نویسنده : نکوزاد
چکیده
سخن ما در این پژوهش بیان زمینه های بی عدالتی در جامعه ی اسلامی است که منجر به قیام عاشورا توسط امام حسین علیه السلام و یاران با وفای آن حضرت شد.
و این نکته که امام حسین علیه السلام متوجه این ظلم و ستم ها بودند.رانت خواری و حقه بازی هایی که از زمان پدر بزرگوار آن حضرت به صورت نامحسوس شروع شده بود و اینک در زمان او به وضوح و به صورت علنی و بی شرمانه دین به بازی گرفته شده بود و حاکمان بنی امیه به قول امیرالمومنین علی علیه السلام دین را به صورت وارونه جلوه دادند.
و بیان تجلی روح عدالت درسیره ی اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب با وفای آن حضرت.
مقدمه
در ابتدای این مقاله به تعریف واژه عدالت می پردازیم و در ادامه شواهدی از عدل علی علیه السلام مظهر عدالت را بیان می کنیم و بعد می پردازیم به اینکه امام حسین علیه السلام با یزید بیعت نکرد و قیام و شهادت را برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کرد.
این مقاله به سوالات زیر پاسخ می دهد:
الف)عدالت یعنی چه؟
ب)عدالت در سیره و رفتار امام حسین علیه السلام و پدر آن بزرگوار چه معنی می دهد؟
ج)انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام چه بود؟
د)آیا عاشورا برای امام حسین علیه السلام فقط به عنوان میدان جنگ نظامی مطرح بود؟
روش تحقیق :
این تحقیق با توجه به ماهیت تاریخی آن به صورت تحقیق کتابخانه ای صورت گرفته است.
عدالت
کلمه ی عدل(1) ، به معنی راستی و درستی،داد کردن و در نتیجه تقسیط بر اساس راستی و کمال آمده و نقطه مقابل آن ظلم است و هم به معنی برابری و مساوات که نقطه مقابلش بی تناسبی است ، همانگونه که در روایت آمده است:”بالعدل قامت السموات و الارض” یعنی هر گاه رکنی از ارکان چهارگانه عالم افزون بر دیگری می بود جهان بنابر مقتضای حکمت الهی انتظام نمی یافت همانگونه که سعدی (علیه الرحمه) گوید:
چهار طبع مخالف سرکش
چند روزی بوند با هم خوش
چون یکی زین چهار شد غالب
جان شیرین بر آید از قالب
پس عدل در این معنا ، تنظیم مواد مورد نیاز وجودی هر موجود بنابر مقتضای حکمت الهی است.ولی عدل در معنای اول بنابر خطبه ها و نامه های حضرت امیر (علیه السلام) در آن پیک امینی است که اگر روزی به نفع تو به سراغت آید روز دیگر به ضرر تو در خانه ات را خواهد زد.
البته منظور ضرر واقعی نیست بلکه آن ناگواری و رنج والهی است که در قلمرو حیات واقعی انسان عین نفع و خوشی و راحتی است.لذا موضوع عدالت فوق خوشی ها و لذت و الم می باشد. عدالت درمان دردهای زندگی اجتماعی بشریت است و هیچ عاقلی توقع طعم شربت گوارا را از درمان ندارد. اینجاست که مظهر شجاعت و تجسم حکومت الهی ، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین ، تجسم “اشدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم ” و تجسم عدل مطلق(2) وقتی شمشیر جنایت و خیانت فرق مبارکش را در راه عدالت می شکافد، ندای “فُزتُ وَ ربّ الکَعبه” سر می دهد و زینب کبری (سلام الله علیها) عبارت “ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً” بر زبان مبارکش جاری می شود.
ظلم هایی که در عالم پیداست
همه عدل است ولی ظلم نماست
شهدای عدالت
آنچه موجب شهادت حضرت علی علیه السلام شد همان نیز به شهادت امام حسین علیه السلام انجامید و آن چیزی نبود جز عدل و عدالت و آن چشم بصیرتی که آن بی عدالتی ها را مشاهده می کرد و سکوت و بی تفاوتی را بر خود جایز نمی دانست.
به امام علی علیه السلام گفتند: “مردم به دنیا دل بسته اند،معاویه با هدایا و پول های فراوان آنها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند.”
امام علیه السلام فرمودند: “آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره ی امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند، تا عمر دارم و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزء اموال خداست “(3)
همانطور که وقتی امام حسین علیه السلام از مکه راهی کربلا بود حاکم مدینه به او چنین می نویسد:” شنیده ام عازم عراق هستی! از خدا می خواهم از تفرقه افکنی بپرهیزی! چه من بیم دارم در این راه کشته شوی! تو در امان من هستی! و از صله و نیکویی و مساعدت من بهره مند خواهی بود!”
حسین علیه السلام در پاسخ چنین نوشت: ” کسی که مردم را به طاعت خدا و رسول بخواند و نیکوکاری را پیشه گیرد هرگز تفرقه افکن نیست! و مخالفت خدا و پیغمبر را نکرده است. بهترین امان، امانِ خداست. کسی که در دنیا از خدا نترسد در روز رستاخیز از او در امان نخواهد بود. از خدا می خواهم در دنیا از او بترسم تا در آخرت از امن او بهره مند شوم. در نامه خود نوشته ای که قصد صله و نیکویی درباره ی من داری! خدا در دنیا و آخرت به تو جزای خیر دهد. “.(4)
زمینه های قیام امام حسین علیه السلام
1- پایمال شدن قوانین و حق و حقیقت:
علی علیه السلام به خطر سلطه ی اموی زیاد اهمیت می داد و اعلام خطر می کرد. راجع به فتنه ی اموی فرمود: ای مردم به زودی زمانی فرا می رسد که اسلام وارونه شود، چنانکه یک ظرف وارونه شود و محتوای آن بریزد.
2- نقض قانون تساوی و عدل در حقوق و تکالیف:
حضرت علی علیه السلام پیش بینی کرد ظلم و استبداد و استیثار بنی امیه و اینکه دیگر از این عدل و مساوات امروز خبری نخواهد بود. در آن زمان، قانون شکنی راه افتاده بود. قوانین پشت سر هم یکی پس از دیگری می شکست و می افتاد زیر پای می خواهم های نژاد پرستی .بزرگترین قانون یعنی آیات الهی زیر پا گذاشته می شد.
این تبعیض ها در حالی بود که قرآن می گفت: “فَاحکُم بَینَ النّاس بِالحَقّ و لا تتّبع الهوی(5) “.پس حکم کن به حق و پیروی مکن هوای نفس را. قوم و خویش ها بر سر کار می آمدند، و از قانون تساوی و عدل در حقوق و تکالیف خبری نبود.
3- نقض شایستگی و استقامت در مدیریت امور جامعه اسلامی :
در زمان حکومت آل امیه دانش انسان هایی که واقعا دانشمند بودند بی ارزش شده بود. در آن زمان جاهل ها سر کار می آمدند. از جمله آنها یزید ستمگری بود که حتی مانند پدر خویش ظاهر را نیز حفظ نمی کرد و مردی شرابخوار و میمون باز بود. در بیان امام علی علیه السلام است که پیش بینی فرمودند: “نخبگان و نیکان و فهمیدگان و روشنفکران شما را خواهند کشت و هر سری که در آن مغزی و در آن مغز ، برقی از روشنی موجود باشد روی تن باقی نخواهند گذاشت. و فرمودند: دایره حکومتش همگانی است و گرفتاری آن برای خاصه است، بلای آن دامنگیر آگاهان و بینایان است و کوردلان را هدف خود قرار نمی گیرد.”(6)
4- نقض احکام اسلامی :
حرمت احکام اسلام عملاً از بین می رود.حرامی باقی نمی ماند مگر آنکه حلال شود. (به خدا سوگند پیوسته زمام حکومت را به دست دارند تا جایی که تمام حرام های الهی را حلال سازند و همه ی پیمان های خدا را بشکنند و خانه ای گلی و خیمه ای پشمینه نماند جز اینکه به ظلم آنها گرفتار آید…و سوء رفتارشان آنان را پراکند سازد.”(7)
اینکه اسلام مورد تحریف و پشت و رو کردن قرار می گیرد، عناصر غیر اسلامی وارد افکار مردم می شود (و اسلام مانند پوستین وارونه پوشیده شود.)(8)
معاویه مرد و علاوه بر حیف و میل بیت المال و غصب مناصب که از زمان عثمان شایع شده بود، چند سنت سوء هم باقی گذاشت:
الف)لعن و سبّ علی علیه السلام
ب)پول خرج کردن و وادار کردن به جعل حدیث علیه علی علیه السلام
ج)کشتن بی گناهان بدون تقصیر که در اسلام سابقه نداشت و از بین بردن احترام نفوس و بریدن دست و پا و به نیزه کردن سر،مثل سر عمروبن حمق خزاعی.
د)مسموم کردن. و بعد خلفای دیگر هم از او پیروی کردند.معاویه امام حسن علیه السلام و مالک اشتر و سعدوقاص و عبدالرحمن ابن خالدبن ولید را که بهترین نصیر او بود ، مسموم کرد.
ه)اینکه خلافت را در خاندان خود موروثی کرد و یزید را که هیچگونه لیاقت نداشت ولیعهد کرد.
و)دامن زدن به آتش امتیاز نژادی و فضیلت عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش.
در همچو وضعی یزید روی کار آمد. یزید به والی مدینه نوشت که” خُذ حُسیناً …بالبِیعَه اَخذاً شَدیداً” بنابراین جز با بیعت به چیزی راضی نمی شد.(9)
بیعت چیست؟
بیعت عبارت است از عقد بستن و معاهده نمودن برآن، گویی هر کدام از طرفین دارایی خود را به دیگری می فروشد و خالص نفس و اطاعت و امور داخلی و باطنی خود را به او واگذار می کند.
به این ترتیب اولین اثر بیعت امام با یزید امضای سبّ و لعن علی علیه السلام بود که از زمان معاویه شروع شده بود و هم امضای ولایتعهد و وراثت خلافت بود.
خطر بیعت خطری بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او (امام حسین علیه السلام) بلکه متوجه اساس اسلام یعنی حکومت اسلامی بود نه یک مساله جزئی فرعی قابل تقیه.
بیعت عقد بود مانند عقد بیع و اجاره و نکاح تعهد آور بود،قابل نقض نبود.علی علیه السلام فرمود:عهد با کافر را نیز نباید نقض کرد و الا امان باقی نمی ماند و این حاکی از عدل امام علیه السلام بود و حسین علیه السلام نیز فرزند عدالت است . او از بیعت سرباز می زند.
قبل از مردن معاویه مساله امتناع مردم مدینه به خصوص حسین بن علی از بیعت مطرح بود.امام حسین علیه السلام در جواب نامه معاویه سخت به او تاخت و به موضوع ولایتعهد یزید اعتراض و انتقاد کرد.
مساله ولایتعهدی یزید یک بدعت بزرگ بود در اسلام و نقشه ای که از سی و چند سال پیش امویین کشیده بودند نه با شورا و آراء عمومی منطبق بود و نه با جعل الهی ،نصب پدر بود پسر را.
در نهضت امام حسین علیه السلام یک درک قوی وجود داشت و آن جریان پشت پرده ی ضد اسلامی امویان را که مردم ظاهر بین نمی دیدند]می دید[ ابوسفیان در خانه عثمان گفت: مُلک است و سلطنت، حق و معنا و بهشت و جهنم همه دروغ است، این توپ را نگذارید از تیپ شما خارج شود ، به یکدیگر پاس دهید و نگذارید از میان شما خارج شود، آن را موروثی کنید. موضوع ولایتعهدی یزید و بیعت گرفتن از مردم و در مقدم همه امام حسین ، جامه ی عمل پوشاندن به تفکر خطرناک ابوسفیانی یعنی به تفکر حزبی بود.(10)
آغاز حرکت امام به سوی عراق
توزیع ناعادلانه بیت المال و ظلم و بی کفایتی حاکم کوفه، شیعیان کوفه را بر آن داشت تا نامه های زیادی به حسین بن علی علیه السلام بفرستند. از جمله یکی از این نامه ها ” سپاس خدا را که دشمن ستمکار تو را در هم شکست.دشمنی که نیکان امت محمد را کشت و بدان مردم را بر سر کار آورد.بیت المال مسلمانان را میان توانگران و گردنکشان قسمت کرد.اکنون هیچ مانعی در راه زمامداری تو نیست…”(11)
امام علیه السلام در پاسخ نامه ی آنها فرمود: “… امام کسی است گه به حکم قرآن رفتار کند و خواهان عدالت باشد.”(12)
حسین علیه السلام همچون پدر و جدش در سراسر زندگی عدالت را می خواست. او می دانست که مُلک با کفر باقی می ماند و با ظلم از بین می رود.
امام علیه السلام مسلم را که به هنگام این ماموریت بیست و هشت ساله و مسلمانی پرهیزگار و پاکدل بود به عراق فرستاد تا اوضاع و احوال کوفه را بررسی کند.
مسلم وقتی استقبال مردم شهر را دید به حسین نوشت: “براستی مردم این شهر گوش به فرمان و در انتظار رسیدن تواند.”(13)
و حسین حج تمتع را به عمره تبدیل کرده به سوی عراق روانه شد.یکی از دلایلی هم که حسین علیه السلام از مکه خارج شد این بود که می دانست یزید قصد به شهادت رساندن امام را دارد و سیرت امام که عدالت بود نمی خواست خونش در حرم امن الهی ریخته شود و به ساحت حریم الهی خدشه ای وارد شود.حسین علیه السلام مردی سیاستمدار و خواهان دنیا نبود که برای حفظ جان و منافع خود با یزید بیعت کند. امام حسین علیه السلام به ولید فرمود:” … یزید مردی فاسق ، گناهکار، میگسار و آدم کش است که آشکارا مرتکب فسق و فجور می شود و کسی همچون من با کسی مانند او بیعت نخواهم کرد.”(14)
و در جای دیگر فرمودند : …اگر بناست که یزید فرمانبردا و زمامدار امت اسلام شود و امر امت به دست او بیفتد باید فاتحه ی اسلام را خواند و برای همیشه قطع امید از بقا و دوام آن کرد.
حضرت برای رسیدن به آرمان انقلابی خود تا پای جان خود ایستاده است. چون حضرت از حجاز ، عزم خروج کرد به خطابه ایستاد و فرمود: “… مرگ بر فرزندان آدم همچون گلوبند زنان جوان، ملازمت دارد و سخت مشتاق دیدار گذشتگان خود می باشم. همچون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف ، از برای من مضرع و مقتلی اختیار شده که ناچار بایدم دیدار کرد و …” (15)
امام حسین علیه السلام در وصیت نامه ی خود به برادرش محمد حنفیه ، علت خروج خود را بیان می کند: ” … و جداً که من از روی هوسرانی و خودخواهی و جاه طلبی خارج نشدم ، فسادگر و ستمکار نمی باشم و تنها علت خروج من ، طلب اصلاح در امت جدّم صلی الله علیه و آله است. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و راه جدم و پدرم علی ابن ابی طالب علیه السلام را بپیمایم و …” (16)
در بین راه افراد زیادی از روی خیرخواهی امام را نصیحت کرده و از ایشان خواستند که برگردد، از بی وفایی مردم کوفه گفتند اما امام عزم خود را جزم کرده و آماده ی ریختن خون خود برای آبیاری درخت اسلام بود. همانطور که فرمودند : اگر دین جدّم جز با ریخته شدن خون من پا برجا نمی ماند پس شمشیرها مرا دریابید.
در راه خبر شهادت مسلم و پیمان شکنی مردم کوفه به امام رسید. در این هنگام امام خواست ذمه ی این مردم را از این تعهد آزاد کند. به آنان گفت : “خبر جانگدازی به من رسیده است.مسلم و هانی کشته شده اند، شیعیان ما را رها کرده اند. حالا خود می دانید هر که نمی خواهد تا پایان با ما باشد بهتر است راه خود را بگیرد و برود.”(17) گروهی رفتند ، آنان دنیا طلبان بودند و گروهی ماندند ، آنان مسلمانان راستین بودند.
