چه اتّفاقی رخ داد که ماجرای کربلا پیش آمد؟

چه اتّفاقی رخ داد که ماجرای کربلا پیش آمد؟

من، یک وقتی درباره ی عبرتهای ماجرای امام حسین علیه السلام صحبتهایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درسهایی که می آموزیم؛ عبرتهایی نیز می گیریم. «درسها» به ما می گویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرتها» به ما می گویند که چه حادثه یی اتفاق افتاده و چه واقعه یی ممکن است اتفاق بیافتد.
عبرت ماجرای امام حسین علیه السلام، این است که انسان فکر کند تاریخ و جامعه ی اسلامی، آن هم جامعه یی که در رأس آن، شخصی مثل پیامبر خدا- نه یک بشر معمولی – قرار دارد و این پیامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصوّر بشری و با اتصال به اقیانوس لا یزال وحی الهی و با حکمت بی انتها و بی مثالی که از آن برخوردار بود؛ در جامعه حکومت کرده است و بعد باز در فاصله یی، حکومت علیّ بن ابی طالب بر همین جامعه جریان داشته است و مدینه و کوفه، به نوبت پایگاه این حکومت عظیم قرار گرفته اند؛ آن وقت چه حادثه یی اتفاق افتاده و چه میکروبی وارد کالبد این جامعه شده است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر صلی الله علیه واله و سلم و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، در همین جامعه و بین همین مردم، کسی مثل حسین بن علی علیه السلام را به آن وضع به شهادت برسانند؟
چه اتّفاقی افتاد و چه طور چنین واقعه یی ممکن است رخ دهد؟آن هم نه یک پسر بی نام و نشان؛ بلکه کودکی که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم او را در آغوش خود می گرفت، با او روی منبر می رفت و برای مردم صحبت می کرد
او پسری بود که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم درباره ش فرمود: «حسین منی و انا من حسین». رابطه ای بین این پدر و پسر، این گونه مستحکم بوده است. آن پسری که در زمان حکومت امیرالمؤمنین، یکی از ارکان حکومت در جنگ و صلح بود و در سیاست، مثل خورشیدی می درخشید؛ آن وقت، کار آن جامعه به جایی برسد که همین انسان بارز و فرزند پیامبر، با آن عمل و تقوا و شخصیت فاخر و عزت و با آن حلقه ی درس در مدینه و آن اصحاب و یاران علاقه مند و ارادتمند و آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را با آن وضعیت فجیع محاصره کنند و تشنه نگه دارند وبکشند و نه فقط خودش؛ بلکه همه ی مردانشان – و حتی بچه ی ششماهه – را قتل عام کنند و بعد هم زن و بچه ی اینها را مثل اسرای جنگی اسیر کنند و شهر به شهر بگردانند. قضیه چیست وچه اتّفاقی افتاده بود؟ این، آن عبرت است.
شما جامعه ی ما را با آن جامعه مقایسه کنید تا تفاوت آن دو را دریابید. ما در این جا و در رأس جامعه، امام عظیم القدر را داشتیم که بلاشک از انسانهای زمان ما بزرگتر و برجسته تر بود؛ اما امام ما کجا، پیامبر کجا؟ یک چنین نیروی عظیمی، به وسیله ی پیامبر در آن جامعه پراکنده شد که بعد از وفات آن بزرگوار، تا دهها سال ضرب دست پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم جامعه را پیش می برد. شما خیال نکنید این فتوحاتی که انجام گرفت، از نفس رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم منقطع بود؛ این، ضرب دست آن بزرگوار بود که جامعه ی اسلامی را پیش می برد و پیش برد. بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، در فتوحات آن جامعه و جامعه ی ما حضور داشت و دارد تا وضع به این جا رسید.
من، همیشه به جوانها و محصلین و طلاب و دیگران می گویم که تاریخ را جدی بگیرید و با دقت نگاه کنید، ببینید چه اتّفاقی افتاده است: «تلک امه قد خلت ». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن می باشد. اساس قضیه در چند نکته است که حالا من نمی خواهم آنها را در این جا تحلیل و بیان بکنم؛ مقداری را گفتم و مقداری هم باب محافل بحث و تدقیق است که افراد اهل تحقیق بنشینند و روی کلمه کلمه ی این حرفها، دقت بکنند.

عامل اصلی: رواج دنیا طلبی و فساد فحشاء

یکی از چیزهایی که عامل اصلی چنین قضیه یی شد، این بود که رواج دنیا طلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حساسیت مسؤولیت ایمان را گرفت. این که ما روی مسأله ی فساد فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می کنیم، یک علت عمده اش این است که جامعه را تخدیر می کند. همان مدینه یی که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود؛ بعد از اندک مدتی، به مرکز بهترین موسیقیدانها و آوازه خوانها و معروفترین رقاصها تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می خواستند بهترین مغنّیان را خبر بکنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می آوردند.
این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلکه در همان حول و حوش شهادت جگر گوشه ی فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و نور چشم پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتفاق افتاد! بنابراین، مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقازاده ها و بزرگ زاده ها و حتی بعضی از جوانهای وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند. بزرگان حکومت فاسد هم می دانستند چه کار بکنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج کنند. این بلیّه، مخصوص مدینه هم نبود، جاهای دیگر هم به این گونه فسادها مبتلا شدند.

مواظب سیل گنداب فساد باشید

تمسّک به دین و تقوا و معنویت و اهمیت پرهیزگاری و پاکدامنی، این جا معلوم می شود. این که ما مکرّر در مکرّر، به بهترین جوانهای این روزگار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید می کنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید؛ به همین خاطر است. امروز، چه کسی مثل جوانهای پاسدار است؟ همین پاسدارها و بسیجیها، واقعاً بهترین جوانهایند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوانهایی را سراغ داریم؟ نظیر اینها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا به این کثرت نیست. بنابراین، باید مواظب موج فساد بود.
امروز، بحمدالله خدای متعال، قداست و معنویت این انقلاب را حفظ کرده است. جوانها پاک و طاهرند؛ اما بدانید زیور و عیش و شیرینی دنیا، چیزخطرناکی است و دلهای سخت و انسانهای قوی را می لرزاند. باید در مقابل این وسوسه ها، ایستادگی کرد. جهاد اکبری که فرمودند، همین است. شما که جهاد اصغرتان را خوب انجام دادید و امروز به این مرحله رسیده اید؛ باید بتوانید جهاد اکبر را نیز خوب انجام بدهید.
بحمدالله امروز، عزیزان ما در سپاه و همچنین مجموعه ی جوانان مؤمن و حزب اللهی، بهترین هستند. باید این نعمت را پاس داشت. دشمن می خواهد این را از ملت ایران و مسلمین در هر جا که هستند؛ بگیرد. دشمنان ما می خواهند ملتهای مسلمان به یک عیش ذلت بار و غفلت آمیز وغرق شدن در گنداب و قبول سلطه ی بیگانگان، سرگرم شوند؛ کما این که قبل از انقلاب نیزاین گونه بود و امروز هم در بسیاری از کشورهای دنیا، همین طور است.

عامل دیگر: اعراض پیروان حق از سرنوشت دنیای اسلام

عامل دیگری که وضع را به آن جا رسانید و انسان در زندگی ائمه (علیهم السلام) این معنا را مشاهده می کند، این بود که پیروان حق که ستونهای آن اساس واقعی بنای ولایت و تشیّع محسوب می شدند؛ از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن، بی توجه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن، بی توجه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمی دادند. بعضیها، مدتی مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکام سختگیری کردند؛ مثل قضیه ی هجوم به مدینه در زمان یزید که اینها علیه یزید سروصدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و اینها را قتل عام کرد. این گروه هم، همه چیز را بکلی بوسیدند و کنار گذاشتند و مسایل را فراموش کردند.
البته، همه ی اهل مدینه هم نبودند؛ بلکه عده یی بودند که در بین خودشان، اختلاف داشتند. درست عکس تعالیم اسلامی عمل شد؛ یعنی نه وحدت و نه سازماندهی درست بود و نه نیروها با یکدیگر اتصال و ارتباط کاملی داشتند، بنابراین، نتیجه آن شد که دشمن، بی رحمانه تاخت و اینها هم در قدم اوّل عقب نشستند. این نکته، نکته ی مهمی است.
کار دو جناح حق و باطل که با هم مبارزه می کنند و به یکدیگر ضربه می زنند، بدیهی است. همچنان که جناح حق به باطل ضربه می زند، باطل هم به حق ضربه می زند. این ضربه ها تبادل پیدا می کند و آن وقتی سرنوشت معلوم می شود که یکی از این دو جناح خسته شود و هر که زودتر خسته شد، او شکست را قبول کرده است (1)

شاخصها در قیام امام حسین علیه السلام

اثر آن خون به ناحق ریخته، یک اثر ماندگار در تاریخ است؛ چون شهید – کسی که جان خود را در طبق اخلاص می گذارد و تقدیم اهداف عالیه ی دین می کند – از صفا و صدق برخوردار است. هیچ انسان مزور و خدعه گری، هر چه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان بدهد، وقتی پای منافع شخصی، بخصوص پای جان خود و عزیزانش به میان آمد، پا عقب می کشد و حاضر نیست اینها را فدا کند. آن کسی که قدم در میدان فداکاری می گذارد و خالصانه و مخلصانه هستی خود را در راه خدا می دهد، «حق علی الله »؛ خود خدای متعال بر عهده گرفته است که اینها را زنده نگه دارد؛ « و لا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله اموات»، « و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا»؛ اینها زنده می مانند. یک بعد زنده ماندن آنها همین است که نشانه ی آنها، جای پای آنها، پرچم آنها، هرگز نمی خوابد. ممکن است چند صباحی با زور و عنف و با دخالت قدرتهای زورگو بتوانند کم رنگ کنند؛ اما خدای متعال طبیعت را این طور قرار داده است. سنت الهی بر این است که راه پاکان و صالحان و مخلصان بماند. اخلاص چیز عجیبی است؛ لذاست که به برکت حسین بن علی علیه السلام و خونهای به ناحق ریخته ی آن بزرگوار و اصحابش، دین در عالم باقی ماند؛ بعد از آن هم این رشته ادامه پیدا کرد. . . .
من در بین فرمایشهای حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام – که هر کدام نکته یی دارد و من به شما عزیزان عرض می کنم که به منظور بیان گفتارهای گویا و روشنگر برای مردم، از کلمات این بزرگوار باید حداکثر استفاده بشود – این جمله را مناسب مجلس خودمان می بینم که حضرت فرمود – بنابرآنچه که از آن بزرگوار نقل کرده اند – که «اللهم انّک تعلم انّ الّذی کان منا لم یکن منافسه فی سلطان و لا التماس شیء من الحطام »؛ پروردگارا!این حرکتی که ما کردیم، این قیامی که ما کردیم، این تصمیمی که بر این اقدام گرفتیم، تو می دانی که برای قدرت طلبی نبود؛ قدرت طلبی برای یک انسان نمی تواند هدف واقع بشود؛ نخواستیم زمام قدرت را در دست بگیریم؛ برای منال دنیوی هم نبود که چرب و شیرین زندگی را به کام خودمان برسانیم و شکمی از عزا در بیاوریم؛ مال و ذخیره یی درست کنیم و ثروتی به هم بزنیم؛ برای اینها نبود. پس برای چه بود؟ایشان چند جمله فرموده است که خط و جهت ما را ترسیم می کند. در همه ادوار تبلیغ اسلام، اینها جهت است. « ولکن لنری المعالم من دینک »؛ پرچمهای دین را برای مردم برافراشته کنیم و شاخصها را به چشم آنها بیاوریم.
شاخصها مهم است. همیشه شیطان در میان جماعات اهل دین، از تحریف استفاده می کند و راه را عوضی نشان می دهد. اگر بتواند بگوید «دین را کنار بگذار »، این کار را می کند تا از طریق شهوات و تبلیغات مضر، ایمان دینی را از مردم بگیرد. اگر آن ممکن نشد، این کار را می کند که نشانه های دین را عوضی بگذارد؛ مثل این که شما در جاده یی حرکت می کنید، ببینید آن سنگ نشان، آن نشانه ی راهنما، یک طرفی را نشان می دهد؛ در حالی که دست خائنی آمده آن را عوض کرده و مسیر را به آن طرف نشان داده است.
امام حسین علیه السلام هدف اول خود را این قرار می دهد: « لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک »؛ در میان کشور اسلامی، فساد را ریشه کن کنیم و اصلاح به وجود بیاوریم. اصلاح یعنی چه؟ یعنی نابود کردن فساد. فساد چیست؟ فساد انواع و اقسامی دارد؛ دزدی فساد است، خیانت فساد است، وابستگی فساد است، زورگویی فساد است، انحرافهای اخلاقی فساد است، انحرافهای مالی فساد است، دشمنیهای بین خودیها فساد است، گرایش به دشمنان دین فساد است، علاقه نشان دادن به چیزهای ضد دینی فساد است. همه چیز در سایه دین به وجود می آید. در آن جملات بعدی می فرماید: «و یأمن المظلومون من عبادک »؛ بندگان مظلوم تو امنیت پیدا کنند. منظور، مظلومان جامعه است، نه ستمگران، نه ستم پیشه گان، نه مداحان ستم، نه عمله ی ستم!«مظلومون»، مردمانی هستند که دست و پایی ندارند؛ راه به جایی ندارند. هدف این است که مردمان مستضعف جامعه و انسانهای ضعیف- در هر سطحی و در هر جایی – امنیت پیدا کنند؛ امنیت حیثیتی، امنیت مالی، امنیت قضایی؛ همینی که امروز در دنیا نیست. امام حسین علیه السلام درست نقطه ی مقابل آن چیزی را می خواست که در زمان سلطه ی طواغیت در آن روز بود؛ امروز هم در سطح دنیا که نگاه می کنید، می بینید همین است؛ پرچمهای دین را وارونه می کنند؛ بندگان مظلوم خدا را مظلومتر می کنند؛ ستمگران، پنجه شان به خون مظلومان بیشتر فرو می رود. . . .
آن بزرگوار در آخر می فرماید: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک ». هدف امام حسین اینهاست؛ حالا فلان آقا از گوشه یی در می آید و بدون اندک آشنایی با معارف اسلامی و با کلمات امام حسین و حتی با یک لغت عربی، درباره ی اهداف امام حسین قلمفرسایی می کند، که امام حسین برای فلان هدف قیام کرده است!ازکجا می گویی؟! این کلام امام حسین است: « و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک»؛ یعنی امام حسین جان خودش و جان پاکیزه ترین انسانهای زمان خودش را فدا می کند، برای این که مردم به احکام دین عمل بکنند. چرا؟ چون سعادت، در عمل به احکام دین است؛ چون عدالت، در عمل به احکام دین است؛ چون آزادی و آزادگی انسان، در عمل به احکام دین است. از کجا می خواهند آزادی را پیدا کنند؟! زیرچتراحکام دین است که همه ی خواسته های انسانها برآورده می شود.(2)

پی نوشت ها :

1-دیدار با مسؤولان و پرسنل سپاه و نیروهای انتظامی به مناسبت روز پاسدار1374/10/5.
2-دیدار علما و روحانیون و مبلّغان در آستانه ی ماه محرم، 1378/1/23.

منبع: منبع : شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت – 1383

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید