نویسنده: غلامرضا گلی زواره
رویداد جاوید
با گذشت قرون متمادی، حماسه عاشورا همچنان مورد توجه اهل نظر و محور ژرفکاوی اندیشمندان حق طلب است. جامعیت و امتیازات ویژه این رویداد جاوید، آن را بر فراز قله تاریخ بشریت نشانیده و از سویی با زوایای متنوع و پیچیده اش در ظرف ذهن و اندیشه اهل تفکر نمی گنجد. از این روی هزاران محقق، مورخ، محدث، متکلم و ادیب اعم از مسلمان و غیرمسلمان در طول تاریخ بلندی که بر این قیام گذشته به پژوهش درباره اش پرداخته اند و هر یک از آنان به زاویه و صحنه ای از آن نقبی زده اند، گرچه از رهگذر این کوشش های ارزشمند آثار جالبی عرضه شده است، اما هنوز جنبه هایی از این مبارزه شکوهمند بر علاقه مندان ناشناخته مانده است. به گفته مولوی:
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد؟ قسمت یک روزه ای
با این وجود:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
و به قول صائب تبریزی:
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
چشمه اشک در کویر غم
هر چه در ماتم او دیده خود تر کردم
چشم من سیر نشد گریه دیگر کردم
امام صادق «ع» فرموده اند: امام حسین «ع» اشک آور هر مومنی است (1). و به راستی نام بزرگ آن امام همام بر دل هر مومنی غم می نشاند و گریه بر دیدگانش می آورد، اندوهی که دل را پاک می کند و لذتی آسمانیِ را به ارمغان می آورد.
برخی گفته اند آنچه سبب گریه می شود در حب ذات آدمی ریشه دارد، اما در مواردی فضیلت طلبی، کمال دوستی، حق جویی و خیرخواهی که بنیان های اصیل آن در تمایلات عالی انسان است، انگیزه گریستن است. وقتی انسان به خدایش ایمان آورد و بر اثر اطاعت از او به تزکیه درون پرداخت رفته رفته نائره محبت الهی در درونش شعله ور می شود و حب خدا که به صورت فطری در عمق جان بشریت وجود دارد، دلش را مشتعل می کند. این محبت ملکوتی هر چه شدت می یابد هر وجودی را که منتسب به خدا باشد دوست می دارد، از سوی دیگر امام معصوم پیراسته از کاستی ها و آراسته به کمالات ملکوتی است وچنین شخصیتی شایسته مهرورزی است.
وقتی عقیده ای درست و پاک با روحی متعالی ترکیب شود، ریزش اشک محبت در آسمان وجود و داستان سوز و گداز طالب دلداده آغاز می شود، شیفتگی و بی قراری حیات روحی را فرا می گیرد و سرشکی شیرین را مونس وی می کند. محب، در این درد و غم معنوی سوخته و ساخته و شایسته حضرت دوست می شود. از آنجا که حضرت امام حسین «ع» شدیدترین رنج ها و عمیقترین بلاها را به جان پذیرفته تا غبار از حق برگرفته و معنویت و فضیلت را احیا کند، انسان های شریف و وارسته نسبت به این سرگذشت پر درد و الم آن مصلح و منادی حق و عدالت، عواطف صادقانه خود را نثار چنین وجود با برکت و شریفی می کنند و بدین گونه عزاداری در میان شیعیان سنتی پسندیده و رایج محسوب می شود.
ریشه های استوار سوگواری
در تاریخ زندگی ائمه هدی، شهادت مظلومانه ی سید الشهدا از همه دردناکتر و غم انگیزتر است و حتی یاد آن صحنه های رقت انگیز، اندوهی جانگزا و سرشکی سوزناک را به دنبال دارد. خود آن حضرت فرموده اند: من کشته اشک و اندوهم، هیچ مومنی مصائب مرا به یاد نمی آورد مگر آنکه اندوهناک و اشکش جاری می شود.(2) کاوشی در نهانخانه ی روح شیعه که صیمانه برای امام حسین مجالس سوگ و ماتم برپا می کند، نشان می دهد این عزاداری ها و گریه ها دلایل عقلی، سرشتی و قرآنی دارد. تنها از طریق حسین و سوگواری اوست که می توان به ذوق و حضوری رسید که آدمی با آن خود را از دیوارهای پوچی می رهاند و از عهد فطری ازلی غافل نمی ماند؛ همان عهدی که قرآن درباره اش می فرماید: وَ اذ اخذ ربُّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین. (3) این عهد لاهوتی را می توان در کره ی زمین از طریق ارتباط با حماسه عاشورا همیشه در یاد داشت و اگر سید شهیدان حضرت اباعبدالله از زندگی انسان ها برود بدون شک حیات آنان، محتوای خود را از دست می دهد. (4)
این بزرگداشت ها از مصادیق تعظیم شعایر الهی است که قرآن کریم ما را به آن امر فرموده و آن را از نتایج تقوای قلب ها دانسته است. و من یعظم شعائر الله فانَّها من تقوی القلوب. مجالس عزاداری موجب زنده ماندن یاد خامس آل عبا و مکتب او در دل ها می شود . یکی از اموری که خداوند به انبیا دستور داده است مردم را به یاد آن بیندازند ایام الله است: وذکرهم بایام الله انَّ فی ذلک لآیات لکلِّ صبارٍ شکور (6)، بدیهی است یادآوری ایام الهی خود روشی روشن در بیرون آوردن مردم از غفلت و ظلمت و هدایت آنان به سوی نور است.
عزاداری برای اهل بیت عصمت و طهارت از آن جهت که آدمی را به یاد آن بزرگواران و دستورات و خواسته های آنان می اندازد و وظایف ما را در قبال آن ستارگان درخشان و مصائبی که برایشان روی داده مشخص می کند از مصادیق یادکرد ایام الله است.
قرآن کریم مودّت نسبت به اهل بیت پیامبر را به عنوان اجر رسالت از سوی امت بر تمامی مسلمین واجب ساخته است. قل لا اسالکم علیه اجرًا إلا الموده فی القربی. (7) البته نباید چنین تلقی شود که این محبت و از جمله عزاداری ها برای ائمه هدی چیزی است که آن فروغ های فروزان به آن نیاز داشته باشند بلکه جامعه اسلامی برای استمرار حیات فکری و تکمیل مکارم، محتاج چنین برنامه ای است. قرآن تأکید می کند: قُل ما سئلتُکم من اجرٍ فهو لکم (8) (بگو آنچه که به عنوان اجر از شما خواستم (مودت خاندانم) پس به سود شماست).
نزاع امام حسین و یارانش با امویان بر سر محو باطل و احیای سنت های اصیل اسلامی بود و بنابراین شعاع کربلا خیلی وسیعتر از آن است که برخی از اهل سنت تصور کرده اند. امام حسین پرچمدار دیانت بود و می خواست این پرچم را پاس دارد و برافراشته سازد و خود تأکید می کرد اگر مردم گرفتار فرمانروایی چون یزید شوند پس باید فاتحه اسلام خوانده شود (9) و نیز یادآور می شد: من برای اصلاح امت جدم قیام کردم. (10) اما از آن طرف یزید هیچ گاه در سخنان خود از دیانت و کرامت های اسلامی نکته ای بر زبان نیاورد، بلکه یادآور گفت: پیروزی من در کربلا جبران شکست اجدادم در جنگ بدر است. او ضمن سروده ای ضمن اشاره به انتقامی سخت از پیامبر به دلیل به شهادت رسانیدن امام حسین «ع» و به اسیری گرفتن یارانش حتی وحی را تکذیب کرد. (11) او رقم زدن حادثه کربلا را عملی تلافیگرانه در برابر پیروزی غرورآفرین مسلمانان در غزوه بدر تصور کرد و نه تنها از قرآن و ایمان نگفت بلکه به حاکم بودن بر سرزمین اسلامی و قلمرو مسلمین هم اشاره ای نکرد. این شیطان صفت بیش از سه سال خلافت نکرد ولی در هر سالی تبهکاری و کفر خویش را آشکار ساخت. در سال اول خانواده پیامبر را کشت و یا به اسارت بُرد، در سال دوم جنایات زیادی در مدینه، شهر پیامبر، مرتکب شد و در سال سوم خانه خدا را در مکه به سنگ و آتش بست. طبیعی است انسان مسلمان برای کسی سوگواری کند که مدافع حق است و می کوشد با نثار جان، ارزش های قرآنی را زنده نگه دارد و با تبهکارانی چون یزید که سد راه حقّند به ستیزی شکوهمند برخیزد.
همچنین امام حسین «ع» پیشقراول عدالتخواهی، عزّت و آزادگی به شمار می رود و جان خود را داد تا زیر بار ذلت نرود و مرگ توأم با عزت را بر زندگی با ستمکاران و ظالمان ترجیح دهد و سوگند یاد کرد نه مانند افراد ذلیل تسلیم ستم می شوم و نه همچون بردگان از صحنه نبرد می گریزم. (12) چنین امامی که این گونه از سازش با جفاکاران اجتناب کرده، شایسته مهروزی است و گرامی داشتن یاد و نامش در مجالس سوگ و ماتم، تکریم عزت، شرف و بزرگواری است.
از منظر عقل و برهان نیز عزاداری نوعی سپاسگزاری از امام حسین «ع» و یاران باوفایش محسوب می شود. او که در راه عظمت اسلام، زنده نگهداشتن قرآن و سنت پیامبر و حمایت از مسلمانان به مبارزه و پایداری در برابر نابکاران پرداخته و آنچه داشته، در این راه تقدیم کرده، شایسته ارجگذاری است و گرامیداشت یاد و راه او و ابراز احساسات به ساحتش کمترین کاری است که می توان در این عرصه انجام داد.
امام حسین با مبارزه خود بار دیگر اسلام را زنده کرد و بدین گونه حقی بر گردن مسلمانان جهان نهاد و وظیفه هر فرد مسلمان است که در هر دوره ای از زندگی خویش از آن بزرگمرد تاریخ اسلام قدردانی کند که این برنامه با سوگواری و به راه انداختن دسته های ماتم در ماه محرم صورت می گیرد و چنین تلاشی، هم خردمندانه است و هم سرشت پاک آدمی آن را تأیید می کند و ضرورت دارد هر انسان منصفی به ترویج آن اهتمام ورزد. (13)
خاستگاه عاطفی عاشورا
این حماسه باشکوه به دلیل شخصیت عالیقدر امام و حرکت قهرمانانه اش که به شهادت او و یارانش منجر شد و اسارت خانواده اش را نیز به دنبال داشت، قلب ها و احساسات انسان ها را تسخیر کرده است. آنچه بر آن عزیزان گذشت تا اعماق روح و روان آدمی پیش رفت و با قطره های اشک همراه شد و نهال محبت به او را در دشت انسانیت استوار ساخت.
از این رو ادوارد براون اعتراف می کند: احساساتی که به دلیل سوگواری های ماه محرم تجلی می کند خواه به صورت نمایشی (تعزیه) و خواه نوحه خوانی، عمیق و اصیل است و حتی آنهایی که مسلمان نیستند اقرار می کنند که تحت تأثیر آن قرار گرفته اند. سِرلوئیس پلی در مقدمه ای که بر نسخه های تعزیه نوشته، گفته است: اگر ارزش تأثر به وسیله تأثیراتی باشد که بر روی مردم می گذارد، هیچ نمایشنامه ای نتوانسته است با مصیبتی که در میان مسلمانان معروف به داستان غم انگیز حسن و حسین است برابری کند و خاورشناسی به نام گیبون می افزاید: صحنه مصیبت بار شهادت امام حسین «ع» همدردی بی عاطفه ترین خواننده را حتی در یک اقلیم و زمان دور بر می انگیزد. (14)
همچنین علامه سید عبدالرزاق مقرّم می نویسد: مراسم یادبودی که برای امام حسین در مجامع مختلف تشکیل می شود و نیز عزاداری در منازل و دسته جات و هیئت هایی که در خیابان ها حرکت می کنند برای این است که به جامعه بفهمانند اُمویان چه جنایاتی را مترکب شدند و نیز می کوشند روز عاشورا را برای عموم مردم مجسم کنند و جان و دلشان را به این موضوع جلب و بدین وسیله رابطه عاطفی جامعه با ائمه اطهار را حفظ کنند.