در منزل شراف کاروان پس از استراحت مقداری آب برداشت و تا نزدیک نیم روز راه پیمود،ناگاه یکی از کاروانیان تکبیر گفت ، حسین پرسید :” …موجب این تکبیر گفتن چه بود؟” گفت :” نخلستانی پیش روی ما دیده می شود.” اما آنچه که دیده می شد سرنیزه ها و گوش اسب ها بود. آنچه نخلستان می پنداشتند طلیعه ی سپاهیان دشمن بود.مردمی که باید شادی کنان و تکبیر گویان به استقبال میهمان عزیز خود بیایند، سلاح پوشیده پذیره ی جنگ او شده اند. چه شگفت دنیایی و چه پست مردمی !(18)
جلوه ای از تجلی روح حسینی
آری آن سپاهیان حرّ بودند که در شدت گرما به امام رسیدند. حضرت امام حسین علیه السلام چون آثار تشنگی را در آنان ملاحظه فرمود، امر کرد آنان و اسب هایشان را آب دهند ، سپاه امام آنها را آب دادند و ظرف ها و طشت هایشان را پر از آب کرده، نزدیک چهارپایان آنان می بردند و صبر می کردند تا آن حیوانات بر طبق عادت همیشگی خود آب بخورند و سیراب شوند، علی ابن طعان محاربی که از سپاه حرّ بود و از شدت عطش دست و پا گم کرده بود امام خود برخاستند و او را آب دادند.(19)
به هر حال فاجعه از این ملاقات (با سپاه حرّ) آغاز شد. و راه را بر امام بست تا اینکه هر دو سپاه پذیرفتند که تا رسیدن نامه ی پسر زیاد به راهی بروند که به کوفه و یا حجاز نرود و چون به سرزمینی به نام کربلا رسیدند نامه ی پسر زیاد به حر رسید که هرجا این نامه را گرفتی حسین را نگه دار.(20)
حسین ابن علی علیه السلام هنگام رویارویی با حرّ خطبه ای با این مضامین ایراد فرمودند:” … باید مومن دیدار خدای را برگزیند و راغب به لقاء الله شود، راستی که من مرگ (شهادت) را جز سعادت و زندگی با سمتگران را جز ملامت و خستگی نمی بینم.”(21)
عاشورا
هنگام عصر تاسوعا بود که در پی وصول نامه ی ابن زیاد و فرمان قطعی او به قتل امام حسین علیه السلام ، در صورت عدم تسلیم ، عمر سعد فرمان حمله داد. لشکر به سوی خیام آل عصمت حمله ور شدند. حضرت عباس علیه السلام ، نیز خدمت برادر آمده و گفت لشکر مخالف حمله کردند.امام حسین علیه السلام فرمود: “به سوی آنان برگرد و اگر بتوانی امشبی را از آنان مهلت بخواه و اینکه جنگ را به فردا بیندازند تا امشب مقداری برای پروردگارمان نماز بخوانیم و دعا و استغفار کنیم ، چه آنکه خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را دوست دارم.” (22)
جمله ی امام نشان دهنده ی آن است که امام دنیا را برای ریاست و قدرت نمی خواهد.بلکه آن را فرصتی برای رسیدن به رضای خدا و قرب هرچه بیشتر به خدا می خواهد.آنچه که محبوب امام است در این دنیا ، نماز و دعا و استغفار و تلاوت قرآن است.آن چیزهایی که مردم آن زمان ظاهری را از آن دریافته بودند.
شب عاشورا امام علیه السلام اصحاب خویش را جمع کرد و فرمود فردا همه ی ما کشته می شویم . هر یک از شما می توانید از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. امام می خواست بهترین و ناب ترین و خالص ترین را به درگاه الهی تقدیم کند.و بعد در خطبه ای فرمود: همانا من اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود ندیدم.
صبح عاشورا با تیری که عمر سعد روانه ی سپاه امام حسین علیه السلام کرد جنگ آغاز شد. جنگ گرم شد و عده ای از اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند.در این هنگام امام حسین دست به محاسن شریف خود زده و فرمود: “خشم خدا بر یهود شدت یافت،آن زمان که برای خدا فرزند قرار دادند و غضب خدا بر نصاری شدت یافت و سخت شد، آنگاه که عیسی را ثالث ثلاثه خواندند،(قایل به سه خدا شدند ) و غضب خدا بر مجوسی شدید شد، آنگاه که خورشید و ماه را عبادت کردند و خشم خدا شدت یافت بر مردمی که با یک سخن ، مصمم بر قتل فرزند پیغمبر خود شدند. “(23)
این جملات امام نشان می دهد که بر هم خوردن عدل یعنی قرار نگرفتن هر چیز در جای اصلی خود حتی در پرستش موجب خشم خدای تعالی می شود و چه خشمی بالاتر و چه بی عدالتی از این بالاتر که شیعیان امام ، خود قاتل امام معصوم شوند.
شواهد نشان می دهد که اوایل جنگ امام و یاران آن حضرت در صدد اندرز دادن سپاهیان دشمن برآمدند چون هر دو مسلمان بودند و دستور قرآن در چنین مواردی این است که:” اگر دو دسته از مومنان با یکدیگر درگیرشدند بکوشید که بین آن دو دسته را سازش دهید.اگر یکی از دو دسته ستمکاری را پیش گرفت با او بجنگید تا به حکم خدا گردن بنهد. ” (24)
یکی از آنان زهیر ابن قین بود.وی پیشاپیش سپاه کوفه رفت و گفت: “مردم خیرخواهی حق هر مسلمانی بر مسلمان دیگر است تا کار به شمشیر نکشیده است. ما با یکدیگر برادریم و یک دین داریم و یک ملت هستیم اما همین که کار به جنگ کشید و شمشیرها از نیام بیرون آمد دیگر رشته ی پیوندی میان ما نخواهد بود. ” (25)
امام علیه السلام نیز با خطبه های غرّایی سعی در معرفی خود و خیرخواهی آنان را داشت ولی شکمهای آنها از حرام پر شده و اثری در روح های مسخ شده ی آنها نداشت. و امام را مجبور به نفرین آنها کرد : “خدایا باران رحمت خود را از این مردم بازدار! برکت های زمین را از آنان بگیر! هرگز حاکمان را از ایشان خشنود مکن! هرگز توفیق جماعت را نصیب ایشان مگردان! ” (26)
و با شهادت حسین و یاران آن حضرت لکه ی ننگی تا ابد بر پیشانی خود و تاریخ گذاشتند.
تجلی روح عاشورایی در حسین و اصحابش
شجاعت امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام تا لحظه ی آخر سپاه دشمن را به خیرخواهی دعوت می کرد تا عذری در برابر خدا و پیغمبر برای آنها باقی نماند در حالیکه شجاعت امام در روز عاشورا ، جریانی است که همه را به شگفتی انداخته و دوست و دشمن را واله و حیران ساخته است.
سید ابن طاووس نقل کرده که بعضی از راویان گفته اند :” والله ، من هرگز کسی را که از هر سو مورد حمله قرار گرفته باشند، قوی دل تر و مصمم تر از امام حسین علیه السلام ندیدم. سپاه مخالف با شدت بر او حمله ور می شد و او با شمشیر خود، به شدت بر آنان حمله می کرد و آنان از پیش روی او به هر سو، پراکنده می شدند، گویی یک گله گوسفند هستند که گرگی به سختی در میان آنان افتاده و حمله آورده است…” (27)
جلوه ی از خودگذشتگی هانی ابن عروه
وقتی که مردم کوفه از اطراف مسلم پراکنده شدند، مسلم به هانی ابن عروه که از بزرگان شیعه و از شیعیان وفادار اهل بیت بود پناهنده شد. ابن زیاد ،هانی را خواست و گفت برو مسلم را به نزد من بیاور. هانی گفت: به خدا قسم که من حاضرم کشته شوم ولی این کار را نکنم.او میهمان خانه ی من است و من در حق او خیانت نخواهم کرد و ابن زیاد هر دو آنها را به شهادت رساند.این دو از پیش مرگان امام حسین علیه السلام بودند.
جلوه ولایت پذیری یاران حسین علیه السلام
وهب: وهب ، مادر و همسر او از مسیحیانی بودند که مسلمان شده بودند که در حادثه ی کربلا حضور داشتند. مادر و همسر وهب، او را که تازه داماد بود راهی میدان جنگ کردند وقتی که وهب شهید شد ، مادر و همسر وهب نیز عمود خیمه را برداشته به میدان جنگ آمدند و هیچ کس جلودار آنها نبود تا اینکه به فرمان امام به عقب برگشتند.
جلوه ایثار در یاران حسین علیه السلام
نافع ابن هلال: وقتی که آب را به روی سیدالشهدا علیه السلام و اصحابش بستند جناب عباس علیه السلام با تنی چند برای آوردن آب رفتند.نافع ابن هلال از یاران امام پرچم به دست گرفت و جلو افتاد. عمروبن حجاج که مامور شریعه بود گفت کیستی؟فرمود منم نافع بن هلال. آمدم برای آشامیدن آب.گفت بیاشام.او گفت والله قطره ای نمی آشامم در حالی که مولایم حسین و یارانش تشنه اند.
این ها تنها نمونه ای از یاران با وفای امام حسین علیه السلام می باشند که همه ی آنها مظهر عدالت و عدل هستند چون در راه مکتب عدالت از جان خود گذشتند.
نتیجه گیری
v و در حقیقت اگر نظر کنی آن امام مظلوم جان شریف خود را فدای دین جدّ بزرگوار خود کرد، و اگر با یزید صلح می کرد و انکار افعال قبیحه ی او نمی نمود، در اندک وقتی شرایع دین و اصول و فروع ملت سید المرسلین صلی الله علیه و آله مندرس و مخفی می شد. و معاویه چندان سعی در اخفای آثار آن حضرت کرده بود که قلیلی باقی مانده بود، آن قلیل نیز به اندک زمانی برطرف می شد و قبایح اعمال و افعال آن ملاعین در نظر مردم مستحسن می شد و کفر عالم را می گرفت.
شهادت آن حضرت باعث شد که مردم قدری از خواب غفلت بیدار شدند و قبایح و عقاید اعمال ایشان را فهمیدند و صاحب خروجها مانند مختار و غیر او به هم رسیدند و در ارکان دولت بنی امیه تزلزل انداختند و همان باعث انقراض و استیصال ایشان شد.(28)
همان طور که در تاریخ واقعه کربلا می بینیم ، امام حسین علیه السلام به دست مسلمانان و بلکه دوستان پدرش کشته شد. در صورتیکه راه حسین علیه السلام ، همان راه و روش پدرش بود. آنچه که امام را کشت جهالت بود. عدم بصیرت و فریبی که از عوام فریبی های حاکمان نصیب آنها شده بود. و خود آنها نیز با همه ی روشنگریهای امام نخواستند که از این خواب غفلت بیدار شوند.
کربلا نمایشگاه روحانیت و معنویت و اخلاق عالی و انسانیت است.
هربرت اسپنسر به نقل فروغی می گوید:” بزرگترین آرمان نیکان این است که در آدم سازی شرکت کنند یعنی مکتب صالح سازی بیاورند…مکتب حسین از صالح سازی هم بالاتر بود؛ مکتب مصلح سازی است.” (29)
پی نوشت ها :
منبع : راسخون
1- لغت نامه ی دهخدا،ذیل عدل
2- بیانات مقام معظم رهبری
3 – خطبه 126- نهج البلاغه- محمد دشتی
4 -پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام- سید جعفر شهیدی
5 -امام حسین شهید فرهنگ،پیشرو انسانیت
6 -حماسه حسینی – شهید مطهری-جلد دوم
7 -همان
8 -همان
9 -حماسه حسینی شهید مطهری-جلد دوم
10 -حماسه حسینی شهید مطهری-جلد دوم
11 -پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام-سید جعفر شهیدی
12 -همان
13 -سیمای حسین علیه السلام -آیت الله کریمی جهرمی
14 -همان
15 -همان
16 -سیمای حسین –آیت الله کریمی جهرمی
17- پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام-سید جعفر شهیدی
18- همان
19- در مکتب امام حسین علیه السلام-آیت الله کریمی جهرمی
20 – پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام-سید جعفر شهیدی
21 – سیمای حسین علیه السلام –آیت الله کریمی جهرمی
22- همان
23 – سیمای حسین علیه السلام –آیت الله کریمی جهرمی
24 – پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام-سید جعفر شهیدی
25 – همان
26 – همان
27 – در مکتب امام حسین علیه السلام – آیه الله کریمی جهرمی
28- تاریخ چهارده معصوم – علامه مجلسی
29 – حماسه حسینی – جلد دوم- شهید مطهری
منابع تحقیق :
1-تاریخ چهارده معصوم-علامه مجلسی – انتشارات سرور-قم -1380
2-امام حسین علیه السلام- شهید فرهنگ ، پیشرو انسانیت- علامه محمد تقی جعفری – موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری-چاپ 1381- تهران
3-پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام- سید جعفر شهیدی-دفتر نشر فرهنگ اسلامی – تهران- 1381
4-حماسه ی حسینی-جلد دوم-یادداشت ها – استاد مرتضی مطهری- انتشارات صدرا- 1377 اسفند ماه
5-سیمای حسین علیه السلام-آیه الله کریمی جهرمی-مرکز نشر راسخون- 1379-قم
6-در مکتب امام حسین علیه السلام – آیه الله کریمی جهرمی – مرکز نشر راسخون-1384- قم
7-یاران وفادار امام حسین علیه السلام- (حماسه آفرینان نهضت کربلا)- سید بهلول سجادی مرندی- انتشارات دارالنور -1382-قم
8-نهج البلاغه- ترجمه محمد دشتی