اول. انتخاب داستان
چنانکه در پیش گفتیم مردم از لحاظ توانایی داستانگویی با یکدیگر فرق دارند. به این معنا که بعضی جذاب و نشاط انگیز می گویند و عده ی دیگر ملال و خستگی ایجاد می کنند. این قدرت داستانگویی بر حسب نوع داستان نیز فرق می کند، یعنی مردم، هر یک نوع خاصی از داستانها را بهتر و جالب تر می سرایند، چنانکه گروهی، داستانهای فکاهی یا حیوانی، و برخی داستانهای جنایی را بهتر می گویند. تنها توصیه ی ما به داستانگو این خواهد بود که از میان داستانهای گوناگون، داستانی را برگزیند که بهتر می تواند بگوید، و ما نمی توانیم معلم را به بیشتر از این مقید کنیم، زیرا او مجبور است که داستانهای متنوعی برای دانش آموزان خود انتخاب کند.
در بعضی از داستانها جنبه ی غم و اندوه و در برخی جنبه ی سرور و شادی بیشتر است و معلم باید داستان مناسب را که هنگام مطالعه در او سرور یا اندوه ایجاد می کند برگزیند، زیرا حالت روانی خود داستانگو در نوع و گفتن داستان مؤثر است.
همچنین، معلم در انتخاب داستان باید شرایط و اوضاع مکانی و زمانی دانش آموزان را در نظر بگیرد. زیرا داستانی را که برای کودکان کلاس اول ابتدایی جالب و خوشایند است، نمی توان به دانش آموزان کلاس سوم گفت. مثلاً داستان «سکینه و فرزندش» برای دانش آموزان کلاس اول جالب است، چون شخصیتهای آن نزدیک به شخصیتهایی هستند که کودک در محیط خانه با آنها آشنا شده است و داستانهای وسط سال تحصیلی بهتر است درباره ی حوادث مربوط به مدرسه یا محیط خارج باشند، مثلاً اگر دانش آموزی بدون داشتن عذر موجه تأخیر کند معلم داستان «خجول تنبل» را برمی گزیند یا اگر دانش آموزی موشی به کلاس آورد یا از موش بحث و پرسشی کرد، معلم داستان «شیر و موش» را انتخاب می کند. به همین سبب، برای معلم ضروری است که همه ی داستانها را قبلاً بخواند. چون بعضی از داستانها خنده آور و برخی جدی و غم انگیز است، بنابراین، معلم باید داستانهای متنوعی را میان آن دو دسته انتخاب کند تا دانش آموزان از شنیدن داستانهای یکنواخت، ملول و دلسرد نشوند.
دوم. آماده کردن داستان پیش از ورود به کلاس
ممکن است بعضی از معلمان چنین تصور کنند که درس داستان، درسی است که به آمادگی احتیاج ندارد و تنها شناختن حوادث و ترتیب داستان کافی است. اما باید توجه داشت که: «هر دقیقه ای را که معلم در تفکر درباره ی داستان و آمادگی برای آن پیش از ورود به کلاس صرف می کند سبب می شود که داستان را به سهولت و مهارت بگوید و حوادث آن را به طور روشن و واضح به دانش آموزان عرضه نماید …» (1)
معلم بعد از اینکه داستانی را انتخاب کرد باید:
الف. تنها در جایی بنشیند و داستان انتخاب شده را به آرامی بخواند و به شناختن حوادث آن، تفصیل هر حادثه، ترتیب حوادث، ارتباط آنها با یکدیگر، همچنین شناختن محل عقده در داستان و چگونگی حل آن دقت کند.
ب. اگر آن داستان، راهنمایی های خاصی دارد آنها را بخواند.
پ. داستان را برای بار دوم بخواند تا، 1) ترتیب و نوع حوادث برایش ثابت و روشن شوند، 2) شماره ی شخصیتهای داستان را بداند و ماهیت هر یک از آنها را بشناسد، 3) و به انواع هیجانها و عواطف گوناگون موجود در داستان از قبیل: اندوه، شادی، خشم، استرحام، تعجب، استهزا و … آشنا شود.
در اینجا منظور از شخصیتها، هر انسان یا حیوانی است که در داستان، نقشی را بازی می کند. چنانکه مثلاً در داستان «روباه و خرگوش لجوج» سه شخصیت وجود دارند که عبارت اند از: روباه، خرگوش سرسخت و لجوج، مادر خرگوش.
همچنین در دومین مطالعه ی داستان، معلم باید نقش شخصیتهای آن را به آرامی تقلید کند و از این نکته ی مهم نیز غافل نباشد که هنگام خواندن داستان برای بار دوم، مقابل هر عبارت آن، نوع هیجان و عاطفه ی مناسب آن را در کنار کتاب یا در یک کاغذ دیگر یادداشت کند. چنانکه مثلاً در داستان «شیر و موش» وقتی به عبارت «آه ای ملعون تو جسارت می کنی و روی من راه می روی، جلو بیا و من باید ترا بکشم» می رسد می تواند در کنارش کلمه ی «خشم» را یادداشت بکند، زیرا شیر در این حال، عصبانی است. مقابل عبارت «آیا تو با این حقارت و کوچکی خود به من کمک می کنی، در صورتی که من شاه این جنگل هستم و همه ی حیوانات آن، مطیع من هستند!!» معلم، کلمه ی «استهزا» را یادداشت می کند.