آن بزرگان که حالات مردم را بخوبی می دانند و مقتضیات روز را درک می کنند از هر عاملی که به دعوت آنان کمک کند استفاده بهره می گیرند.
یکی از همین وسایل، موضوع گریه بر سیدالشهداست که مردم را به آن ترغیب کردند تا آحاد جامعه از شنیدن این حادثه، متذکر مصائب و بی رحمی هایی شوند که بر خاندان رسالت وارد شد. مومن هنگامی که پیوند خود را با امام حسین «ع» محکم می کند و با دوستی و محبت قلبی، از آن جناب پیروی می کند در برابر همه حوادث و ناگواری ها، از خود پایداری و بردباری نشان می دهد. (15)
امام خمینی در پاسخ به شبهه افکنی های روشنفکران خودباخته و بیمار و در دفاع از عزاداری های محرم فرموده اند: «هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد تا پایش گریه کن نباشد تا پایش تو سر و سینه زدن نباشد حفظ نمی شود….
ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می رود عَلَم برپا کنیم، نوحه خوانی کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم، ما برای یک آدمی که نجات داده اسلام را و رفته کشته شده باید گریه کنیم … این خون سید الشهدا «ع» است که خون همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد و این دسته جات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان می آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می کنند…» (16)
شهید دکتر محمدجواد باهنر یادآور شده است: حادثه ی عاشورا دو موج ایجاد کرد؛ یکی مایه ی عاطفی و احساسی و دیگری حماسی و انقلابی. اینکه از خاندانی پاک، کودکانی معصوم و جوانان و نوجوانانی برجسته شهید شدند، داغ دیدند و به اسارت رفتند و یا زیر سُمِ اسب ها بدن هایشان پایمال شد این مصیبت رقت آور و تأسف انگیز، عواطف را تحریک و احساسات را بیدار می کند و موج به وجود می آورد. موج این حادثه، بسیار عظیم، شدید و پایدار است؛ یعنی درست برعکس خاصیتی که معمولاً پدیده های اجتماعی دارند.
خاندان حسین بن علی «ع» بر اساس آن رسالتی که در گسترش و دامن زدن به حادثه کربلا داشتند، در موقعیت های مناسب، حوادث کربلا را برای مردم بیان می کردند. اما هر چه زمان می گذشت علی رغم فراز و نشیب ها، موج عاطفی و احساسی آن بیشتر گسترش می یافت. به گفته باهنر، حادثه کربلا موج حماسی و انقلابی هم داشت. یعنی وقتی از منبع حادثه کربلا الهام می گیریم، می بینیم که به عنوان عالیترین و چشمگیرترین فراز تاریخ اسلام مطرح است، فرازی انقلابی، تحرک زا، بیدار کننده، مبارزه ای علیه ظلم و باطل و سلطه اشراف، این موج در دل تاریخ پیش رفت.
آن شهید، احساس تأسف می کند که بتدریج به دلیل برخی انحرافات اجتماعی در تاریخ شیعه، موج حماسی سیر نزولی یافت و در حالی که جنبه های عاطفی و احساسات گسترش می یابد موج انقلابی فروکش کرد. (17) ایشان امیدوار است که مردم جنبه حماسی این نهضت را فراموش نکنند و بدانند که یک حرکت مقدس و خونین در برابر ستم و بی عدالتی بود. البته گریه، دل را با امام حسین «ع » مأنوس می کند. آن رقّت قلب و برانگیختن احساس و عاطفه روح انسان را با رهبر این قیام پیوند می دهد، اما این ارتباط عاطفی، محبت ها، اشک ها، ناله ها، و این عشق ورزیدن به خامس آل عبا بهتر است برای این باشد که با هدف او آشنا بشوند و در راه او قدم بردارند، محبت ها و گریه ها در کنار شناخت هدف اصیل نهضت حسین «ع» به جان بال و پر می دهد و بعد هم ثمراتی خوب دارد. (18)
عزاداری برای امام حسین «ع» تمدید امید و یک دل شدن با کسی است که دل در هوای خدا داشت. اتصال به فرهنگ و حکمت حسینی از طریق اشک و سوگواری، به طمع دشمن اجازه قوت گرفتن نمی دهد. زنده بودن ملت ایران ناشی از نفس کشیدن در فضای حسینی است. این راهی است که جان ها را آفت ناپذیر، حیات را پر نشاط و دشمن را مأیوس می کند. عمده آن است که عمق نهضت و حکمت امام را بدرستی بشناسیم تا بتوانیم به آن دلبستگی پیدا کنیم. این یعنی احیا شدن، حضور و ظهور، شور و شعور حسینی در جامعه که سرنوشت امت را به سوی عزت و عظمت و آزادگی سوق می دهد. (19)
اما باید دانست همه ی این سوگواری ها و مجالس ماتم داری، مقدمات و طریقه هایی هستند برای اینکه منکر از جامعه رخت بربندد و معروف جای آن را بگیرد. همه مسلمانان وظیفه شناس شوند و تسلیم حق باشند، فضیلت در معابر اجتماع جاری باشد، خود را از فقر، ذلت و حقارت برهانند، مفاسد و خلاف ها از بین برود، خویشتن را تزکیه کنند و برای اصلاح جامعه بکوشند. باید عزاداران حسینی مروّجان خوبی، مکارم و فضلیت باشند. تلاش برای سوگواری و اهتمام ورزیدن برای پالایش خود و جامعه از هم انفکاک ناپذیرند. کسی که از حسینیه می آید یا در محافل عاشورایی شرکت می کند وقتی در جمعی حاضر می شود باید آثار این عطر عاشورایی و آراستگی و پاکی کربلایی را بروز دهد، این گونه نباشد که این کار، عادت همه ساله و میراث نیاکان و سنت صرفاً تقلیدی سوگوار باشد و برای تحولات معنوی مورد استفاده قرار نگیرد.
آن یکی پرسید اشتر را که هی!
از کجا می آیی ای اقبال پی!
گفت: از حمّام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو!
چون ز چشمه آمدی چونی تو خشک؟!
گر تو ناف آهویی کو بوی مشک؟
گر تو می آیی ز گلزار جَنان
دسته گل کو از برای ارمغان؟
ائمه هدی برای این جهت ما را به گریه و ماتم تشویق کردند که فکر و راه امام حسین «ع» را برپا داریم، جای پای او حرکت کنیم، در پرتو معنویت و صلابت او زندگی نمائیم و به اوج عزت برسیم. عزاداری ها، طهارت و تقوا، پاکدامنی، حقیقت خواهی ایمان و سعادت راستین را به جامعه تزریق می کنند و انسان ها را در برابر معاصی، خلاف و فساد مصون می سازند. (20)
فراتر از تحلیل های استنباطی
برای ماندگاری حادثه عاشورا صرفاً گزارش های تاریخی مقتل نویسان و نیز اخبار سینه به سینه کفایت نمی کرد. آنچه که لازم بود بدین منظور وجود آید پیوند عاطفی قوی میان نسل های بعد از آن واقعه است. لذا نوحه سرایی، مرثیه سرایی، همسرایی های سوزناک که احساسات را تحریک می کند و دل ها را متحول می سازد باید استمرار یابد، اما نباید از سروده ها و متون مراثی، بوی ذلت و نوعی استهجان استشمام شود. (21)
