جریانات سیاسی در زمان امام صادق (علیه السلام)

جریانات سیاسی در زمان امام صادق (علیه السلام)

دوران امامت امام صادق علیه السلام هم زمان با دو جریان سیاسی امویان و عباسیان می باشد. اوایل امامت حضرت بیش از یک دهه هم زمان با حکومت هشام است که خلیفه مقتدر اموی به شمار می رود.

پرداختن به مسائل تکراری تاریخی، محصول دو علت است. اول آنکه مباحث تاریخی نیازمند تحلیل است و دوم آنکه کارهای صورت گرفته توسط دیگران در یک موضوع، سایرین را در مورد مسائل تاریخی یک جانبه نگر کرده است. برای مثال از زندگی امام صادق علیه السلام جز سه الی چهار موضوع اساسی چیز دیگری بیان نشده است حال آنکه مسائل مختلف زندگی پربار امام صادق علیه السلام مشحون موضوعات اساسی است.
بوجود آمدن احزاب و گروه های مختلف در زمان حیات امام صادق علیه السلام یکی از اساسی ترین موضوعاتی است که کمتر بدان پرداخته شده است و این در حالی است که بعد از بوجود آمدن آن احزاب، تاثیرات مهمی در زندگی سه امام پس از خود را به همراه داشته است.
دوران امامت امام صادق علیه السلام هم زمان با دو جریان سیاسی امویان و عباسیان می باشد. اوایل امامت حضرت بیش از یک دهه هم زمان با حکومت هشام است که خلیفه مقتدر اموی به شمار می رود. می توان گفت هشام که تا سال 125 حکومت نمود، آخرین خلیفه مقتدر اموی می باشد. بعد از هشام قدرت امویان رو به ضعف نهاد و حدود هفت سال بعد افول نمود. لیکن در این ده سال حوادث مهمی رخ داده است که موضع گیری امام صادق علیه السلام را در پی داشته است.
قیام های سیاسی

مهم ترین حادثه زمان هشام را می توان قیام زید بن علی بن الحسین (علیهماالسلام) نام برد. همچنین قیام یحیی بن زید بعد از شهادت زید. بعد از حادثه خونین کربلا نهضت و شورش های بسیار به نام و با الهام از نهضت شهیدان کربلا رخ داده است. مانند قیام توابین، حادثه حره، حرکت مختار. فتنه عبدالله بن زبیر و شورش های خوارج در کنار این قیام ها نیز مشاهده می شود. هر کدام از این اقدام ها آسیب جدی بر پیکر حکومت ستم پیشه اموی وارد ساخته است. اینک در آخرین سال های حکومت سیاه امویان اوضاع به گونه ای دگرگون است که از یک سو ستم و بی عدالتی و تبعیض و قوم گرایی اموی بی داد می کند؛ از سوی دیگر آگاهی های اجتماعی و سیاسی مردم به طور چشم گیری فزونی و توسعه یافته است. از جانب سوم بعد از شهادت امام حسین علیه السلام اینک زمینه اقدام چالشگری و رویارویی در برابر نظام سیاسی از جانب شاخصان عترت مانند امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و نیز امام صادق علیه السلام وجود ندارد. در این فرصت ائمه هدی به موضع گیری های متفاوت دیگری مانند افشاگری و آماده سازی فرهنگی و اجتماعی روی آورده اند. البته این سخن بدین معنا نیست که زمینه قیام و چالشگری برای دیگران و نیز یاران امامان وجود ندارد.(1)
هنگام بحث از یک موضوع تاریخی و به شکل مباحثی که مربوط به تاریخ اسلام می شود، عمدتا مباحثی طرح می گردد که به نحوی تکراری است. بر این اساس هر دوره ای از زندگانی امامان معصوم علیهم السلام معطوف به یک یا چند موضوع شده است و دیگر موضوعات پرداخته نمی شود.

مسئله تغییر حکومت از خاندان بنی امیه به خاندان بنی عباس در این دوره، مهم ترین عامل سیاسی و اجتماعی آن زمان است که بدان کمتر پرداخته شده است و نیازمند کوشش فراوان است. حاصل این تغییر حکومت، تاثیراتی بود که بر زندگی مردمان آن دوره داشت. علت قیام های مختلف در آن دوره، متاثر از این جریانات بوده است. جریانات سیاسی در دوران حیات مبارک امام صادق علیه السلام تاثیر یافته از نگرش و عقائد مردم آن دوره و مکاتب مهم فرهنگی و اعتقادی بوده است. برای مثال امام در مواجهه با معتزله به عنوان یکی از شاخه های فکری اهل سنت، مخالفت های خویش را در موارد مختلف در بحث و گفتگو و مناظرات با ایشان به اثبات می رساندند. معتزله از شمار فرقه هایی بود که با طرح نظریاتی گاه بی اساس و تفسیر به رأی، به جدایی و اعتزال گرایید و انشعاب تازه و فرقه ای دیگر در جامعه اسلامی به وجود آورد. عقل گرایی افراطی و خردورزی در اموری که خارج از قلمرو عقل بود، آنان را به اظهارنظر در مسائل مختلف وامی داشت؛ از جمله قضا و قدر، جبر و اختیار، وعد و وعید، ثواب و عقاب، کفر و ایمان، ظلم و عدل، خیر و شر، حسن و قبح، قدرت و اراده ی خداوند، منزله بین المنزلتین، عینیت صفات و ذات خدا و دوئیت آن دو، اعتقاد به حدوث قرآن، امر به معروف و نهی از منکر و غیره. آنها با توجه به پاره ای از این اعتقادات، خویش را اهل توحید و اهل عدل خوانده اند.(2) معتزله، در بسیاری از عقاید خود با شیعه هم رأی بودند.
هشام، نماینده فکری شیعه

یکی از افرادی که تربیت یافته مکتب امام صادق علیه السلام در مواجهه با آثار فکری و عقیده ای مخالفین تشیع بود، هشام بن حکم است که تربیت یافته مکتب جعفری است و در بسیاری از مباحث و مناظرات، نقش قابل توجهی را ایفا کرده است. چهره درخشان مکتب ولایت، علاوه بر فعالیتهای گسترده در دانش اندوزی و تبلیغ، حدود سی جلد کتاب در موضوعات مختلف علمی به رشته نگارش کشید. «الامامه» و جبر و اختیار در علم کلام و «الفاظ» در اصول فقه بخشی از یادگارهای آن دانشمند برجسته است. موقعیت و لیاقت هشام در محضر امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) چنان بود که گروهی بدان حسد ورزیدند و شایعات گوناگون علیه او رواج دادند. متأسفانه این شایعات سودمند واقع شد و حتی بعضی از شیعیان نیز درباره ی اعتقادات هشام در تردید فرو رفتند. وقتی این نسبتهای ناروا به اوج خود رسید، موسی مشرقی خدمت امام رضا (علیه السلام) حضور یافت و گفت: آیا هشام را دوست بداریم یا از او بیزاری بجوییم؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: هشام را دوست بدارید. وقتی که به شما چنین گفتم، عمل کنید. اکنون برو و به شیعیان بگو امام مرا به ولایت و دوستی هشام فرمان داد.(3)
پی نوشت ها:
1. امام صادق علیه السلام الگوی زندگی
2. الملل و النحل، ج 1، ص 49 – 78
3. رجال نجاشی، ص 433

فرآوری: محمد باعزم – تبیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید