جود و کرم امام حسین علیهالسلام
حسین بن علی علیهالسلام در بخشش زبانزد مردم روزگار بود. نقل میکنند روزی مرد صحرانشین مستمندی وارد مدینه شد و از مردم سراغ بخشندهترین فرد را گرفت. همه مردم حسین بن علی علیهالسلام را به او معرفی کردند. وقتی در مسجد به خدمت آنحضرت رسید و نیازمندیِ خود را با خواندن چند بیت شعر بیان کرد، امام حسین علیهالسلام او را به خانه آورد و به قنبر فرمود: هر مقدار پول در خانه داریم حاضر کن. قنبر چهارهزار دینار به خدمت آنحضرت آورد و گفت: این تمامی پولی است که در اختیار داریم. امام حسین علیهالسلام همه آن چهارهزار دینار را از پشت در به آن مرد بادیهنشین داد. منظور حضرت از این برخورد آن بود که چشم آن مرد به چشم او نیفتد که مبادا خجالت زده شود. مرد اعرابی وقتی پولها را گرفت، در حالی که گریه میکرد چنین گفت: مگر پول کمی به من بخشیدی که از پشت در آن را به من میدهی؟ در عجبم که چگونه این دستهای بخشنده و پربرکت روزی زیر خاک خواهد رفت.
فروتنی امام حسین علیهالسلام
در روزگاری که فخرفروشی به دارایی رونق بسیار داشت و ثروتمندان از روی تکبر به مستمندان توجهی نداشتند و از نزدیک شدن به آنها دوری میجستند، امام حسین علیهالسلام با کمال تواضع با مساکین نشست و برخاست میکردند. نقل میکنند روزی آنحضرت از محلی میگذشت. عدهای فقیر سفره کوچکی را که مقدار کمی غذا در آن داشتند پهن کرده بودند و مشغول خوردن آن بودند. وقتی چشمشان به امام حسین علیهالسلام افتاد او را به سفره خود فرا خواندند. امام علیهالسلام فورا دعوت آنها را پذیرفت و در کنار آنها نشست و با آنان همغذا شد و فرمود: خداوند انسانهای متکبر را دوست نمیدارد. آنگاه که از غذا خوردن با آنها فارغ شد به آنان فرمود: حالا که من دعوت شما را پذیرفتم، شما نیز دعوت مرا بپذیرید به منزل من بیایید تا مهمان ما شوید. وقتی آنها به منزل حضرت آمدند، با تمام وجود از آنها پذیرایی کردند.
گذشت امام حسین علیهالسلام
در مسیر کوفه حرّ بن یزید ریاحی با هزار نیروی نظامیِ تا دندان مسلح خود را به سپاه امام حسین علیهالسلام رساند و در مقابل یاران اندک آنحضرت صفآرایی کرد تا مانع ادامه راه آنها شود. او نه اجازه داد آنها به سمت کوفه بروند و نه آنان را به حال خود گذاشت تا به مدینه برگردند بلکه آنها را به طرف سرزمین کربلا کشاند و در آنجا متوقّف ساخت این کار باعث شد امام و یاران او گرفتار سربازان ستمگر یزید شوند. اما در روز عاشورا وقتی حرّ از سپاه عمر سعد کنار کشید و خود را به امام علیهالسلام رساند و از آنحضرت طلب عفو کرد و عرض کرد «آیا خدا توبه مرا میپذیرد؟»، امام حسین علیهالسلام با روی گشاده و آغوش باز حرّ را پذیرفت و به او فرمود: «آری خداوند متعال توبه تو را میپذیرد و همه گناهانت را میآمرزد».
رسیدگی به مستمندان
امام حسین علیهالسلام در نهان و آشکار نسبت به تأمین نیازهای مستمندان اهتمام فراوانی داشتند و در تاریکی شب به خانه آنها آذوقه میبردند. شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگوید: وقتی حسین بن علی علیهالسلام به شهادت رسیدند در پشت او آثار زخم و پینه مشاهده کردند. وقتی علت را از حضرت سجاد علیهالسلام پرسیدند، آنحضرت فرمودند: «این پینهها اثر کیسههای غذا و آذوقهای است که پدرم آنها را شبها به دوش میکشید و به خانه زنان بیسرپرست و کودکان یتیم و فقرای ناتوان میرساند. نه سایر مردم از این کار باخبر میشدند و نه حتی خود مستمندان آنحضرت را میشناختند».
عبادت امام حسین علیهالسلام
اهتمام امام حسین علیهالسلام به عبادت خداوند زبانزد مردم بود. در طول عمر مبارکشان حدود 25 بار پیاده برای گزاردن مراسم حج از مدینه به مکه رفتند. آنحضرت همواره به یاد خدا بودند و آثار خشیت در چهره مبارکشان نمایان بود. روزی شخصی از او پرسید: علت این همه خوف تو از خدا چیست؟ امام علیهالسلام فرمودند: کسی که در دنیا از خدا نترسد، در روز قیامت از عذاب او ایمن نخواهد بود. علاقه امام حسین علیهالسلام به نماز بسیار بود. نقل شده است آنحضرت در روز تاسوعا به برادرش حضرت عباس بن علی علیهالسلام فرمودند: «به دشمن بگو امشب را به ما مهلت دهد تا به نماز و راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن بپردازیم. خداوند متعال میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم».
شجاعت امام حسین علیهالسلام
وقتی امام حسین علیهالسلام مقارن ظهر عاشورا و پس از به شهادت رسیدن تمام یارانش به سپاه دشمن حمله کرد، کسی یارای ایستادگی و مبارزه با آنحضرت را نداشت. حمید بن مسلم میگوید: «به خدا سوگند، در عمرم هیچ مردی را ندیدم که همه عزیزان و یارانش کشته شده باشند و همانند حسین بن علی علیهالسلام با دلاوری تمام با دشمن به مبارزه بپردازد. دشمنان از هر طرف به او حمله میکردند، امّا او بدون ترس با تمام وجود با آنها میجنگید و به هر طرف که حمله میکرد سپاهیان یزید همچون روباه از برابر او میگریختند؛ حتی نقل میکنند عمر سعد از مشاهده نوع جنگ تن به تن آنحضرت شگفتزده و هراسان شده بود. در نتیجه به لشکریان خود دستور داد بهطور دستهجمعی به امام علیهالسلام یورش ببرند؛ چون میدانست در جنگ تن به تن کسی را یارای مقاومت در برابر آنحضرت نبود».
علم امام حسین علیهالسلام
حسین بن علی علیهالسلام وارث علم پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است و به اعتراف دوست و دشمن، در این زمینه نظیری برای او در دوران امامتشان نبوده است. روزی نافع بن ارزق رهبر فرقه «ازارقه خوارج» درباره خداشناسی سؤالاتی از آنحضرت پرسید. امام حسین علیهالسلام چنان پاسخهای محکم و مناسبی دادند که ابن ارزق از شگفتی و شعف گریست و سپس گفت: «چه نیکو پاسخ دادی!» امام حسین علیهالسلام به او فرمودند: «به من رسیده است که تو به من و پدر و برادرم نسبت کفر میدهی». ابن ارزق گفت: «یا حسین، اگر این ناسزا از من صادر شده است، به خدا سوگند اکنون اعتراف میکنم که به یقین شما چراغ اسلام و ستارگان احکام خداوندید. یعنی مردم باید از انوار علوم و معارف شما روشنی بجویند و در تاریکیهای نادانی به ستارههای وجود شما هدایت شوند».
فصاحت و بلاغت امام حسین علیهالسلام
امام حسین علیهالسلام در نظم و نثر همانند پدر بزرگوارشان بسیار فصیح و بلیغ بودهاند. نقل میکنند روزی یک مرد عرب گفت میخواهم افصح و ابلغ عرب را ببینم. به او امام حسین علیهالسلام را نشان دادند. او در خدمت آنحضرت اشعار بسیار زیبایی قرائت کرد. بلافاصله امام حسین علیهالسلام در جواب او اشعاری را به همان وزن و قافیه سرودند و این کار مایه حیرت آن شاعر بزرگ عرب شد. ابن صبّاغ مالکی و شیخ کمالالدین طلحه شافعی معتقدند فصاحت و بلاغت در پیشگاه امام حسین علیهالسلام لشکری خاضع و خاشع بود. و ابن اَعْثَم کوفی در مورد امام حسین علیهالسلام میگوید: «در روز عاشورا وقتی همه عزیزانش را در کربلا شهید کردند، همانند یک شاعر ماهر و فارغالبال همان طور که شمشیر میزدند اشعار بسیار بامحتوا و زیبایی را میخواندند».
منبع: ماهنامه گلبرگ