برخی خواسته اند با بررسی های فقهی، به عاشورا از دیدگاه تکلیفی یا وظیفه شرعی بنگرند. تردیدی نیست که امام در آن شرایط، بیعت با یزید را حرام و امر به معروف و نهی از منکر را واجب می دانست و سکوت در برابر یزید را مساوی نابودی اسلام تلقی می کرد. اگر وجوب تلاش برای تشکیل نظام اسلامی و جهاد علیه اهل فساد را بر این تکالیف اضافه کنیم، ابعاد فقهی نهضت گسترش می یابد. (22)
اما اگر بخواهیم این حرکت سترگ را منحصراً با نگاه فقهی ارزیابی کنیم، برخی نکات بی پاسخ خواهند ماند، از جمله آنکه قرائن نشان می داد ایستادگی در برابر اختناق اموی و اقدام به قیام مسلحانه در برابر رژیمی ستمگر بر حسب ظاهر شکست قیام قابل پیش بینی بود و برخی افراد دلسوز و خویشاوند امام چون محمد حنیفه، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس، هنگام خروج، حضرت را از رفتن باز می داشتند، اما امام حقایقی والاتر و بالاتر از شرایط عادی سیاسی و اجتماعی می دید که نمی توانست به سخنان این ناصحان گوش دهد. بعلاوه خود امام صرف نظر از جنبه های غیبی و علم امامت، از اوضاع آن عصر اطلاع کافی و وافی داشت و خیلی دقیقتر و عمیقتر از این افراد نظاره گر مقتضیات آن زمان بود. با این وجود، مسیری را برگزید که به شهادت و فجایعی خونبار منتهی شد. تمام مصلحت اندیشان از این که امام می خواهد اهل بیت را در این سفر پُر خطر با خود ببرد، به وی هشدار دادند، امام ضمن اینکه دقت های ابن عباس را در این باره تحسین کرد، به وی فرمود مطلبی که تو می گویی از دید من پنهان نیست.
همچنین مصلحت اندیشان گفته اند اگر عمل امام مصداق جهاد باشد با دست خالی جلوی نیزه و تیغ رفتن شرعاً روا نیست. از جنبه امر به معروف و نهی از منکر هم ممکن است این توجیه مطرح شود که شرایط آن فراهم نبوده و به همین دلیل اجرای آن ساقط می شود، اما کارنامه درخشان امام نشان داد که ارزش اصل مزبور چنان بالاست که باید مال و جان را برای احیای آن فدا کرد، او منطقی فوق نگرش های علما و فقهای آن عصر داشت و بروشنی می دید در پس این تاریکی های اموی به برکت آن قیام و حماسه عظیم، خورشید معنویت و معرفت طلوع و ارزش های الهی و قرآنی را احیا می کند و طومار ستم را در هم می پیچید، گویا طرز تلقی فقهی تنها می تواند یک بُعد از میان ابعاد متعدد عاشورا را بررسی کند و این ارزیابی ها توسط ضوابط و عواملی محصور و محدود می شود. همچنان که داستان خضر و اعمالی که او انجام داد حتی بر حضرت موسی هم مکشوف نبود اما امام به وظیفه الهی و انسانی عمل کرد که بهترین تجلیگاه ایثار و نمایش عزت و شرافت بود. (23)
در ارزیابی قیام عاشورا برخی اساساً منکر وجود صبغه سیاسی برای آن شده اند و این تحلیل را تا آنجا پیش برده اند که اصولاً دخالت در چنین اموری در شأن انبیا و اولیا «علیهم السلام» که برای هدایت خلق آمده اند نیست. برخی نیز اهدافی در مرتبه دوم و سوم اولویت را جزو علل و انگیزه های اصلی قیام ذکر کرده اند، بعضی هم نتوانسته اند میان سیاسی بودن حرکت به انگیزه ی به دست گرفتن حکومت و آگاهی حضرت از فرجام کار وفق دهند و راه انکار آگاهی کامل حضرت به سرنوشتی که جز شهادت نیست را در پیش گرفته اند و به همین دلیلِ عده ای از اهل فضل، این قیام را حرکتی اسرارآمیز دانسته اند که نمی توان تفسیری بر اساس ملاک های جاری فقه بر آن گذارد.
در نگاه آنان که تنها راه باقیمانده برای حضرت را همین می دانند و الا دچار سرنوشتی دردناکتر می شد انگیزه ی اصلی را باید در این شمرد که حضرت برای نجات از آن وضع فجیعتر، از باب اهم و مهم این راه را برگزید. راهی که البته توانست ثمرات دیگری چون افشای ماهیت دشمن به همراه داشته باشد.
آنچه امام بر آن تأکید ورزید و در عمل نیز بوضوح نشان داد، فراتر از تحلیل های انجام شده است چه در حوزه فقه و استنباط و چه در حیطه مسایل اجتماعی و حکومتی. البته آگاهی امام از سرانجام این مبارزه، منافاتی با تلاش های حضرت برای محو ظلم و استقرارِ عدالت ندارد و قیام حضرت تکلیفی مختص آن وجود مبارک نبود، بلکه حجتی شرعی و اسوه ای عملی برای تمامی دوره هاست یعنی در آنجا که مصلحت فرد با مصالح جامعه اسلامی در تعارض قرار می گیرد، تقدم با جامعه است و امام این نکته را در نظر داشت. البته امام به ادای تکلیف فکر می کرد نه کمی و زیادی نیرو و پیروزی یا شکست ولی در هر حال خود را پیروز می دانست. (24)
پی نوشت:
1. نفس المهموم و نفئه المصدور، محدث قمی، ترجمه کمره ای، (تهران، کتابچی، 1373).
2. کامل الزیارات، ابن قولویه، به تصحیح عبدالحسین امینی تبریزی، ص 108.
3. سوره اعراف، آیه 172.
4. کربلا مبارزه باپوچی ها، اصغر طاهر زاده ، (قم، گلستان ادب، 1381)، ج1، ص 46.
5. سوره حج، آیه 32.
6. سوره ابراهیم، آیه 5.
7. سوره شوری، آیه 23.
8. سوره سبا، آیه 47.
9. اللهوف علی قتلی الطفوف، ابن طاووس، (چاپ دهم: تهران، دارالاسوه، 1375)، ص 99.
10. بحار الانوار، علامه مجلسی، (بیروت، موسسه الوفا، 1403هـ ق)، ج44، ص 329.
11. همان، ج 45، ص 154 و اللهوف، پیشین، صص 215 و 214.
12. اللهوف، پیشین، صص 156 و 138 و بحارالانوار، ج 44، صص 192 و 191.
13. برگ هایی از تاریخ حوزه علمیه قم، رسول جعفریان، (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381)، ج اول.
14. تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ترجمه بهرام مقدادی، (چاپ اول: تهران، مروارید، 1369)، ج سوم (از صفویه تا قرن حاضر)، صص 187 و 186.
15. قتل الحسین، سید عبدالرزاق مقرم، ترجمه عزیزالله عطاردی، (چاپ سوم: تهران، جهان، 1368)، صص 105 و 104.
16. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی (تبیان، دفتر سوم)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص 77 و 76.
17. گسترش نهضت حسینی، شهید دکتر محمد جواد باهنر، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377)، صص 50 و 49.
18. همان، صص 124 و 123.
19. کربلا مبارزه با پوچی ها، پیشین، ص 35.
20. فلسفه عزاداری سیدالشهداء، حسنعلی راشد، (تهران، کانون انتشارات محمدی، 1341)، صص 20 و 21.
21. مصائب امام حسین، تهیه کننده غلامعلی رجایی، (تهران، برهان، 1372)، صص 16 و 15.
22. مسئله تحریف شناسی عاشورا، عباس ایزدپناه، کیهان فرهنگی، سال 13، ش 126، ص 44.
23. تحریف شناسی عاشورا در پرتو امام شناسی، داوود الهامی، (قم، مکتب اسلام، 1378)، صص 74-69.
24. ر.ک: عاشورا در فقه، سید ضیاء الدین مرتضوی، ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت ششمین سالگرد ارتحال امام خمینی، خرداد 1374، صص 34-24.
منبع: پاسدار اسلام، شماره 349