نویسنده:مسعود رضانژاد فهادان
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم
شرح حدیث: «إذا أحَبّ اللَّــهُ عَبداً اِبتَلاهُ لِیَسمَعَ تَضَرّعَه»
مقدّمه:
مثَل معروفی است که میگوید:
هر که در این بزم، مقرّبتر است *** جام بلا بیشترش میدهند.
بلاء، پیک خدای سبحان به عبد عاشق برای درخواست نزدیکی بیشتر به اوست. نوشتار حاضر، شرح حدیثی از نبی مکرم اسلام، حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله، راجع به یکی از فلسفههای نزول بلاء، میباشد.
اصل مقاله:
قالَ رَسُولُ اللهُ صَلّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِه: إذا أحَبّ اللَّــهُ عَبـــداً اِبتَــلاهُ لِیَسـمَعَ تَضَــرُّعَه(1)؛ وقتى خداوند بندهای را دوست بدارد وی را مبتلا میسازد تا تضرّع او را بشنود.
چنانچه إبن فارس در معجم مقائیس اللغه بیان نموده معنای ریشهای لغات مشتمل بر سه حرف (ضرع) لین و نرمی و رقّت است(2) بر همین اساس…
1. رَجُلٌ ضَرَعٌ یا رجلٌ ضارِع: به معنای مرد ضعیف و لاغر است(3).
2. همچنین به پستان حیوانات، به لحاظ نرمی پوست آن، ضرع گفته میشود(4).
3. از آنجا که شیر به عنوان اوّلین خوراک نوزاد در شکلدهی و جهتدهی صفات نوزاد بسیار مؤثّر است و دو کودکی که از یک زن، شیر خوردهاند در سیرت و حتی صورت به یکدیگر شبیهترند کلمه مُضارعَه به معنای تشابه میان دو چیز میباشد(5).
4. الضَّریع، گیاه تلخ و بدبویی است که کسی از خوردن آن قوّت نمیگیرد و چاق نمیشود(6).
5. فعل مضارع را نیز مضارع گویند زیرا صیغههای چهارده گانه از نظر هیئت بسیار به هم شباهت دارند. یا به قول أزهری چون در إعراب با اسم، شباهت دارد(7).
6. و در آخر اینکه کلمه تضرّع نیز به معنای اظهار کردن تذلّل و خضوع است زیرا با این کار، دلهای طرفین به یکدیگر متمایل و نرم میشود.
گر چه مردم، بلاء را به گرفتاری میشناسند ولی باید توجه داشت که حقیقت بلاء، چیزی جز وصال و نزدیکی به محبوب و جانان نیست.
حضرت یعقوب علیهالسلام زمانی از فراق حضرت یوسف علیهالسلام در آمد که برای مدتی کوتاه به فراق بنیامین مبتلاء شد و دوباره زمانی به وصال حضرت حق، نائل شد که به فراق حضرت یوسف علیهالسلام مبتلاء گردید.
گر چه ظاهر این دو مسئله یعنی مبتلاء شدن به فراق حضرت یوسف و بنیامین علیهماالسلام، چیزی جز بلاء را نشان نمیدهد ولی در حقیقت، بلاء و فراق بنیامین نبود مگر برای زمینهسازی وصال با یوسف (علیهالسلام) و فراق از یوسف (علیهالسلام) نبود مگر برای اتصال با حضرت حق.
زیرا وصال با خوبان عالَم، چنان دل پخته و نرم و خاشعی را میطلبد که جز با تضرّع توأم با بلاء، حاصل نمیشود.
خدای متعال، صد و بیست و چهار هزار پیامبر را نفرستاد مگر برای آنکه خودش را به ما بشناساند شناختی که سرچشمه محبّت و عشق به او شود زیرا معرفت به خوبان، مقدمه محبّت به آنان نیز خواهد بود چنانچه عکس آن نیز صادق است یعنی هر چه شناخت ما به انسانهای بد، بیشتر شود، بر نفرت ما افزوده خواهد شد. برای همین هر چه بیشتر راجع به شمر ملعون، شناخت حاصل میکنیم بغضمان بیشتر میشود. خلاصه آنکه، انبیاء علیهمالسلام یکی پس از دیگری آمدند تا ما را چون خودشان، عاشق خدا کنند و چنانچه بیان شد وصال با خوبان، دل پخته و نرم میخواهد و خدا، بلاء را فرستاد تا با نرم شدن دلها، زمینه پذیرش حق را در ما انسانها فراهم کند.
خداوند متعال در آیه 94 سوره اعراف میفرماید:
وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَهٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون؛ و در هیچ شهرى، پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه مَردمش را به سختى و رنج گرفتار نمودیم تا قلبشان نرم گشته و زمینه پذیرش دعوت انبیاء علیهمالسلام در آنان فراهم گردد.
از طرف دیگر، خداوند سُبحان، در آیه 44 سوره مبارکه انعام میفرماید: اگر بلاء و گرفتاری، قلب انسان را برای پذیرش حقّ نرم نکرد و به دعوت حق لبّیک نگفت بلاء را از او برداشته و او را به وفور نعمت در دنیا گرفتار میکنیم تا غفلتش کامل گشته و استحقاق بیشتری برای عذاب پیدا نماید.
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون؛ پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند (آموزه های انبیاء علیهمالسلام)، درهاى هر چیزى (از نعمت ها) را بر آنان گشودیم، تا هنگامى که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند؛ ناگهان (گریبان) آنان را گرفتیم، و یکباره نومید شدند.
لذا بلاء، برای عرفا و بزرگان از آن جهت که پیام است، دلنشین و گوارا نیز هست تا آنجا که در احوالات کَل احمد آقا نوشتهاند: حالش به گونهای بود که در هر لحظه، منتظر بلاء و پیام جدیدی از جانب حضرت دوست بود؛ تا جایی که ایشان، صدقه را به نیّت رفع و دفع بلا، پرداخت نمینمود(8) چرا که نگاه ایشان به بلاء، نگاه متفاوتی بود و بلاء را، هم پیک معشوق میدانست هم پیام او و هم چراغ سبز معشوق به عاشق، با این محتوا که اکنون تو لیاقت نزدیکی و قرب به من را کسب نمودهای!
نظیر آن سربازیست که از میان هزاران سرباز دیگر، سِوا شده تا پس از گذراندن دورههای آموزشیِ سخت و طاقتفرسا، به عنوان محافظ پادشاه، منصوب شود چنین کسی با هیچ بهانهای، هرگز راضی به ترک دوره نمیشود زیرا سختی امروز را مقدّمه وصال در آینده نزدیک میداند؛کَل احمد آقا نیز چنین بود.
علاوه بر آنچه ذکر شد بلاء برای مؤمن، فوائد بیشمار دیگری نیز دارد که در زیر به برخی از آن موارد اشاره میشود:
1. یکی از کارکردهای بلاء، زدودن تکبّر از ساحت انسان عاشق و عارف و عابد است چرا که بلاء، تضرّع میآورد و تضرّع محو کننده تکبّر است. خداوند خواسته است با بلاء، شیفته و شیدای خود را به خاک عزّت بکشاند تا آنجا که چیزی از «منم منم» در او باقی نماند.
2. همچنین بلاء، انسان ظلوم (9) را معتدل میگرداند. زیرا بلاء، جلوی تجاوز انسان را گرفته او را در صراط مستقیم و مسیر اعتدال قرار میدهد همان اعتدالی که عصاره آموزههای تمام انبیاء علیهمالسلام است. خدای متعال میفرماید: ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین(10).
3. غفلتزدایی یکی دیگر از ثمرات نزول بلاء، در زندگی مؤمن است. فرمایش خدای متعال در آیه 205 سوره أعراف مُشعِر به این مطلب است: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین. غفلتی که یکی از اصلیترین عوامل دخول در آتش جهنّم که به تصریح خدای سبحان در آیه 92 سوره یونس، صفت اکثر انسانها قرار گرفته است: إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُون. این غفلت، با بلاء از میان خواهد رفت زیرا بلاء برای انسان مؤمن، مایه تذکّر و بیداریست.
تضــرّع یا تعـرّض؟!
در اغلب موارد، موضعگیریِ انسان در إزاء بلائی که به آن مبتلاء میشود از دو قِسم، خارج نیست:
1) یا اینکه در مواجهه با بلاء، به خدای سبحان، معترض میشود؛
2) یا اینکه به جای اعتراض، به درگاه او متضرّع میشود.
خدای متعال در آیه 17 سوره أنفال، بلافاصله پس از اینکه میفرماید: مؤمنین را به بلاء حسن، مبتلاء میسازیم(11) میفرماید: إنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ.
یعنی همان خدایی که بلاء را فرستاد هم سمیع است و هم علیم و لذا به جای آنکه، زبان سر یا زبان دلت را به شکایت از او بگشایی هم با زبان سر و هم با زبان دل در مقابل خدای سبحان، تضرّع نما و این همان است که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله در این فرمایش کوتاه نقل شده است که: هرگاه خدا بندهای را دوست بدارد بلایش میدهد تا تضرّعش را بشنود.
جالب اینکه خدا در آیه 17 سوره أنفال خود را هم به صفت سمیع و هم به صفت علیم معرفی نموده است و این نکتهای دارد و آن اینکه، تضرّع علاوه بر آنکه از صفات ظاهری انسان است در زمره صفات باطنی نیز محسوب میگردد. یعنی علاوه بر آنکه انسان باید با زبانش تضرّع کند و خاضع باشد باید قلبش نیز دائماً متضرّع و خاشع باشد.
همچنین از تقدّم صفت سمیع بر علیم دانسته میشود تضرّع خالصانه در ظاهر، مقدّمه رسیدن به تضرّع باطنی در قلب است.
فَإِنَّــکَ بِأَعْیُنِنا!!
و در آخر اینکه انسان بلاء دیده چگونه بیندیشد و چه کند تا قادر شود در بلاء، به جای آنکه اعتراض کند متضرّع گردد:
راه حل آن را خداوند در آیه 48 سوره طور، بیان نموده است خداوند سبحان میفرماید: وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا؛ در برابر حکم پروردگارت شکیبایى کن که تو زیر نظر و تحت مراقبت او هستى.
توجه به این نکته که إنّک بِأعیُنِنا؛ یعنی: “تو در تحت نظر و حمایت ما هستی” انسان را قادر میسازد بر سختترین مصائب به تأسی از امام حسین علیهالسلام و یارانشان که خود را تحت نظر پروردگار میدیدند بر تحمّلِ مصائب، صبور و شکیبا گردد.
نقل معتبرتر
در برخی منابع اهل سنّت، حدیث مزبور به جای «عَبداً» به صورت: «إذا أحَبّ اللَّــهُ أحداً» ذکر شده(11)؛ به اعتقاد نگارنده، سوای بحث سندی و رجالی حدیث، از آن جهت که لغت عبداً به عبودیّت یعنی به سبب و منشأ جلب محبّت پروردگار اشاره دارد معتبرتر از نقلِ أحداً است.
نتیجه:
نتیجه اینکه تضرّع در ازاء بلاء به این معنا نیست که مثلاً اگر ماشین کسی را سرقت کردند بنشیند و راجع به سرقت ماشینش تضرّع و زاری کند بلکه تضرّع پس ار بلاء، بدین معناست که به سبب این بلاء، از غفلت در آمده و این بلاء، تلنگری باشد برای یادآوری مناجات با پروردگار عالَم. زیرا چنانچه بیان شد بلاء چیزی نیست جز، تقاضانامهای از جانب خدا برای کنار زدن پردههای غفلت و توجه بیشتر به او. و لذا کسی که مبتلاء به بلاء میشود امّا نکته آن را نمیگیرد مثل کسی است که بلیط شهربازی را پرداخته ولی از وسایل و بازیهای آن استفاده نمیبرد.
پینوشتها:
منبع:راسخون
1. نهج الفصاحه؛ حدیث 138
2. الضاد و الراء و العین أصل صحیح یدلُّ على لینٍ فى الشَّىء. (معجم مقائیس اللغه، 3/395)
3. الضَّرَع: النحیف الدقیق. (کتاب العین، 1/269)
4. فرهنگ ابجدیی، صفحه 568
5. المضارعه للشیء: أن یضارعَه کأنّه مثلُه أو شِبْهه. (تهذیب اللغه، 1/298)
6. مفردات الفاظ قرآن، صفحه 506
7. قال الأزهری: و النحویون یقول للفعل المستقبل: مضارع؛ لمشاکلتِهِ الأسماء فیما یلحقه من الإعراب. (همان)
8. رند عالم سوز، صفحه 169
9. اشاره به آیه 72 سوره أعراف: إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً.
10. آیه 55 سوره أعراف
11. لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ.
12. کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث على ألسنه الناس، 1/77
کتابنامه:
1. قرآن کریم
2. ابن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ق) معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اوّل.
3. ازهرى، محمد بن احمد؛ (1421ق.) تهذیب اللغه، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ اوّل.
4. إسماعیل بن محمد العجلونی الجراحی؛ (1351 ه. ق) کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث على ألسنه الناس، قاهره، انتشارات مکتبه القدسی.
5. بستانى، فواد افرام؛ (1375) فرهنگ ابجدی، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
6. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، انتشارات دار القلم، چاپ اوّل.
7. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
8. هوشنگی، مجید؛ (83) رند عالم سوز، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبّت، چاپ دوم.