ان تضل احداهما فتذکر احدایهما الاخری (بقره، 282) ب: علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات علمی، ج6، ص101 (باب 33، ش2)
22. شهیدی، همان، ص15.
23. همان، ص16. ارضکم قریبهٌ من الماء، بعیده من السماء، خفّت عقولکم و سفهت حلومکم فانتم غرضٌ لنابلٍ، و اکله لآکل و فریسهٌ لضائلٍ.
24. اصحاب جمل به افراد شرکت کننده در جنگ جمل اطلاق می‌شود که عایشه همسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و زنان همراه او در آن جنگ نقش اساسی داشتند.
25. ساروخانی، باقر، روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1372، ص184.
26. شهیدی، ترجمه نهج‌البلاغه، همان، ص407.
27. محمدابن عمر واقدی، مغازی [تاریخ جنگ‌های پیامبر]، ترجمه محمود مهدوی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1369.
28. علامه جعفری، محمد تقی، تفسیر نهج‌البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص302. علی علیه‌السلام : ایاک و مشاوره النساء الامن جزّیت بکمال عقل، نقل از بحار، ج103، ص253، با مأخذ 15 متن وصیت مقایسه شود.
29. صحیح مسلم، ج4، ص190، عمر خلیفه دوم می‌گوید: “واللّه‌ ان کنا فی الجاهلیه مانعد للنساء امرا حتی انزل اللّه‌ تعالی فیهنّ ما انزل و قسم لهنّ ما قسم”
30. علامه مجلسی، همان، ج104، ص306.
31. “قصاری القول ان الفروق الجسمانیه و النفسیه و العقلیه، لا تصدق علی کل رجل و کل امرأه، بل هی نتیجه احتمالیه و تقریبیه، یکثر شذوذها، کما یکثر شذوذ اکثر القواعد الاحتمالیه” کحاله، عمر رضا، المرأه فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله (1399ه•• ، 1979م)، ص22.
32. جوادی آملی،عبداللّه‌،زن‌در آیینه جمال‌و جلال،قم،مرکز نشر اسراء،چاپ‌دوم،1376،ص54.
33. آذری قمی، احمد، سیمای زن در نظام اسلامی، قم، بخش تحقیقات دفتر آذری قمی، چاپ اول 1373، ص32.
34. سید جعفر کشفی، همان، برگ 80، (تحفه 95).
35. کحاله، عمر رضا، المرأه فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله، (1399ه•• ـ 1979م)، ص22.
36. جمال محمد فقی، الباجوری، المرأه فی الفکر الاسلامی، عراق، دارالفکر، ج2، (1406ه•• ـ 1986 م)، ص46.
37. المیزان، همان، ج7، ص35.
38. علی،شریعتی،هویت‌وحقوق‌زن‌در اسلام، تهران، انتشارات میلاد، چاپ سوم، 1358، ص13.
39. علامه جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1361، صص302-284.
ایشان ضمن تقسیم عقل به 1. عقل نظری 2. عقل عملی، معتقدند: زنان به لحاظ عقل عملی از مردان کاستی ندارند، کاستی ایشان در عقل نظری است، ایشان در ص298 نتیجه می‌گیرند: “بنابراین آنچه که صنف مرد به او می‌بالد و مغرور می‌شود، فی نفسه دارای ارزش نیست، و اعتباری بیش از شکل دادن به واحدها و قضایایی که آنها را صحیح تلقی کرده است، ندارد.،…،
اگر صنف زنان با توجه به گسترش عقل نظری محض مردان، احساس حقارتی در خود نمایند، عامل شکست روحی خود را به دست خود فراهم می‌آورند. اگر صنف زنان از عوامل تعلیم و تربیتی کامل برخوردار شوند، به جهت داشتن نقش اساسی در خلقت و چشیدن طعم واقعی حیات و برخوردار بودن از احساسات عالی یا امکان تصعید احساسات خام به احساسات عالی که در صنف زنان قوی‌تر است، می‌توان ادعا کرد که زمینه رشد شخصیت انسانی در زن‌ها کمتر از این زمینه در صنف مردان نمی‌باشد.”
علامه: فعالیت عقلانی عبارت است از درست اندیشیدن در انتخاب وسایل برای وصول به هدف‌های مطلوب،…، عقل با این تعریف در همه انسان‌هایی که از نظر ساختمان مغزی صحیح و سالمند، چه مرد و چه زن و چه سیاه و سفید، وجود دارد، اختلافی که میان مردم در این فعالیت عقلانی دیده می‌شود، مربوط به کیفیت و کمیت آشنایی با مردم با واحدها و قضایای استخدام شده در راه هدف‌ها و اختلاف نظر آنان در هدف‌گیری‌ها و آشنایی با قوانین و اصول تثبیت شده و قالب‌گیری‌های محیطی و اجتماعی می‌باشد.
منبع: ماهنامه نامه قم – شماره 14

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید