سنت الهی و سیره انبیا و اوصیا معصوم ـ علیهم السلام ـ در طول تاریخ بر این استوار بوده است که در راستای هدایت بشر از ابزار و وسائلی بهره بگیرند که باعث سلب اختیار آنان نشده و موجب اکراه و اجبار آنان به پیروی از دعوت الهی آن ها نگردد. زیرا هدف انبیاء و امامان معصوم هدایت و راهنمایی کسانی است که داوطلبانه دعوت حق را لبیک می گویند و نیز اتمام حجت برای کسانی که از روی اختیار از دعوت آنان سرپیچی می نمایند و خود را به هلاکت ابدی گرفتار می سازند. و لذا خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبرش می فرماید: «با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما، و با آن ها به طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن، پروردگار تو از هر کس بهتر می داند چه کسانی از راه او گمراه شده اند و چه کسانی هدایت یافته اند».[1] در این آیه کریمه یک رشته دستورات مهم از نظر برخورد منطقی و طرز بحث در راستای دعوت انسان ها به سوی خداوند، نحوه ایستادگی در برابر توطئه های مخالفان بیان شده که می توان آن را به عنوان قسمتی از اصول تاکتیکی و روش مبارزه در مقابل مخالفین در اسلام نامگذاری کرد و به عنوان یک قانون کلی در هر زمان و در همه جا از آن استفاده کرد.
الف: نخست می گوید: به وسیله حکمت به سوی راه پروردگارت دعوت کن (ادع الی سبیل ربک بالحکمه) «حکمت به معنای علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل به معنای منع آمده و از آن جا که علم و دانش و منطق و استدلال مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته شده».[2] و به هر حال نخستین گام در دعوت به سوی حق استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است، و به تعبیر دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت در آوردن آن و بیدار ساختن عقل های خفته نخستین گام محسوب می شود.
ب: و به وسیله اندرزهای نیکو (و الموعظه الحسنه) و این دومین گام در طریق دعوت به راه خدا است «یعنی استفاده کردن از عواطف انسان ها، چرا که موعظه، و اندرز بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن می توان توده های عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت».[3] و با تحریک احساسات درونی توده های اجتماعی، آن ها را به ندای باطن و فطرتی نهفته در وجودشان، متوجه نمود. در حقیقت حکمت از بعد عقلی وجود انسان استفاده می کند و موعظه حسنه از بعد عاطفی و فطری انسان.و مقیّد ساختن «موعظه» در آیه کریمه به «حسنه» شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی موثر می افتد که خالی از هر گونه خشونت، برتری جوئی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد. بنابر این موعظه هنگامی اثر عمیق خود را می بخشد که حسنه باشد و به صورت زیبائی پیاده شود.
ج: و با آن ها (یعنی مخالفان) به طریقی که نیکوتر است به مناظره پرداز (جادلهم بالتی هی احسن) و این «سومین گام مخصوص کسانی است که ذهن آن ها قبلاً از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهن شان را خالی کرد تا آمادگی برای پذیرش حق پیدا کنند».[4] بدیهی است مجادله و مناظره نیز هنگامی موثر می افتد که به وسیله احسن و به بهترین شکل صورت بگیرد، و تمام جنبه های انسانی و اسلامی در آن حفظ شود.
و در پایان آیه اضافه می کند: پروردگار تو از هر کسی بهتر می داند چه کسانی از طریق و راه او گمراه شده و چه کسانی هدایت یافته اند. «إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» اشاره به این که وظیفه شما دعوت به راه حق است، از طریق اصول سه گانه حساب شده فوق، اما چه کسانی سرانجام هدایت می شوند، و چه کسانی در طریق گمراهی پا فشاری خواهند کرد آن را تنها خدا می داند و بس. «این احتمال نیز وجود دارد که منظور از این جمله بیان دلیلی باشد برای دستورات سه گانه فوق، یعنی این که خداوند در مقابله با منحرفان این سه دستور را داده است به خاطر آن است که او می داند عامل تاثیر در گمراهان و وسیله هدایت چه عاملی است».[5]
معجزه و اظهار آن توسط انبیا و اوصیا معصومین ـ علیهم السلام ـ که گاهی برای احقاق حقی و یا دفع باطلی واقع شده است، جزء جدال احسن و مناظراتی محسوب می گردد که به منظور اثبات حقانیت دعوت آن ها و یا میخ کوب نمودن مدّعیان دروغین و فریبکارانی که افکار و اندیشه های عوام را به گمراهی کشانده اند، انجام گرفته اند. اما همیشه این گونه نبوده است که معجزات منجر به هدایت گمراهان و مخالفان حق بشود بلکه غالباً موجب اتمام حجت گردیده است. چنان چه در جریان حضرت موسی و اظهار معجزه آن حضرت در برابر فرعون و نیز جریان حضرت ابراهیم و نمرود و معجزه پیامبر مکرّم اسلام و سبز شدن درخت خشکیده و از جا کنده شدن آن و آمدن به محضر رسول گرامی اسلام که در حضور و با درخواست جمعی از مشرکان قریش صورت گرفت، و هم چنین زنده شدن شیر که در پرده اطاق نقش بسته بود به اراده امام رضا ـ علیه السلام ـ و خوردن شخصی که به ولی الله توهین کرده بود، و دهها مورد از این گونه امور، مشاهده می کنیم. بنابر این باید توجه داشت که آنچه قبلاً اشاره گردیده باید از راه های عادی مردم را بر اساس سنّت الهی و سیره انبیاء و اولیاء به راه حق دعوت نمود «لِّیَهْلِک مَنْ هَلَک عَن بَیِّنَهٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَهٍ»[6] تا کسی که باید هلاک شود با دلیل روشن هلاک گردد و کسی که (باید) زنده (هدایت) شود با دلیل واضح زنده (هدایت) شود. و در مواردی هم که می بینیم اولیا الهی اقدام به اظهار معجزه نموده اند، موارد خاص و استثنایی بوده و در خیلی از موارد بر اساس درخواست مخالفان انجام شده است و با وجود تحقق معجزات و اثبات حق باز هم مخالفان اقدام به انکار نموده اند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ تفسیر نمونه، ج 11.
2ـ ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه 125 سوره نحل.
پی نوشت ها:
[1] . نحل / 125.
[2] . آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 11، ص 456.
[3] . تفسیر نمونه، ج 11، ص 456.
[4] . همان، ص 457.
[5] . همان.
[6] . انفال / 42.