ت. دفعه ی سوم، معلم داستان را با صدای بلند بخواند گو اینکه در کلاس نشسته و دانش آموزان در اطراف او گرد آمده اند، و هر شخصیت از شخصیتهای داستان را به همان صفت طبیعی آن در داستان مجسم نماید. اگر این دفعه در گفتن داستان، احساس موفقیت کرد دیگر به تمرین احتیاج ندارد وگرنه بار دیگر آن را تمرین کند. و اگر در قسمت خاصی مثلاً در تقلید صدای یک حیوان به تمرین نیازمند شد فقط به تمرین آن قسمت با صدای بلند اکتفا کند.
ث. همچنین، معلم باید پیش از رفتن به کلاس و گفتن داستان بداند که چگونه دانش آموزان او باید داستان گفته شده را پس دهند. یا چه پرسشهایی از ایشان خواهد کرد. در این صورت لازم است که نوع سؤالات را نسبت به حوادث داستان قبلاً منظور یا یاداشت کند.
خلاصه معلم پیش از ورود به کلاس و آغاز داستان باید نکات زیر را رعایت کند:
الف. همه ی حوادث داستان را به طور واضح و خوب بشناسد.
ب. ترتیب این حوادث، ارتباط آنها را با یکدیگر، محل عقده، و کیفیت حل آن را بداند.
پ. شخصیتهای گوناگون داستان، و طبیعت هر شخصیت را مطالعه و تقلید کند.
ت. به مظاهر گوناگون هیجان در داستان، آشنا باشد و بتواند آنها را بطور مؤثر عرضه کند.
ث. به حد کافی به تقلید صداهای حیوانات نامبرده در داستان قادر باشد به طوری که کودکان هر وقت آن صدا را شنیدند نوع حیوان را بشناسند.
ج. وسایل معمولی را که برای توضیح داستان نیازمند است قبلاً آماده کند.
چ. درباره ی پرسشهایی که از دانش آموزان خواهد کرد و یا ایشان آنها را چگونه پس خواهند داد فکر کند.
ح. یادداشتهای لازم را برای گرفتن داستان انتخاب شده، تهیه و آماده سازد.
سوم. چگونگی نشستن دانش آموزان هنگام داستانگویی
انتظار معلم از دانش آموزانش این است که همگی با میل و رغبت خود یعنی به علت تحریک انگیزه ی درونی به داستان گوش دهند، به طوری که داستان بر ذهن و قلب آنان تسلط یابد و حوادث داستان را دنبال کنند و با قهرمانان آن زندگی کنند.
برای رسیدن به این هدف لازم نیست که دانش آموزان مانند ساعتهای دیکته و روخوانی به طرز خاصی بنشینند، بلکه مهم این است که بی اختیار و با طیب خاطر به داستان، گوش فرا دهند. به این سبب باید در کیفیت نشستن کاملاً آزاد باشند و بتوانند، هر وقت که مایل شدند، سرپا نیز بایستند. به طور کلی در ساعت داستانگویی نباید کلاس حالت رسمی به خود بگیرد و معلم و دانش آموزان باید کاملاً وضع طبیعی و عادی داشته باشند.
باز هم باید به این نکته، اشاره کنیم که ارتباط معلم با دانش آموزان در حین داستانگویی باید کاملاً شبیه ارتباط میزبان و مهمانان باشد. به این معنا که آنان را دوست بدارد و یک محیط مهر و محبت ایجاد کند. از این رو، لازم است که دانش آموزان نزدیک معلم بنشینند که نزدیکی مکانی خود موجب ایجاد ارتباط و نزدیکی روانی می شود. به علاوه دانش آموزان را در شنیدن صدای معلم و مشاهده ی حرکات او کمک می کند. بنابراین، بهترین نوع جلسات داستانگویی آن است که به شکل دایره یا شبیه آن باشد و معلم جایی قرار بگیرد که همه ی دانش آموزان او را کاملاً ببینند.
چهارم. درک و دریافت
منظور از درک و دریافتن (receive) در بحث داستانگویی این است که دانش آموزان داستان گفته شده را بفهمند و به تصور آن، در اثنای گفتن، قادر باشند.
روان شناسی ثابت کرده است هر کلمه یا عبارتی را که انسان می شنود یا می خواند صورتها و معانی و حوادثی را در ذهن او برمی انگیزد که به اطلاعات و تجارب گذشته اش مربوط اند. این صورتها و معانی و حوادث نیز از حیث وضوح و ترتیب، بر حسب اختلاف افراد و اطلاعاتشان، فرق می کند و نیز چگونگی انگیزه هایی که معلم هنگام گفتن داستان به کار می برد، و تفاوت ذهنی و خیالی دانش آموزان، همگی در میزان مدتی که آن داستان به یاد خواهد ماند تأثیر می کنند.
علاقه و دقت دانش آموزان نسبت به داستان بیش از هر چیز به توانایی و مهارت در داستانگویی بستگی دارد، و چون دانش آموزان در این سن نمی توانند مدت زیادی دقت کنند یا به یک وضع بنشینند، بنابراین، رعایت نکات زیر ضروری به نظر می رسد:
الف. دقت دانش آموزان در اثنای داستانگویی غالباً دقت اجباری است که انگیزه ی آن، تأثر ایشان از حوادث داستان و روش گفتن آن است و بقای این دقت به دست خود معلم است.
ب. برای دانش آموزان، چنانکه گفته شد، بسیار دشوار است که در تمام مدت گفتن داستان به یک وضع و حالت، و ساکت بنشینند بنابراین، معلم نباید از اینکه ایشان جای خود را تغییر می دهند ناراحت و نومید شود، مگر هنگامی که این تغییر بیش از اندازه باشد و موجب ملال دانش آموزان شود که در این صورت معلم باید علت را جستجو کند.
پ. حوادث داستان باید مانند حلقه های زنجیر، به همدیگر متصل شوند و وحدت داستان را حفظ کنند و معلم نباید با امر و نهی به دانش آموزان، آنها را قطع کند.
ت. دانش آموزان هنگام درک داستان، خود را در جای شخصیتهای آن تصور می کنند و با همین خیال و تصور، با معلمشان در سیر حوادث داستان، شریک می شوند.
ث. همچنین، در هیجانها و عواطف، معلم، هنگام گفتن داستان، شرکت می کنند، به خصوص اگر معلم بهتر بتواند آن حالات را منعکس کند.
ج. کودکان می توانند بعد از شنیدن داستان، همه یا یک قسمت آن را به صورت جواب به پرسشهای معلم یا گفتن حوادث آن به وسیله ی تجسم و رسم و نقاشی پس دهند.
چ. چون معمولاً داستان به وسایل و لوازم نوشتن احتیاج ندارد بنابراین، معلم می تواند در صورت امکان، در هوای آزاد و خارج از کلاس به داستانگویی بپردازد.
محل داستان در جدول ساعات دروس
از آنچه گذشت اهمیت و ارزش داستان و داستانگویی در تربیت کودک واضح و روشن شد. یعنی اولیای آموزش- پرورش همان اندازه که به دروس رسمی دبستان توجه می کنند و برنامه هایی می نویسند، به همان میزان بلکه بیشتر باید به مسأله ی «داستان و داستانگویی» در کودکستان و دبستان دقت و توجه کنند. باید ساعتهایی برای ماده ی داستان در برنامه ی فعالیتهای تربیتی کودکستان و دبستان منظور کرد، اگرچه معلم نباید به این ساعتها مقید باشد و هروقت صلاح دید به داستانگویی بپردازد. چنانکه در درس تعلیمات دینی، می توان داستانهای دینی به کودکان گفت و در درس روخوانی نیز کودکان داستانهایی را می خوانند، اگرچه کوتاه باشند. همچنین داستانگویی تنها به درس ادبیات یا تعلیمات دینی منحصر نیست بلکه در سایر درسها نیز می توان از داستانگویی کمک گرفت. چنانکه در درسهای رسم و کارهای دستی، معلم داستانی را می گوید و از دانش آموزان می خواهد که به وسیله ی رسم یا کارهای دستی، آن داستان را تعبیر و مجسم کنند. بنابراین، دانش آموزان فرصتهای زیادی دارند که بتوانند داستانهای مناسبی بشنوند.
درباره ی زمان گفتن داستان، معلم باید به این نکته توجه کند که توانایی دانش آموز خردسال برای دقت به یک چیز به مدت طولانی، محدود است. اگر داستان، شوق انگیز و خوشایند باشد کودک مدت طولانی به آن گوش می دهد و اگر ناخوشایند و ملال انگیز باشد از آن منصرف و روگردان می شود. به طور کلی، مدت گفتن داستان بهتر است در سالهای اول و دوم ابتدایی از پانزده دقیقه تجاوز نکند. گاهی ممکن است این مدت کاهش یابد و به هشت دقیقه برسد. البته داستانی که کمتر از هشت دقیقه طول بکشد در نظر دانش آموزان، ارزش نخواهد داشت اگرچه دل انگیز باشد. بنابراین، می توان گفت که مدت داستانگویی باید میان هشت و پانزده دقیقه باشد.
در سالهای بعد می توان مدت داستانگویی را به بیست دقیقه رسانید. باید دانست تعیین مدت برای داستانگویی، الزامی نیست بلکه فقط باید ماهیت داستان، وضع و حالت دانش آموزان و میل یا نفرت ایشان نسبت به آن، مورد توجه قرار گیرد.
از گفته های بالا می توان نتیجه گرفت که:
1. معلم باید حداقل در هفته دو داستان بگوید.
2. مدت گفتن داستان در سالهای اول و دوم ابتدایی از پانزده دقیقه تجاوز نکند و می توان آن را کم کرد.
3. معلم می تواند بقیه ی مدت داستان را به تعبیر و تفسیر آن به وسیله ی دانش آموزان اختصاص دهد.
اگر بر هواپری، مگسی باشی؛ اگر بر آب روی، خسی باشی، دل به دست آر تا کسی باشی.
چگونه باید داستان گفت؟
تا اینجا درباره ی چگونگی داستان و تا اندازه ای شرایط داستانگو بحث کردیم و اینک به تفصیل درباره ی نکاتی که معلم هنگام گفتن داستان در کلاس باید رعایت کند بحث می کنیم:
1. جای داستانسرایی
چنانکه گفتیم ضروری نیست داستان در کلاس درس گفته شود بلکه می توان در هر جایی که معلم صلاح بداند، اگرچه بیرون از کلاس هم باشد، به داستانگویی پرداخت و هر قدر در هوای آزاد و زیر سایه ی درختان یا کنار دیوار، داستانگویی انجام بگیرد بهتر و مؤثرتر خواهد بود، زیرا دیگر اوضاع و احوال کلاس درس را نخواهد داشت که آزادی کودکان را کنترل کند.
2. جلسه داستان
چنانکه در پیش گفتیم معلم پیش از اینکه به گفتن داستان آغاز کند باید دانش آموزان در جای مناسبی بنشینند. معلم نباید در آغاز داستان، بنشیند، بلکه باید سرپا ایستاده سپس به سوی صندلی خود حرکت کند و بعد از کمی داستان گفتن، در جای خود بنشیند. همچنین لازم نیست که معلم در سراسر داستان بنشیند، بلکه می تواند بایستد و حرکت کند و جای خود را به اقتضای حوادث داستان تغییر دهد.
3. زبان داستان
سطح زبانی که داستان به آن گفته می شود، چنانکه قبلاً گفتیم، باید کمی بالاتر از سطح زبان خود دانش آموزان باشد در حدی که بتوانند بفهمند. همچنین، معلم باید در اثنای هر داستان، الفاظ و عبارتهایی را که کمی تازگی دارند ولی فهمیدنشان آسان است به کار ببرد، زیرا یکی از هدفهای داستانگویی، گسترش دایره ی زبان کودک است.
4. صدای معلم هنگام داستانگویی
قبلاً اشاره کردیم که هر داستانی متضمن مقدمه ی حوادث، عقده و حل آن است. معلم باید مقدمه را با صدای آهسته آغاز کند سپس به تدریج بر شدت و ارتفاع صدا افزوده شود. بعداً بلندی و پایینی و آهنگ داستان، بر حسب مناسباتی که حوادث داستان ایجاب می کنند، تغییر می یابند هنگامی که معلم به عقده و حوادث داستان می رسد آنها را با صدایی عرضه می کند که دقت دانش آموزان تحریک و برای آگاهی به حل آماده می شوند.
دانشمندان آموزش- پرورش می گویند: نیروی دقت دانش آموزان نسبت به یک داستان به میزان دگرگونی و افزایش عقده های آنها شدت می یابد. از این رو، معلم باید حوادث داستان را با صدای مؤثری بگوید تا دانش آموزان به لحظه ی عُقده های آن آگاه شوند. هنگام پایان یافتن داستان، معلم باید صدایش را طوری تغییر دهد که دانش آموزان از عبارات و آهنگ صدای او پایان پذیری داستان را دریابند.
5. نشان دادن شخصیتها به صورت حقیقی
در بحث آماده کردن داستان پیش از رفتن به کلاس، گفتیم که معلم باید شخصیتهای داستان را مطالعه کند تا بتواند آنها را به صورت مظهر حقیقی شان به دانش آموزان عرضه کند. به این سبب، معلم باید حوادث داستان را با توضیح عملی و بدون اضطراب و تردید بگوید، یعنی خود، همان عمل را انجام دهد که شخصیتهای داستانش انجام داده اند، زیرا این صورت عملی، معنایی را که دانش آموزان از شنیدن عبارتی تصور می کنند، محسوس تر می نماید. تفاوت معلمان در گفتن داستان بیشتر به همین جنبه مربوط است، یعنی بعضی از ایشان بهتر می توانند شخصیتهای داستان را ظاهر سازند، گویی خود آنها حاضرند در نتیجه، جلسه ی داستان، بسیار جالب و جاذب می شود. برعکس، بعضی دیگر این توانایی را ندارند و نمی توانند دقت و علاقه ی دانش آموزان را برانگیزند.
6. حالات هیجانی
معلم وقتی داستان می گوید باید حالات هیجانی داستان را آشکار سازد به طوری که شنونده تصور کند که معلم خود واقعاً آن حالت را دارد. به این معنا هرگاه در داستان، وضع و حالت محبت، خشم یا جدال پیش آید معلم باید آهنگ صدایش را طوری تغییر دهد و قیافه ای به خود بگیرد، گویی خود همان حالت را دارد. به بیان دیگر، معلم نباید در اثنای داستانگویی، حالتی داشته باشد که با وضع و حالت داستان در آن هنگام، مغایر است. مثلاً وقتی به قسمت غم انگیز داستان می رسد لبخند بزند و جایی که باید بخندد قیافه بگیرد و غمگین به نظر برسد. همچنین اشتباه است که معلم به دانش آموزان اجازه دهد که مخالف حالت هیجانی او در حین داستانگویی حالتی نشان دهند، مثلاً وقتی معلم حالت اسف انگیزی به خود می گیرد دانش آموزان بخندند. و بر فرض اگر یکی از دانش آموزان در این هنگام بخندد معلم باید با نگاه حاکی از ناراحتی و سرزنش به او بنگرد.
7. تقلید صداها
بعضی از مردم استمداد خاصی برای تقلید صدای حیوان و جماد مانند صدای شیر، گربه، سگ، ریزش آب و صدای رعد دارند. لکن اکثر اینها از اینکه از صدایی تقلید کنند خجالت می کشند و آن را برای خود عیب می شمارند، در صورتی که این رفتار برای معلم ضرورت دارد و او هرگز نباید از اینکه رفتارهای گوناگون حیوانات را پیش دانش آموزان تقلید کند خجالت بکشد و بداند که شغل معلمی شغل مقدسی است و داستانگویی به شکل زیبا و مؤثر، جزئی از این شغل می باشد. همچنان که پزشک در درمان بیمارانش نمی تواند از نگاه کردن و گاهی تجزیه ی مدفوعات آنان خودداری کند یا از دست زدن به بدن ایشان ناراحت شود، بلکه برای کشف و تشخیص علت بیماری به هر وسیله ای که صلاح بداند متوسل می شود. معلم نیز در مقابل دانش آموزان همان نقش و وظیفه پزشک را نسبت به بیمارانش به عهده دارد.
8. جلوگیری از حرکتهای بیجا و بیهوده ی دانش آموزان در اثنای گفتن داستان
در پیش گفتیم که انگیزه ی دقت دانش آموزان هنگام داستانگویی باید رغبت ایشان به شنیدن داستان باشد و ایشان وقتی به داستانی دقت خواهند کرد که موضوع و طرز گفتن جالب و مهیج باشد. بنابراین، وقتی معلم در ایشان ناراحتی و ملال و حرکتهای زاید و بی مورد، مشاهده کرد باید فوراً درباره ی علت آنها فکر کند. چه بسا ممکن است موجب همین وضع دانش آموزان، خود معلم باشد. مثلاً تمام داستان را به یک آهنگ بگوید یا حالتهای هیجانی آن را، چنانکه باید و شاید، منعکس نکند یا اینکه داستان را بیش از اندازه طولانی یا کوتاه کند و یا عبارتها بی جهت تکرار شوند که هر یک از این عوامل، دانش آموزان را از شنیدن داستان، متنفر و گاهی دلسرد می کند.
گاهی ممکن است معلم هنگام گفتن داستان، یکی از دانش آموزان را ببیند که به او توجه ندارد در این موقع نباید داستان را قطع و باعث اختلال نظم شود بلکه بهتر است با کمال آرامی داستان گویان به سوی آن دانش آموز برود و دستش را بگیرد و به نزد خود بیاورد و در نزدش بنشاند و یا سرپا نگاه دارد. گاهی ممکن است به صدا کردن نام او کفایت کند و یا با نگاه سرزنش آمیز به او بنگرد.
9. خودداری از تکرار ماشینی عبارتها
بعضی از معلمان، عبارتهای محفوظ و یا تکیه کلامهایی دارند که همواره وقتی از شرح یک نقطه یا گفتن داستان فارغ شدند به تکرار آنها می پردازند مانند: «عرض کنم»، «بلی»، «به اصطلاح» و … این عادت نکوهیده، علاوه بر اینکه بی جهت، سلسله ی حوادث را قطع می کند سبب ملال و دلسردی شنونده می شود.
رعایت نکات نه گانه ی مذکور، برای معلم در امر داستانگویی کمک مؤثری خواهد بود اگرچه، چنانکه قبلاً گفتیم، داستانگویی بیش از هر چیز به طبیعت شخص بستگی دارد ولی از آموزش و تمرین و ممارست نیز نمی توان چشم پوشید. هرگاه معلم، داستانی را با رعایت این نکات برای دانش آموزان نقل کند باید از ایشان انتظار داشته باشد که آن را به اَشکال گوناگون کتبی، شفاهی، و عملی حفظ و بازگو کنند.
بازگویی داستان به وسیله ی دانش آموزان
چنانکه قبلاً اشاره کردیم یکی از هدفهای تربیتی داستانگویی در دبستان، تواناساختن دانش آموزان است به اینکه افکار و عواطف خود را بهتر تعبیر کنند. اکنون به مطالعه ی مختصر این وسایل می پردازیم:
تعبیر ممکن است به چند روش انجام گیرد:
1. گفتاری، که شخص فقط با کلمات و عبارات، عواطف خود را بیان می کند.
2. گفتار توأم با حرکات و هیجان که «نمایش ناطق» نامیده می شود.
3. تنها با حرکات و هیجان بدون اینکه حرفی بزند و آن را «نمایش بی صدا» یا «نمایش ساکت» گویند.
4. گاهی این تعبیر به وسایل دیگر انجام می گیرد مانند رسم، نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی و …
از میان روشهای نامبرده برای تعبیر، آنچه زبان فارسی اهمیت دارد تعبیر به وسیله ی گفتار توأم با حالات و حرکات یا نمایش ناطق است. زیرا نمایش بی صدا برای کودکان خردسال دشوار است و به علاوه، چنانکه گفتیم، یکی از هدفهای عمده ی ما در داستانگویی بهسازی زبان دانش آموزان است، به همین سبب تعبیر گفتاری بهتر از تعبیر بی صدا می باشد.
روش چهارم تعبیر، یعنی استفاده از وسایل نیز به درس زبان مربوط نیست، بلکه جزو ماده کارهای دستی و هنری است.
اول. تعبیر گفتاری
بعد از اینکه معلم داستان را گفت می تواند از دانش آموزان بخواهد که آن را دوباره با یکی از روشهای زیر بازگو کنند:
الف. پاسخ دادن به پرسشهای معلم
معلم درباره ی حوادث و شخصیتهای داستان و اینکه کدام یک از آنها را کودکان دوست داشته و از کدامشان متنفر شدند و علت چیست، پرسشهایی از دانش آموزان می کند. این پرسشها باید طوری تنظیم و مطرح شوند که دانش آموزان برای پاسخ گفتن به آنها به اندیشیدن، نیازمند باشند. همچنین، از همه ی حوادث، پرسش به عمل آید. بعضی از مربیان، عقیده دارند که پرسش از دانش آموزان، بلافاصله بعد از گفتن داستان، موجب سستی و ناراحتی ایشان می شود. برای جلوگیری از این پیشامد، معلم می تواند پرسشهای خود را با روح و نشاط انگیز نماید و به سرعت به عمل آورد و از همه ی دانش آموزان سؤال کند.
ب. پاسخ دادن دانش آموزان به پرسشهای همدیگر
معلم می تواند دانش آموزان را به دو گروه تقسیم کند که یک گروه پرسشهایی درباره داستان تهیه کند و گروه دیگر به آنها پاسخ دهد. به این ترتیب که گروه اول، پرسشهای خود را به همه ی افراد گروه پاسخگو عرضه می کند، سپس یکی از آنها، به انتخاب معلم، جواب می دهد. ممکن است فرد سؤال کننده را نیز خود معلم از میان گروه برگزیند. پیش از عرضه و طرح سؤال هرگز نباید دانش آموز معینی برای جواب گفتن برگزیده شود، زیرا این امر سبب خواهد شد که سایر دانش آموزان فکر نکنند. سپس وضع گروهها عوض شده، گروه اول که سؤال کننده بود پاسخگو می شود و گروه دوم که جواب می داد جای گروه اول را می گیرد. هدف از این روش، این است که دانش آموزان، طرح پرسش را نیز یاد بگیرند و همیشه پاسخگو نباشند.
پ. داستانگویی به وسیله ی دانش آموزان
به این ترتیب که معلم از یکی از دانش آموزان می خواهد که همه یا قسمتی از داستان شنیده را بازگوید. البته، ممکن است این عمل بی درنگ بعد از گفتن داستان انجام گیرد یا در اوقات دیگر.
دانش آموزی که داستان را بازگو می کند باید مانند خود معلم روبروی همکلاسانش قرار بگیرد تا به سخنرانی پیش یک عده عادت کند و رفتار شجاعانه در او پرورش یابد. ممکن است در بعضی موارد، داستانگو اشتباه کند و دانش آموزان فوراً به اصلاح آن بپردازند ولی چون این نوع گوشزد موجب ناراحتی و اضطراب آن دانش آموز می شود بنابراین، بهتر است که دانش آموزان منتظر باشند تا او داستان خود را پایان دهد سپس با اشاره ی معلم، اشتباههای او را تصحیح کنند.
وقتی دانش آموزان داستانی را باز می گویند با به پرسشهای معلم پاسخ می دهند معلم باید ایشان را تشویق کند که عبارتها را صحیح ادا کنند و صدای حیوانات و جمادات را بهتر تقلید کنند، به ویژه دانش آموزانی که کمرو هستند و به سخن گفتن پیش جمع، بیشتر نیازمندند.
روان شناسان باید به راحتی به مردم اعلان کنند که مجهولات شان درباره ی انسان بیش از معلومات شان است.
(و- جیمز)
دوم. نمایش
گفتیم، نمایش، تعبیر افکار به وسیله زبان و حرکت و هیجان است و تأثیر زیادی در شنونده دارد. وقتی معلم، داستانی می گوید، چنانکه گفته شد، حتماً باید حوادث و شخصیتهای آن را، تا آنجا که ممکن است، مجسم کند و از دانش آموزان بخواهد که آنان نیز در بازگویی داستان مانند معلم، حوادث و شخصیتهای آن را نمایش دهند. برای ایجاد این توانایی در دانش آموزان، معلم باید در اول سال، ایشان را به نمایش قسمتی از داستان تشویق کند تا به تدریج عادت تجسم و نمایش حوادث در آنان ایجاد شود. همچنین، معلم به میزان نیرو و استعداد دانش آموزان پی ببرد و بداند که کدام یک از ایشان، مهارت خاصی در این امر دارد. معلم، برای اینکه نمایش داستان جالب و دل انگیز باشد، باید وسایل لازم را از قبیل: لباس، کلاه، دستمال، عینک و غیره را آماده سازد.
هنگامی که دانش آموزان همه یا قسمتی از داستان را نمایش می دهند، معلم باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:
الف. توزیع شخصیتها میان دانش آموزان
به این ترتیب که معلم از دانش آموزان بپرسد مثلاً کدام یک از شما می تواند شخصیت شیر را نمایش دهد؟ مسلماً عده ی زیادی از دانش آموزان به آن اظهار علاقه خواهند کرد. در این هنگام، معلم از میان ایشان یکی را که می تواند این شخصیت را بهتر نمایش دهد، انتخاب می کند و از او می خواهد جلوی همکلاسانش بایستد و نقشی را که به عهده گرفته است بازی کند. همین که شایستگی او روشن و ثابت شد، برای بازی کردن آن نقش، برگزیده می شود. بعد، از دانش آموز دیگری، به همان ترتیب، خواسته می شود که نقش شخصیت دیگری مثلاً شخصیت موش را نمایش دهد؛ به همین ترتیب، شخصیتهای داستان میان دانش آموزانی که سزاوارند پخش می شوند. هرگاه یکی از دانش آموزان برگزیده، آن طوری که باید و شاید، نتوانست نقش خود را بازی کند، معلم باید او را با عباراتی خوب از قبیل: خوب بود، ولی شخص دیگری را می خواهم، یا خوب است ولی جثه ی شما برای نمایش موش بزرگتر است، و یا خوب است لکن صدای شما نمی تواند صدای شیر را مجسم کند، به جایش برگرداند تا دانش آموزی که واقعاً صلاحیت دارد انتخاب شود.
نکته ای که در توزیع شخصیتها میان دانش آموزان باید رعایت کرد این است که به کودکان کمرو و خجول، بیشتر توجه شود و هرگز ایشان را مخصوصاً از شرکت در نمایش، محروم نکنند ولی برای اینکه به شرکت در نمایش علاقه مند شوند باید نقشهای آسانی را که کمتر به حرکات و سخن گفتن نیازمندند به ایشان سپرد.
ب. مد و سبک (fashion)
پس از آنکه شخصیتهای داستان به طریق بالا میان دانش آموزان توزیع شدند، معلم، هر یک از برگزیدگان را به طریقه و سبک خاص برای نمایش شخصیتی که به عهده گرفته است آراسته می کند. البته منظور از این آرایش به طرز و سبک مخصوص، آن است که هر شخصیت از سایرین ممتاز و مشخص شود و ابتکار این عمل به دست خود معلم است.
پ. محل نمایش
گاهی جای خالی کلاس برای نمایش کفایت نمی کند بنابراین، معلم نیازمند خواهد بود که محل خالی لازم برای این امر را آماده سازد مانند عوض کردن جای صندلیها. گاهی نیز می تواند نمایش را در خارج از کلاس، ترتیب دهد.
در هر حال، باید محل نمایش برای مجسم کردن و نمایاندن حوادث گوناگون داستان، کافی و مناسب باشد و همه ی دانش آموزان بتوانند به آسانی و راحتی آن را تماشا کنند.
ت. اجرای نمایش
بعد از اینکه مقدمات نامبرده برای نمایش فراهم شدند معلم از دانش آموزان می خواهد که نمایش را آغاز کنند و خودش می تواند اشتباههای بازیگران را هنگام ضرورت اصلاح کند.
گاهی ممکن است خود معلم، نمایش شخصیتی از شخصیتهای داستان را به عهده بگیرد و این از سه لحاظ مفید است: یکی اینکه دانش آموزان را به نمایش برمی انگیزد، دیگر اینکه به معلم امکان می دهد که نقش دشوار داستان را بازی کند، و نیز می تواند به این وسیله، دانش آموز ضعیف را به طور غیرمستقیم کمک و تربیت کند. البته، لازم نیست که داستان همیشه به صورت نمایش عرضه شود و ماهی یک بار نمایش، به طور متوسط، کافی است.
ارزشیابی داستانگویی معلم
برای تشخیص اینکه معلم در گفتن داستان موفق است یا نه؟ می توان با توجه به پرسشهای زیر ارزشیابی کرد:
آیا معلم:
1. جای مناسبی برای داستانگویی انتخاب کرده است؟
2. برای دانش آموزان جای راحت انتخاب شده است، به طوری که همه ی آنها به دیدن معلم و شنیدن صدای او هنگام گفتن داستان قادر شوند؟
3. داستان را پیش از گفتن، تهیه و آماده کرده است؟
4. حوادث را مسلسل وار می گوید و همه ی آنها را به یاد دارد یا علامت تردید در او مشاهده می شود؟
5. داستان را مؤثر و مهیج می گوید و شخصیتهای آن را مشخص و ممتاز می کند؟
6. چه وسایلی را برای توضیح حوادث و نمایش شخصیتهای آن، انتخاب و آماده کرده است، و آیا این وسایل، مناسب هستند؟
7. صدای معلم بر حسب مناسبت و اوضاع، تغییر می یابد و این تغییر با فکر و عاطفه ای که می خواهد تعبیرش کند، سازگار است؟
8. معلم تا چه اندازه، حوادث داستان را جاندار می نمایاند و به عرضه کردن آن می کوشد؟
9. صداهای گوناگون حیوانی و جمادی موجود در داستان را بهتر تقلید می کند؟
10. هنگام گفتن داستان، چه روحیه ای میان معلم و دانش آموزان حکمفرماست، آیا روحیه ی رسمی است یا روحیه ی دوستی و محبت؟
11. داستان را با روش مناسب سطح فهم کودکان می گوید یا بالاتر از آن؟
12. آیا دانش آموزان با میل و سرور به داستان، گوش می دهند و ساکت و آرام می نشینند؟ آیا داستان، سرورانگیز و مؤثر است، یا روش گفتن، جاذب و جالب است، و یا معلم، به تهدید متوسل می شود؟
13. اگر دانش آموزان نسبت به داستان، علاقه نشان نمی دهند علتش چیست؟
14. آیا معلم برای حفظ نظم، داستان را قطع می کند، و چگونه به حفظ آن بدون قطع حوادث داستان قادر می شود؟
15. دانش آموزان تا چه اندازه هنگام گفتن، داستان، در آن شرکت می کنند؟
16. آیا هنگام گفتن داستان، علامتهای سرور و خوشحالی در دانش آموزان ظاهر می شود؟
17. گفتن داستان چقدر طول می کشد؟
18. معلم، داستان گفته شده را چگونه پس می گیرد؟
19. آیا با رعایت عدالت، از همه ی دانش آموزان سؤال می کند؟
20. نوع پرسشها چیست، آیا ایجابی هستند و مستلزم تفکرند؟
21. آیا معلم هنگام توزیع پرسشها خوشحال است؟
22. وقتی دانش آموزان، همه یا قسمتی از داستان شنیده را نمایش می دهند چه اندازه کامیاب می شوند؟ و اگر موفق نمی شوند علتش چیست؟
23. آیا معلم، دانش آموزان کمرو را به شرکت در نمایش تشویق می کند، و به چه طریق؟
24. آیا خود معلم می خواهد که در نمایش شرکت کند، و کدام نقش را برمی گزیند و چرا؟
25. از اول سال تحصیلی، چند داستان به دانش آموزان گفته است؟ و آیا کافی بوده است؟
26. چند داستان، به وسیله ی خود دانش آموزان نمایش داده شده است و آیا این تعداد کافی بوده است؟
معلم خود نیز می تواند با جواب دادن به پرسشهای مذکور، داستانگویی خود را ارزشیابی کند. (برای راهنمایی بیشتر معلمان در مورد انتخاب داستان و چگونگی گفتن و ارزشیابی آن چند داستان نمونه در آخر کتاب آورده شده است.)
27. معلم در طرح هر داستان در هر کلاس باید پاسخهای دقیق پرسشهای زیر را بداند و پس از پایان آن مطمئن شود که دانش آموزان نیز شخصاً به همان پاسخها رسیده اند.
* شخصیتهای مهم داستان چه کسانی هستند؟
* داستان درباره ی چیست یا کیست؟
* داستان در کجا اتفاق افتاده است؟
* کدام قسمت (یا قسمتهای) داستان مهم است؟
* کدام قسمت (یا قسمتهای) داستان باید توضیح داده شود؟ چرا؟
* برای شخصیتهای مهم داستان چه اتفاقی افتاد؟
* اگر… چه اتفاق می افتاد؟
* چرا داستان را … نامیده اند؟
* آیا شخصیتهای مهم داستان مانند آنهایی عمل کردند که شنوندگان دوست دارند؟
* داستان انتظار دارد شنونده چه احساسی کند؟
خطرناک ترین افراد در هر جامعه، کسانی هستند که قدرت نفوذشان سالمندانه، و احساسات و واکنش های شان کودکانه اند.
(از کتاب رشد فکری)
پینوشت:
1. K. D. kather. Education by story telling, p. 88.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1390)، ادبیات کودکان، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ بیست و هفتم