نویسنده:على دوانى
همسر پیغمبر
داستان اِفک یا ((حدیث اِفک )) یعنى تهمت زدن به یکى از همسران پیامبر، معروف است . و ماجراى آن در سوره نور به تفصیل آمده است . آیات مربوط به این ماجرا از آیه یازده آغاز و تا 26 پایان مى یابد.
تفاسیر و احادیث و تواریخ اسلامى راجع به زنى که مورد تهمت قرار گرفته است دو نظر دارند:
1 – عموم مفسران و محدثان و مورّخان عامه نوشته اند: وى عایشه دختر ابوبکر بوده است . این نظر هم بر اساس حدیثى است که راوى آن خود عایشه است ، به شرحى که خواهد آمد. بعضى از تفاسیر و تواریخ شیعه نیز بر اثر عدم توجه ، همین نظر را اظهار داشته اند.
2 – بیشتر تفاسیر شیعه نوشته اند که ماجراى ((اِفک )) از تهمت زدن عایشه به ((ماریه )) همسر مصرى پیغمبر ناشى شده است .
اینک نخست به شرح نظریه اول مى پردازیم ، آنگاه نظر خود را درباره نظریه دوم ابراز مى داریم .
عایشه مى گوید: رسم پیغمبر این بود که هر گاه مى خواست به سفر برود، قرعه مى انداخت و به حکم قرعه یکى از همسران خود را همراه مى برد.در غزوه ((بنى مُصطلق ))قرعه به نام من اصابت کردومن همراه پیغمبربودم .
پس از خاتمه جنگ و شکست دشمن ، در یکى از منازل میان راه مدینه ، شب هنگام چون کاروان ما خواست حرکت کند، من براى قضاى حاجت به نقطه اى رفتم و چون برگشتم دیدم گردنبندم نیست . به نقطه اى که رفته بودم بازگشتم تا آن را بیابم . وقتى به محل اقامت کاروان مراجعت کردم دیدم قافله حرکت کرده است و به تصور اینکه من در محمل هستم ، آن را برداشته و به شتر بسته و رفته اند.
در آن هنگام یکى از اعراب بادیه به من نزدیک شد و چون مرا شناخت شترش را خوابانید و مرا سوار کرد وبه قافله رسانید. همین معنا موجب شد که منافقان سروصدا به راه اندازند و پیغمبر مرا به خانه پدرم بفرستد و حتى در صدد طلاق من بر آید تا اینکه آیات ((اِفک )) نازل شد و خدا مرا از تهمتى که زده بودند تبرئه کرد و نظر پیغمبر نسبت به من عوض شد!
این خلاصه داستان افک و نزول شانزده آیه سوره نور به روایت عایشه است . اگر داستان این بوده است که عایشه مى گوید، چندین اشکال در این حدیث به نظر مى رسد که باید براى آن پاسخى منظور داشت :
1 – آیا پیغمبر اجازه داده که زن جوانش شب هنگام بدون اطلاع او از میان جمعیت خارج شود و تنها به نقطه تاریک و دورى از بیابان رود؟
2 – آیا پیغمبر این قدر نسبت به ناموس خود (نَعُوذُ بِاللّهِ) سهل انگار بوده است که موقع کوچ کردن نداند همسرش در محمل هست یا جا مانده تا اینکه عربى او را بیابد و سوار کند و بیاورد و به کاروان برساند؟!
3 – آیا پیغمبر تا آنجا بى خبر بوده که نداند تهمت منافقان ، راست است یا دروغ تا اینکه ((آیات افک )) نازل شود و یقین کند که سخن منافقان تهمت بوده است و عایشه تبرئه شود و باردیگر او را بپذیرد و به خانه برگرداند؟
4 – آیا براى پیغمبر روا و جایز است که بر اساس شایعه سازى منافقان ، زن جوانش را از خود براند و نسبت به او سوءظن پیدا کند و باعث شود که شخصیت و آبروى او و خودش لکه دار گردد؟!
اینها نقاط مبهمى است که به طور آشکار در حدیث افک عایشه دیده مى شود و قبول آن ماجرا از زبان عایشه را مورد تردید قرار مى دهد.
آنچه در احادیث معتبر شیعه راجع به ((حدیث افک )) آمده است ، به خوبى مى رساند که موضوع چیز دیگرى بوده است و با توجه به آن هیچیک از این اشکالات مورد پیدا نمى کند.
آنچه شیعه در این خصوص روایت کرده این است که روزى پیغمبر اکرم ، کودک خردسالش ((ابراهیم )) را که از همسر مصرى خود ((ماریه )) داشت به عایشه نشان داد و فرمود: ((ببین چقدر شبیه من است )).
عایشه گفت : نه ! نمى بینم که شباهتى به شما داشته باشد!!
عایشه مى خواست به ((ماریه )) از این راه تهمت بزند. چون او پس از خدیجه تنها زنى بود که از پیغمبر بچه آورده بود و عایشه تنها دخترى که به عقدپیغمبر درآمده بود،نمى توانست شاهداین منظره باشد و آن راتحمل کند.
خود وى مى گوید: حالتى که در این مواقع به هر زنى دست مى دهد، بر من عارض شد.
ولى به گفته علامه فقید سید عبدالحسین شرف الدین عاملى : ((خداوند، ابراهیم و مادرش ماریه را به دست امیرالمؤ منین علیه السّلام از این اتهام تبرئه کرد)).
حاکم نیشابورى داستان آن را در حدیث صحیح ((مستدرک )) و ذَهَبى در ((تلخیص )) به نقل از خود عایشه آورده اند. نگاه کنید به جلد چهارم مستدرک و تلخیص آن ، صفحه 39 و تعجب کنید.(1)
بارى ، بنابرآنچه در حدیث افک راجع به سوءنظر و حسد عایشه نسبت به ماریه همسر دیگر پیغمبر دیده مى شود این است که چون او نمى توانست خود را فاقد اولاد ببیند و بچه هوو را در بغل پیغمبر مشاهده کند، لذا به هووى خود تهمت زد و کسان خود و دیگران را نیز با خود همدست کرد و آن سرو صدا را به راه انداخت . خداوند آیات افک را در تبرئه ماریه از تهمت عایشه نازل فرمود و منافقان را تخطئه کرد که درست به عکس منظور عایشه نتیجه مى دهد؛ زیرا:
اولا : خداوند ماریه را تبرئه کرده است نه عایشه .
ثانیا : عایشه بود که ماریه را مورد تهمت و افک قرار داد و موجب شد که منافقان ، زبان درازى کنند و سروصدا به راه بیندازند.
ثالثا : آیات افک در نکوهش عایشه و تخطئه او نازل شده است ، نه براى دفاع از وى و آن داستان نامناسب .
رابعا : باتوجه به این واقعیت کاملا پیداست که عایشه خواسته است با جعل آن حدیث کذایى ، مسیر نزول آیات افک را منحرف سازد و آن را به نفع خود متمایل کند که چون در آن ایام حکومت تعلق به پدر او داشت ، توانست این کار را عملى سازد و تخطئه خود را به صورت تبرئه خویش در آورد، اما در مورد دیگر جلوه گر سازد.
اینک ترجمه آیات افک ، که عینا از نظر خوانندگان محترم مى گذرد:
((کسانى که تهمت (به ماریه ) زدند، گروهى از شما مسلمانان (اما منافق ) هستند.
(اى مسلمانان راستین )گمان نکنید که این تهمت ، شما را دچار شرّ کند بلکه سرانجام به نفع شما خواهد بود
(و منافقان شناخته مى شوند) هر یک از آنان که تهمت زده اند،گناه آن را خواهند برد
و کسى که بیشترین تهمت را به عهده گرفت ، عذابى بزرگ خواهددید(2))).
((چرا وقتى آن تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان درباره خود گمان نیک بردند و فقط گفتند: این تهمتى آشکار است (که منافقان زده اند)؟(3))).
((چرا وقتى منافقان این تهمت را زدند، چهار شاهد براى اثبات آن نیاوردند؟ وقتى گواهانى نیاوردند، نزد خداوند دروغگو خواهند بود(4))).
((اگر تفضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما اهل ایمان نبود، در این سخنان و تهمتها که در آن فرورفته اید (و به زبان مى آورید) عذابى بزرگ به شما مى رسید(5))).
((زیرا شما آن سخنان را با زبانهاى خود تلقى کرده و چیزى را که علم به آن ندارید با دهانهاى خود مى گویید و مى پندارید که کار آسانى است ، در صورتى که نزد خدا بزرگ است (6))).
((چرا وقتى آن را شنیدید گفتید: ما را نمى رسد که این سخنان را به زبان آوریم ، اى خداى سبحان این تهمتى بزرگ است ؟(7))).
((خدا شما را پند مى دهد که هرگز به مانند آن برنگردید، اگر از اهل ایمان هستید(8))).
((خدا آیات خود را براى شما بیان مى کند و خدا دانا و حکیم است (9))).
((آنانکه دوست دارند کار زشت را در میان اهل ایمان شایع سازند در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت ، خدا مى داند و شما نمى دانید(10))).
((اگر فضل و رحمت خدا نبود (عذاب خدا شما را فرو مى گرفت ) خدا مهربان و رئوف است (11))).
((کسانى که زنان پارسا و بى خبر و باایمان را به زنا نسبت مى دهند، در -دنیا و آخرت نفرین شده خدایند و کیفرى بزرگ در پیش خواهند داشت (12))).
((در روزى که زبانهاى آنان و دستها و پاهایشان نسبت به آنچه کرده اند گواهى مى دهند(13))).
((زنان پلید و فاسد میل به مردان پلید و آلوده دارند، مردان پلید هم به طرف زنان آلوده مى روند، زنان پاک خواهان مردان پاک هستند و مردان پاک هم خواستگار زنان پاکیزه مى باشند. این افراد از آنچه بدخواهان به ایشان نسبت مى دهند پیراسته اند. آنان آمرزیده اند و روزىِ بزرگى نزد خدا دارند(14))).
عایشه و حفصه
پیغمبران در اعتقاد ما مسلمانان جهان ، همگى ((معصوم )) هستند. ((عصمت )) حالتى است که پیغمبران و امامان و از میان زنان عالم حضرت زهرا بانوى عالیقدر اسلام ، بر اثر شایستگى و لیاقتى که از راه وراثت و اصالت خانوادگى و جنبه هاى شخصى پیدا کرده بودند، از جانب خداوند متعال به آنان موهبت شده بود.
انسان معصوم نظیر ما افراد معمولى اجتماع ، اسیر هوى و هوس و گرفتار تعینات صورى نمى شود. نه گناه مى کند و نه دچار خطا و لغزش مى گردد و نه مورد تهدید و تطمیع قرار مى گیرد. بنابراین ، تمام کارهاى معصومین سنجیده و حساب شده و براساس حکمت و مصلحت بوده است .
زنان متعددى که پیغمبر اسلام پس از پنجاه سالگى گرفته است همگى اتفاقى و ناشى از جنبه هاى عاطفى و انسانى و به ملاحظات سیاسى و قبیله اى یا اقتصادى و غیره بود.
در آن روزگار به واسطه جنگهاى قبیله اى و نزاعهاى خانوادگى ، زن در جامعه زیاد مى آمد و عرب غیرتمند هم نمى گذاشت آنان تنها بمانند و باعث حرف شوند.به همین جهت تعددازواج ،معمول بود تا جایى که بسیارى ازآنان بیش از یک زن داشتند و گاهى تعدادآنان از پانزده زن و بیشترهم تجاوزمى کرد.
پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از سن 24 سالگى تا پنچاه سالگى با ((خدیجه )) بانوى بیوه اى که دو شوهر کرده و پانزده سال از وى بزرگتر بود، به سر برد. پس از مرگ خدیجه که 65 سال داشت ، پیغمبر تا یک سال غمگین بود و زنى اختیار نکرد. اندوه پیغمبر اسلام در مرگ خدیجه تا آنجا بود که در طول یک سال بعد از مرگ او، لبخند به لب نیاورد.
دومین زنى که به همسرى پیغمبر در آمد ((سُوده )) دختر زمعه بود که به پیشنهاد یکى از بانوان مکه به نام ((اُمّ حکیم )) و خواستگارى خود او، به خانه پیغمبر راه یافت .
این بانو نیز بیوه و یک سال از پیغمبر بزرگتر بود. ((سوده )) وقتى به خانه پیغمبر آمد گفت : یا رسول الله ! من زنى سرد مزاجم و میل چندانى به مرد ندارم ، فقط خواستم با این وصلت و در این سن و سال ، نام شما بر روى من باشد و این افتخار را داشته باشم . در حقیقت او پرستارى براى کودکان بى مادرپیغمبر بود که مادرشان خدیجه یک سال پیش به جهان باقى شتافته بود.
پس از این واقعه ، ابوبکر و زنش که موقعیت شناس بودند با پیشنهاد پى در پى و اصرار زیاد دختر خود ((عایشه )) را به عقد پیغمبر در آوردند. هر بار که پدر و مادر عایشه موضوع را به پیغمبر پیشنهاد مى کردند، حضرت مى فرمود: بگذارید براى وقت دیگرى . و چون اصرار آنان از حد گذشت و پیغمبر دید که در آن ایام بحرانى اگر دست رد به سینه ابوبکر بزند، ممکن است عکس العمل نامطلوب داشته باشد، پذیرفت و عایشه به عقد حضرت در آمد ولى پیغمبر گوشزد نمود که عروسى باشد براى بعد. و چون از مدینه به مکه هجرت فرمود، عروسى هم سرگرفت . عایشه تنها دخترى بود که به عقد پیغمبر درآمد.
زن چهارم پیغمبر ((حفصه )) دختر عمر بود. شوهر این زن در جنگ احد شهید شد و او بیوه ماند. حفصه زنى تندخو و عصبى مزاج بود. پس از شهادت شوهر به خانه پدر آمد و چون با زنان پدر و نامادریهاى خود نمى ساخت ، پس از انقضاى ایام عده اش ، عمر به دوست خود ابوبکر پیشنهاد کرد او را به زنى بگیرد تا از خانه پدر بیرون رود ولى ابوبکر به این دلیل که حفصه زنى تندخوست حاضر نشد با وى ازدواج کند.
عمر همین پیشنهاد را به دوست دیگرش عثمان کرد. عثمان نیز به همان دلیل حاضر نشد حفصه را به همسرى بگیرد و گفت : حوصله اخلاق تند او را ندارم .
روزى عمر از وضع خود و حفصه نیز گله کرد که نمى داند با حفصه چه کند. عمر افزود که حفصه علاوه سربار زندگى او هم شده است و او به سختى مى تواند خود و خانواده اش را اداره کند، بخصوص که حفصه هم با اخلاق مخصوص به خود زندگى را در کام او تلخ کرده است و گفت : به همین علت هم کسى حاضر نیست او را به همسرى بگیرد.
پیغمبر پس از شنیدن سخنان عمر فرمود: چطور است خود من او را به همسرى بگیرم تا همه نارضایى از میان برود؟ بدینگونه حفصه به عنوان یکى از زنان پیغمبر به خانه حضرت آمد.
پنجمین همسر رسول خدا ((ماریه )) بانوى مصرى بود که ((مقوقس )) حکمران مصر به حضرت بخشیده بود. روزى پیغمبر در اطاق حفصه یا عایشه با ((ماریه )) خلوت کرده بود و با هم سرگرم گفتگویى بودند که میان زن و شوهر مبادله مى شود. ((حفصه )) با دیدن آن منظره سخت برآشفت و به پیغمبر اعتراض کرد که چرا ماریه را به اطاق وى آورده است ؟
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از بیم آنکه مبادا حفصه ماجرا را براى عایشه و هر دو براى پدران خود نقل کنند و آنان نیز اعتراض نمایند و بگومگوى آن به خارج هم سرایت کند، ناراحت شد و به حفصه فرمود: ((اگر قول دهى که آنچه دیده اى به عایشه نگویى و براى پدرت هم نقل نکنى ، من هم تعهد مى کنم ماریه را بر خود حرام نمایم و دیگر با او تماس نگیرم )).
حفصه قول داد و پیغمبر هم ماریه را بر خود حرام کرد. تحریم ماریه بر اثر قسمى که پیغمبر یاد کرد عملى شد.
با این وصف ، حفصه موضوع را به عایشه گفت و هر دو که سخت با ماریه دشمن بودند، جریان را به پدران خود ابوبکر و عمر اطلاع دادند. پیغمبر از آن بیم داشت که آنان مطلب را بزرگ کنند و آبروى آن برگزیده خدا را نزد دوست و دشمن در معرض خطر قرار دهند.
به دنبال این رویداد، سوره تحریم نازل شد. خدا آنچه را اتفاق افتاده بود در آغاز این سوره نقل مى کند. سوره نیز به همین جهت به نام ((تحریم )) نامیده شده است . ((تحریم )) یعنى پیغمبر بر اثر این ماجرا ماریه را بر خود حرام کرد.
ترجمه پنج آیه آغاز سوره تحریم این است :
((اى پیغمبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده است ، برخود حرام نمودى تا زنانت (حفصه و عایشه ) را از خود راضى کنى ؟ خداوند بخشنده و مهربان است و سخت نخواهد گرفت )).
خدا فرمان داده است که قسمهاى خود را با کفاره بگشایید. خداوند سرپرست شماست و دانا و حکیم است . وقتى پیغمبر، رازى را با یکى از زنانش (حفصه ) در میان گذاشت و او آن را به دیگرى (عایشه ) خبر داد و خداوند آن را براى پیغمبر آشکار ساخت ، پیغمبر بعضى از آن را به رخ او کشید و از بازگوکردن قسمتى دیگر صرف نظر کرد چون پیغمبر مطلب را به رخ او کشید، او (حفصه ) گفت : چه کسى به تو خبر داد؟ پیغمبر فرمود: خداى داناى حکیم به من اطلاع داد.
اگر شما زنان پیغمبر (عایشه و حفصه ) از این کار (فاش ساختن راز پیغمبر که خیانت است ) به درگاه خداوند توبه کنید، دلهایتان به آن معطوف شده است ولى چنانچه بر ضد پیغمبر دسته بندى کردید، بدانید که خداوند پشتیبان پیغمبر است و جبرئیل و بهترین فرد شایسته مؤ منین و فرشتگان نیز پس از آنان یاوران اویند(15))).
عموم مفسران اسلامى این آیات را به همین گونه تفسیر کرده اند و گفته اندفرد شایسته مؤ منین که یاورپیغمبربوده است ((على بن ابى طالب علیه السّلام ))است .
پس از آن ، خداوند مى فرماید: ((امید است که اگر پیامبر شما دو نفر (عایشه و حفصه ) را طلاق دهد، در عوض زنان بهترى به همسرى او درآورد که مسلمان و مؤ من و خویشتندار و توبه کننده به درگاه خدا و عابده و رهروان به سوى حق باشند، چه دختران بِکر و چه زنان بیوه )).(16)
ملاحظه مى کنید که خداوند موضوع توطئه حفصه و عایشه و پدران آنان را به اطلاع پیغمبر رسانید و آنان را از اقدام بر ضد پیغمبر بر حذر داشت . خداوند تهدید مى کند که اگر آنان دست به کار شدند، خدا و جبرئیل ، پیک وحى الهى و على علیه السّلام بنده شایسته و با ایمان خدا و فرشتگانش پشتیبان پیغمبر خواهند بود و نقشه آنان نقش بر آب خواهد شد.
خداوند در تهدید خود، عایشه و حفصه را تا سر حد طلاق کشانده است و صریحا مى فرماید: ((اگر کار را بزرگ کردید، پیغمبر شما را طلاق خواهد داد و خدا به جاى شما زنانى بهتر از شما که داراى همه گونه شرایط زنان نمونه باشند، چه دختر و چه بیوه به همسرى پیغمبرش در خواهد آورد))!
پس از نزول این آیات ، پیغمبر اکرم چون قسم خورده بود، کفّاره داد و بار دیگر ماریه بر او حلال شد. عایشه و حفصه و پدرانشان هم از توطئه و دسته بندى خود نتیجه اى نگرفتند بلکه توطئه به زیان آنان تمام شد؛ زیرا همه مسلمانان متوجه شدند که آنان مى خواستند گفتگو و تماس پیغمبر با یکى از همسرانش را که به وى رشک مى بردند، به صورت ناخوشایندى درآورند و خاطر پیغمبر را بیازارند و آبرویش را به مخاطره اندازند.
در آیه نُهم همین سوره ، خداوند متعال حفصه و عایشه را متوجه مى سازد همانطور که زن نوح و لوط از خوبى شوهران خود،پیغمبران خدا طرفى نبستند و سودى نبردند، شما نیز با اینکه همسر پیغمبر هستید، اگر راز او را فاش ساختید به وى خیانت کرده اید و سرنوشتى بهتر از آنان نخواهید داشت .
جالب است که ((بخارى )) محدث مشهور عامه در کتاب حدیث معروف خود ((صحیح )) جلد سوم ، صفحه 136 از عبدالله عباس روایت مى کند که گفت : یک سال بود که مى خواستم از عمربن خطاب راجع به آیه اى سؤ ال کنم ولى از هیبت او (در زمان خلافتش ) نمى توانستم بپرسم . تا اینکه وقتى به قصد حج از مدینه خارج شد و من هم با او بودم هنگام بازگشت در میان راه از وى پرسیدم دو زنى که جزو زنان پیغمبر بودند و خدا مى فرماید بر ضد پیغمبر همدستى کردند، چه کسانى بودند؟
عمر گفت : حفصه و عایشه بودند.
پى نوشتها
1- کتاب اجتهاد درمقابل نص ،ترجمه نویسنده این سطور،چاپ دفترانتشارات اسلامى ،ص 485.
2- ( اِنَّ الَّذی نَ جاؤُا بِالاِْ فْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِءٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الاِْثْمِ وَ الَّذى تَوَلّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظی مٌ ) (سوره نور، آیه 11)
3- ( لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِاَنْفُسِهِمْ خَیْرا وَ قالوُا هذا اِفْکٌ مُبی نٌ ) (سوره نور، آیه 12)
4- ( لَوْلا جاؤُا عَلَیْهِ بِاَرْبَعَهِ شُهَداءَ فَاِذْ لَمْ یَاءْتُوا بِالشُّهَداءِ فَاوُلئِکَ عِنْدَ اللّهِ هُمُ الْکاذِبُونَ ) (سوره نور، آیه 13)
5- ( وَ لَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فىِ الدُّنْیا وَاْلاخِرَهِ لَمَسَّکُمْ فی ما اَفَضْتُمْ فی هِ عَذابٌ عَظی مٌ ) (سوره نور، آیه 14)
6- ( اِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِاَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِاَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا وَ هُوَ عِنْدَاللّهِ عَظی مٌ ) (سوره نور، آیه 15)
7- ( وَ لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا اَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظی مٌ ) (سوره نور، آیه 16)
8- ( یَعِظُکُمُ اللّهُ اَنْ تَعُودوُا لمِثْلِهِ اَبَدا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنی نَ ) (سوره نور، آیه 17)
9- ( وَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْ ی اتِ وَاللّ هُ عَلی مٌ حَکیمٌ ) (سوره نور، آیه 18)
10- ( اِنَّ الَّذی نَ یُحِبُّونَ اَنْ تَشی عَ الْفاحِشَهُ فىِ الَّذی نَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلی مٌ فىِ الدُّنْیا وَ الاْ خِرَهِ وَ اللّ هُ یَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) (سوره نور، آیه 19)
11- ( وَ لوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ اَنَّ اللّهَ رَؤُفٌ رَحی مٌ ) (سوره نور، آیه 20)
12- ( اِنَّ الَّذی نَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤ مِناتِ لُعِنُوا فىِ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظی مٌ ) (سوره نور، آیه 23)
13- ( یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَیْدی هِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ )(سوره نور،آیه 24)
14- ( اَلْخَبی ثاتُ لِلْخَبی ثی نَ وَ الْخَبی ثُونَ لِلْخَبی ثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبی نَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ اُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَری مٌ ) (سوره نور، آیه 26)
15- ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحی م یا اَیُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِمُّ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبْتَغى مَرْضاتَ اَزْواجِکَ وَ اللّهُ غَفورٌ رَحیمٌ قَدْ فَرَضَ اللّهُ لَکُمْ تَحِلَّهَ اَیْمانِکُمْ وَ اللّهُ مَوْلیکُمْ وَ هُوَ اْلعَلی مُ الْحَکی مُ وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اِلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حَدی ثا فَلَمّا نَبَّاَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّاءَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَاءَکَ هذا قالَ نَبَّاءَنِىَ الْعَلی مُ الخَبی رُ اِنْ تَتُوبا اِلىَ اللّهِ فَقَد صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلیهُ وَ جِبْری لُ وَ صالِحُ الْمؤ مِنینَ وَ الْمَلائِکَهُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهی رٌ ) (سوره تحریم ، آیه 1 – 4)
16- ( عَسى رَبُّهُ اِنْ طَلَّقَکُنَّ اَنْ یُبْدِلَهُ اَزْواجا خَیْرا مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ اَبْکارا ) (سوره تحریم ، آیه 5)