معرفت و ایمان به شأن و مقام قرآن

معرفت و ایمان به شأن و مقام قرآن

ـ ضرورت شناخت شأن و مقام قرآن:
جهل به موقعیت قرآن موجب می‎شود که نتوانیم ارتباط صحیحی با قرآن برقرار سازیم و با‌ آن مأنوس شویم از این رو ادامه ارتباط غلط، زدِگی و تنفّر را در پی خواهد داشت.
رسیدن انسان به بن بست شناخت خود و مرتبه خود و مقصد و غایتِ خویش و درک عدم گره گشایی غریزه، عقل، قلب و تجربه و علوم بشری از معضلات اساسی انسان، آدمی را با تواضع و فروتنی و دردمندی به سوی وحی الهی می‎کشاند:
«وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ».[1] (آنان که علم و آگاهی به آنها داده شده است می‎بینند که حقیقتاً آنچه بسویت از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده است، همان حق (مقصود) می‎باشد و بسوی شاهراه پر جاذبه خدای شکست ناپذیر بسیار ستوده رهنمایی می‎کند).
تعبیر «عزیز و حمید» اشاره به ذلت و پستی‎ای دارد که به سبب دور شدن از فرهنگِ وحی، بشریت را فراگرفته است.

ـ عواقب انکار شأن قرآن:
انکار شأن قرآن هلاکتی توأم با خفت و خواری و رسوایی را باعث می‎شود:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟!
فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا؟ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ…».[2] (پس آیا به بعضی از کتاب خدا ایمان می‎آورید و به بعضی دیگر کفر می‎ورزید؟ پس چیست مجازات کسی از شما که چنین عمل می‎کند جز رسوایی بزرگ در زندگی پَست دنیا در حالی که در روز قیامت بسوی سخت‎ترین شکنجه بازگردانده خواهند شد).
این شدت عمل و خشونت مجازات از آنجاست که فی الواقع، چنین افرادی دین را سپر بلا و پلی برای رسیدن به امیال پست حیوانی‎شان قرار داده و آیات خداوند را به بازی گرفته‎اند که هر چند وقت یکبار، حکمی از احکام خدا را مردود اعلام کرده، دوره‎اش را گذشته تلقّی نموده، خلق عظیمی را به گمراهی می‎کشانند.

ـ شیوه یهود و منافقین در انکار شأن قرآن:
روش یهود همواره چنین بود که در برخورد با احکام خدا تا آنجایی زیر بار احکام خدا می‎رفتند که با اهداف دنیاشان مطابقت کند در این مسیر تا بدانجا پیش رفتند که هر پیامبری برخلاف دلخواهشان سخن می‎گفت تکذیبش می‎کردند و یا اینکه به شهادت می‎رساندند:
«أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ».[3] تاریخ یهود مملوّ است از این جنایت‎ها و کشتارهای بیرحمانه؛ هر که به این وضع اعتراض می‎کرد بیدرنگ بیرحمانه اعدام می‎شد:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ».[4] توجه به عملکرد سران نفاق و سرنوشت شومشان همچون قوم یهود،‌از آیات بزرگ خداوندی در این باره می‎باشد که به چه رسوایی و ذلّتی هولناک دچار گشته‎اند که برای کسب عزّت چاپلوسی جنایتکارانی چون صدام را باید مرتکب شوند تا صباحی چند به زندگیِ نکبت بار خود ادامه دهند:
«بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً».[5] (به منافقین مژده بده که نصیبشان شکنجه‎ای است دردناک، آنان که کفّار را با کمال میل، در برابر مؤمنین، دوست و سرپرست گرفته‎اند، آیا اینان نزد کفار عزت و سربلندی را می‎جویند؟!
پس ـ بدانید ـ عزت و سربلندی به تمامی از آنِ خداست).
همه آنان که عبادات قرآن را می‎پذیرند، لکن، روانشناسی یا جامعه شناسی، ‌اقتصاد و یا مدیریت اسلام را زیر سؤال برده، به غرب روی می‎آورند و یا اینکه دید اسلام نسبت به زن و حجاب و مسائل دیگر را رد می‎کنند،
همه اینها در مسیرِ این راهِ شوم و ذلت بار حرکت می‎کنند.

ـ افراط علم زده‎ها در شأن قرآن:
در مقابل این عدّه، کسانی دیگر به افراط دچار گشته مدعی شده‎اند که هر چه در علوم تجربی مطرح است قرآن آن را بیان کرده است و دلیلشان آیه «تبیاناً لکل شیء» می‎باشد.
اینان نیز از صراط مستقیم به انحراف گراییده و اهداف قرآن را گم کرده‎اند.
اهداف قرآن: هدایت بسوی رشد،[6] شکوفاندن بذر ایمان، تقوی و احسان و غیره،[7] حرکت در شاهراه عبودیت الهی[8] و رسیدن به قلّه معرفت و بندگی او می‎باشد، قلّه‎ای که جلوه‎گاه علم بیکران و قدرتِ عظیم الهی است؛[9] این اهداف بطور مستقیم به قوانین تجربی نیازی نداشته بدون آن می‎تواند بخوبی حاصل شود.
بنابراین اگر در مواردی، قرآن به حقیقتی علمی ـ تجربی اشاره دارد از این روست که با یک حقیقت هدایتی و ارشادی پیوند نزدیکی داشته، با آن گره خورده است، مانند پیش گویی نهایت عالم هستی (انهدام و فروریختن کلّ نظام هستی) که با امر قیامت و سرنوشت بشر مرتبط می‎باشد؛ در غیر این موارد قرآن کریم متعرض قوانین تجربی نشده به راهِ خود ادامه می‎دهد.

پی نوشت

[1] . سبأ/ 6.
[2] . بقره/ 85.
[3] . بقره/ 87.
[4] . آل عمران/ 21.
[5] . نساء/ 139ـ138.
[6] . «… یَهْدی الَی الرُشْدِ…» (جن/ 3)، «… قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ …». (بقره/ 256)
[7] . « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها » (شمس/ 9)، «… وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ…» (فتح/ 29): در آیه سوره شمس، انسان تشبیه به بذر در زمین و در سوره فتح، امت اسلامی به دانه و گیاه سربرآورده از خاک مانند گشته است که در حرکتش به قوّت و سِتبری و استحکام می‎رسد.
[8] . «أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (یس/ 61) به همین مضمون (مریم/ 36؛ آل عمران/51؛ زخرف/ 64)
[9] . در سوره ذاریات هدف، بندگی، و در سوره طلاق هدف آگاهی بر قدرت و علم نامحدود الهی عنوان شده است که اشاره به اتصاف انسان به علم و قدرت الهی دارد: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ… لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً». (طلاق/ 12)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید